همايون گدازگر- مذاكره احزاب ناسيوناليست كرد با جمهورى اسلامى
خبر مذاكره حزب دمكرات كردستان با نمايندگان شوراى امنيت ملى جمهورى اسلامى در شهر اربيل اگرچه با سكوت معنا دار ، و در واقع جانبدارانه احزاب ناسيوناليست كرد مواجهه شد ، اما از طرف جنبش آزاديخواهانه وبرابرى طلبانه در جامعه بايد افشا و طرد شود . امروز ناسيوناليسم و سم قومگرايي و تفرقه افكنى يكى از معضلات و موانع واقعى مبارزه و اتحاد طبقاتى كارگران در كردستان است . بايد از هر فرصتى براى افشا و بى ربطى آن به منافع جامعه و كمك به زدودن توهمات ناسيوناليستى در صف كارگران و مردم زحمتكش استفاده كرد. آنچه بايد افشا و طرد شود صرف مذاكره و سازش جريان ناسيوناليستى و احزاب آن نيست، زيرا اين سياست ركن اصلى و تعطيل ناپذير استراتژى تمامى شاخه هاى ناسيوناليسم در تمام كشورهاى منطقه و در نيم قرن گذشته بوده است. همين امروز و در ادامه همين تاريخ بى افتخار به نقش سر سپردگى و دريوزگى اين احزاب درمنطقه نگاه كنيد ، در تركيه در يكسال گذشته در ازاى قولهاى بى محتوى و تو خالى دولت مركزى ، مسبب ساكت كردن منطقه كرد نشين ، در يكى از پر اعتراض ترين سالهاى اخير مردم و جوانان تركيه عليه دولت بورژوا- اسلامى آن كشور شدند . در سوريه دست در دست قرارگاه رمضان و دولت جنايتكار بعث مشغول عمر خريدن براى اين رژيم جانى هستند . در عراق عليرغم در قدرت بودن اين احزاب ، در تبانى و داد وستد با دولت تركيه ، هر روز با عبور از روى اجساد قربانيان جنگ خانمانسوز سوريه و آواره گان كرد زبان آن پوچ بودن ” كردايه تى ” ، و ادعاى دروغين ” دفاع از ملت كرد ” را تبديل به نشانه ديگرى بر فريب كارى و بی ربطى خود به منفت جامعه تبديل كرده اند . وبالاخره مذاكره و بند و بست اخير حزب دمكرات با جمهورى اسلامى در ادامه همين روند و سياست و استرتژى ناسيوناليسم كرد قابل فهم است .اين سياست نه از سر سازشكارى و ناپيگرى اين حزب ، بلكه ريشه در اهداف و منافع طبقاتى مشترك ناسيوناليسم كرد و احزاب آن با دولتهاى مركزى دارد . اگر چه در شرايط سياسى واجتماعى مختلف اين روند دچار افت و خيزهایی مى شود ، اما قبله آمال و آرزو هاى اين احزاب تحت هر شرايط سياسى رسيدن به بند وبست و شريك شدن در گوشه اى از قدرت واز اين طريق سهم برى از منافع مادى جامعه وشراكت در استثمار كارگر و زحمتكش در كردستان است . اوضاع سياسى و بخصوص تعادل قواى اجتماعى در هردوره اى تأثير مستقيمى بر اين روند مى گذارد . در شرايط وجود فشار فعاليت نظامى اين احزاب ، يا غليان توده اى و اجتماعى ويا فشار بين المللى بر روى دولتهاى مركزى ، شرايط مذاكره وبند و بست براى احزاب ناسيوناليست مناسب تراست . و به سبب در تنگنا قرار گرفتن طرف مقابل مى توانند شرايط معامله را از موضع بالاترى تعيين كنند . اما تا جايي كه به احزاب ناسيوناليست كرد در ايران و مذاكرات اخير مرمربوط است ، شرايط امروز وتعادل قواى كنونى بشدت نامناسب است و مذاكره اينها نه از موضع برتر بلكه در شرايط ضعف واستيصال انجام مى شود . اين شرايط ناشى از وضعيت سياسى ناسيوناليسم بطور كلى در منطقه و وضعيت سياسى – اجتماعى كنونى جامعه ايران و كردستان است . در اين را بطه مى توان به چند مؤلفه اشاره كرد:
– روابط جمهورى اسلامى و غرب و تيره شدن دورنماى دخالت نظامى غرب در ايران ، به اضافه بى تحركى و انفعال احزاب ناسيوناليست و در شرايط غياب فشار مبارزه مسلحانه همه و همه اين احزاب را در شرايطى دشوار و انفعالى قرار داده است .
– دراين شرايط و پس از روى كار آمدن روحانى ، ناسيوناليستهاى كرد مجاز درون رژيم فعالتر شده و ليست مطالبات وخواستهايشان از دولت ، جامعتر و طولانى تر از احزاب غير قانونى ناسيوناليست است . واين وضعييت ، اين احزاب را به نزديكى بيشترباناسيوناليستهاى طرفدار رژيم مجبور مى كند .
– حكومت اقليم كردستان ، جدا از نارضايتى عميق مردم نسبت به آن ، و بى اعتبارى آن در نظر توده هاى مردم ، خود يكى از هم پيمانان مطمئن دولت ايران در منطقه است كه بخش مهمى از مقدراتش بوسيله جمهورى اسلامى تعيين مى شود . اين رابطه امكان هر تحركى را از احزاب ناسيوناليست كرد ايرانى مى گيرد زندگى كردن در شكاف اين روابط و پيشه كردن سياست انتظار ، به وجه واعتبار احزاب ناسيوناليست كرد بعنوان جريانات بى خاصييت بيشتر ضربه مى زند .
-وبالاخره امروز در شرايط اختشاش و رقابت هاى دولت هاى سركوبگر منطقه ، احزاب ناسيوناليست كرد هركدام عملا به دنبالچه يكى از اين دولتها تبديل شده اند ، بطوريكه بعضى از اين احزاب از زاويه منافع خود ، بعضا در مقابل يكديگر قرار گرفته اند . اين به نوبه خود باعث يأس و نا اميدى و پراكندگى صفوف احزاب ناسيوناليست در منطقه شده است . بهمين دليل است كه در حال حاضر حتى خالص ترين ناسيوناليستها نه تنها از ايجاد ” كردستان بزرگ ” و ” راه حل واحد ” و ” رهبرى واحد” ، براى همه كردها حرفى بميان نمى آورند ، بلكه اتحاد عملها و جبهه درست كردن و برپايي كنگره ملى اشان هم ، در اثر برخود به اين رقابت هاى منطقه اى از هم پاشيده شده است . در چنين شرايطى احزاب ناسيوناليست كرد در كشورهاى مختلف منطقه هر كدام سرشان به كار خودشان و ساخت وپاخت با دولت مركزى خودى و يا دولتهاى ديگر گرم است .
در چنين شرايطى احزاب ناسيوناليست كرد در ايران هم كه سرشان بى كلاه مانده است ، دوباره به فكر مذاكره و بند وبست با جمهورى اسلامى افتاده اند . اما هم به لحاظ تعادل قوا وهم از زاويه اتحاد و پشتيبانى از طرف احزاب ديگر در مناطق ديگر ، شرايط فعلى براى آنها مناسب نيست . پس از روى كار آمدن روحانى و قطع اميد ناسيوناليسم ايرانى و كرد از حمله نظامى آمريكا به ايران و از طرف ديگر اختشاش وجاگرفتن احزاب ناسيوناليست منطقه در جوار كشورهاى سركوبگر ، احزاب ناسيوناليست ايرانى گاه آشكار و گاه نهان ، مذاكره و ديالوگ با جمهورى اسلامى را در دستور كار خود گذاشتند و بعد از مضحكه انتخابات رياست جمهورى ، ضمن إظهار پشيمانى از سياست تحريم انتخابات ، به مناسبت هاى مختلف از روحانى خواستند كه برنامه و پيشنهادى خود را براى كردستان اعلام كند . و به شيوه هاى مختلف آمادگى خودشان را براى مذاكره اعلام كردند . اما تا كنون به بازى گرفته نشده اند وبا سركوفت و تحقير روبرو شده اند . اينكه جمهورى اسلامى از اينها براى فايق آمدن بر مشكلاتش چه استفاده هايي خواهد كرد هنوز روشن نيست .اما آنچه در اين ارتباط براى كارگران و مردم آزاديخواه مهم است ، شناساندن وافشاء ناسيوناليسم و تكرار مكرر اين واقعييت است كه ناسيوناليسم و احزاب آن ، هيچ ربطى به منافع جامعه ندارند . بايد پرده از روى ادعاى دروغين اين جريان در باب ” حقوق ملت كرد ” ويا ” منافع خلق كرد” وغيره برداشت . در ورأى اين ادعاهاى دروغين منافع مادى و طبقاتى اى وجود دارد كه علت موجوديت ناسيوناليسم و احزاب آن را توضيح مى دهد . منافع طبقه سرمايه دار در كردستان در قالب احزاب مجاز و غير مجاز وبراى سهم برى از ثروت ومكنت جامعه واستثمار طبقه كارگر پيگيرى و مطالبه مى شود . جنگ ومذاكره اين احزاب براى تحقق اين اهداف طبقه سرمايه دار در كردستان است . و نه تنها ربطى به منافع توده كارگر زحمتكش در كردستان ندارد ، بلكه تماماً در مقابل آن است . بايد اين توهمات دروغين را به بهانه هر مذاكره وسازشى إفشاء ومنزوى كرد . / همايون گدازگر / ٢٠ آوريل ٢٠١٤