خدامراد فولادی
پرولتاریایم!
کارگرم
نه خانه ای دارم
نه خانه ی کارگرتان
خانه ی من است هرگز
(دشمنان
در خانه ام
سکنا گزیده اند).
کارگرم
نه ثروتی دارم
نه آنان که
به نام ِ من ثروت می انبارند
رفیقان ِ راه ِ من اند هرگز
(دوزیستانی که
هم شریک ِ سرمایه و
هم رفیق ِ کارگرند).
پرولتاریایم / یک طبقه
و همچنان که
مارکس آموزش می دهدم
به نیروی آگاهی و
سازمانیابی خود
رها خواهم شد
رفیقان ِ دروغین ِ من و
دشمنان ِ پنهان در
اسب ِ چوبین ِ سرمایه!
پرولتاریایم
قدرت را که از غلاف ِ تئوری
دربیاورم
زمین را سراسر
خانه ی کارگر خواهم کرد
و همه ی انسان ها
رفیق ِ تمام راه ِ من اند
آنچنان که
تئوری / راه پیش ِ پای ام نهاده است.