اسماعیل ویسی گزیده ای از اخبار و رویدادهای کارگری و عمومی در کردستان شماره 73
تهیه و تنظیم از: اسماعیل ویسی
اعتراضات و اعتصابات کارگری
بیانیه انجمن صنفی کارگران خباز سنندج: دستمزد ۹۳ کارگران قربانی منافع سرمایهداران شد: فرا رسیدن سال نو همواره نویدبخش افکار نو و تصمیمهای نو برای آینده است، آیندهای که هر سال میگوییم امیدواریم بهتر از سال قبل باشد!! اما… سال نو و بهار در حالی فرا میرسد که کارگران سال گذشته را در شرایط بس بغرنجتر از گذشته سپری کردند. سالی که در همان اوایل، دستمزدها بار دیگر چندین برابر کمتر از خط فقر بود، گرانی و تورم افسار گسیخته در سال گذشته مداوم و حتی روز به روز شده بود. سال قبل با اخراج سازیهای گسترده و عدم پرداخت به موقع حداقل دستمزد بخور و نمیر به کارگران ادامه داشت. امنیت شغلی کارگران در سال ۹۲ در سایه رواج قراردادهای موقت و سفید امضا عملا به صفر رسید. در سال پار هزاران کودک خانوادههای کارگری از درس و مدرسه به جا ماندند و به دلیل بالا بودن هزینههای تحصیل، ناچارا لقای علم را به جلایش بخشیدند و برای آنکه بتوانند بخشی از هزینههای خانواده را جبران کنند راهی بازارهای کار شدند و به خیل کودکان کار پیوستند.
سال ۹۲ همچنین سالی پر خطر برای کارگران بود، کارگرانی که برای بدست آوردن لقمه نانی که با آن بتوانند شکم خود و خانوادههایشان را سیر کنند خطر مرگ را به جان خریدند و در همین راستا صدها کارگر قربانی سود پرستی سرمایهداران شدند و به دلیل عدم امنیت جانی در محل کار جان باختند. هر چند سالی که گذشت وضعیت اجتماعی – معیشتی کارگران تباهتر از گذشته گشت اما کارگران در برابر این بیعدالتیها ساکت نماندند و در نقاط مختلف کشور از چادرملو اردکان، پلی اکریل اصفهان، پتروشیمی بندر امام، نیشکر هفت تپه تا فولاد زاگرس کردستان و خبازیهای سنندج و سقز و مریوان و دهها و صدها کارگاه و کارخانه دیگر نسبت به وضعیت نابسامان معیشتی خود دست به اعتراض زدند و فریاد سردادند.
اما با وجود همه اینها در اواخر اسفند ماه در شرایطی که کارگران با کوله باری از سختی و مشقت و سفرههای خالی به استقبال نوروز میرفتند شورای عالی کارمزدی در عملی ضد کارگری حداقل دستمزدهای سال ۹۳ را ۶۰۸۹۰۰۰ ریال اعلام کرد. کارگران در حالی قدم به سال جدید گذاشتند که این بار حداقل دستمزدها ضمن سه برابر کمتر از خط فقر موجود، حتی از میزان تورم ۳۶ درصدی که بانک مرکزی بطور رسمی اعلام کرده بود کمتر است. چنین دستمزدی در حالی به کارگران تحمیل گردید که دولت در اواخر سال گذشته اعلام کرد: علاوه بر افزایش قیمت آب، برق و سوخت، فاز دوم هدفمند کردن یارانهها را نیز به مرحله اجرا در خواهد آورد. واضح و روشن است که مسئولین دولتی با این اظهار نظرها در سال جدید، چشم طمع به سفره خالی کارگران انداختهاند. آقایانی که ابتدا کلید به دست آمده بودند تا حلال مشکلات گردند، گویا عزم خود را برای «کشتن چراغ خانه» جزم کردهاند؟ اما در میان این مشکلات و هیاهوها تنور زندگی کارگرانی که قوت غالب مردم و اکثر کارگران را پخت میکنند گرم نیست بلکه نابسامانتر نیز میباشد. چون دستمزد کارگران خباز بر اساس عرفی غیر قانونی و ظالمانه منوط به افزایش قیمت نان میباشد به همین دلیل مبنای پرداخت دستمزد فعلی کارگران خباز تورم سال ۹۰ میباشد و تمامی مکاتبات رسمی و مراجعات حضوری نمایندگان کارگران با نهادهای مربوطه عملا بینتیجه و با وعده و وعیدهای تو خالی همراه بوده است.
از این طریق انجمن صنفی کارگران خبازهای سنندج و حومه اعلام میدارد که دستمزد کارگران خباز جواب گوی تورم موجود در کشور نیست و دخل و خرج کارگران تحت هیچ مکانیسمی با هم جور درنمیآید. همانگونه که قبلا نیز اعلام داشته بودیم ما خواهان افزایش دستمزدهایمان برابر با ماده ۴۱ قانون کار و تورم واقعی موجود در کشور میباشیم. به همین خاطر ما کارگران خباز دیگر تاب تحمل این همه فشار اجتماعی و بیعدالتی و نابربری که طی این سالیان به خود و خانوادههایمان شده، نداریم و بر این عقیدهایم که تحمیل دستمزد ۶۰۸۹۰۰۰ ریال در جلسه سه جانبه با حضور دولت، کارفرما و نمایندگان فرمایشی کارگران که هیچ سنخیتی با کارگران ندارند؛ چیزی جز استثمار بیشتر کارگران برای سودآوری بیشتر سرمایهداران نمیباشد. بر این مبنا ما کارگران خبازیهای شهر سنندج خود را در کنار تمامی کارگرانی که برای احقاق ابتدایی ترین حقوق خود و کسب یک زندگی انسانی تلاش میکنند، میبینیم و اعتراض به چنین دست درازی و نفض آشکارماده ۴۱ قانون کار را حق بیچون چرای خود میدانیم. در پایان انجمن صنفی کارگران خبازیهای سنندج و حومه سال نو را با دلهایی سرشار از امید و با تکیه به نیروی آگاهی، سازمان یافتگی و […] برای احقاق ابتداییترین حقوق خود و برچیده شدن نابرابری و ستم و استثمار در جامعه، بدور از جنگ و ناامنی و غرق در رفاه و آسایش را برای تمامی کارگران ایران آرزومند است. انجمن صنفی کارگران خبازی¬های سنندج و حومه/ اول فروردین 1393
اجرای قانون مشاغل سخت و زیان آور در خصوص کارگران شاطر در نانوائی ها: درهر نانوائی 4 نفرکارگر بطور حرفه ای مشغول بکارند. هر 4 نفر کارگر نانوایی روزانه بیش از 15 ساعت روی پا میایستند که احتمال بیماریهایی نظیر دیسک کمر، دیسک گردن، آرتروز و واریس پا را در آنها تقویت میکند. همچنین گرد و غبار آرد که در فضای نانوایی پخش میشود برای ریه کارگران به شدت مضر است. و جزو مشاغل سخت و زیان آور می باشد. در خصوص وضعیت کارگران ” عبدالله بلواسی عضو هیات مدیره انجمن صنفی کارگران خباز مریوان و سروآباد ” طی مصاحبه ای وضعیت کاری کارگران نانوائی را بیان داشت و خواستار اجرای قانون مشاغل سخت و زیان آور در خصوص کارگران شاطر شد. و … ” شاطر که نان میپزد، پیشکار که نان را از تنور بیرون میآورد، خمیرگیر که خمیر را چونه میگیرد و وابر” که خمیر را پهن میکند. از این بین، شاطر که به صورت دائمی در معرض حرارت تنور قرار دارد باید مشمول قانون مشاغل سخت و زیان آور قرار گیرد. وی ادامه داد: البته حرفههای پیشکاری، خمیرگیری و وابری هم سختیهای خاص خودشان را دارند و باید مشمول قانون مشاغل سخت و زیان آور قرار بگیرند اما شاطر در اولویت قرار دارد. حرارت دائمی تنور منجر به سردرد، چشم درد، سینوزیت و… شاطر میشود. بلواسی در پایان با بیان اینکه شاطر نانوایی سنگکها مشمول قانون مشاغل سخت و زیان آور محسوب میشوند از عدم اجرای این قانون در خصوص کارگران خباز مریوانی انتقاد کرد. و …
دستمزد اخراج و بیکار سازی ها
گرارشی از وضعیت کارگران سد ” بن یه ر ” در مسیر سنندج- مریوان: در قسمتهای متفاوت این پروژه 480 نفر کارگر مشغول بکارند. که دارای قراردادهای 1 تا 5 ساله هستند.کارگران مدت 4 ماه است که حقوق وعیدی دریافت نکرده اند ومدت 7 سال است که حق سنوات نیز به آنان پرداخت نشده است. و … بر اساس خبر رسیده، در اواخر سال 1392، کارفرمایان اقدام به عمل ضد انسانی نمودند و ” 360 نفر ازکارگران را در ماه های بهمن واسفند 92 با نام توجیهی مرخصی با پرداخت نصف دستمزد بطور موقت بیکار و اخراج ” کردند، و وعده داده اند که، کارگران بعداز تعطیلات عید به سرکارشان برگردند اما در طول این دو ماه مرخصی اجباری هیچگونه مزایائی به کارگران پرداخت نشده است.
عدم پرداخت پنج ماه حقوق معوقه در واحد تعمیر وماشین الات اداره کل راه وترابری سنندج: به گزارش کمیته هماهنگی بای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در 24 اسفند ماه 1392، 15 نفر از تعمیرکاران اداره کل راه وترابری شهر سنندج که مکانیک،باتری ساز وآهنگر می باشند حدود ۵ ماه است که حقوق خود را دریافت نکرده اند و همچنین این اداره از دادن عیدی وپاداش ودیگر مزایا به آنان نیز سر باز می زند که همگی آنان به مدت یک هفته است که دست از کار کشیده و اعتصاب کردند. و …
حوادث کاری
سنندج: بر اساس خبر رسیده از سنندج، کارگرساختمانی مسلم ساعدی ، روزدوشنبه 4/1/ 1393 در حین کار در شهرک دگایران دچار حادثه گردید و بدلیل عدم امکانات ایمنی در محیط کار، متاسفانه جان خود را از دست داد.
جان باختن مسلم را به خانواده، بستگان و آشنایان و سایر رفقای کارگر تسلیت می گوئیم!
زندان، شکنجه و بازداشت فعالین کارگری و سیاسی- اجتماعی
اطلاعیه شماره ١١ کمیته دفاع از کارگران دستگیر شده مهاباد : روز چهارشنبه 6 فروردین سال 1393، محمد مولانایی کارگری زندانی که برای مدت 5 روز به مرخصی آمده بود، در بیمارستان امام خمینی مهاباد با تجویز دکترها برای معالجه آرتروز ، فشار خون بالا و عفونت ریه ها بستری شد. محمد مولانایی 76 سال سن دارد و به جرم فعالیتهای کارگری، دستگیر و زندانی شده است. کمیته دفاع از کارگران دستگیر شده بار دیگر، بازداشت این کارگر 76 ساله که به جرم دفاع از طبقه کارگر به زندان محکوم شده است، را محکوم مێکند و همچنین اعلام میکنیم که مسئولیت امنیت جانی این کارگر زندانی بر عهده قوه قضائیه است. شماره تماس با سخنگوی کمیته کوروش بخشنده: 09379960747
برپایه گزارش انتشار یافته، ماموران اداره اطلاعات رژیم در مریوان یک فعال حقوق بشری و از اعضای “انجمن سبز چیا” به نام “محمدغریب فیضی” را تهدید به بازداشت نمودند. در این گزارش عنوان شده که دلیل تهدید نامبرده از سوی نیروهای امنیتی رژیم نامعلوم می باشد اما امکان بازداشت وی قریب الوقوع است. این فعال حقوق بشر که در جمعیت هلال احمر شهر مریوان مشغول به فعالیت می باشد، در تاریخ هفتم آبانماه سال ١٣٩٠ نیز توسط نیروهای اطلاعاتی شهر مریوان بازداشت شده بود.
گزارشات مسایل، مشکلات و رویدادهای اجتماعی
تولد نوزادان معلول در سنندج : بنا بر گزارش پخش شده در سنندج، تنها در یک روز، در” بیمارستان بعثت سنندج ” 15 نفر نوزاد معلول متولد شده اند که اغلب از اهالی روستاهای شهرستان دیواندره می باشند. آمار بالای تولد کودکان معلول بە حدی بودە است کە کادر درمانی این بیمارستان را دچار تعجب و نگران کردە و آن را در نوع خود بی سابقه توصیف می کنند. علت اصلی این واقعه ناگوار بر اثر پخش پارازیت و عوارض منفی آن می باشد. زیرا امواج پارازیت بە غیر از سقط جنین، منشاء بیماریهای دیگری نظیر سرطان پستان، سرطان خون، سکتە قلبی و ناشنوایی نیز می باشد.
دیواندره: طبق گزارش منتشره، روز پنجشنبه 7 فروردین ماه ” شرمین قدرتی ساکن روستای گولانه ” از توابع شهر دیواندره به دلیل اختلافات خانوادگی و فشار فرهنگ عقب مانده مرد سالاری، ناچارا اقدام به خودسوزی کرد. این زن 25 ساله و صاحب فرزند می باشد. و قبل از انتقال به بیمارستان شهر دیواندره بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی متاسفانه جان خود را از دست داد. وقربانی فرهنگ عقب مانده مرد سالاری گردید.
کارگرانی که سال 1393 را بدون قرارداد آغاز کردند
حالا که دیگر روزهای تعطیل عید سپری شده و روزهای کار و تلاش از سرگرفته شد، آنسوی قصه داستان کارگرانی است که باز هم مانند سال قبل بدون قرارداد و امنیت کاری به سال 93 وارد شدهاند و حتی ایام عید کار کردند.
“پدر که باشی، مهم نیست چقدر اذیت میشوی، خستهای یا این که مشکلات زندگی کمرت را خم کرده است. پدر که باشی نگاه یک خانواده به توست و باید در مقابل فرزندانی که تو را کوه تصور میکنند مقاوم باشی” اینها صحبتهای محمد، کارگر 50سالهای است که روز اول عید مشغول کار بوده است و سال جدید را نیز مانند سال گذشته بدون قرارداد کار و بیمه و امنیت شغلی آغاز کرد.
ساک دستی خود را جابهجا میکند و در پاسخ به “ناراحت نیستید عید را سر کار رفتید؟” میگوید: اولاً سال نوی شما مبارک؛ اگر مثل من باشی نمیگذاری دخترت متوجه شود که کارگری میکنی، الآن دیگر مردم همه کارهای خود از جمله بنایی، اسبابکشی و تمیز کردن خانه را انجام دادهاند، اما ازآنجایی که اگر کار نمیکردم مجبور بودم 15 روز بیکار باشم، بهناچار در روزهای عید سر چهارراه و میدان ایستادم تا شاید کسی به من کاری بدهد.
محمد با بغضی که در گلو دارد، میگوید: سه سال پیش در شرکتی کار میکردم که تعدیل نیرو کرد و من هم بیکار شدم اما بچههایم نمیدانند که برای کار به سر میدان میآیم و کارگری میکنم. دخترها درباره پدرشان تعصب دارند و اگر دختر حس کند که پدرش در این سن و سال کارگر ساختمانی است غصه میخورد.
*سرپرست خانواده باشی سختی کار معنایی ندارد: اسمش مرتضی و 45ساله است. کنار چهارراه در حالی که دستانش را زیر چانهاش گذاشته، خیره به ماشینی است که در مقابلش نیش ترمز میکند. شتابان بلند میشود شاید در فضای کسادی بازار کسی برایش کار در نظر داشته باشد ولی با دیدن ما و فهمیدن علت ایستادنمان متوجه شد که بلند شدنش با امید “کار” بیفایده بود؛ پای درددلش باز شد و گفت: اگر چند سال دیگر حق بیمه را پرداخت میکردم، بازنشسته میشدم اما شرکت محل کارم عذرم را خواسته و مجبورم برای گذراندن زندگی و تأمین مخارج زندگی کارگری کنم.
وی میگوید: به هر دری زدم که کار مناسبی پیدا کنم اما تمام درها بسته بود، بهتر دیدم کارگری کنم تا شرمنده همسر و بچههایم نباشم. وقتی از او سؤال میکنم “کار ساختمانی و تخریب ساختمان برای شما در این سن و سال مشکل نیست؟” جواب میدهد: 5 نفر نگاهشان به دستان توست، اینجا دیگر کار معنایی ندارد، باید تلاش کنم تا شرمنده آنها نباشم. وقتی سرپرست خانواده باشی سختی کار معنایی ندارد.
* قراردادهای سفیدامضای کارگران شهرداری: درحالی که از خیابان عبور میکردم حاجصالح پیرمرد کرمانشاهی نظرم را به خود جلب کرد، موهای سفیدش همخوانی با سن شناسنامهاش نداشت، 58ساله اما 70ساله به نظر میرسید، رفتگر خیابان است.
درباره علت کارکردنش در این سن و سال میگوید: با چند عروس و داماد مجبورم کارگری کنم. کارگر شهرداری هستم. علاوه بر سختی کارگری موضوعی که مرا اذیت میکند این است که نگاه اکثر مردم به کارگران تحقیرآمیز است؛ در حقیقت کارگران شرایط بدی را دارند. وی ادامه میدهد: بهکارگیری کارگر شهرداری بهصورت ساعتی، خلاف ماده 15 فصل سوم قانون کار است. در این ماده اعلام شده با شغلهایی مثل منشی مطبهای پزشکی، نگهبانی، تأسیسات، مشاوره و مانند اینها قرارداد ساعتی ببندند و چنانچه بخواهند با کارگر دیگری قرارداد ساعتی ببندند باید از وزارت کار مجوز بگیرند. حاجصالح تأکید میکند: اکنون سؤال اینجاست یک رفتگری که از این خیابان تا آن خیابان و از این کوچه تا آن کوچه را باید مستمر جارو کند و کاری که انجام میدهد، 100 درصد مفید است، کجای شغل این رفتگر ساعتی است؟ اگر برای یک رفتگر دوربین بگذارید، از ساعت شروع تا ساعت پایان کار بدون هیچگونه توقفی کارش را انجام میدهد و 100 درصد کار مفید آن هم در شب انجام میدهد، آنگاه متأسفانه با اینها قرارداد ساعتی میبندند!
پیرمرد میگوید: بدتر اینکه در پایان سال عیدی، پاداش، سنوات سالیانه و بسیاری از حقوق آنها که باید طبق قانون کار در نظر گرفته و پرداخت شود مورد غفلت قرار گرفته و این اتفاق نمیافتد. کاری به این نداریم که به آنها لباس کار یا وسایل بهداشتی ندادهاند، اما تأسفآور این است که پیمانکاران از کارگران برگههای سفیدامضا میگیرند تا اگر کارگر شکایت کردند، در اداره کار ارایه دهند تا ثابت کنند مزایای کارگر پرداخت شده است.
* قرارداد قانونی نداریم: صحبت با حاجصالح که به پایان رسید، یک نانوایی در مجاورت همان خیابان و کارگر پیرمردش توجهم را جلب کرد؛ پیرمردی دوست داشتنی که با وجود سن زیاد و بیماری، برای تأمین مخارج زندگیاش مجبور است نانوایی کند.
محمد که مشهدی است و مشتیمحمد صدایش میکنند، میگوید: ساعت 5 و نیم صبح از خواب بیدار میشیم و تا 8:30 شب برای 10 هزار تومان جون میکنیم. محل خوابمون هم داخل نانوایی است. این شاطر درباره ساعت کاری و سختی کارش اینطور توضیح میدهد که ساعت 5:30 تا 9 صبح پخت میکنیم و از 9 تا 11 استراحت است و دوباره از 11 تا 2 بعدازظهر، کار است و از 2 تا 5 استراحت میکنیم و از ساعت 5 شروع به پخت میکنیم تا 8:30 شب، بهشرط آنکه صاحب نانوایی سفارش نگرفته باشد که تازه برای اجرای سفارش باید تا 11 شب کار کنیم. مشتیمحمد ادامه میدهد: زندگیمان در همین چاردیواری است، نه مرخصی داریم، نه از عیدی و پاداش خبری است، هرروز هم که کار نکنی، مزد نداری، بیمه هم که نیستیم، 20 سال است که در نانوایی کار میکنم و فقط 2 سال سابقه بیمه دارم که پول آن را هم خودم ریختهام.
زمانی که گرم صحبت با مشتیمحمد بودیم یکی دیگر از کارگران نانوایی که او نیز تقریباً همدرد با همکارش بود به جمع ما اضافه شد؛ حسین هم در همین نانوایی کار میکند و بچه خرمآباد است، از 18 سال قبل کار نانوایی را شروع کرده است. با ناراحتی میگوید: نتیجه اینهمه جانکندن 2 میلیون تومان پسانداز است که آن را هم بهعنوان پول پیش اجاره خانه دادهام. 3 روز است که زنم در بیمارستان بستری است. فرصت نمیشود برای عیادت به بیمارستان بروم. اما زن صاحبخانه که میداند در تهران کسی را ندارم، به زنم سر میزند و یک شب هم بهعنوان همراه در بیمارستان مانده است.
این کارگر نانوایی میگوید: بیمه نیستم، عیدی و قرارداد کار و سایر حقوق قانونی را هم نمیگیریم، هیچکس هم که به فریادمان نمیرسد، فقط خدا میداند که چقدر کارمان دشوار است، تنها از خدا مدد میخواهیم.
*پدر و پسر گلفروش: مرد گلفروش با پسرش سالهاست که بین ماشینها گل میفروشند. خودش میگوید: زودتر از شما به سر کار میآیم و تا پاسی از شب هنوز با دستههای گل بین ماشینها بهدنبال مشتری برای گلهایم هستم. برادر شهید هستم اما هیچگاه برای رسیدن به موفقیتی از اسمش استفاده نکردهام. هیچگونه امنیت شغلی ندارم.
*خدا را شکر، فعلاً بیکار نیستم: غلامرضا کارگر ساختمانی است، میگوید: تا آخرین روزهای سال در یک پروژه ساختمانی کار میکردم و با وجود دائم نبودن کارش اما خدا را شکر میکردم که بیکار نبودم. اکنون آن پروژه تمام شده و من از ترس اینکه نتوانم از عهده خرج زندگی برآیم مجبور شدم در ایام عید هم سر یکی از چهارراههای پرتردد تهران بروم و منتظر باشم شاید کاری برایم پیدا شود. کارگران ساختمانی از هرگونه قرارداد کار محروم هستند.
*روز از نو، روزی از نو: گزارش از پارهای از مشکلات کارگران بدون قرارداد به پایان رسید ولی آنچه همچنان باقی است مشکلات این قشر جامعه است؛ روزهای نوروز 93 اینبار هم برای تمام مردم با بوی عید همراه نبود؛ این کارگران حتی در روزهای عید هم سر کار مشغول بودند و سال نو را باز هم بدون قرارداد کار آغاز کردهاند و بهقول خودشان در شب عید بهدلیل عدم دریافت حداقل حقوق، پیش زن و بچه خود شرمندهاند؛ چرا کسی پاسخگوی مشکلات آنان نیست؟
esmail.waisi@gmail.com / http://www.october-online.com/ 17 فروردین ماه 1393- 6 آوریل 2014
منتشر شده در نشریه اکتبر شماره 138
***