میزگرد ایسکرا با محمد آسنگران، نسان نودینیان، ناصر اصغری و عبدل گلپریان در مورد روز جهانی کارگر
ایسکرا نشریه کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران از این شماره میزگردی را در رابطه با روز جهانی کارگر در دستور گذاشته است که در این میزگرد با صاحبنظران مسایل کارگری به گفتگو می پردازد. اولین بخش این میزگرد را در این شماره ایسکرا ملاحظه می کنید.
ایسکرا: عزیزان با تشکر از شرکت شما که در این میزگرد شرکت کردید. سوال اول را از محمد آسنگران شروع می کنیم. تقریبا یک ماه به روز جهانی کارگر باقی مانده است. شما شرایط و اوضاع کنونی امروز جامعه برای برگزاری روز جهانی کارگر در شهرهای کردستان را چگونه تحلیل می کنید، چه فاکتورهایی می تواند در برگزاری یک اول مه قدرتمند و باشکوه موثر باشد؟ آیا اساسا امکان برآورده شدن چنین توقعی متفاوت از سالهای گذشته وجود دارد؟.
محمد آسنگران: براي هر اقدام مبارزاتي از جمله اول مه تشخيص تعادل قواي طبقاتي مولفه مهمي براي هر فعال کارگري است. تشخيص درست تعادل قوا کمک ميکند که نوع و شکل و ابعاد حرکت خود را تعيين کنيم. تحليل و ارزيابي درست از او ضاع سياسي و تعادل نيروهاي حاضر در صحنه کمک ميکند که هم دشمن و تاکتيکهايش را بشناسيم و هم اتخاذ تاکتيک مناسب را در دستور قرار بدهيم. اگر اين فاکتورها مهم است که هست، پس بايد بدانيم جمهوري اسلامي و نيروهاي سرکوبگرش امروز در مقايسه با سالهاي قبل شکننده تر است و به همين اعتبار جنبش کارگري ميتواند با اعتماد بنفس بيشتري دست به اقدامات کارسازي بزند. با اين مقدمه اجازه بدهيد وارد بررسي اين فاکتورها بشويم.
واقعيت اين است که بعد از سرکوب حرکت توده اي سال ۸۸ و کهريزکي کردن آن، هزاران فعال سياسي و اجتماعي و کارگري ناچار به ترک ايران شدند و يا احتياط و گوشه گيري را در پيش گرفتند. جنبشهاي اجتماعي جوانان، زنان دفاع از حقوق کودکان و اعتراضات توده اي تا حدود زيادي دچار رکود و سکون شدند. تشکلها و ان. جي. او. ها يکي بعد از ديگري منحل و يا تعطيل شدند و يا به دليل فضاي امنيتي و سرکوب، بسياري از آنها از دايره فعاليتي که ميکردند خارج و دچار رکود شدند. بسياري از رهبران و چهره هاي شناخته شده اين جنبش ها احتياط و کنار ايستادن را پيشه کردند. طيف وسيعي از روشنفکران و هنرمندان معترض ناچار شدند يک قدم عقب نشسته و نوع و روش فعاليتشان را تغيير بدهند. و….
همزمان با اين تحولات جنبش کارگري هم ضرباتي متحمل شد، تعداد قابل توجهي از فعالينش هنوز در زندان هستند و تعداد زيادي از آنها درگير پرونده سازيهاي وزارت اطلاعات هستند. تعداد قابل توجهي از فعالين اين جنبش در مراکز کارگري دستگير و زنداني شدند و… اما با اين حال اين جنبش از چنان کيفيت و کميتي برخوردار بود که در دل همين فضاي امنيتي هم قدم به قدم جلو آمده است. در دل اين فضا تنها جنبشي که آرام اما محکم راه خود را ادامه داد جنبش کارگري بود. ابعاد اعتراض و مبارزات خود را از لحاظ کمي و کيفي ارتقا داد. همين حرکت ادامه دار و اميدوار کننده باعث شد که ديگر جنبشهاي اجتماعي هم بعد از چند سال بتوانند دوباره کمر راست کنند و حرکت خود را آگاهانه تر و با تجربه بيشتري تجديد سازمان نمايند.در کنار اين تحولات اجتماعي، بحران سياسي و تورم و بحران اقتصادي در جمهوري اسلامي در سال آخر حکومت احمدي نژاد کل سيستم اقتصادي را با خطر فروپاشي مواجه کرده بود.
جنبشهاي اعتراضي قدم به قدم خود را باز سازي کردند. تاثيرات اين تحول و ابعاد اعتراض و نارضايتي جنبشهاي اجتماعي و در راس آنها جنبش کارگري بعد از سرکوبهاي سال ۸۸ توانستند چنان فضايي را ايجاد کنند که جمهوري اسلامي و بويژه جناح حاکم آن ناچار شد که تاکتيکش را تغيير بدهد.
در سال ۹۲ اگر خامنه اي و وزارت اطلاعات به کسي مانند روحاني رضايت دادند و نتوانستند کانديد مورد نظر خود (جليلي) را از صندوق بيرون بياورند، به دليل قدرت جناح رفسنجاني و يا حمايت دوم خرداديها و اصلاح طلبان از روحاني نبود. بلکه ترس و نگراني جمهوري اسلامي از شورشهاي خياباني و جنبشهايي اجتماعي و در راس آنها جنبش کارگري بود که کل رژيم و سيستم حاکم را به چالش ميطلبيد. اين جدال دائمي اما آشکار و پنهان با رژيم اسلامي تعادل قوايي جديدي را فراهم کرده بود. در دل چنين تعادل قواي عقب نشيني جناح سپاه و خامنه اي به يک اجبار تبديل شده بود. اما اين عقب نشيني نبايد طوري مهندسي ميشد که به معني شکست قطعي آنها ترجمه شود.
بنابر اين از نظر سپاه و خامنه اي اين عقب نشيني که گوشه اي از آن “سياست و طرح حل مسئله هسته اي و مذاکره با آمريکا” بود، بايد به يک امر مهم و استراتژيک خدمت ميکرد. آن طرح استراتژيک رژيم هم اين بود که براي مقابله با خطر اساسي يعني جنبش کارگري و ديگر جنبشهاي اجتماعي لازم بود که جناح رقيب خود را کنترل شده به بازي بگيرند. به دنبال اين تحولات جناح حاکم رژيم به کسي رضايت دادند که نه مستقيم ازجناح رقيب باشد و نه ميتوانست فرد شاخص و مورد نظر خامنه اي و سپاه باشد. اين سياست در واقع يک عقب نشيني نيم کلاج بود که يک آخوند شياد و امنيتي به اسم روحاني را به راس قوه مجريه راند. اما مردم معترض متوجه شدند که ميتوانند کل اين دستگاه جنايت را به عقب نشيني وادار کنند.
بنابر اين با يک مشاهده اي ساده هر کسي متوجه اين حقيقت ميشود که از دو سال قبل تا کنون جنبش کارگري با اعتراضات و اعتصابات خود قدم به قدم جلو آمده است. يکي از نمودهاي ديگر اين پيشروي و تعادل قواي جديد، طومار چهل هزار امضا و اقدامات بعدي آن بود که جنبش کارگري توانست قدمهاي مهمي را به جلو بردارد. طرح خواست دو ميليون حداقل دستمزد از جانب جنبش کارگري ايران فاکتور مهم ديگري بود که امروز صداي اين طبقه را رساتر از هميشه کرده است. اين جنبش تعادل قوا را تغيير داده است. ميدان فعاليت ديگر جنبشهاي اجتماعي را بيش از پيش فراهم کرده است. زندانيان سياسي امروز بيش از هر دوره اي صدايشان به گوش جامعه جهاني ميرسد. روشنفکران و هنرمندان و تمام اقشار ناراضي در متن چنين تحول و تعادل قوايي امروز ميتوانند صدايشان را رساتر از پيش به گوش جامعه برسانند. اين فاکتورها از يک طرف و افشاي دزديهاي ميلياردي سران حکومت از طرف ديگر کل جمهوري اسلامي را بيش از پيش بي اعتبار و نامشروع کرده است. در دل چنين تعادل قوايي امسال به استقبال اول مه ميرويم.
با اين حال جمهوري اسلامي با افزايش ۲۵ درصد دستمزد ميخواهد زندگي چند برابر زير خط فقر را به جامعه کارگري ايران تحميل کند. خود رژيم اعلام کرده است که نرخ تورم چهل درصد است. با در نظر گرفتن همه اين فاکتورها اول مه امسال ميتواند روز زورآزمايي مهم و تعيين کننده اي براي جنبش کارگري باشد. جنبش کارگري نميتواند و نبايد اين زورگويي آشکار را بپذيرد.
ایسکرا: بنظر شما تشکلهای کارگری موجود در عرصه مبارزات و اعتراضات کارگری چه نقشی را در مورد روز جهانی کارگر می توانند از خود بنمایش بگذارند و جنبش کارگری از این تشکلها و فعالین کارگری چه انتظاری خواهند داشت؟
نسان نودینیان: برای جواب روشن به این سوال و دخالت جنبشهای اجتماعی به روز جهانی کارگر میپردازم. روز جهانی کارگر اعتراض و کیفرخواست کارگران و مزدبگیران جامعه به نظام سرمایه داری و استثمار و نابرابری طبقاتی است. این روز اعتصاب یک مرکز یا کارخانه معین نیست. مارش و اعتراض توده میلیونی کارگران است که آرمان و آرزو و خواستهای این طبقه و کارکنان جامعه و مردم را نمایندگی میکند. در ماه مارس امسال(2014) بخشهای وسیعی از کارگران و کارکنان بخش خدمات عمومی در آلمان وارد اعتصابات مداومی شدند. این اعتصاب بزرگترین اعتصابات این چند سال گذشته بود. اتحادیه «وردی» بزرگترین اتحادیه کارگران خدمات و حمل و نقل سازمانده و حمایت کننده این اعتصابات بود. بخشهای دیگر از تشکلهای کارگری و احزاب نیز با این اعتصاب همراه شدند. اول ماه مه به نظر من در این قالب و این نوع حمایتها قابل تعریف است. در ایران مراسم و مارش اول ماه مه سنتی آشنا است. با انقلاب 57 به صحنه سیاسی ـ اجتماعی جامعه وارد شد. و بعنوان روز اعلام کیفرخواست کارگران و کارکنان جامعه شناخته شده است. و همزمان روز جهانی زن و روز جهانی کودک نیز به این مراسمها افزوده شد.
این سه جنبش و فعالین این جنبشها با تجاربی که ما در شهرها در ایران و شهرهای کردستان داریم دائما در ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با هم بوده و بر روند بالا بردن کیفیت مراسمها در روز جهانی کارگر، روز جهانی زن(هشت مارس) و فستیوال کودکان تاثیر گذاشته اند. این هم سرنوشتی محصول دوره ای معین از تحولات سیاسی ـ طبفاتی در ایران است. محصول انقلاب و اعتراض کارگران و کارکنان جامعه است. تجارب شخصی من و چیزی که من حداقل در چند سال گذشته دیده ام این را ثابت کرده که اعتراض کارگر در بهبود زندگی، حرمت و کرامت انسانی سایر اقشار اجتماعی تاثیر گذار و تعیین کننده است. طبقه کارگر در ایران سیاسی است. خودآگاهی او و آشنایی اش به منافع سیاسی، مطالبات و هم سرنوشتی اش با جنبشهای اجتماعی حاصل این وضعیت است. حمایت و همبستگی با مرزبندی ایدئلوژیک و سازمانی قابل تعریف نیست. اعتراض کارگر در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی مرزهای این نوع “سکت” سازمانی را درهم شکسته است. ما هم اکنون تعدادی از سخنگویان و فعالین کارگری را داریم که در جنبشهای اجتماعی زنان و کودکان، معلمان و دانشجویان، و در جنبشهای توده ای شخصیتهای شناخته شده، با اتوریته و قابل اتکایی هستند. مرزی بعنوان “تقدس” کارگر نزد اینها وجود ندارد.
ایسکرا: در فرهنگ و ادبیات جریانات و نیروهای سیاسی بنام چپ اینگونه القا شده است که روز جهانی کارگر گویا ویژه طبقه کارگر است و آنگونه که باید و شاید نقش آنچنانی را برای تشکلها و فعالین جنبشهای اجتماعی در این رابطه قایل نیستند. با این حساب آیا جنبشهای اجتماعی دیگر و فعالین این عرصه ها نباید در این روز در کنار کارگران باشند؟ پاسخ شما به این گونه مواضع چیست؟
ناصر اصغری: این “كج فهمی” ناشی از دركی از “مبارزه طبقاتی” است كه من به آن كاریكاتور مبارزه طبقاتی می گویم. در این درك كارگر صنفی است مثل دیگر صنوف كه روزی به نام آنها جشن گرفته می شود، حق و حقوقی دارند كه مال صنف خودشان است. مشكل شان ربطی به بخشهای دیگر جامعه ندارد و مشكل دیگران هم به آنها بی ربط است. در این تصویر از “مبارزه طبقاتی” كارگر و سرمایه دار در كارخانه های بزرگ و سر به فلك كشیده با هم روبرو می شوند و بر سر دستمزد، تشكل، ایمنی محیط كار و امثالهم مبارزه می كنند. در این تصویر رایج در بین این “چپ”، اپیدمی اعتیاد در جامعه مسئله كارگر نیست! بیحقوقی زن، تحمیق مذهبی، راسیسم علیه كارگران و پناهندگان افغانستانی، تبعیض آشكار، قانونی و علنی دولتی بر علیه همجنسگرایان، اقلیتهای مذهبی و قومی، مثله شدن كودكان در عراق و فلسطین مسئله اش نیست.
گفتم كه این كاریكاتوری از مبارزه طبقاتی بیش نیست؛ برای اینكه عكس سه كلمه “كارگر”، “سرمایه دار” و “مبارزه” را كنار هم می كشد و بطور سوبژكتیو (ذهنی) هم مبارزه كارگر با سرمایه دار همین است. اما بطور آبژكتیو (عینی) چنین نیست! سرمایه دار با هزار و یك رشته بعضا نامرئی بر كارگر و جامعه حكومت می كند. با كلیسا و مساجدش، با مدارس و دانشگاههایش، با رادیو و تلویزیونش و غیره. كارگر با سرمایه دار هم در همان هزار و یك رشته درگیر مبارزه است. در بسیاری از مواقع حتی از این جنگ و مبارزه اطلاع دقیقی هم ندارد. وقتی كه خبر دروغی از مثلا بی بی سی می شنود و بعد از دو فحش و ناسزا كانال تلویزیونش را عوض می كند، این یك نوع اعتراض است. كارگری كه نمی گذارد همسر رفیقش از بی داروئی جان بدهد، با فقر درگیر است و در نتیجه با جامعه سرمایه داری می جنگد. كارگری كه در اعتراض معتادان شركت می كند، بند اسارتبار جامعه را به چالش كشیده است. كارگری كه بر علیه خفقان و سانسور، بر علیه حجاب اجباری و سربازگیری اجباری و غیره مقاومت و مبارزه می كند قوانین اسارتبار جامعه طبقاتی را به چالش كشیده است.
می خواهم بگویم كه مبارزه كارگر با سرمایه دار روزانه است و خودش را در تبعیضهای رایج در آن مملكت، در جنگ و گریز بر علیه بیحقوق كردن بیشتر و بیشتر زنان در جامعه، در اعتراض روزمره به تحمیق مذهبی، در سلاح اعدام و مخالفت با آن، در سانسور و ممیزی، در جنگ و گریز بر سر قوانین حاكم در جامعه و غیره نشان می دهد. اگر با مبارزه متحدانه فشار بر زن كمتر بشود، زندگی كارگر قابل تحملتر می گردد. اگر تحمیق مذهبی كمتر بشود، زندگی كارگر بهتر می شود. اگر تبعیض از جامعه رخت بر بندد، كارگران متحدتر می شوند و زندگی شان قابل تحملتر می شود. و برعكس آن هم درست است. اگر كارگر با مبارزه اش افزایش دستمزدی به كارفرما و دولت كارفرماها تحمیل كند، كل جامعه نفع می برد. اگر با مبارزه اش سیاست بیكارسازی را عقب بزند، كل جامع منتفع می شود.
حال برگردیم به سئوال شما، به نظر من با توضیحاتی كه بالا داده شد، هم فعالین كارگری و هم فعالین عرصه های دیگر جنبشهای اعتراضی در جامعه، دوش به دوش هم اول ماه مه را جشن می گیرند. طبقه كارگر، بعنوان یك طبقه، در روز اول ماه مه بعنوان رهبر جامعه و مطالبه كننده مطالبات كل جامعه جلوی كل صف معترض در آن جامعه جلو می آید و در این مبارزه كل فعالین عرصه های دیگر مبارزه و جنبشهای اعتراضی دیگر را با خودشان دارند. همچنانكه در جشن آدم برفی ها، در روز ٨ مارس، روز جهانی زن و غیره، فعالین جنبش كارگری دوش بدوش فعالین جنبش زنان، فعالین حقوق كودك و غیره هستند و متحدانه و دوش بدوش هم علیه وضعیت موجود اعتراض می كنند.
اما خورشید زندگی آن “چپ” مورد اشاره شما در دنیای سیاست دارد غروب می كند. این “چپ” و این نوع “مبارزه طبقاتی” مورد نظر آن، “چپ” مائوئیست و استالینی و كلا چپ پوپولیست است كه در ایران متعلق به نسل گذشته است. نسل جوان چنین تلقی و تصویری از مبارزه طبقاتی ندارد. در آینده نه چندان دور بازماندگان این تلقی از “مبارزه طبقاتی” بازنشسته خواهند شد و دیگر من و شما هم درباره آن وقت تلف نخواهیم گفت.
ایسکرا: شما موانع جدی و اساسی برای برگزاری این روز را در چه چیزی توضیح می دهید و از هم اکنون چه اقداماتی را می توان برای برطرف کردن این موانع در دستور گذاشت که روز جهانی کارگر آنگونه که شایسته است برگذار شود؟
عبدل گلپریان: بنظر من اولین مانع ضدیت حکومت و نهادهایش در کردستان و در سراسر ایران در مقابل روز جهانی کارگر است. هر سال ما شاهد قلدرمنشی دم و دستگاه رژیم در بر خورد به روز جهانی کارگر و دیگر مراسمها و مناسبتهای دیگر بوده ایم. اما در مقابل این سد و مانع، فعالین و تشکلهای کارگری تمام تلاش خود را بکار گرفته اند که روز جهانی کارگر و پرچم خواست و مطالبات کل جامعه را بلند کنند. برای بلند کردن صدای حق خواهی خود و هم طبقه هایشان از سوی نهادهای سرکوب رژیم مورد اذیت و آزار هم قرار گرفته اند. علیرغم اینها من فکر میکنم اگر موانعی در صفوف خود کارگران، تشکلها و فعالین کارگری یا فعالین عرصه های مختلف اجتماعی برای حمایت از روز جهانی کارگر وجود داشته باشد این است که باید خود را از دایره و محدوده تشکل خود، گرایش سیاسی و فکری خود، و هر آنچه که تشکلها و فعالین کارگری را در چهرچوب فکری و نظری دست و بالشان را می بندد خارج سازند.
به باور من اگر تشکلها و فعالین کارگری مراسمهای روز جهانی کارگر را بدور از هرگونه تعصب فکری، تشکلی و یا کارخانه ای نگاه کنند و با انعطاف بر سر طرح مطالبات و خواستها و همچنین بر سر چگونگی برگزاری آن از زاویه منافع جنبش کارگری در این روز نگاه کنند، تردیدی نباید داشت که می توان حتی موانع ایجاد شده توسط رژیم و نهادهایش را نیز در هم شکست و اول مه قدرتمند، توده ای و اجتماعی بزرگی را برگزار کرد. فعالین و تشکلهای کارگری همانگونه که برای جمع آوری امضای طومار چهل هزار نفری کارگران ظاهر می شوند، بمراتب برای برگزاری روز جهانی کارگر نیز می توانند در این اشل و قدرتمند تر ظاهر شوند. برای برگزاری یک اول مه قدرتمند در نظر گرفتن منافع جنبش کارگری علی العموم از سوی تشکلها و فعالین کارگری فاکتور مهمی در عرض اندام جنبش کارگری علیه وضع موجود است.
در پاسخ به بخش دوم سوال باید بگویم که تشکلها و فعالین کارگری و همچنین فعالین رادیکال عرصه های مختلف اجتماعی نظیر فعالین عرصه جنبش برابری طلبانه زنان و مردان، جوانان، دانشجویان و غیره که این روز را روز خود می دانند می توانند از هم اکنون تلاش کنند که یک فضای عمومی از روز جهانی کارگر وخواستها و مطالباتش را در سطح جامعه و در میان مردم ایجاد کنند.
از بحث و گفتگو در جمعها و محافل مختلف گرفته تا ارتباط و هماهنگی با هم برای امر سازماندهی، تا طرح خواست و مطالبات در بیانیه و قطعنامه ها، پر کردن سطح شهر و محلات و مراکز و محلهای کار و زندگی از شعار و هر آنچه که به این روز مربوط است، از آن دسته از اقداماتی است که می توان انجام داد.
از تلاش چندین تشکل کارگری و حمایت تشکلها و فعالین عرصه های مختلف اجتماعی برای فشار آوردن به نهادهای رژیم مبنی بر اینکه نباید مانع از برگزاری روز جهانی کارگر شوند تا بکارگیری ابتکارات دیگر همچون برگزاری این مراسمها در سالنها و با شرکت صدها و هزاران نفر در مراکز شهرها آن دست از اقداماتی است که از هم اکنون می توان در دستور گذاشت و برایش کار کرد. تلاش برای شرکت دادن توده هرچه وسیعی از کارگران، خانواده های کارگری و مردم یکی دیگر از اقدامات فعالین برای شرکت دادن سازماندهی شده در این روز است. شرایط و اوضاع امروز در شهرهای کردستان و در سراسر کشور و فضای اعتراضی مردم نسبت به فقر و فلاکت موجود نسبت به گذشته بمراتب بیشتر است. این فضا و این موقعیت را باید شناخت و روز جهانی کارگر را تعرضی تر از هر دوره ای علیه فقر و فلاکت تحمیل شده توسط حکومت برگزار کرد.
لمه به ياد انقلاب ٥٧
15 بهمن 1392