بیکاری و بیمه بیکاری؛ نیاز سرمایه و مبارزه کارگران(۳)

ملا خور کردن بندهای قانون
همانگونه که قبلا اشاره شد قانون گذاران رژیم اسلامی سرمایه، شش دانگ حواس شان هست اگر به دلیل فشار اعتراض کارگران به اجبار ماده ای که به اندازه سر سوزنی نفع کارگر در آن باشد را تصویب کرده باشند، بعدا که بر اوضاع مسلط شدند آنرا به نحوی پس بگیرند و این کار را معمولا با بردن اصلاحیه ای به مجلس نکبت آفرین اسلامی انجام میدهند. از جمله آن ماده مشخص را به نفع سرمایه “اصلاح” می کنند و تا آن جا که ممکن است این امر با چراغ خاموش صورت می گیرد. برخی مواقع هم لزومی به این کار نمی‌بییند، اصل ماده در قانون مصوب سرجایش است اما با ترفندی آنرا ملاخور می‌کنند. این بلایی است که سر ماده شش قانون بیمه بیکاری آوردند.
تفاهم نامه ای برای بهره کشی بیشتر
در ماده ۶ قانون بیمه بیکاری گفته شده کارگری که شش ماه سابقه پرداخت بیمه دارد می تواند از حق بیمه بیکاری استفاده کند. در سال ۸۴ تفاهم نامه ای بین وزارت کار و تامین اجتماعی شکل می گیرد و تصمیم بر این می شود که یک کارگر باید یکسال تمام در یک کارگاه مشغول به کار باشد تا بیمه بیکاری شاملش شود. یعنی کارگری مثلا بیست سال و حتی بیشتر از آن کار کرده و سال آخرش در جای جدیدی مشغول به کار است و یک روز مانده به اینکه ۳۶۵ روز سال تمام شود از کار بیکار شود حتی اگر هم ثابت کند “به میل و اراده خودش” بیکار نشده اما بخاطر آن یک روز کسری، نمی تواند مدعی بیمه بیکاری گردد. با این حساب یک کارگر هر چقدر که سابقه پرداخت بیمه داشته باشد تمام پول سهم بیمه در این مدت از دستمزدش کسر گردیده اما بخاطر یک روز کسری آن پول بالا کشیده می شود.
در تفاهم نامه بین دو ارگان که کارشان تضمین بهره کشی از کارگر است، علاوه بر این مورد که عملا دست کارگر را تو حنا می گذارد و شرایطی فراهم می آورد که حق بیمه پرداخت شده کارگر را بالا بکشند، اما برای اطمینان دادن به خودشان که مبادا بخش های دیگر کارگران ادعایی داشته باشند بلافاصله به صراحت تاکید می کند “… بدیهی است افراد شاغل در کارهای فصلی که در پایان فصل کار بیکار می‌گردند و یا کارگران شاغل در کارهای با ماهیت غیردائمی (نظیر پروژه‌ها، فعالیت‌های عمرانی و نظایر آن) که در پایان کار قرارداد و یا اتمام بخشی از کار به عنوان‌عدم نیاز بیکار می‌گردند مشمول بیمه بیکاری نخواهند شد.” این یعنی کار پروژه ای که در یک کارگاه معین چندین سال هم طول بکشد و انجام آن یکسال مقرر در همین تفاهم نامه نیز صورت گرفته باشد ، هیچ حقی برای کارگر برای درخواست بیمه بیکاری قایل نشده اند. برای نمونه میتوان به کارگران شاغل در سد سازیها یا جاده سازیها اشاره کرد که ممکن است پروژه ای سالیان دراز طول بکشد و سهم بیمه اش را کامل پرداخت کرده اما با نوشتن “بدیهی است…” به صراحت از پیش بالا کشیدن پول کارگر را تضمین کرده اند.
از ثابت کردن بیکاری تا حبس خانگی
بعد از طی کردن همه مراحل اثبات بیکار شدن بدون میل و رضای کارگر باز مشکلات بعدی آغاز میشود. کارگری که توانسته با دوندگی زیاد و گذشتن از هفت خوان رستم ثابت کند همه شرایط را دارد و به میل و اراده خودش بیکار نشده و بیمه بیکاری شاملش می شود، اینکه چه میزان و چه زمان می تواند از بیمه بیکاری استفاده کند خودش داستان دیگری است. کارگزاران سرمایه از آنجا که خود بیکارترین و بیعارترین افراد( مانند اربابانشان) هستند حواس شان هست که بیمه بیکاری موجبات “تنبلی و سستی” فرد بیکار را پیش نیاورد! جدولی تنظیم کرده اند که بسته به سابقه پرداخت بیمه طبق این جدول یک کارگر در تمام طول دوره سی ساله استثمار شده اند ، نهایتا افراد مجرد حداکثر۳۶ ماه و کارگر متاهل حداکثر ۵۰ ماه می توانند بیمه بیکاری دریافت کنند. این یعنی در بهترین حالت کارگری تمام جوانی اش را گذاشته و بیست سال سابقه بهم زده و هر ماه از حقوق اش بابت بیمه از پول کسر شده اما نهایتا ۳۶ یا ۵۰ ماه از این حق برخوردار می شود. یعنی از این بهتر نمی توان یک کارگر را چپاول کرد.
حالا قرار است چقدر بپردازند؟ ماده ۷ قانون بیمه بیکاری در این مورد است. برای کارگر مجرد حداکثر ۵۵ درصد و کارگری که کسانی را “تحت تکفل” دارد ( حداکثر ۴ نفر) حداکثر ۸۰ درصد “متوسط مزد” ۹۰ روز آخرین دریافتی اش در نظر گرفته میشود. این تمام سخاوت بیمه تامین اجتماعی است. به زغم قانون‌گزاران، بیمه تامین اجتماعی پول مفت ندارد که به کسی بدهد. هر چند خودش با پول مفتی که از کارگر می قاپد سرپاست. البته برخی که حیا را قورت داده اند، معتقدند قانون بیمه بیکاری در ایران بسیارسخاوتمندانه است! اما این مثلا سخاوتمندی با نهایت تحقیر و توهین به کارگر پرداخت می شود. بقول منصور حکمت ” بالاخره بيکاران زنده هستند ديگر… جامعه بورژوايى ميکوشد تضمين کند که اين با بيحرمتى و بى شخصيتى کارگران بيکار همراه باشد.”
تامین اجتماعی چهار چشمی مواظب هست که کارگری که از بیمه بیکاری استفاده می کند مشغول به کار نباشد و اگر بفهمد هم از بیمه بیکاری استفاده کرده و هم جایی مشغول به کار است نه تنها باید پول بیمه بیکاری را پس بدهد بلکه جریمه احتمالی را هم باید بپردازد. کافی است این را مقایسه کنید با غارتگری گسترده از سوی تصویب کنندگان این قانون. برای کنترل کارگر بیکار از روشهای مختلفی استفاده می شود. کارگر بیکار باید به اداره کاریابی در روزهای معینی مراجعه و حضور و غیاب شود و یا سر زده به خانه کارگر می روند و اگر در خانه نباشد یعنی سرکار رفته و بنابر این خلاف کرده است! فرد بیکاری که نامه اش در سایت حکومتی الف منتشر شده نوشته:” آقای بازرس، آقای دولت، این بازدید سر زده درب منزل چه صیغه ایست؟ ممکن است در زمانی که بازرس محترم تشریف آورده اند، بنده مشغول قضای حاجت یا استحمام باشم، شاید رفته باشم تا نانوایی، آیا باید سریعا همه مزایای بنده قطع شود، چون در منزل حضور نداشتم؟ مگر بیمه بیکاری حبس خانگی است؟ “
مواد دیگر قانون بیمه بیکاری تنها برای این نوشته شده اند که چند ماده اصلی را که هیچ تضمینی برای رفع نگرانی فرد بیکار ایجاد نمی کند هر چه بیشتر محدود و دایره منت گذاشتن بر سر بیکاران تا هر جا که ممکن است وسیعتر سازد. قانون بیمه بیکاری که از سوی کارگزاران بیعاربورژوازی تنظیم می شود چیزی بهتر از این در نمی آید. توهین و تحقیر و منت در سراسر قانون بیمه بیکاری رژیم اسلامی سرمایه موج میزند.
بیکاری؛ یک مشکل و دو نگاه
در دنیای ذهنی کسانی که نانشان از خون و عرق کارگر تامین میشود بیکاران جمعیت حقیری هستند بنابراین قانون را چنان سفت و محکم و بسیار محدود می نویسند که جمعیت بیکار به هر کاری با هر شرایطی تن بدهند. منصور حکمت در “سمینار بررسی طرح قانون کار جمهوری اسلامی” که تحت عنوان “کارگر ارزان و کارگر خاموش” منتشر شده است نگاه تحقیر آمیز سرمایه به فرد بیکار را اینگونه شرح می‌دهد: “… به کارگر … ميگويند اگر مجبورت نکنيم که بخاطر نان شبت بدوى، در خانه مينشينى و خودت را باد ميزنى. تو علاقه اى به شرکت در فعالــيت اجتماعى ندارى، علاقه اى به ساختن چيزى و انجام کار مثبتى ندارى…” و در جای دیگری تاکید می کند: “…مشکل بيکارى براى کارگران يک چيز است و براى سرمايه داران چيز ديگر، و طبيعى است که راه حلهائى که کارگران پيشنهاد ميکنند بدرد حکومت سرمايه نميخورد و هيچگاه به تصويب آن نرسيده و بوسيله آن بمورد اجرا گذاشته نخواهد شد. براى کارگران که از فروش نيروى کار خود زندگى ميکنند بيکارى مساله مرگ و زندگى است. براى سرمايه داران بيکارى فقط تا آنجا مساله است که مايه عصيان کارگران ميشود، و اگر بتوانند با کمترين خرج جلوى اين عصيان را بگيرند بيکارى بخش عظيمى از کارگران خيلى هم بکار سرمايه ميخورد. بيکارى وسيع يعنى رقابت کارگران بر سر پيدا کردن کار، يعنى رضايت دادن کارگران به دستمزد کمتر و شرايط طاقت فرساتر، يعنى سود بيشتر براى سرمايه و سرمايه دار، يعنى فقيرتر شدن همه کارگران و ثروتمندتر شدن همه سرمايه داران. براى سرمايه داران انگل صفت، بيکارى کارگران، بشرطى که منجر به عصيان آنها نشود، مائده اى آسمانى است. …”(منصورحکمت -پيشگفتار بر جزوه تحصن کارگران بيکار در وزارت کار)
مبارزه علیه بیکاری
مبارزه علیه بیکاری در ایران مبارزه بی سابقه ای نیست. با سرنگونی حکومت پهلوی مبارزه بر علیه بیکاری بسیاری از شهرهای ایران را فراگرفت و اینجا و آنجا بیکاران دست به تحصن می زند واعتراض خیابانی می زدند.( برای اطلاع بیشتر در این مورد به کتاب ” مبارزات کارگری در دو دهه اخیر”- نوشته شهلا دانشفر مراجعه کنید)
رژیم اسلامی سرمایه وظیفه ذاتی خود دانسته که به شدت از “مائده آسمانی” که نصیب سرمایه داران شده دفاع کند و هیچ ابایی نداشته که مبارزات علیه بیکاری را به خون بکشد. اولین کارگر بیکاری که خونش خیابانی را در اصفهان رنگین ساخت ناصر توفیقان بود که در اعتراض بر علیه بیکاری در فروردین ۵۸ به ضرب گلوله کشته شد. کشتار کارگران خاتون آباد در بهمن سال ۱۳۸۲ در اعتراض به بیکاری سازی ۲۰۰ کارگر صورت گرفت که چهار کارگر به نامهای ریاحی، جاویدی، مهدوی، مومنی و یک دانش آموز به نام پورامینی جان باختند و یا در سال ۹۴ کارگران روستای شهرویه بهبهان با درخواست “ما جویای کار هستیم” در مقابل درب پالایشگاه بید بلند شماره ۲ بهبهان تجمع کردند و بعد از ۳ روز اعتراض نهایتا جواب آنها گلوله بود و کارگری به نام مرتضی فرجی نیا کشته شد.
در سالهای ۵۹ و ۶۰ نشریه ای به نام “علیه بیکاری” منتشر می شد که تلاشی بود از سوی کمونیستهای “کمیته ایجاد” برای “اتحاد کارگری علیه بیکاری” که نقش فعال و موثری در سازماندهی کارگران بیکار در تهران علیه بیکاری داشت که با یورش خونین وهمه جانبه به کل جامعه در سال ۶۰ در نتیجه با فروکش کردن مبارزه علیه بیکاری این کمیته و نشریه آن از انتشار باز ماند. اما مبارزه علیه بیکاری خاموش نگردید و نمی تواست به محاق فراموشی سپرده شود چرا که مدام لشکر بیکاران به خاطر نیاز سرمایه بازتولید می گردد.
بورژوازی توانسته است با جداسازی کارگران بیکاران و از کارگران شاغل میان این دو بخش از طبقه کارگر اختلاف بیندازد در واقع لشکر بیکاران، حربه ای بوده که همیشه علیه طبقه کارگر و به هزینه خود طبقه کارگر، بکار برده است. و مهم است که این حربه نه تنها از دست سرمایه گرفته شود بلکه به جبهه ای مهم درعرصه مبارزه طبقه کارگر تبدیل شود. در پروسه مبارزه علیه بیکاری، بیمه بیکاری دستاورد مهمی است که کارگران به آن دست یافته اند. رژیم اسلامی سرمایه اما با تدوین قانون بیمه بیکاری سعی کرده آنرا بی ثمر سازد.
بیمه بیکاری ابزار تحقیر، نه تضمین آسایش
همانطور که قبلا اشاره کردم قانون بیمه بیکاری جمهوری اسلامی در واقع هیچی نیست جز منت بی معنی بر سر کارگران و فقط یک اسم است. این قانون در برگیرنده جمعیت میلیونی نیروی بیکار نمیشود بلکه فقط و فقط برای ارزان سازی و بی سر و صدا تمام کردن بیکارسازیها و زیر فشار اعتراضات کارگری تصویب شد و هر روز نیز از سر و ته آن زده شده و به نفع سرمایه داران مورد “اصلاح” قرار گرفته است که شرحش را دادیم. اگر چه یک عرصه دائمی اعتراضات کارگری همواره اعتراض علیه بیکارسازی ها بوده است.
به عبارت روشنتر کارگران بیکار در ایران از بیمه بیکاری واقعی محرومند. بیکاری خواسته کارگر نیست نیاز سرمایه است. بنابر این برای تامین نیاز خود باید هزینه آنرا نیز بپردازد. هزینه بیمه بیکاری تماما باید بر دوش سرمایه داران و دولت باشد. از همان ابتدایی که جوان اعم از دختر و پسر “آماده کار” است باید بیمه بیکاری به آنها تعلق گیرد. همه کسانی که بیکاری به هر دلیلی اعم از اینکه میل و اراده خودش باشد یا نباشد باید تحت پوشش این بیمه قرار گیرند. تمام هزینه های آموزشی که قرار است در دوران بیکاری برای بیکاران در نظر گرفته شود تا برای کاری معین آماده شود تماما باید بر دوش دولت باشد و سطح کیفیت آموزش نیز باید با آخرین استاندادرهای جهانی همخوان باشد.
مقدار ریالی بیمه بیکاری نه بر اساس منفعت و دغدغه سود سرمایه دار و هزینه دولت و سازمانهایی مانند تامین اجتماعی که همگی بر این اندیشه اند که فرد بیکار تنبل و تن پرور است بلکه بر اساس یک زندگی شرافتمندانه برای فرد بیکار و خانواده او باید باشد. از جمله امروز کارگر میگوید اگر خط فقر ۱۲ میلیون است، حقوق ما نیز باید بالای این رقم باشد و طبعا بر همین مبنا باید بیمه بیکاری تعیین گردد. قرار نیست با بیکار شدن فرد خود او به همراه اعضای خانواده اش به تشویش گرسنگی و بی پناهی دچار شوند و به سوی خودکشی سوق داده شوند . بر اساس آمارهای حکومت و به زبان خودشان “رابطه معنی‌دار میان نرخ بیکاری و خودکشی هست” این رابطه معنی‌دار باید از هم گسسته شود.
بیکاری و دریافت بیمه بیکاری نباید کسی را دچار حقارت کند؛ ” تمام خفتى که فرد بیکار تحمل می کند، خود جامعه بورژوایی باید بکشد که بیکاری را به جامعه تحمیل کرده است.” تحمیل این حقارت اما بی دلیل نیست.”تمام تحقير بيکارى و بيمه بيکارى در جامعه سرمايه دارى براى تاثيرش بر کارگر شاغل است. چون اگر يک بخش تحقير شده طبقه کارگر وجود نداشته باشد که با حداقل معاش سر ميکند، طبقه کارگر با حرمت و قدرت ديگرى در جامعه ابراز وجود ميکند. چه در عرصه اقتصادى و چه در عرصه سياسى. اما در جامعه يک دخمه اى درست کرده اند و بيکاران را در آن مياندازند، با همه تحقير و بيحقوقى اى که هست، و هميشه اين تهديد را بالاى سر کارگر شاغل نگهميدارند که اگر تکان بخورى، و “وظايف محولــه” را انجام ندهى به آن دخمه سقوط ميکنى. ” (منصورحکمت -پيشگفتار بر جزوه تحصن کارگران بيکار در وزارت کار)
هدف مبارزه علیه بیکاری این است که تهدید بیکاری از روی سر طبقه کارگر برداشته شود. بیمه بیکاری باید در این راستا ارزیابی شود. “بيمه بيکارى حق هر آدمى است که بدنيا ميايد و به سن کار ميرسد و بالاخره بايد جامعه آسايش او را تامين کند. يا اين جامعه ميتواند او را در فعالــيت تولــيدى شرکت بدهد و يا نميتواند، بهرحال بايد آسايش او را تامين کند. من که به سن ١٨ سالــگى ميرسم مسئول اين نيستم که شما دنيا را چطور چيده ايد، و آيا در گوشه اى جايى و ابزارى براى کار من گذاشته ايد يا نه. اگر نميتوانيد بايد تاوان آن را بدهيد و همه آدمهايى که در جامعه شما بدنيا ميايند بايد از رفاه و آسايش برخوردار باشند. با کار يا بى کار…. کارگر بايد بيمه بيکارى را عميقا حق خودش بداند. اين نه صدقه کسى است و نه ارفاقى که جامعه کرده. اين وظيفه جامعه است و بخشى از تولــيد اجتماعى همان طبقه است که دارد در اختيار او قرار ميگيرد. ” (منصورحکمت -پيشگفتار بر جزوه تحصن کارگران بيکار در وزارت کار)
بیمه بیکاری عرصه ای مهم در مبارزه طبقه کارگر علیه سرمایه داری است. این حربه تفرقه‌افکنی و فشار و لگام بر طبقه کارگر، باید از دست سرمایه داران و حکومتش گرفته شود. بهانه هایی مانند این که بودجه نیست و این فشار به سازمان تامین اجتماعی است و …هزار بهانه دیگر که همیشه دم دست حکومت است، فقط بهانه است. چرا همین تامین اجتماعی که ظاهرا در حال ورشکستی است، محلی است که دولت سالیان سالست، میلیاردها میلیارد پول بر می‌دارد و پس هم نمی‌دهد. از قبل همین سازمان مدعی ورشکستگی، یکی از بزرگترین کمپانی های اقتصادی خاورمیانه به نام شستا شکل گرفته است و در همین سالهای اخیر چه مقدار ثروت این سازمان به انحاء گوناگون ناپدید شده که نهایتا از حسابهای بانکی این یا آن باندهای مافیایی حاکم سر در آورده است. ارقام این دزدی ها و بالاکشیدن‌ها چنان نجومی است که باور کردنی نیست. پس پول هست اما اراده حکومت در راستای نیاز سرمایه این نیست که جمعیت بیکار از رفاه و تضمین آسایش برخوردار باشد.
” در چهارچوب همين اقتصاد موجود اگر کسى بگويد نداريم بدهيم من جواب ميدهم شما دفاتر حسابتان را قايم ميکنيد و يواشکى به آن نگاه ميکنيد و بعد به ما ميگوئيد نداريم بدهيم؟… وقتى ميگويند نميتوانيم بدهيم جواب کارگر هم اينست که من ميتوانم بدهم. يک روز نماينده کارگر و نماينده سرمايه دار که دولــت باشد بروند در تلــويزيون و هرکدام فقط يک جملــه بگويند. دولــت بگويد مردم ميگويند اينقدر بايد بيمه بيکارى داد و من نميتوانم بدهم. نماينده کارگر هم بگويد مردم ما کارگران ميتوانيم بدهيم. فردايش انتخابات بگذارند. کارگر پاى اين تعهدش مى ايستد و بيمه بيکارى را ميدهد. امتحانش بنابراين مجانى است.” (منصورحکمت -پيشگفتار بر جزوه تحصن کارگران بيکار در وزارت کار)
*