تحقیر زحمتکشان، درخدمت تحکيم سلطه ارتجاع است!
اکنون کارگران و زحمتکشان ایران از نظر سیاسی و اقتصادی دوران بسیار دشواری را می گذرانند. سالهاست که جهت استثمار و غارت هرچه بیشتر آنها، رژیم از نظر سیاسی آنها را از هر حقوقی محروم کرده و هر از گاهی قانونی در جهت هرچه بیشتر در اسارت نگهداشتن آنها تصویب می کند. همانطور که میدانیم سرکوب هر چه وحشیانهتر مبارزات توده ها برای تحقق خواستههای خود، عمده ترین ابزار و شیوه رژیم جمهوری اسلامی می باشد. اما این رژیم برای اين منظور تنها از ماشین سرکوب خود استفاده نمی کند بلکه فریب تودهها را نیز با شدت تمام جهت کنترل تودهها و عقب نگهداشتن آنها به کار میگیرد. این رژیم خودفروختگان و فرومایگانی دارد که کاملا در خدمتاش بوده و از طریق قلم نیز به گونههای مختلف به تبلیغات فریبکارانه دست می زنند. آنها در تبلیغات خود وضعیت موجود را هميشگی و ثابت توصیف کرده و به شیوههای مختلف هر نوع مبارزهای را بیثمر و بینتیجه تعریف می کنند . مرتجعین، در هراس از طغیان خشم کارگران و زحمتکشان، آنها را موجوداتی توصیف میکنند که گویا هرگونه تلاششان برای رهایی تلاشی عبث و بیهوده خواهد بود. در اين تبليغات سعی میشود با برجسته کردن شرکت عدهای در صفوف نماز جمعههای رژيم اکثريت مردم را مذهبی وآنهم مذهبی معتقد به جمهوری اسلامی جا بزنند. يا آنها را در صف به اصطلاح سبد کالا و خرید مایحتاجشان نشان میدهند تا قدرت دولت در تصمیم بر زندگی آنها را نشان داده و آنها را تحقیرکنند. از همه فاجعه آمیزتر آنها را در تجمع برای نمايش اعدام قربانيان نظام نشان میدهند که تجمع کرده و گویا بدون بروز احساسی به اعدام جوانان نظاره می کنند، تا بتوانند آنها را از نظر فرهنگی عقب افتاده و از نظر انسانی فاقد هر نوع احساسی جلوه دهند.
چنین تبلیغاتی که البته هدفی ارتجاعی دارد حتی روی برخی روشنفکران اثر گذاشته و آنها را از تداوم مبارزه ناامید کرده است تا جایی که در برابر جنايات جمهوری اسلامی برخوردی نظاره گرانه داشته و باور به تقدیر را اختیار کردهاند. چنین روشنفکرانی به اين واقعيت توجه ندارند که همین تودههایی که آنها را با نشان دادن در صفهای مختلف مورد تحقیر قرار میدهند همانهایی هستند که به صورت میلیونی به میدانها و خیابانها آمده و با شعارها و مبارزه خود رژیم خودکامه شاه را از پای انداختند، این تودهها همانهائی هستند که رژیم جمهوری اسلامی به غیر از ارتش، صدها هزار پاسدار و بسیجی را جهت کنترلشان به خدمت خود گرفته و ماشین تبلیغاتی عظیمی جهت تحميق آنها براه انداخته است. این افراد که خود تحت تأثیر تبلیغات فریبکارانه ارتجاع نظر منفی نسبت به تودههای مردم پیدا کرده اند در نظر نمی گیرند که این تودههایی که در میدانهای اعدام جمع می شوند اگر فرصت کنند همین اعدام کنندگان را به سزای اعمال خود می رسانند. همان طور که گاه پيش آمده که بر اثر هجوم آنها زندانی اعدامی از مرگ گريخته است. بدون اينکه بخواهيم سر سوزنی فرهنگ نادرست و عقب مانده حاکم بر جامعه را انکار و يا توجيه کنيم اما بايد دانست که فرهنگ هر جامعهای را طبقه حاکم و قدرت دولتی حاکم شکل میدهد. بنابراين اگر جريانی بايد شماتت شود اين نه مردم بلکه سردمداران رژیم میباشند که چنین فرهنگ سفاکانهای را ساخته و با سرنيزه به حفاظت از آن نشستهاند. از سوی ديگر باید به یاد آوریم که تمام آزادیخواهان و انقلابیونی که جان خود را در راه آزادی و سوسياليسم فدا کردند از میان تودهها و زحمتکشانی که همواره مورد ظلم و آزار و تحقير رژیم های جنایتکار واقع میشوند برخاسته بودند.
اتفاقاً برخلاف تبلیغاتی که تودههای مردم را فاقد احساس قلمداد میکند، در حقیقت باید این حاکمان را فاقد هرگونه احساسات انسانی دانست. چنین رژیمی که فقط با طرح سئوال “آیا نماز میخوانی” و در مقابل جواب قاطعانه “نه”، هزاران آزادیخواه و انقلابی را در فاصله کوتاهی اعدام کرد را باید وحشی و عاری از هرگونه درک انسانی دانست. روی این نکته هم بايد تاکيد کرد که توحش حاکمان جمهوری اسلامی نه نتيجه بيماری و ديوانگی آنان بلکه الزام حفظ نظام سرمايهداری حاکم میباشد، چرا که بدون آن توحش انباشت سرمایه و حفظ این انباشت عملی نخواهد بود. این رژیم در حفظ این وضعیت است که در جهات مختلف تلاش میکند و در پی حفظ استثمار و غارت کنونی است که از بیهودگی هر نوع مبارزهای دم زده و ضرورت هر نوع مبارزهای را انکار میکند. رژیم تنها زمانی که میببيند سلطهاش در خطر است در صورت لزوم و اجبار، به تغییر مهرههایی تن می دهد و البته با فريبکاری اين امر را هم به حساب خواست خود تودهها می گذارد.
رفع ستمهای سیاسی و اقتصادی کنونی که با تبلیغات مبتنی بر تحقیر تودهها همراه است در گرو یک تغییر بنیادین و یا به عبارت دیگر در گرو انقلاب است. اگر سرنوشت انقلاب به سقوط سرمایهداری و سرمایهداران وابسته است، و اگر رژیم حافظ سرمايهداران با ددمنشی تمام هر صدای اعتراض را در گلو خفه ساخته و به اين طريق ضرورت و شرایط مبارزه قهرآمیز را بوجود آورده است پس بايد دانست و اين دانسته را فرياد زد که هيچ شیوه مبارزهای غیر از مبارزه قهر آميز، مردم ما را به مطالباتشان که در راس آنها سرنگونی جمهوری اسلامی قرار دارد، نمی رساند. اين واقعيت را شرايط عینی انقلاب و ضرورت انقلاب در مقابل همگان قرار داده است.
عبداله باوی
آپریل 2014