فاتح شیخ
توحش تروریسم اسلامی “بوکو حرام” در نیجریه
لکه ننگی بر پیشانی نظام حاکم جهان
جان و وجدان بشریت از تعرضات وحشیانه تروریستهای “بوکو حرام” به شدت تکان خورده و به درد آمده است. سه هفته است این دارودسته اسلامی – تروریست ٢٢۳ (بعضی گزارشها میگویند ٢٧٦) دانش آموز دختر را ربوده اند و چون برده های در جنگ به غنیمت گرفته شده، در جنگلهای شمال شرق نیجریه و مناطق همجوار در چاد و کامرون زندانی کرده اند. سردسته این تروریستها “ابوبکر شیکو” اعلام کرده که دختران ربوده شده را “در بازار میفروشد و یا شوهر خواهد داد چون خدا به او دستور داده دختر نباید مدرسه برود بلکه باید در خانه بماند و فرزند بزاید!” این روزها ١١ دختر ١٥-١٢ ساله دیگر را هم ربوده اند و دو روز پیش هم ۳٠٠ شهروند را در حمله به یک شهر مرزی نیجریه قتل عام کرده اند. کل این اخبار هولناک و آزارنده در حالی منتشر میشود که نیروهای دولتی نیجریه کمترین اقدامی برای مقابله با تروریستها و دفاع از امنیت شهروندان انجام نداده اند. حتی خبر دزدیده شدن این صدها دختر پس از سه هفته تازه پخش شده است. دولت نیجریه نه تنها با توحش دارودسته “بوکو حرام” مقابله نکرده، در اطلاعرسانی چنین فاجعه انسانی شرم آوری به افکار عمومی کشور و جهان هم کوتاهی کرده است. گوئی جهان چنان عقب رانده شده که مسئولیت دولت در برابر مردم و افکار عمومی از دایره توقعات بدیهی جامعه خارج شده است! جنایات شنیع “بوکو حرام” و بی اقدامی دولت نیجریه در برابر آن جلوه آشکاری از گندیدگی نظام حاکم بر جهان و لکه ننگی بر پیشانی آن است.
“بوکو حرام” واحد کوچکی از پدیده اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی و حاصل تناقضات سرمایه داری معاصر است که بر ارکان بازتولید نیروی کار ارزان طبقه کارگر، بیحقوقی انسان و تحمیل استبداد سیاسی بر بخش اعظم جهان استوار است. این واقعیت که بورژوازی و دولت نیجریه با وجود برخورداری از ثروت فراوان نفتی و دیگر منابع طبیعی، عهده دار تامین معیشت و امنیت اکثریت عظیم جامعه نیست و بخشی از کشور را به توحش تروریسم اسلامی سپرده است از سر آن نیست که نمیتواند، بلکه نمیخواهد. در دستورش نیست. هر یک منطقه نفوذ خود را میچاپند و توده های اعماق جامعه را در گرسنگی نگاه میدارند و از گرسنگی شان به هزار و یک شیوه بهره کشی میکنند. توده جمعیت فقرزده غرق دریای بیکاری و محکوم به گرسنگی و بی معیشتی، آماده ترین منبع تغذیه و نیرو گرفتن دسته های ارتجاع اسلامی و قبیله ای است. بانی وضعیت سناریو سیاهی که در آن نیروهای ظلمت و ارتجاع و توحش اسلامی و قبیله ای نظیر “بوکو حرام” مجال رشد یافته اند، نظام سرمایه داری و نمایندگان جهانی و محلی آن در جغرافیای سیاسی نیجریه و کشورهای مشابه است.
اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی پیش از آن که تلاش ایدئولوژیک برای احیاء ارتجاع مذهبی قرون وسطایی باشد، نیاز واقعی سرمایه داری پایان قرن بیست و آغاز قرن بیست و یک به بازتولید همه ابزارهای مادی و معنوی انقیاد بشر از مذهب گرفته تا قبیله گرائی و راسیسم و فاشیسم هم در بخش عقبمانده تر جهان و هم در پیشرفته ترین جوامع در قلب تمدن اروپا و آمریکا است. “بوکو حرام” مولود نظام سرمایه و محصول کارکرد قدرتهای بزرگ جهان است. همچنانکه جمهوری اسلامی ایران و رژیمهای اسلامی حاکم در لیبی و سودان و برونئی و غیره تولیدات نمایندگان جهانی و محلی همین نظام و منافع و مصالح و رقابتهای همان قدرتها بوده است. از سناریو سیاه دو دهه پیش رواندا و یوگسلاوی تا سناریو سیاه جاری سوریه و روند مشابهی که در اوکراین آغاز شده مولود و محصول همین نظام است. اعلام اجرای حدود اسلامی در برونئی توسط سلطان حسین متحد نزدیک آمریکا از همین نیاز سرمایه بر آمده است.
شعار ارتجاعی “آموزش غربی حرام!” (معنی عبارت “بوکو حرام”) نسخه مکرر حمله طالبان پاکستان به ملالی یوسفزای است چون او مدافع مدرسه رفتن دختران است. در همان حال نسخه مکرر سالها تعطیل دانشگاههای ایران توسط جمهوری اسلامی و در این اواخر تلاش برای ممنوع کردن تدریس علوم انسانی “غربی” توسط همین رژیم است. تفاوت در این است که بیان “بوکو حرام” همچون بیان طالبان فاشگویانه تر و بی محاباتر است. آیا مزخرفات سردسته “بوکو حرام” درباره وظیفه مادری دختران مضمونا تکرار مزخرفات خامنه ای در “هفته زن” جمهوری اسلامی نیست؟ آیا تصادفی است که در هر دو مورد، چه در کارنامه جمهوری اسلامی و چه در عملکرد وحشیانه “بوکو حرام”ها، زن قربانی اول توحش اسلامی و تروریستی است؟ به هیچوجه. زیرا همچنانکه آزادی زن معیار آزادی جامعه است، اسارت و انقیاد زن هم معیار اسارت و انقیاد جامعه است. زیرا پس از تقسیم جامعه به سرمایه دار و کارگر، بزرگترین شکاف در جامعه تحمیل بیحقوقی بر زنان است و سرمایه داری هر جا و به هر درجه بتواند این بیحقوقی را تحمیل میکند.
واکنش جهانی به اخبار هولناک توحش “بوکو حرام” شوک و خشم فراگیر است. اما این واکنش دو بخش جداگانه دارد. واکنش واقعی بشریت متمدن و مدافعان راستین حقوق انسانی زنان و شهروندان، و در مقابل آن واکنش ریاکارانه دولتهای آمریکا، بریتانیا و غیره و سازمان ملل است که در بیست سال گذشته نه تنها سد موثری در برابر سناریوهای سیاه و تروریسم اسلامی بنا نکرده اند بلکه خود بانی تداوم آن بوده اند. پایان دادن به تروریسم اسلامی و به شکست و هزیمت کشاندن اسلام سیاسی کار بشریت متمدن و در صف مقدم آن کار اردوی کارگران و کمونیستها و آزادیخواهان است. به زیر کشیدن و به هزیمت کشاندن سلطه اخوان المسلمین در مصر توسط خیزش توده ای عظیم مردم بپاخاسته، نمونه برجسته واکنش انقلابی اعماق جامعه به این پدیده گندیده جهان معاصر است که به رغم هر تلاش ارتجاعی ارتش و جناحهای دیگر بورژوازی مصر برای مصادره آن، توانسته است تاثیرات عظیم و ماندگاری بر تحول اجتماعی و سیاسی جامعه مصر در عرصه مقابله با توحش اسلام سیاسی به جا بگذارد. بدون شک به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و به هزیمت کشاندن سلطه اسلام در ایران توسط اراده انقلابی کارگران، زنان، نسل جوان و اردوی آزادیخواهی اعماق جامعه تاثیرات بسیار بزرگتری در عرصه خلاصی بشریت از اسلام سیاسی همچون بخشی از گندیدگی نظام پوسیده سرمایه خواهد داشت و جائی برای جست و خیز تروریستی طالبانها و “بوکو حرام”ها باقی نخواهد گذاشت.