بمب بیکاری
چه باید کرد؟
سیاوش دانشور
ارتش بیکاری در ایران هر روز فربه تر میشود. آمارهای ارائه شده توسط نهادهای دولتی و از جمله مرکز آمار ایران در باره نرخ بیکاری، متکی به شاخص ها و محاسبات ابژکتیو اقتصادی نیست بلکه عمدتا محاسبات سیاسی در دستکاری آمارهای واقعی و بدست دادن آمارهای اسمی نقش مهمی دارند. در ایران اولا میزان و جمعیت افراد آماده بکار هیچوقت بدرستی معلوم نشده و نخواهد شد. ثانیا میزان بیکاری در شهرهای بزرگ، شهرستانها، میان زنان نسبت به مردان، میان جوانان نسبت به رده های سنتی بالاتر بشدت متغیر است. ثالثا بخشی زیادی از شهروندان آماده به کار در سیستم جمهوری اسلامی شمارش نمیشوند. رابعا تعریف شاغل در ایران هیچ معیار اقتصادی ندارد و بیشتر به شعبده بازی اسلامیون شبیه است تا به یک محاسبه واقعی و مکان اقتصادی فرد در بازار کار.
خود عبارت “جمعیت فعال” که برای افراد شاغل بکار میبرند بشدت گمراه کننده است. در هرجای دنیا کار تمام وقت و نیمه وقت داریم و کسر دیگر نیمه وقت با بیکاری و حقوق بیکاری تعریف و برسمیت شناخته میشود. در ایران اما فرد بیکار، “شاغل” محسوب میشود! مثلا تا سال 1384 افرادی “شاغل” محسوب میشدند که دو روز در هفته کار میکنند. از سال 84 کسانی که حتی یکساعت در هفته کار میکنند، “شاغل” نامیده شدند! بنابراین بیکار کسی است که حتی یکساعت در هفته کار ندارد و جمعیت شاغل در کشور به کسانی اطلاق میشود که از دو شیفت در شبانه روز تا تمام وقت و نیمه وقت و حتی یکساعت در هفته را کار میکنند. یعنی اگر شما چهار ساعت در ماه کار کنید از اردوی بیکاری به اردوی شاغلین منتقل شده اید! این ترفند آخوندی و اسلامی هدفی جز پائین نشان دادن نرخ بیکاری و پنهان کردن آن نداشته و ندارد. جمهوری اسلامی با خط زدن یک صورت مسئله اجتماعی، یعنی بیکاری گسترده، تلاش دارد پیامدهای اجتماعی بی افقی، ناامنی اقتصادی و خطر انفجار توده ای علیه فقر و بیکاری را کنترل کند.
افزایش انفجاری بیکاری در ایران دلائل روشن و واضحی دارد. اقتصاد ایران ورشکسته و دچار یک فلج مزمن است. این اقتصاد نه فقط توان حفظ کار شاغلین را ندارد و هر روز با سیاستهای تعدیل نیروی کار و دومینوی ورشکستگی بنگاههای اقتصادی و مراکز تولیدی به میزان نرخ بیکاری اضافه میشود، بلکه جمعیتی که هر سال وارد بازار کار میشود، بین 800 هزار تا 1000000 نفر، اساسا به ارتش بیکاری افزوده میشوند و برای نود درصد فارغ التحصیل ها کاری وجود ندارد. ایران یک جامعه جوان است و از جمعیت نزدیک به هشتاد میلیونی آن هفتاد درصد زیر 35 سال هستند. نرخ متوسط بیکاری جوانان در کشور در دو سال گذشته سی درصد بود. اما این نرخ در شهرستانها و استانهای مختلف تا 40 و 50 درصد میرود و نرخ بیکاری میان زنان از این هم فجیع تر است.
اقتصاددانان بورژوا میگویند هر وقتی نرخ بیکاری جوانان به سقف دو برابر نرخ متوسط و عمومی بیکاری برسد، وضعیت بیکاری “بحرانی” است. باید گفت در ایران بحران بیکاری نتیجه ای از بحران همه جانبه و فلج اقتصادی رژیم اسلامی است. امسال بیش از یک میلیون نفر از فارغ التحصیل ها بیکار می مانند. بنا به اظهارات وزیر کار رژیم بزودی پنج میلیون و چهار صد هزار نفر دانشگاهی دیگر به بیکاران اضافه میشوند. شش و نیم میلیون جوان آماده بکار و آموزش دیده در کنار میلیونها بیکار دیگر، وضعیت بشدت انفجاری و وخیمی را برای جمهوری اسلامی رقم خواهد زد. به این وضعیت اعتیاد و تن فروشی را باید اضافه کرد که رقم واقعی آن اگر از بمب بیکاری بیشتر نباشد کمتر نیست.
در ایران سیستم بیمه بیکاری و خدمات اجتماعی و رفاهی برای بیکاران و شهروندان آماده بکار وجود ندارد. خانواده ها نیز اکثرا در فقر و نداری دست و پا میزنند و امکان حمایت از فرزندان بیکارشان را ندارند. در کنار این وضعیت سن ازدواج مرتبا بالا میرود و نرخ طلاق رکورد میزند. البته مسائلی مانند کاهش نرخ ازدواج و صعود نرخ طلاق صرفا اقتصادی به معنی اخص کلمه نیست و فاکتورهای فرهنگی و اساسا ضد قوانین اسلامی و ضد نرمهای سنتی در آن دخیل هستند. اما تا به بیکاری گسترده و وضعیت اقتصادی مربوط است، نسل جدید در ایران با یک بن بست همه جانبه و بی افقی در قبال آینده روبرو شده است.
در سرمایه داری بیکاری بخشی از طبقه کارگر فرض است و وجود یک ارتش بیکاری تضمینی برای پائین نگهداشتن هزینه بازتولید کل طبقه کارگر توسط این نظام است. اما امروز در جهان بیکاری به یک مسئله مهم و اساسی تبدیل شده است. بحران اقتصادی جهان سرمایه داری مسئله بیکاری را شدت و حدت داده است. ارتش بیکاری بخشی از طبقه کارگر است که توسط بخش شاغل آن زنده نگهداشته میشود و توسط بورژوازی به وسیله تشدید استثمار، انجماد و کاهش دستمزدها، و تشدید رقابت در صفوف طبقه کارگر تبدیل شده است. کمونیسم و طبقه کارگر نیز راهی ندارد جز اینکه این نیروی وسیع را در خدمت اعتراض علیه سرمایه داری بعنوان بانی و مسبب این وضعیت بمیدان بکشد. رهبران و فعالین کارگری و جوانان سوسیالیست و پیشرو باید در متشکل کردن بیکاران و ایجاد نهادها و تشکل های بیکاران بطور جدی تلاش کنند. مطالبه “یا کار یا بیمه بیکاری” بدیهی ترین توقع هر شهروند از دولت و حکومت در همه جای جهان است. حکومتی که نمیتواند نان مردم را بدهد و هر اعتراض برحق را با گلوله و سرکوب پاسخ میدهد، در مسیر سرنگونی و فروپاشی قرار گرفته است. بمب بیکاری تیک تیک میکند و دیر یا زود پیامدهای آن در اشکال اعتراضات و طغیان ها و شورش علیه گرسنگی و تحقیر فردی و اجتماعی بروز میکند. جمهوری اسلامی پاسخی برای بحران همه جانبه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اش ندارد. بحران جمهوری اسلامی با گسترش تلاشهای آزادیخواهانه بناچار به بحران انقلابی تبدیل میشود و تنها در یک بحران انقلابی مسائلی اجتماعی مانند بیکاری میتواند پاسخی درخور بگیرد. ارتش بیکاری و گرسنگی یک ستون مهم انقلاب طبقه کارگر علیه سرمایه داری است.
کمونیست های کارگری و فعالین حزب حکمتیست باید امر سازماندهی بخش بیکار طبقه و ایجاد یک اتحاد گسترده تر طبقه کارگر، اعم از شاغل و بیکار، را در دستور روز خود قرار دهند. *
2014-05-29