بسوی اول مه
علیه فقر، برای رفاه همگانی!
سياوش دانشور
فقر و فلاکت بیداد میکند. ارتش بیکاری به حد انفجار رسیده است. طب و درمان لوکس شده است. آموزش برای بسیاری قابل دسترس نیست. با گرانی سرسام آور و تورم افسارگسیخته، هر روز قدرت خرید کارگران کاهش می یابد. امنیت شغلی دیگر کیمیاست. آن بخش از طبقه کارگر که هنوز شاغل است، عمدتا با کار قراردادى و برده وار و دستمزدهاى پرداخت نشده روبرو است. حقوقها چند برابر زیر خط فقر است. بخش وسیعی از کارگران که در کارگاههای کوچک کار میکنند، بسان بردگانی هستند که حتی شامل قانون همان برده دار هم نمیشوند. در کنار فقر و فلاکت عمومی، اختناق و زورگوئی حکمفرماست. جنایت و اعدام و سرکوب قانون جامعه و از ضروریات اسلام است. سرکوب فعالین کارگری و اجتماعات و اعتصابات کارگری توسط رژيم اسلامى بیوقفه ادامه دارد٬ اما کارگران صنایع مختلف مرتبا در اعتراض و اعتصاب هستند.
جمهوری اسلامی با دولت “اعتدال و امید” در دوره مضحکه انتخابات به کارگران “وعده” داد که دستمزدهای سال آتی مناسب و متناسب با نرخ تورم خواهد بود. کارگران کمونیست و پیشرو این وعده های پوچ انتخاباتی را جدی نگرفتند. اما گرایشی در میان کارگران “تاکتیکی” به روحانی یادآور شد که “وعده هایش را عملی کند”! این گرایش، با هر محاسبه سیاسی و هر درجه تفاوت، عملا آب به آسیاب خانه کارگریها، شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی ریخت که هدفشان را در انتظار نگهداشتن کارگران برای عملی شدن “وعده های روحانی” قرار داده بودند.
تعیین حداقل دستمزدهای سال 93 توسط نهاد ضد کارگری و کارفرمائی موسوم به “شورای عالی کار”، آب پاکی روی دست این سیاست متوهم ریخت. در حالیکه از عناصر رژیم اسلامی و اقتصاددانان مزدور سرمایه صریحا اعلام کردند که خط فقر در ایران در مرز یک میلیون و هفتصد تا هشتصد هزار تومان است و بخشا آنرا دو میلیون تومان میدانند، مصوبه “شورای عالی کار” مبنی بر مبلغ شتصد و هشت هزار تومان چه معنی ای دارد؟ این یعنی بزعم بورژوازی ایران، طبقه کارگر محکوم است که چند برابر زیر خط فقر رسمی کار و زندگی کند. این یعنی مجازات جمعی دهها میلیون کارگر و خانواده هایشان توسط جمهوری اسلامی و سرمایه داران. این سیاست از نقطه نظر توحش بورژوازی و ضدیت با کارگران و خانواده هایشان تنه به نژاد پرستی میزند. شکاف طبقاتی یک مشخصه جوامع سرمایه داری است اما این اقدام جمهوری اسلامی اعلام یک آپارتاید طبقاتی تمام عیار بورژوازی اسلامی در یک جامعه قرن بیست و یکمی است که برخوردار از ثروت و امکانات و توان تولیدی و دانش و تخصص است. این اعلام جنگ صریح و بی پرده جمهوری اسلامی علیه طبقه کارگر است. این مصوبه ضد کارگری، که معنی عملی آن جز گرسنگی دادن شدید به خانواده های کارگری و کشتار تدریجی آنها در سو تغذیه و فقر و بیماری نیست، از نیازهای سرمایه داری در کشورهائی مانند ایران است. حتی اگر جمهوری اسلامی از تحریم اقتصادی نجات یابد و سرمایه ها به ایران سرازیر شوند، سازماندهی یک اختناق عریان برای تضمین استثمار شدید کار ارزان، ویژگی و مشخصه سرمایه داری در ایران است.
چه باید کرد؟
بخشهائی از کارگران و فعالین کارگری تلاش میکنند که حکومت اسلامی مصوبه دستمزد سال 93 را تغییر دهد. نمایندگان کسانی که تومارهای اعتراضی برای افزایش دستمزد را امضا کرده اند، اعلام کردند که در صورت عدم تغییر مصوبه تا پایان فروردین ماه به اعتراضات خیابانی و گسترده دست خواهند زد. تردیدی نیست که حکومت اسلامی با تومار و ارسال نامه و عریضه هیچ عقب نشینی نمیکند. تردیدی نیست که نهادهای ضد کارگری و پلیسی مانند خانه کارگر و شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی تلاش میکنند اعتراضات کارگران را در چهارچوبهای قانونی محدود کنند و خود بعنوان “سخنگویان” کارگران جلو بیافتند. هدف آنها اینست که بخشهائی از کارگران را به جناحی از حکومت اسلامی متوهم کنند و آنها را دنبال نخود سیاه “اجرای کامل قانون کار اسلامی” بفرستند. کارگران اما برای هر ذره پیشروی باید به نیروی خود متکی شوند. از روز اعلام مصوبه ضد کارگری حداقل دستمزد تا اول مه روز کارگر فرصتی است که اقدامات لازم برای سازماندهی یک اعتراض موثر صورت بگیرد. آن اقدامات و تدارکی که قبل از تعیین دستمزدها صورت نگرفت ضروری است در ایندوره انجام شود.
تاکید یک نکته بسیار ضروری و مهم است: طبقه کارگر همواره از دریچه منافع بلافصل و مشروع و عام خود با طبقه حاکم و حکومت شان روبرو میشود. افزایش دستمزدها و دیگر مطالبات برحق کارگران این دریچه است. اما هم کارگران و هم سرمایه داران و حکومت اسلامی شان میدانند که این تقابل برسر چیست. ضرورت وجودی دیکتاتوری و سرکوب خشن در کشورهائی مانند ایران نیاز سرمایه است. اعمال یک دیکتاتوری عریان از الزامات سازماندهی استثمار کار ارزان سرپا نگهداشتن سرمایه داری است. لذا نفی دیکتاتوری عریان با نفی حاکمیت سرمایه در ایران گره خورده است. کمونیسم و کارگر نیز تلاش میکند نیرویش را علیه فقر و بیحرمتی و بیحقوقی و بی آیندگی به میدان بیاورد.
طبقه کارگر براى اينکه در محور سياست سراسرى قرار گيرد و به اميد مردم براى آزادى جامعه تبديل شود٬ بايد عليه فقر و فلاکت عمومى برخيزد. کارگران کمونيست و سوسياليست که براى اتحاد فورى کارگران حول هر ذره بهبود وضعيت معيشتى تلاش ميکنند٬ همواره به طبقه کارگر اين حقيقت را ميگويند که اين اوضاع با وجود سرمايه دارى و جمهورى اسلامى بدتر هم ميشود. این تجربه ملموس میلیونها خانواده کارگری است. کارگران باید راه حل اجتماعی خود را در ماقبل جامعه بگذارند و بعنوان یک فاکتور تعیین کننده سیاست در ایران بمیدان بیاند.
کار قراردادى الغی بايد گردد. کارگران خواهان قرار دادهاى دسته جمعى با شرکت نمايندگان منتخب شان هستند. بيکارى امر کل طبقه کارگر است. زندگى بخش بيکار طبقه به هزينه بخش شاغل آن تامین ميگردد. دولت موظف است اگر کار ندارد بيمه بيکارى مکفى بدهد. در اول مه بايد طبقه کارگر عليه فقر و فلاکت عمومى حرف روشن بزند. حقيقت اينست که اين وضعيت قابل ادامه نيست. سرکوب خشن و فقر شدید برای مدت طولانی قابل ادامه نیست. جمهورى اسلامى و هيچ بخش بورژوازى ايران چشم اندازى و برنامه اى براى برون رفت سريع ازاين اوضاع ندارد. طبقه کارگر بايد آلترناتيو اجتماعى خود را مطرح کند. روز اول مه طبقه کارگر بايد به مسائلش بعنوان يک طبقه و نقشى که ميتواند ايفا کند متمرکز شود. افزایش دستمزدها مطابق با نیازهای انسانی امروز، امنيت شغلى٬ بيمه بيکارى٬ بیمه درمانی، پرداخت حقوق هاى معوقه٬ مقابله با شرکتهاى پيمانکارى و شرايط برده وار آنها و … همه معضلات مشترک طبقه کارگر است که تحرکى سراسرى تر و هماهنگ تر را نياز دارد. اينجا ظرف سازماندهى کارگران برجسته و مطرح ميشود. کارگران را بايد متشکل کرد و بميدان آورد. بهترين و وسيع ترين و ممکن ترين ظرف تشکل مجمع عمومى است که کارگران بطور متشکل اراده شان را اعمال ميکنند. 1
رهبران کمونیست طبقه از امروز تا اول مه بايد تلاش کنند در جبهه هاى مختلفى حضور پيدا کنند؛
1- برپائی مراسمهاى مستقل و گسترده کارگری در اول مه باید هدف اصلی ما باشد. کارگران باید تلاش کنند قدرتشان را در قبل روز کارگر و روز کارگر نشان دهند. تردیدی نیست که باید به مقدورات و امکانات مان توجه کنیم. محدودیتها را ببینیم و موانع را را از سر راه برداریم. تلاش کنيم مراسمهای اول مه همراه با خانواده های کارگری و وسیع برگزار شود. باید تلاش کنیم در هر گوشه٬ در دانشگاه و همه جا، فضا را رنگ و بوى اول مه دهيم.
2- اول مه تعطیل است و مراسمها باید بیرون محل کار و اساسا در مراکز مهم شهرها و پارکها و هر جا که فعالین و رهبران کارگری تشخیص میدهند برگزار شود. برپائی اول مه مجوز نمیخواهد و حق بدیهی و پایه ای کارگران است. بايد بر حق بيقيد و شرط برپائى مستقل مراسمها توسط خود کارگران و برسميت شناسى مراسم مستقل کارگران توسط دولت و قانون تاکيد کنيم.
3- نهادها و باندهای حکومتی در میان کارگران و مشخصا خانه کارگر تلاش دارد در دفاع ار روحانی و جمهوری اسلامی و قانون کار اسلامی معرکه بگیرد و بنام “کارگران” اعلام کند. کارگران نباید به این اوباش سرمایه اجازه دهند در اول مه میدانداری کنند. اول مه روز کارگر است، تریبونها در اینروز باید در دست کارگران باشد، هیچ کارگری نباید تحمل کند که کارفرماها و استثمارکنندگان اش در اول مه بنام طبقه کارگر سخن بگوید.
4- طبقه کارگر و کمونيسم تنها اميد نجات جامعه ايران است. طبقه کارگر در اول مه بايد در موضع رهبر آزادى جامعه ظاهر شود و از اين موضع خواستهايش را اعلام کند. قطعنامه های کارگران باید بیان بسیج جامعه حول پرچم طبقه کارگر علیه فقر و برای آزادی و رفاه همگان باشد.
***
در همین شماره نشریه مباحثی از منصور حکمت راجع به سازماندهی کارگری طرح شده است که مسائل پایه ای و ریز و درشت مهم و سبک کاری را میپوشاند. خواندن دقیق آنرا به فعالین کارگری و کمونیست توصیه میکنم.