به بهانه مناظره اسماعیل بخشی و مجید توکلی در کلاب هاوس
جاوید حکیمی
دمکراسی را حکومت مردم بر مردم تعریف کرده اند با این همه کافی است شما زنده باد شورا بگویید تا تمام لیبرال دمکرات های جهان علیه تان بسیج شوند. چه شده است؟ مگر اداره شورایی در تضاد با حکومت توده هاست؟ مگر شوراها مترقی ترین و عالی ترین دستاورد بشر برای دخالت وسیع و مستمر مردم در سرنوشت خودشان نیست؟ نکند دامنه شمول مردم در تعریف دمکرات ها محدود به جماعت از ما بهتران است و کارگران و زحمتکشان و بطور کلی توده ها را دربرنمی گیرد؟ این چه حکمتی است که لیبرال ها مدام مردم مردم می کنند لیکن دخالت مستقیم مردم در سیاست سهل است حتی ابراز وجود آنان را هم تحمل نمی کنند!
آقای مجید توکلی که به اعتبار سالها اعتراض و مبارزه در جنبش دانشحویی، خود را “شرف جنبش دانشجویی” می داند اخیرا در رشته توییت هایی، چپ ها و به ویژه چپِ مدافع شوراها را به تیغ تیز نقد سپرده است. محورهای نقد ایشان به چپ عبارتند از نگرانی بابت دست بالا پیدا کردن گرایش چپ شورایی در دانشگاه و رسانه به مثابه مستبدترین نحله چپ، فقدان برنامه در زمینه تولید نزد چپ ها و تاکید صرف بر توزیع، اقلیت گرایی و اختراع ستم ملی برای ایجاد شکاف و تضاد تصنعی پس از آنچه ایشان انحلال طبقه و منتفی شدن مبارزه طبقاتی می نامد، ترجمه گرایی صرف و دست آخر نقدناپذیر بودن چپ ها.
پرواضح بود استبدادی خواندن اداره شورایی نمی توانست واکنش شورایی ترین شخصیت کارگری ایران را برنیانگیزد. اسماعیل بخشی کسی که زندگی شورایی را زیباترین حالت زیستن جمعی می داند و برای چنین زیستنی تاوان گزافی پرداخته است با تعجب می پرسد: دوست عزیز جناب توکلی، ممکن است توضیح دهید اداره شورایی امور محل زیست و کار چگونه به دیکتاتوری می انجامد؟ و اقای توکلی در مقام پاسخگویی اشاره به تجربه کشور شوروی سابق را کافی می داند؛ همین. از قرار معلوم ظهور جانورانی نظیر هیتلر، موسولینی، نیکسون، بوش و ترامپ و دهها دیکتاتور خون اشام دیگر از دل مکراسی پارلمانی خدشه ای به این ساختار سیاسی بورژوایی وارد نمی اورد لیکن شکست انقلاب کارگری در شوروی سابق برای بسته شدن پرونده سیستم شورایی کفایت می کند. این تمام وجدان علمی کسی است که خود را شرف جنبش دانشجویی می داند. چه قرابت عجیبی است میان شرف جنبش دانشجویی و احمد زیدآبادی شرف اهل قلم. بی گمان دمکراسی پارلمانی در قیاس با حکومت های مستبد و قرون وسطایی قابل دفاع و موجه است حتی اگر خروجی ان گاهی رای به جنگ و اخراج پناهندگان باشد. هیچکس به خاطر عروج راست افراطی در جمهوری فرانسه خواهان بازگشت به حکومت اشراف و خوانین نخواهد شد. لیکن به همین سیاق دفاع از دمکراسی نیابتی وقتی بشر به نظام شورایی و مکانیسم دخالت مستقیم دست یافته است گامی به عقب و لاجرم ارتجاع محض است.
ایراد دیگر به چپ ها به زعم جناب توکلی این است که ظاهرا چپ برای تولید ثروت و نعمات مادی برنامه ای ندارد. عجبا! کیست که نداند اساسا کمونیزم با نقد شیوه تولید سرمایه داری عرض اندام و ابراز وجود کرده است. ما کمونیست ها قبول نداریم دارایی و ثروت جامعه از قبیل کارخانه ها، معادن و کلیه مراکز تولیدی ذیل عنوان سرمایه تعریف شده، سپس اینها را مایملک سرمایه دار دانسته و به این ترتیب محصول تولید یعنی ثمره کار و کوشش تولیدکنندگان واقعی را یکجا به این بیکاره ها و انگل های اجتماع تحویل دهند. عادلانه ترین مکانیسم توزیع در شیوه تولید سرمایه داری همچنان ناعادلانه است چرا که استثمارگران بی آنکه نقشی در تولید داشته باشند صاحبان محصول و تصمیم گیرنده اصلی در باب نحوه توزیع نعمات مادی هستند. همین انگل ها هر ساله برای کارگران حداقل دستمزد و خط فقر تعیین می کنند در حالی که سودهای نجومی خودشان سقف ندارد و حد و مرز نمی شناسد. به این اعتبار عجیب نیست وقتی اسماعیل بخشی برای مثال از اداره هفت تپه و هورالعظیم توسط تشکل های شورایی در محل زیست و کار حرف می زند ناگهان خشم امثال اسدبیگی و استاندار خوزستان را موجب می شود اما مظهر شرف جنبش دانشجویی چرا؟! آیا مجید توکلی و دوستان نیز با خطرناک خواندن گرایش شورایی دغدغه سود و ثروت سرمایه داران را دارند؟! وانگهی آیا اطلاق خطرناک به گرایش شورایی استفاده از ادبیات سرکوبگران نیست؟
نکته دیگر اینکه مجید توکلی می گوید چپ ها نقدناپدیر هستند و اسماعیل چه خوب پاسخ می دهد که به جز چپ کدام گروه دست راستی را سراغ دارید اینقدر به خودشان نقد داشته باشند. به گفته اسماعیل نقد اساسا یکی از اصول اساسی و هویتی چپ جامعه است. در عین حال اسماعیل تاکید می کند این درجه از نقد به خود توسط چپ مضر به حال روحیه همبستگی است و معتقد است چپ تحت عنوان نقد، بیش از حد به خود آسیب زده است. فرج سرکوهی کسی که جلسه بحث و گفتگو به همت او ترتیب داده شده در تکمیل سخنان اسماعیل می گوید من خود را چپ می دانم و صرف تشکیل این جلسه یعنی ما همواره به هر نقدی توجه داشته و در حد توان و مقدورات پاسخگو بوده ایم.
نقد دیگر به چپ اتهام “مسئله” ساختن تصنعی و اقلیت گرایی توسط چپ است. توکلی می گوید برای حکومت تمامیت خواه ایران عرب و ترک و فارس و لر تفاوتی ندارد و همه را به یکسان تحت ظلم و ستم قرار می دهد. کتمان و تکذیب ستم ملی تنها از یک ناسیونالیست دو آتشه و یک شوونیست فاشیست برمی آید و بس. اسماعیل بخشی نه با تحلیل و نظریه پردازی که با ارجاع به فاکت واقعی و زنده خلاف این را ثابت می کند. او می گوید مرا در زندان با سیلی و مشت و لگد می زدند در حالی جلوی چشم خودم دیگری را روی تخت شکنجه می بستند و سخت آزار می دادند فقط برای آنکه او عرب بود. عجبا مجید توکلی این مدعی برابری انسان ها نه با تحلیل دیگران و نه با فاکت های تکان دهنده و تاثرانگیز اسماعیل بخشی مجاب نمی شود. او در ادامه بحث همچنان اصرار می ورزد پدیده ای به اسم ستم ملی وجود ندارد و آن را اختراع ذهنی چپ و به زیان وحدت ملی ایران عزیز می داند.
شگفت انگیز آنکه مجید توکلی پس از این همه راست روی و چپ ستیزی، ناگهان رادیکال می شود و اعتراضات موجود را تحت عنوان مخالفت مجاز به سخره می گیرد و تحقیر می کند. او می گوید مبارزات کلیه اقشار اجتماعی از معلمان و دانش آموزان گرفته تا دانشجویان و بازنشستگان و حتی همین کارگران هفت تپه که این همه در خصوص آن بزرگنمایی شده، جملگی در چارچوب مخالفت مجاز بوده و محدود به مطالبات صنفی و درونی است. اینجا هم اسماعیل بخشی با ارجاع به دهها فاکت و سند ثابت می کند که هیچ مبارزه ای در چارچوب صنفی نبوده و اساسا تحت شرایط فعلی چیزی به نام مبارزه صنفی صرف محلی از اعراب ندارد. اسماعیل بخشی می گوید آیا کارگران خواست رایگان بودن واکسن کرونا را اعلام نکردند و آیا این مطالبه درون صنفی بود؟ مخالف با طرح صیانت و محدودیت اینترنت، دفاع از مبارزات مردم خوزستان، مخالفت با پروژه کلان خصوصی سازی و …
نقدها همانطور که ملاحظه می کنید چنان تهی از پایه های عقل و منطق بودند که بطلان آنها بی هیچ نیازی به کوشش فکری جدی و صرفا با استناد به فاکت ها قابل اثبات هستند. حقیقت این است بورژوازی جهانی بطور اعم و بورژوازی اسلامی بطور اخص چنان به ورطه انحطاط فکری و اخلاقی رسیده است که عملا نقد به چپ جامعه به چنین درجه ای از بی مایگی و ابتذال درآمده است. با این همه یک نکته را نباید از نظر دور داشت. این صحیح است که راست جامعه در عرصه ایدئولوژیک چیزی در چنته ندارد و بیهوده دست و پا می زند لیکن درست به همین دلیل نفرتی عمیق و خصومتی کور نسبت به چپ ها علی الخصوص چپ شورایی در وجودش شعله می کشد. بهوش باشیم؛ نبرد واقعی در خیابان صورت می گیرد و خیابان جای مناظره نیست. چنانکه اسماعیل بخشی به درستی اشاره کرد شورش کور به جایی نمی رسد. بدون تشکل های کارگری اعم از اتحادیه و سندیکا و شورا، بدون یک حزب قوی و دارای پایگاه اجتماعی، پیروزی چپ محال است.
١٥ آوریل ٢٠٢٢