اخیرا مباحثاتی حول تشکل های طبقه کارگر و بطور مشخص مجمع عمومی کارگران و سندیکا چه در میان فعالین در جمع و محافل کارگری و چه در سطح فعالین و گروه های سیاسی درجریان بوده است. همه این مباحثات در درجه اول نشان از تغییراتی جدی در زمینه ابزارهای مبارزاتی و و تشکلهایی دارند که در چند ساله اخیر جنبش کارگری به آنها متکی شده است. به همین جهت است که گرایشات سیاسی مختلف رفرمیست و سوسیالیست علیرغم هر ادعایی که در مورد خود دارند را درصف های واقعی شان بیشتر نشان میدهد
علاوه بر اینها بحث در باره وضعیت تشکل های دیگری که طی تقریبا بیست سال گذشته عملا در حاشیه مبارزات کارگری تحت عنوان کمیته ها، کانون ها و یا انجمن و اتحادیه و… بوده اند باز شده است.
پاسخ جنبش کارگری در مورد تشکل های مورد استفاده در چند ساله اخیر بسیار روشن بوده است و هیچ اما و اگری در مورد انتخاب و بکارگیری مجمع عمومی و انتخاب نمایندگان بعنوان ابزار اتحاد و مبارزه و مقاومت کارگران باقی نگذاشته است
قاعدتا باید به این سوال جواب داد که چرا این بحث ها بار دیگر مطرح شده اند و تقابلی که مثلا طرفداران سندیکا و جنبش سندیکایی با مدافعان مجمع عمومی و جنبش مجمع عمومی میکنند به چه دلیل است.
در ارتباط با این مباحثات سوالاتی از جانب رفقایی به دست ما رسیده است. ترجیح ما این است که در اینجا قبل از پاسخ مستقیم به این سوالات به زمینه های پایه ای تری که جنبش کارگری به آنها پاسخ داده بپردازیم و به بالندگی آن یاری رسانیم. در نوشته دیگری به سوالاتی که دریافت کردیم خواهیم پرداخت.
جنبش کارگری و امر تشکل
یک مساله که ظاهرا مورد توافق همه میباشد این است که مبارزات طبقه کارگر در چند سال گذشته تماما با دوران های قبل متفاوت است. این هم روشن است که وضعیت سیاسی و رویارویی کارگران و مردم با جمهوری اسلامی هر چه بیشتر بی واسطه شده است و پارازیت های اصلاح طلبی هم کنار رفته است. این هم قابل مشاهده است که تعداد مبارزات و تعداد مراکز و کارگرانی که در مبارزات جاری سهیم اند طبق آمارهای دولتی در این چند ساله اخیر به هزاران مورد رسیده است. در این مبارزات کارخانه، موسسات و مراکز کارگری مهمی شرکت داشته اند. دخالت کارگران در مراکزی مهم و تعیین کننده درهیچ زمانی به اندازه این دوره نبوده است. اینها بخش پیشرو و رهبری اعتراضات میلیونی هستند که در عمق جامعه و به وسعت آن کار و زندگی مشابهی دارند؛ مراکز کاری همچون معادن فلزات و سنگ، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، نیشکر هفت تپه، شرکت و تاسیسات پیمانی در میان کارگران شهرداری و کارگاه های مختلف و … پیشروان این مبارزه در طرح مطالباتشان بوده اند. اهمیت برشمردن مراکز کار دخیل در این مبارزات در آنجاست که کارگران هفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب و … دیگر تنها نماندند!
کیفیت این مبارزات دقیقا به دلیل نقش مراکز مهم کارگری در اقتصاد و فشردن گلوی سرمایه داران و دولتشان حائز اهمیت دو چندان است. در این دوره از مبارزات اعتصابات کارگری صنعت نفت را هم بعضا به میدان كشید. همین نشان از شروع تعرضی همه جانبه تر از طرف طبقه کارگر به دولت و سرمایه داران بوده است. طبقه کارگر صرفا در بند اعتصاب و تحصن برای گرفتن حقوق های معوقه نمانده است و افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار، طرح حذف شرکت های پیمانی و قراردادهای موقت و شروع تعرض جدی به اینها را بعنوان جنبش مطالباتی خود به جلو رانده است.
در زمینه سازماندهی و تشکل، در این دوره مجمع عمومی به عنوان تشکل، به عنوان ظرف اتحاد و تصمیم همه کارگران شرکت کننده در آن عمل کرده است. تا جایی که سطح هر کدام از این مبارزات و سطح اتحاد رهبران اجازه داده است این ظرف منظم تر مورد استفاده قرار گرفته است. ما شاهد سطح پیشرو تر آن در نیشکر هفت تپه هستیم و این قطب نمایی است که بطور پویایی بعنوان شكل مهمی ازسازمانیابی کارگران ظاهرشده است. بدیهی است که سندیکا یا انجمن های صنفی هم هر جا هستند و از نفوذ خانه کارگر و شوراهای اسلامی به دور می باشند نقش ایفا میکنند.
فاکتورهای بسیار بیشتری در توصیف مبارزات تاکنونی طبقه کارگر را میتوان و باید برشمرد که در اینجا مورد بحث دقیقتر نمیتواند باشد. در مورد تصویر بالا فکر میکنیم توافق عمومی وجود دارد كه هر کدام از گرایشات سیاسی این مشاهدات را به نفع خود تجزیه و تحلیل میکنند. به همین دلیل است که دقیقا در گرماگرم مبارزات کارگران مراکز پیمانی در نفت ، گاز و پتروشیمی، در نیشکر هفت تپه و … پیام سندیکالیست ها به همه این کارگران این هم بود که سندیکا هایشان را ایجاد کنند. این در حالی بود که این مبارزات را جنبش مجمع عمومی فرا گرفته بود و کارگران به بهترین شیوه از این ابزار اتحاد و مبارزه استفاده میکردند. مساله این بوده و هست که از نظر این گرایش مجمع عمومی تشکل نیست. برخی از سندیکالیست ها قبول کرده بودند که باید با واقعیات موجود “ساخت” و گرایشات دیگری همچون خودخوانده های جناح چپ “جنبش مستقل کارگری” این واقعیت متکی شدن مبارزات کارگری به تشکل هایش یعنی مجامع عمومی را میبیند اما کماکان خواهان این هستند که کارگران “تشکل” داشته باشند!! مساله این است که همه گروه و فعالینی که عاجز از درک مجامع عمومی بعنوان تشکل هایی که قادر به پیشبرد مبارزات کارگری بوده اند با عینک جنبش های بورژوایی به جنبش کارگری نگاه میکنند، همانطور كه در سیاست یا دنباله رو جناح رفرمیست اپوزیسیون بورژوایی مانند جنبش سبز و یا دنباله روی از رفرمیسم درون طبقه کارگر بوده اند.
منظور از تشکل چیست؟
این از نوع سوالاتی است که ظاهرا پاسخ بسیار ساده ای دارد. اما معضل بسیار جدی بخش زیادی از چپ و طرفداران کارگران در ماندگی در پاسخ به این سوال “ساده” است. خوشبختانه اکنون و صرفا با مشاهده مبارزات کارگری و سطح آن بسیار آسانتر میتوان نشان داد که طبقه کارگر در مبارزاتش به مکانیزم های واقعی دست میبرد که محصول شرایط زیست و کار و کل موجودیت اجتماعیش در مقابل طبقه سرمایه دار است. تفاوت طبقه کارگر و گرایش سوسیالیستی آن با خرده بورژوازی و جنبش های بورژوازی که منظما بر مبارزات کارگران و گرایشات سیاسی آنها هم میتوانند موثر باشند در این است که طبقه کارگر راه حل طبقاتی و مشترکی بر پایه منفعت خود در مبارزات سیاسی و اقتصادی اش در اتکا به سوخت و ساز های درونی خود دارد، درحالی كه جنبش های خرده بورژوایی و بورژوایی نیز دقیقا بر مبنای منفعت خود، پراکندگی و توان فردی خود در تلاش برای تاثیر گذاری بر مبارزات کارگران هستند. از این زاویه است که خرده بورژوازی و گرایشات متعلق به آن نمیتوانند بفهمند که مبارزات طبقه کارگر بر سوخت و ساز درونی خود و در اتکا به آن میتواند پیشروی کند. مکانیزم و یا سوخت و ساز درونی زندگی و كار طبقه کارگر که در همه جوانب آن هم به همان شکل است، این است که طبقه کارگر در خود دارای تشکل است، دارای رهبران خود است، مبارزه اقتصادی خود را دارد و گرایشات سیاسی هم در طبقه کارگر مانند همه جامعه همیشه حضور دارند. هر کدام از این اجزا و از جمله مساله تشکل درونی طبقه کارگر شامل طیف متنوعی میشود که در شرایط و بنا به توانایی هایش از آن ها استفاده میکند. از جمع و محافل کارگران تا کمیته های کمونیستی و صندوق هم یاری و صندوق اعتصاب تا حزب، تا سندیکا و مجمع عمومی و شورا برای کارگران پیشرو و آگاه شناخته شده هستند. گرایش سندیکالیستی چه در درون کارگران و چه در میان فعال و گروه های سیاسی نمیتوانند قبول کنند که ایراد در انتخاب آنها و میخ شدن به طرح سندیکا و چهارچوب اداری اش است که دقیقا زمانی ایجاد آنها ممکن میشود که جمهوری اسلامی توان سرکوب نداشته باشد. همین مساله برای ایجاد شورا هم صادق است، شوراهای کارگری بعنوان مجمع عمومی منظم که توان اجرای تصمیماتش را داشته باشد هم صرفا با تغییر تناسب قوای کنونی ممکن میشود در غیر این صورت هر جمع و کمیته ای هم که خود را شورا بنامند در واقع نمیتواندد به جای تشکل توده ای کارگران باشند..
شاخص کمونیستها حرکت از این واقعیات است و سطوح مختلف مبارزه طبقه کارگر را با توانایی هایش در هر کدام از این عرصه های سوخت و ساز طبقاتی و مبارزاتی اش میتوان سنجید.
از این زاویه باید دید كه مبارزات کارگری در ایران بر چه تشکلی استوار است و این تشکل چه خصوصیاتی دارد؟
بخش قابل توجهی از مبارزات کارگری در چند سال اخیر در اتکا به تشکل مجمع عمومی بوده است. مجمع عمومی دقیقا همان تجمع های طبق نقشه کارگران و رهبران آنها برای پیشبرد مطالباتشان است. این همان ابزار مناسب است که کارگران تشخیص میدهند در شرایط کنونی استبداد و خفقان حاکم میتوانند به آن دست ببرند و آنرا در ده ها و صدها کارگاه و کارخانه و شرکت به اجرا در آورند. این راه حل برای متکی کردن مبارزه بر تشکل معجزه ای از طرف کمونیستها نیست، مجمع عمومی ابزار مناسب و در عین حال پاسخ رادیکال کارگران برای متشکل شدن و متشکل ماندن است و از این روست که با گرایش کمونیستی کارگران عجین شده است.
میگویند: مجمع عمومی اما تشکل نیست!
این گفته از اذهانی ترشح میشود که درکش از تشکل اساسا محدود و فرقه ای است و نمیتواند قالب های ذهنی داده شده جنبش سندیکایی و بورژوایی درون کارگران را کنار بگذارد حتی اگر خیلی کارگر کارگری هم بکنند. اینها نمیتوانند منطبق با سوخت و ساز واقعی درون کارگران و مبارزاتشان عمل کنند. داده های سیاسی جنبش های بورژوایی همیشه توانسته است آنها را با خود ببرد. وقتی میگویند مجمع عمومی تشکل نیست یعنی اینکه به رسمیت نمیشناسند که مثلا کارگران هفت تپه و یا شرکت های نفت و گاز و یا معادن سنگ و فلز توانسته اند دقیقا از این طرق متشکل بشوند و در جریان هر بار اقدام مبارزاتی تشکل و اتحادشان را محکمتر کنند. کارگران به این گروه از استدلال ها پاسخ بزرگ خود را داده اند. تلاش چهل ساله کمونیستها در فعالیت و کشمکش برای تبلیغ و اجرای جنبش مجمع عمومی امروز در ابعادی بسیار بزرگتر مادیت یافته است.
میگویند: تشکل یعنی سندیکا یعنی شورا!
این حرف درست است. سندیکا یا شورا حال با هر توصیف و تعبیری تشکل هستند و از مکانیزم های واقعی کارگران در امر سازمانیابی هستند. گرایش رفرمیستی درون کارگران چه در ایران و چه در همه جای دنیای سرمایه داری صاحب و وارث سندیکا و جنبش سندیکایی است. در ایران تحت حکومت های مستبد پادشاهی وجمهوری اسلامی هیچگاه طبقه کارگر امكان آنرا نداشته است که در مبارزه طبقاتی با سرمایه داران حاکم، تشکل های خود را سازماندهی کند. حاکمیت سرمایه داری در ایران در هر دو دوره پادشاهی و اسلامی به معنی استثمار شدید طبقه کارگر و مردم زحمتکش همراه با سرکوب و خفقان به منظور کسب سود بیشتر از نیروی کار ارزان چهل میلیونی بوده است. دقیقا از این زاویه و نحوه مبارزه با این موجودیت و شرایط است که گرایشات سیاسی در جامعه و در درون طبقه کارگر خود را تعریف کرده و مبارزاتشان را سازماندهی میکنند. در این راه ممکن است سختی ها، فداکاریها، زندان و محرومیت های زیادی هم بکشند. گرایش رفرمیستی درون کارگران که مدافع سندیکا سازی است همیشه فکر کرده است که قادر به سازماندهی کارگران در سندیکا ها خواهد شد و همیشه با این توهم زندگی کرده است. در ایران تحت جمهوری اسلامی کارگران هیچگاه اجازه ایجاد تشکل های توده ای خود را نخواهند داشت. چهل سال گذشته شاهد این ادعا است.
ممکن است ما را به اغراق گویی متهم کنند اگر بگوییم غیر از مقاطع بسیار کوتاهی در دوره چهل سال گذشته. زمانی که شرایط بعد از سر کار آمدن اصلاح طلبان برای نجات جمهوری اسلامی و آزادیهای ظاهری ممکن شد، گرایش رفرمیستی درون کارگران زمینه و امکانات بیشتری برای فعالیت یافت و در فعالیت و مبارزات صنفی و اقتصادی بسیار موثرتر و بهتر از دیگر گرایشات و از جمله کمونیستها بود. درست در این دوره سالهای قبل و بعد ١٣٨٣ است كه تشکل هایی مانند سندیکای واحد و هفت تپه و دیگر انجمن های صنفی که خود را سندیکا هم میخواندند امکان فعالیت پیدا کردند .خارج از این دوره در نتیجه سرکوب و محرومیت فعالین اصلی آنها، این تشکل ها زمین گیر شدند. بعد از این ما با فعالیت های قابل توجه دیگری برای ساختن سندیکا روبرو نیستیم و این اگر از طرفی نشان از شرایط استبدادی و خفقان دارد از سوی دیگر نشان از نسخه نا کارآمد سندیکا برای سازماندهی کارگران در ایران است.
باید به این مساله پایه ای پاسخ داد که تشکل برای کارگران به معنی تشکل توده ای است و تشکل توده ای علنی است. با این معیار هر ناظر بی طرفی میتواند نشان بدهد که در چند سال اخیر کدام تشکل اولا مناسب سازماندهی و حفظ اتحاد کارگران بوده و ثانیا در ابعاد توده ای ظاهر شده است؟ شرایط جامعه برای همه گرایشات یکسان بوده است. سوال اما این است که چرا مجمع عمومی و دست بردن کارگران به این تشکل عملا ممکن شده است و سندیکا و فعالین سندیکا بیشتر محدود شده اند و ما شاهد تکثیر هیچ سندیکای جدی دیگری مانند سندیکای واحد و نیشکر هفت تپۀ دوران رونق، نبوده ایم. اگر طرح و برنامه ای بهردلیلی قابل تکثیر نباشد و از سوی کارگران رغبتی برای وارد شدن به آن و یا تشکیل آن نباشد، نشان از نامناسب و غیر منطبق بودن با وضعیت را در خود دارد. باز هم باید سوال کرد که خاصیت مجمع عمومی برای کارگران در چیست که مورد استفاده است؟ پاسخ این است که صرفا ابزار مناسبی برای مبارزه کارگران در شرایط فعلی است، تشکل ایجاد شده بوسیله کارگران در حین مبارزات جاری است.
آیا این ابزار و تشکل به چنان ظرفیتی میتوانند برسند که تبدیل به شوراهای کارگری به معنی مجامع عمومی منظم شوند؟ پاسخ این است که هم میتوانند و هم نه! هیچ تضمینی نمیتواند وجود داشته باشد. همه اینها بسته به فعالیت گرایشات سیاسی و از جمله گرایش کمونیستی و تحزب یافته در طبقه كارگر است. واقعیت این است که موجودیت فعال و مبارزات گسترده کارگری در اشکال مختلف است که میتواند از جمله زمینه فعالیت کمونیستها را هم فراهم کند. جنبش کارگری و وضعیت و موجودیت کنونی اش در آغاز راهی برای بیرون بردن جامعه در بحران سیاسی و اقتصادی کنونی است که سرمایه داری و حاکمیت جمهوری اسلامی برپا کرده اند.
اما آنچه در ایران تحت نام سندیکا بوده چیست؟
معمولا این سوال را تا زمانی که جلوی خود برای پاسخ نگذاریم به آن فکر هم نمیکنیم. سندیکا قرار است یکی از تشکل های توده ای کارگران باشد و هست اما اگر به شما اجازه درست کردن آن را نمیدهند راه حل دیگری دارید؟ سندیکالیستها پاسخی به این ندارند و در هیچ شرایطی پاسخ روشن نداشته اند. در شرایط کنونی که جامعه با رودررویی های بزرگی با حاکمیت و طبقه سرمایه دار حاکم روبروست آنها از هر زمان دیگری بی پاسخ ترند و یا در واقع همین بی پاسخی راه حلی است که دارند، آنها همیشه منتظر اصلاحاتی از بالا بوده و هستند. تشکل های توده ای مانند سندیکا و انجمن های صنفی (که در خیلی جاها آنها را خود کارگران سندیکا مینامیدند و یا مینامند) که از سال ١٣٨٣ در ایران ممکن شد تا هم اکنون به دلیل حاکمیت استبدادی و همچنین راه حل رفرمیستها که صرفا ایجاد سندیکا بوده است، بشدت در امر سندیکا سازی پس رفت داشته است و همه کسانی که چشم خود را بنا به مصلحت های سیاسی و فرقه ای بر این واقعیت بسته اند به خود و دیگران آگاهانه دروغ میگویند چرا که راه حل شان كماكان رفرمیستی است. این در حالی است که دقیقا در همه مبارزات کارگری دراین سالها راه حل دیگری از اتحاد و متشکل شدن توانسته است خود را به جامعه نشان بدهد.
در واقع این مجمع عمومی کارگران است که به درست ظرف اتحاد و مبارزه کارگران بوده است و همانطور که همه میبینند به دلیل واقعی بودن و منطبق بودن با شرایط استبداد و توان کارگران، قابل رشد و تکثیر هم هست. کدام یک از این راه حل ها مسیر واقعی تری را طی کرده است؟ در شرایطی که جنبش کارگری با هیچ کدام از دوره های چهل سال گذشته قابل مقایسه نیست و سد های بزرگی را شکسته است و در شرایطی که حاکمیت دیگر قادر به بازگشت به دوران اعدام و کشتار گذشته هایش نیست، گرایشات رفرمیستی و سندیکالیستی در جامعه بیشتر از گذشته زمین گیر شده اند. این در حالی است که دیگر گرایشات چپ و رادیکال به استقبال سازماندهی جنبش مطالباتی در میان بخشهای مختلف طبقه کارگر و تکثیر تجارب و مبارزاتشان هستند. روشن است که اشکال سازماندهی که متناسب این مبارزات برای چنین شرایط استبدادی باشد همان مجمع عمومی است که بکار گرفته میشود، تجمع کارگران سنگ بنای آن است و برای آن باید بسیار تلاش کرد تا ممکن شود، همه کارگران بطور اتوماتیک عضو آن هستند، هر مجمع عمومی نماینده و یا نمایندگانی برای پیشبرد تصمیمات هر مجمع انتخاب میکند، قدرت دفاعی قوی دارد که همان قدرت همه کارگران به میدان آمده است، هیچ دفتر و دستک و رئیس و معاونی هم ندارد که با نبودن آنها مبارزه و فعالیت تعطیل شود، در برابر تهدید و سرکوب بشدت قابل انعطاف و قدرت دور کردن آن و دور زدن آنها را بسیار بیشتر از هر تشکل دیگری دارد که در شرایط استبدادی باید برای زنده ماندن بکوشد.
آنچه عملا طرفداران سندیکا در ایران سالهای زیادی است به آن دچارند این است که در قالب گروه و کمیته های فعالین محدود مانده اند. همان شکلی که بسیاری از دیگر فعالین سیاسی به آن مشغول بوده اند و این با تصور تشکل توده ای کارگران هیچ گاه همخوانی نداشته است. از سال ١٣٨٣ که فضا برای تشکیل سازمانهای غیر دولتی فراهم شد. کارگران چه در مراکز کار و یا در میان فعالین سیاسی و بیکاران اقدام به برپایی کمیته های مختلفی مانند ʺپیگیریʺ و ʺهماهنگیʺ و ʺتشکل بیکارانʺ و ʺاتحادیه آزاد کارگرانʺ و … کردند. این نوع فعالیت ها سیر نزولی داشته اند و هیچگاه ابزار های مناسبی برای کارگران و اتحاد آنها نبودند و این را نه تنها امثال ما که همیشه منتقد این نوع فعالیت و تشکل ها بوده ایم بلکه مبارزات عظیم کارگری در جامعه و نسل کنونی کارگران پیشرو و آگاه آنها را حاشیه ای کرده است. نقشی که این نوع تشکل ها داشته اند هیچگاه از دادن اطلاعیه و ردیف کردن اسامی کمیته و انجمن زیر آنها فراتر نرفت تا جایی که دیگر خود فعالین و دست اندرکاران اصلی این نوع کمیته و گروه ها را نامربوط به طبقه کارگر میخوانند و یا اینکه با بیان محترمانه تری این کمیته و اتحادیه و … را دارای ماهیت “شتر گاو پلنگی” میدانند. (جعفر عظیم زاده دبیر اتحادیه آزاد کارگران این را در بررسی و نقد تشکل های صنفی در کلاب هاوس بیان کردند و تشکل اتحادیه ازاد کارگران را تشکلی که شتر گاو پلنگی است ارزیابی کرد و یک سال قبل از وی نیز پروین محمدی نایب رئیس این تشکل ارزیابی مشابهی از این تشکل داشتند).
راه حل سندیکالیست ها چیست؟
یک ذهنیت واژگونه بطور “خودبخودی” بر کار و فعالیت بخش عمده ای از فعالین و جریانات سیاسی در چپ ایران غالب است و آن این است که گویا باید ابتدا سندیکا و اتحادیه تشکیل داد و بعداز آن مبارزه ویا جنبشی میتواند متحد شود و با اتکا به آن مطالباتشان را دنبال کنند. همانطور که اشاره شد مبارزات طبقه کارگر در چند ساله اخیر این ذهنیت وارونه را روی قاعده گذاشت و با دست زدن به مجامع عمومی و انتخاب نماینده و یا هیات نمایندگان و نه تشکیل سندیکا، از سویی ادامه مبارزات را برای توده کارگران ممکن کرد و از سوی دیگر دستگاه سرکوبگر را ازبكاربردن مستمسک های معمولی برای سرکوب به درجه زیادی خنثی کرد. این راه حل هر چه جلوتر آمده دقیقتر و تکمیل تر بکار گرفته میشود و رهبران و فعالین کارگری در مسیر مبارزه ای که قوانینش تماما ضد کارگری و مستبد است تلاش میکنند آنها را فلج کنند. نمونه های اخیر نیشکر هفت تپه و اعتصابات کارگری در نفت و گاز و معادن کرمان که ده ها هزار کارگر در آن مشارکت داشته اند برای اثبات این ادعا کافی است. بخشی از رفرمیستهای چپ از جمله در طیف راه کارگر و فدایی با مشاهده نقش و جایگاهی که سازماندهی مجمع عمومی در مبارزات کارگری داشته است این واقعیت را پذیرفته اند و در ارزیابی و توصیه های خود به فعالین سندیکای شركت واحد هشدار میدهند که باید این واقعیت را پذیرفت. همه اینها نشان میدهد که مدافعین سندیکا و بطور مشخص فعالین فعلی سندیکای واحد با ارزیابی جنبش کارگری و نقاط قدرت و ضعفی که در رابطه با مساله اتحاد و تشکل توده ای دارد، راه حل گذار و یا شیفت به ابزار مجمع عمومی را لازم است انتخاب کنند تا انرژی خود و صد و هزاران کارگر آگاه و پیشرو برای پیوستن و هر چه توده ای کردن جنبش مطالباتی را ممکن کنند.
دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
بهرام مدرسی – اسد گلچینی
٣ آبان١٤٠٠ – ٢٥ اكتبر٢٠٢١