رضا مقدم در بحث های اخیر درمورد مجامع عمومی و سندیکا چکیده نظرات راست روانه خود در برخورد به مساله تشکل های توده ای طبقه کارگررا بیان كرده است، نظراتی كه دامنگیر بخشی از فعالان طبقه کارگر هم هست و بهمین جهت ضروری است كه به آن بپردازیم.
سابقه این بحث به ابتدای دوران انقلاب ٥٧ باز میگردد. بحث هایی كه تا امروز هم مبنای انتخاب آگاهانه از سوی رهبران و فعالین کارگری، کمونیستها و رفرمیست ها و تشکل هایشان بر متن تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است. این تحولات به معنی وجود طبقه کارگر نسبتا صنعتی در ایران با مراکز بزرگ کارگری، مبارزات کارگران و نقش آنها در انقلاب، وجود سیاستهای سنتی رفرمیستی به نمایندگی حزب توده و سیاست های کمونیستی منطبق با اوضاع جدید طبقه کارگر و بی ارتباطی رفرمیسم به مبارزات کارگران و بن بست این گرایش در پاسخگویی به نیازهای مبارزاتی طبقه کارگر بوده است و نه آنطور که رضا مقدم مدعی است که از آن دوران تا کنون این جهت گیری و انتخاب در مورد مجامع عمومی یا سندیکا دلبخواهی و بنا به میل تشکیل دهندگان آنها و بطور خودبخودی و هر از گاهی هم از این تشکل به آن تشکل اسم و فعالیت عوض کرده اند.
در مقاطع مختلف و از سال های دهه شصت تا اکنون هر اتحادیه و یا سندیکایی که شکل گرفته است و یا هر مجمع عمومی که سازمان داده شده دقیقا بنا به فعالیت مشخص هر دوره یعنی سیاست ها و اشکال سازمانی غالب بر این فعالین و تشکیلات هایشان بوده است و معمولا کمونیستها و گروه و جمع های کمونیست و یا احزاب کمونیست، مدافع مجمع عمومی و رفرمیستها طرفدار سندیکا بوده اند. در هیچ مقطعی از این دوران چهل ساله این راه حل های کمونیستی و رفرمیستی در زمینه مجامع عمومی و سندیکا سیاست و جنبش خود را به نفع دیگری تغییر نداده اند و هر کدام با حرارات و بنا به واقعیت های سیاسی و اجتماعی موجود این دو راه حل را طرح و اجرا كرده اند. راه حل هایی كه امروزه بیش از پیش قابل تشخیص هستند.
مباحثات کنونی در باره مجامع عمومی و سندیکا نیز دقیقا در ادامه این مسیر هستند. آنچه فرق کرده است این است که اکنون دیگر مباحثات در میان گروه ها، سازمان، احزاب سیاسی ، فعالین و پیشروان کارگری محدود نیست و در ابعاد بسیار گسترده ای و در بطن مبارزات جاری گسترش یافته سالهای اخیر این سیاست و اشکال سازمانیابی مجمع عمومی یا سندیکا عملا و در جریان فعالیت محک میخورد.
ظاهرا همه بر این توافق دارند که جنبش کارگری در سالهای اخیر مبارزات عظیمی داشته است. همه توافق دارند که این مبارزات دارای سازماندهی درونی و رهبران و نقشه فعالیتی بوده اند. اما برای ادامه این مبارزات و رشد و سازماندهی قوام یافته تر و سراسری تر راه حل های مجامع عمومی و سندیکایی دو مسیر کاملا مجزا را توصیه میكنند. طرفداران سندیکا فکر میکنند که کارگران باید سندیکا هایشان را تشکیل دهند و مبارزاتشان را در اتکا به سندیکا ها دنبال کنند و به این ترتیب دارای سازماندهی ʺدائمی تریʺ بشوند. این راه حل همانطور که فعالین و طرفداران جنبش مجمع عمومی نشان داده اند، نه متناسب با مبارزه طبقاتی کارگران در برابر سرمایه داری و نه منطبق با راه و روش های توده ای کردن مبارزات و رسیدن به تشکل های توده ای کارگران در بطن همین اوضاع ایران امروز است. در مقابل این راه حل سندیکایی، راه حل جنبش مجامع عمومی بعنوان ابزار اتحاد و همبستگی و تشكل کارگران هست که افق ، راه و فعالیت روشنی را در برابر جنبش کارگری و آینده ای منسجم یافته تر و قوام یافته تر در مقابله با سرمایه داران و دولت شان دارد و هم در برابر استبداد و خفقان پلیسی بسیار بهتراز مبارزات و رهبران و فعالینش میتواند دفاع کند. چیزی که امروز جنبش کارگری و فعالین آن عملا و در سطحی بسیار وسیع آنرا اجرا كرده و میكنند و قابل تکثیر در همه مراکز و موسسه های بزرگ کارگری است. جنبش مجمع عمومی پایه ها و سنگ بنای شوراهای آتی کارگران است که مبارزه ای رادیکال و همه جانبه با سرمایه داری و اجحافاتش را میتواند دنبال کند.
تقابل مجمع عموی و سندیکا واقعی است
مجمع عمومی و سندیکا بعنوان تشکل های توده ای کارگران، متعلق به راه حل های دو گرایش و دو سیاست شناخته شده برای کارگران و احزاب و گروه های سیاسی در ایران است. رضا مقدم و اغلب طرفداران سندیکا میخواهند نشان بدهند که گویا در همه مقاطع مبارزاتی در ایران کسانی بنا به دلخواه و تصادفی دست به ساختن این تشکل ها زده اند، امروز مجمع عمومی و فردا سندیکا و یا گاه گاهی شیفت کردن به هم دیگر!!. این دقیقا پوشاندن حقایق در باره این بحث مهم و این تشکیلات های مهم و سیاستهای ناظر بر آنها است. اینکه هر کدام از این گرایشات در هر مقطعی که در میان کارگران دست بالا پیدا کرده باشند و توانسته باشند سیاست و راه حل های سازمانی شان را جاری کنند دقیقا نشان از وجود این گرایشات سیاسی در درون کارگران بوده است. سیاست های ناظر بر فعالین و رهبران کارگری و یا سازمان های سیاسی شان تعیین میكند كه چه اشکالی از سازماندهی را ایجاد خواهند كرد. اینکه بر اثر ناروشنی و ابهام مرز اینها برای فعالین كارگری در هر دوره ای روشن نبوده صرفا ناشی از شرایط ویژه جاری است و هیچ کدام از این خصوصیات نمیتواند مرز های این دو قطب سازماندهی در جنبش کارگری برای کارگران را پاک کند.
رضا مقدم میخواهد القا کند که گویا کسانی خواهان تقابل مجمع عمومی و سندیکا هستند و او و دیگر هم فکرانش میخواهند از این “تفرقه اندازی” جلوگیری کنند. مساله این است که اینها در سنگر دفاع از “تشکل کارگری” در واقع در پی از بین بردن تفاوت های بین مجمع عمومی و سندیکا به نفع توهم و واگذاری زمین به سندیکالیست ها تحت عنوان “امروز سندیکا و فردا شورا” و دل بستن به اصلاحات در رژیم هستند.
صورت مساله جعلی است
بحث هایی که در مورد مساله شورا و سندیکا بالا گرفته ناشی از وضعیت مبارزاتی طبقه کارگر و نیازمندیهایش است. بحث بر سر مطلوبیت یك سیاست وسازمان توده ای کارگران در مبارزات امروز و آینده است. دقیقا بنا به چنین نیازهایی است که پاسخ طرفداران سندیکا و شورا متفاوت هستند. این تفاوت نه به دلیل اینکه چهار نفر از گروه معینی کارگران را “مسموم” کرده اند و یا عده ای کارشان همیشه “تفرقه” در میان کارگران است، بلکه دقیقا در پاسخ به نیاز صد ها و هزاران رهبر و فعال طبقه کارگر در همین مبارزات گسترش یافته کنونی است. درهمین مبارزات است که طرفداران سندیکا که از لحاظ سیاسی طیف متنوعی را شامل میشود فراخوان بعد از فراخوان به کارگران توصیه میکنند که سندیکا هایتان را تشکیل بدهید. از سوی دیگر کار جنبش مجامع عمومی و طرفدار به میدان آوردن کارگران در هر محل و یا آنطور که هفت تپه ای ها میگویند، تکیه به خرد جمعی کارگران، دارند راه خود را میروند و مبارزاتشان را در اتکا به تجمع و تصمیم گیری دنبال میکنند. مساله در واقع تقابل دو راه حل در جنبش کارگری است كه هر کدام نیز دارای سابقه و تاریخ هستند. طرفداران سندیکا و رفرمیستها مدتهاست از سمتگیری کارگران و مبارزاتشان به مجامع عمومی و هیات های نمایندگی به جای سندیکا نگرانند و این را به اشکال مختلف گفته اند. یک سال قبل حسین اکبری این پرچم را بلند کرد و امروز رضا مقدم و یاران متنوع در این طیف از “خطر” مجمع عمومی به هذیان افتاده اند. کارگران وسیعا از مجمع عمومی در مبارزاتشان استفاده میکنند و نیازهایشان را این تشکل دارد پاسخ میدهد. این آن واقعیتی است كه اینها آنرا تحت عنوان تقابل شورا و سندیکا طرح میکنند.
تشکل کارگری و تشکل توده ای کارگران کدامیک؟
از دیگر جعلیات این طیف که رضا مقدم تماما در نوشته هایش نمایندگی میکند، مفهوم “تشکل کارگری” است که با مباحثات مربوط به مجمع عمومی و سندیکا و طبعا سیاست های ناظر بر آنها نامربوط است. بحث مجمع عمومی و سندیکا بحث و تقابل و مجادلاتی در باره تشکل های توده ای کارگران است. تشکل توده ای کارگران و تشکل کارگری دو مساله متفاوت هستند. هر جمعی از کارگران و یا طبق عادات امروزه هر جمع و انجمن و کمیته طرفدار کارگران را هم تشکل کارگری مینامند و دست اندرکاران آنها را هم “فعالین کارگری” و این تشکل ها را به جای تشکل توده ای کارگران معرفی می کنند. این یک جدال دائمی در بیست سال گذشته در جنبش کارگری و جریانات و گروه های کمونیستی بوده است. تمام بحث مربوط به مجمع عمومی و سندیکا در این است که کارگران چگونه و از چه راهی قادر به ایجاد تشکل های توده ای خود هستند؟ این بحثی هم طراز با بحث تشکل و تحزب کمونیستی کارگران است. مباحثات مجمع عمومی و سندیکا در طول چهل سال گذشته که در جنبش کمونیستی و جنبش کارگری با حرارت تمام و همیشه وجود داشته است بحثی در باره تشکل های توده ای کارگران بوده است. تقابل جدی چپ های طیف سنت توده ای و راه کارگر با سنت و سیاست شورا و مجمع عمومی از همان دهه شصت تا هم اکنون با همان حرارت و بعضا در بسته بندی های جدید دنبال شده است. این بار تفاوت در این است که موج بزرگی از کاربرد مجامع عمومی در جنبش مطالباتی کارگران در جریان است. این كسانی همچون رضا مقدم را وادار كرده است تا با آرایش ظاهری چپ درمقابل کمونیستها بایستد.
رضا مقدم مدعی است كه طرفداران جنبش مجامع عمومی مخالف امر تشكل یابی طبقه كارگر هستند چرا كه با معرفی مجمع عمومی بعنوان تشكل طبقه كارگر عملا مانع امر واقعی متشكل شدن طبقه كارگر و فعالین آن میشوند. بقول وی مجمع عمومی تشكل نیست، سندیكا تشكل است و بنابراین راه حل وی و طرفداران سندیكا جواب به امر تشكل یابی طبقه كارگر است. مجمع عمومی تشكل توده ای طبقه كارگر است! در این باره قبلا توضیح داده ایم و در ادامه به آن باز خواهیم گشت. سوال این است كه منظور ازامر تشكل یابی طبقه كارگر چیست؟ منظور تشكل فعالین و رهبرانی است كه یا دستشان از رفقای كارگرشان بریده است، مثل اتحادیه شركت واحد یا منظور انواع تشكل ها یی است كه بنام اتحادیه های آزاد و كمیته های پیگیری و همبستگی تشكیل شدند و به اعتراف خودشان هیچ ربط و تاثیری بر مبارزات طبقه كارگر ندارند؟ یا شاید منظور آقای مقدم تشكیلات هایی است كه به همت اصلاح طلبان در مقطعی تشكیل شدند و با تغییر توازن قوا در میان جناح های رژیم عملا حاشیه ای شدند؟ جواب طرفداران سندیكالیسم هر كدام باشد، تاریخ ٤٠ سال گذشته نشان داده است كه دخیل بستن به این راه حل ها طبقه كارگر را بدون سپر مقاومتی در مقابل دولت و سرمایه داران قرار میدهد. جواب ما به این سوال این است: مجامع عمومی تشكل های توده ای طبقه كارگر هستند كه امكان دفاع و همبستگی به طبقه كارگر را میدهد. این یك تشكل توده ای است! آن چیز كه ادامه حركت این تشكل توده ای را ممكن میكند، تشكل فعالین كمونیست و سوسیالیت طبقه كارگر مستقل از این مجامع عمومی است. پیشنهاد ما برای این تشكیل كمیته های كمونیستی هتسند كه قبلا در جایی دیگر به آن پرداخته ایم. تشكل توده ای طبقه كارگر مجمع عمومی و تشكل فعالین اصلی و رهبران كارگری كمیته های كمونیستی است. رضا مقدم با جواب سندیكا هم تاكتیك و هم استراتژی، عملا خود مانع تشكل واقعی فعالین و رهبران طبقه كارگر میشود. او است كه با رد جنبش مجامع عمومی حمایت توده ای از رهبران كارگری را كم میكند. او و طرفداران توده ای _ اكثریتی راه کارگری جنبش سندیكایی هستند كه مانع تشكل كمونیستی طبقه كارگر میشوند.
طبقه کارگر همیشه دارای تشکل های درونی خود بوده است این همزاد با موجودیت اجتماعی اش است. همینطوروجود گرایش های سیاسی متفاوت درطبقه کارگر امری واقعی است. وجود رهبران کارگری و یا مبارز ات اقتصادی کارگران هم بخشی از موجودیت داده شده طبقه کارگر هستند. حزب طبقه کارگر و تشکل های توده ای مباحثی کاملا مجزا هستند و طبقه کارگر بنا به شرایطی كه در آن در برابر بورژوازی قرار دارد، قادر به پرداختن به آنهاست. تمام هم بورژوازی برای جلوگیری از این امر است. آنچه در باره تشکل های توده ای کارگران میتوان گفت این است که سندیکا یا مجامع عمومی راه حل های دو سیاست و دو عملکرد سندیکالیستی و رفرمیستی از یكطرف و کمونیستی از طرف دیگر بوده اند. آنچه امروز در ایران میبینیم شکافی بزرگ در این مفاهیم سنتی است. توجه مبارزات کارگری به مکانیسم سازمانیابی مجامع عمومی عملا فواید آنرا در نقطه مقابل سندیکا نشان داده است. رفرمیست ها و چپ های بازمانده از دوران جنگ سرد و یا ملحق شدگان به آنها امروز پرچم دفاع از “تشکل کارگری” ، سندیکاʺ و “تشکل پایدار” را در مقابله با وضعیت جاری در مبارزات کارگری و تكیه آنها بر مجامع عمومی بلند كرده اند.
شرایط لازم ایجاد تشکل های توده ای کارگران
به این گفته رضا مقدم بپردازیم که منظور ایشان و ما را بیشتر میتواند توضیح دهد: “از ابتدای دهه هشتاد نظریه ایجاد تشکل کارگری در شرایط اختناق غیر ممکن است، کنار زده شد و انواع و اقسام تشکلهای کارگری و از جمله سندیکای کارگران واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ایجاد شدند. بعد از دهه هشتاد تمام تشکلهای مستقل کارگری بدون اجازه از کارفرما و دولت و علیرغم قانون کار که اصولا تشکل سندیکا را برسمیت نمی شناسد، ایجاد شدند.”
ابتدا این مساله باید روشن شود که “ایجاد تشکل کارگری در شرایط اختناق غیر ممکن است” جعل دیگری است که پایه واقعی چه به دلیل موجودیت اجتماعی و طبقاتی و چه سابقه مبارزاتی جنبش کارگری ندارد و تمام تحرکات کارگری دائما بر پایه تشکل های درونی کارگران ممکن شده است. بحث بر سر ایجاد تشکل توده ای کارگران است. بحث این است که آیا ایجاد تشکل های توده ای کارگران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ممکن است؟ آیا در چهل سال گذشته بویژه از جانب طرفداران سندیکا این مساله پاسخ درخور گرفته است و کارگران توانسته اند سندیکا هایشان را ایجاد کنند؟ رضا مقدم میگوید ” انواع و اقسام تشکلهای کارگری و از جمله سندیکای کارگران واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ایجاد شدند” این هم واقعیت ندارد. اولا همه تشکل های کارگری كه ایشان به آن اشاره میكنند، هیچکدام تشکل توده ای کارگران و تشکل های محیط کار کارگران نبودند. چندین تشکل، انجمن، کمیته های مختلف هماهنگی و پیگیری، اتحادیه ازاد، انجمن های فعالین و … تاسیس شدند و تا مدتها این شبه را ایجاد کردند که تشکل توده ای کارگران هستند و یا میروند که به تشکل های توده ای کارگران منجر شوند و یا کمک کنند که ایجاد شوند. بحث و استدلال های مشابهی که همگی در همان دوران سال ٨٣ از جانب بسیاری از کمونیستها مورد روشنگری و نقد قرار گرفتند. هیچ یك از این تشكل ها نتوانستند نمایندگی حتی بخش كوچكی از کارگران در ایران را بکنند و اساسا موجودیتشان را بیانیه ها و آکسیون های محدودشان نشان میداد. اینها را تحت نام تشکل کارگری معرفی کردن همان اختلاط و سفسطه گری برای پوشاندن ماهیت های واقعی سیاست های حاكم بر این تشکل ها است. خوشبختانه اکنون با مشاهده مبارزات کارگری این تشکل های به اصطلاح كارگری حتی از سوی دست اندرکارانشان هم بعنوان تشکل هایی حاشیه ای معرفی میشوند و از مسیر واقعی مبارزات کنار زده شده اند. سوال ما این است که این “انواع و اقسام تشکل های کارگریʺ کجا هستند و چه میکنند؟ در مورد سندیکای شركت واحد و نیشکر هفت تپه، واقعیت این است که همه فعالین جنبش کارگری و از جمله همین کمونیستهایی که امروز از جانب این طیف منتقد شورا و مجامع عمومی به “تفرقه انداز” و “گرایش تراشی” معرفی میشوند، بیشترین حمایت ها را از آنها کرده اند.
اما همه مساله جنبش کارگری و کمونیستها و طرفداران مجامع عمومی این است که در مقطع ٨٣ و در نتیجه شرایط بوجود آمده از طرف جنبش اصلاح طلبی بعنوان یكی از فراكسیونهای درونی رژیم اسلامی، فضایی برای این نوع فعالیتها ایجاد شد و کارگران توانستند از آن فرصت استفاده کنند، این فضا از بین رفت و فعالین و رهبران این تشکل ها بویژه مورد هجوم قرار گرفتند و تا امروز از محرومیت و رنج و محدودیت های زیادی رنج میبرند. تا امروز اما و در فاصله این سالها ما شاهد اوج گیری و رشد تشکل های مشابه سندیکای شركت واحد و هفت تپه نبوده ایم. اینجاست که سندیکالیست ها و کلا همه طیف طرفدار سندیکا باید جواب بدهند که دلیل آن چیست؟ صرفا امنیت، دستگیری و سرکوب نمیتواند مانع از اندیشیدن و یافتن راه حل های مبارزاتی باشد. خود جناب مقدم و همفكرانش كه ظاهرا طرفدار تشكلات توده ای در شرایط اختناق هستند چرا این تشكل های اتحادیه ای را تكثیر نمیکنند؟ دلیل آن همان جنبش اصلاح طلبی نیست؟ واقعیت این است كه جنبش کارگری و مبارزه طبقاتی نمیتواند و نمیخواهد در انتظار فضای ایجاد شده مشابهی همچون سال ٨٣ بماند. شاید اگر جنبش سبز به موفقیت هایی میرسید امروز امثال رضا مقدم که آن روزها در رکاب این جنبش سینه میزدند زبان و قلم رفرمیستیشان علیه کمونیستها در جنبش کارگری دراز تر میشد. این مسیر توهم آمیز طی نشد و جنبش کارگری و رهبران هوشیار آن در مراکز کارگری در مبارزاتشان دست به ابزار مهمتری و كارآمد تری بنام بعنوان مجمع عمومی بردند. در تمامی این مبارزات میبینیم كه رهبران و فعالین كارگری در محل کار، مبارزاتشان را بر مجامع عمومی و نمایندگان منتخب کارگری استوار کرده اند. آنها ایجاد سندیکا را با توجه به تجربه نسل قبلی فعالین و رهبران کارگری اتفاقا در همین سالهای٨٣ دیگر دنبال نكردند و كنار زدند. طرفداران سندیکا و یا “تشکل های کارگری” میخواهند القا کنند که مجامع عمومی و این حركات عظیم كارگری هنوز به معنی تشکل كارگری نیستند و نمیتوانند دائمی باشند. آنها میگویند كه کارگران در این مرحله باید بروند و سندیکا بسازند چرا که سندیکا تشکل دائمی است.این یک کلاهبرداری است. این را اگر منصفانه از فعالین اصلی سندیکا های هفت تپه و شرکت واحد بپرسید، خود این فعالین که رفقای شناخته شده ای هستند به شما خواهند گفت که آنها سالهاست در این سندیکا ها عملا فعالیتی ندارند و هر آنچه هست فعالیت جانبی آنها در این تشکل هاست. اما باز هم بنا به اعتماد بنفس “سندیکایی” که دارند خود را بسیار صاحب خانه تر از هر فعال جوان كارگری میدانند که مستقیما در محل کار خود مشغول سازمان دادن مبارزات كارگری است. نکته جای تاسف این است که بسیاری از فعالین اصلی ماندگار از آن دوران گذشته در سندیکای واحد برای نمونه سالهاست از محیط شرکت واحد دورند اما در عین حال اجازه نمیدهند دیگرانی كه در همین شركت واحد خواهان ادامه فعالیت همان سندیكا هم هستند میدان دار اصلی بشوند. دلیل این چیست؟ شاید ناگوارتر از اینها شکل فعالیتی است که اکنون سندیکای واحد به خود گرفته است. موجودیتی نیمه مخفی و نیمه علنی . همه این واقعیات چهره واقعی آن “انواع تشکل های کارگری” است كه رضا مقدم مدافعش است و این هیج سنخیتی با یك تشكل رشد یافته و توده ای ندارد. اگر اینطور است لطفا خود و کارگران را فریب ندهید، چرا که راه حل سندیکایی در شرایط استبدادی راه حل بهتری از آنچه سرنوشت سندیکای واحد و نیشکر هفت تپه شد، ندارد.
جنبش شورایی و مجامع عمومی
https://www.dar-rah.com/reza_mogadam_Safsategari
٢٢ آبان ١٤٠٠ – ١٣ نوامبر ٢٠٢١