مصاحبه کمونیست هفتگی با فاتح شیخ – اوکراین صحنه مهمی از تحولات جاری جهان است

اوکراین صحنه مهمی از تحولات جاری جهان است
مصاحبه کمونیست هفتگی با فاتح شیخ

کمونیست هفتگی: فاتح شیخ لطفا ابتدا برای خوانندگان کمونیست هفتگی از آخرین تحولات در اکراین بگوئید. در چند روز گذشته چه تحول جدیدی رخ داده است؟
فاتح شیخ: جدیدترین تحول در اوکراین همچنان حول موقعیت شبه جزیره کریمه در جدال جاری روسیه و غرب بر سر اوکراین است. پارلمان خودمختار کریمه سه شنبه ١١ مارس الحاق این شبه جزیره به روسیه را تصویب کرد. این پارلمان شش مارس تصویب کرده بود که رفراندوم درباره الحاق کریمه به روسیه در ١٦ مارس برگزار شود. متقابلا پارلمان اوکراین در کییف این تصمیمات را غیرقانونی اعلام کرد و اخطار داد که اگر تا ١٢ مارس رفراندوم لغو نشود پارلمان کریمه را منحل خواهد کرد. اما تصمیمات پارلمان کریمه یعنی اینکه از پارلمان اوکراین تبعیت نمیکند و به اخطار آن هم وقعی نمیگذارد. روشن است که اگر تا ١٦ مارس تحول غیرمنتظره ای روی ندهد، نتیجه رفراندم به نفع الحاق کریمه به روسیه تمام خواهد شد. اما تعیین تکلیف واقعی رابطه کریمه با حکومت مرکزی اوکراین نه در سالنهای دو پارلمان صورت میگیرد و نه توسط “آراء مردم” در رفراندم زودفرجام ١٦ مارس، بلکه در تناسب قوای واقعی جدال روسیه با غرب صورت خواهد گرفت که فعلا در فاز دیپلماتیک است و به نظر نمیرسد سریعا به فاز نظامی بکشد. جدال هنوز به فاز تحریم هم نرفته است گرچه تهدید تحریم بخشی از دیپلماسی غرب بویژه آمریکا بوده است. اوباما در دیدار یاتسنیوک نخست وزیر دولت انتقالی اوکراین (١۳ مارس) بار دیگر حمایت از حکومت جدید اوکراین و اخطار به روسیه را تکرار کرد. مرکل صدر اعظم آلمان هم مجددا روسیه را تهدید به تحریم کرد (١٢ مارس). یاتسنیوک در جلسه شورای امنیت سازمان ملل هم شرکت خواهد کرد. اما این گاردهای دیپلماتیک تاثیری بر تصمیم پوتین برای الحاق کریمه به روسیه نمیگذارند.
با برکناری یانوکوویچ رئیس جمهور طرفدار روس توسط پارلمان اوکراین و فرارش به روسیه، حکومت اوکراین به احزاب پروغرب پارلمان اوکراین منتقل شد. حتی حزب خود یاکونوویچ هم با دادن نسبت “خیانت” به او، تماما پشت او را خالی کرد. تصاعد جدال و انتقال قدرت از کانال پارلمان سریع و غیرمنتظره بود. وقتی چهار ماه قبل یانوکوویچ پس از رد توافق تجاری با اتحادیه اروپا، توافق تجاری با روسیه را امضا کرد و روسیه ١٥ میلیارد دلار وام و تخفیف چشمگیر در قیمت نفت و گاز صادراتی به اوکراین داد، به نظر میرسید که پوتین موفق شده است جلو لغزش اوکراین به زیر نفوذ اتحادیه اروپا را بگیرد و آن را همچنان در منطقه نفوذ خود نگاه دارد. تحولات نیمه دوم فوریه در کییف ناگهان ورق را به زیان روسیه برگرداند. اما پوتین تا جایی که بتواند دست از اوکراین برنمیدارد. اوکراین برای پوتین در جدال با غرب بر سر تقسیم مجدد مناطق نفوذ حیاتی است. بعلاوه با باد زدن ناسیونالیسم روسی میخواهد در خود روسیه هم میخهای استبداد سیاسی خود را محکمتر بکوبد. پوتین عجالتا با تحرک نظامی در کریمه کنترل آن را به دست گرفته تا به عنوان نقطه تعرض متقابل از آن استفاده کند و بکوشد اوکراین را مجددا به دایره نفوذ روسیه برگرداند. تحولات روزهای اخیر این روند را نشان میدهد.
کمونیست هفتگی: حزب ما، حزب کمونیست کارگری حکمتیست، در اعلامیه خود در در برخورد به تحولات اوکراین موضع بسیار متفاوتی با بخشی ازجریانات چپ، هم چپ در خود اکراین و هم چپ ایران داشت. منشا این موضع متفاوت سیاسی در بررسی تحولات اکراین چیست؟ از نظر شما مهمترین محورهای اختلاف پایه ای این دو دیدگاه کدامند؟
فاتح شیخ: اوکراین صحنه مهمی از تحولات جاری جهان است. بخش مهم این تحولات در دایره جدال بین روسیه و غرب بر سر تقسیم مجدد مناطق نفوذ جریان دارد. مشخصا بحران اوکراین و جنگ در سوریه در این دایره هستند. به طور مثال این را در مورد تونس نمیتوان گفت. به دلایل قابل فهمی تحولات تونس در حوزه جدال روسیه و غرب نیست. تونس تاریخا منطقه نفوذ فرانسه و اتحادیه اروپا بوده و ظرف سه سال گذشته هم این موقعیت از طرف قدرت جهانی دیگری چالنج نشده است. اما جنگ سه ساله در سوریه و بحران کنونی اوکراین، مصداق روشن جدال بین روسیه و اتحادیه اروپا و آمریکا و متحدان دو جبهه است. تصادفی نیست که جمهوری اسلامی، رژیم بشار اسد، نوری مالکی و حزب الله لبنان در بحران اوکراین از روسیه دفاع میکنند. مردم در سوریه و اوکراین به طور واقعی در منگنه جدال قدرتهای جهانی گرفتارند. اولین تفاوت میان موضع حزب ما و جریانات چپ دیگر در دیدن خصلت و ویژگی تحولات اوکراین است. مثلا حزب کمونیست اوکراین با پرچم داس و چکش خود رسما طرفدار پوتین و ناسیونالیسم روس است. باکی هم ندارد که پوتین چقدر ضد کمونیست است. آن حزب یکی از بازماندگان کمونیسم بورژوایی شوروی سابق است و موضع ناسیونالیسم پروروسی برایش طبیعی و قابل درک است. همچنین قابل درک است که در صحنه سیاست ایران، طیف توده ای اکثریتی از آن موضع حمایت میکنند. از طرف دیگر حزب کمونیست کارگری ایران تحرکات ارتجاعی میدان مرکزی کییف که مهر و خصلت عریان فاشیستی و ضدکمونیستی دارد را “انقلاب” مینامد و قابل حمایت میداند. چنین موضعی چیزی کمتر از یک افتضاح جدید در سری مواضع رسوای آن حزب نیست که در این سالها ازجمله ارتجاع سبز ۸۸، جنگ ناتو در لیبی و جنگ جاری در سوریه را انقلاب قلمداد کرده و از این راه به سهم خود به چشم مخاطبانش خاک پاشیده است. در تمایز با این دو نسخه کمونیسم بورژوایی معاصر، خواه نسخه متمایل به روسیه حزب کمونیست اوکراین و طیف توده ای اکثریتی هم اردوی آن در ایران، خواه نسخه متمایل به غرب حزب کمونیست کارگری ایران، حزب حکمتیست در برخورد به تحولات اوکراین، واقعیت را آنطور که هست پیش چشم طبقه کارگر و مردم میگیرد و روشن میکند که به هیچ وجه نباید دنباله رو هیچیک از دو جبهه این جدال شد. بلکه باید هم به نیروهای طرفدار روسیه و هم به نیروهای طرفدار غرب در هیات حاکمه اوکراین قاطعانه و با صدای بلند “نه” گفت و در برابر هر دو جبهه جدال جاری جناحهای هیات حاکمه بورژوایی اوکراین و حامیان روسی و غربیشان، یک صف مستقل کارگری، مردمی و آزادیخواهانه سازمان داد و به میدان آورد.
کمونیست هفتگی: در اطلاعیه حزب تحولات اکراین را اساسا در بطن کشمکش دو قطبی روسیه و غرب مورد بررسی قرار داده است،اما نگاهی دیگری هست که از وجود همزمان اعتراض و نارضایتی توده مردم صحبت میکند. هر چند عمدتا در قالب و یا حمایت کشمکش دو جناح رقیب و حاکم بوده است، با این وجود حضور جمعیت انبوه مردم معترض یک پدیده واقعی بود. نمونه برجسته آن ممانعت کارگران از تعرض به مجسمه لنین از جانب نیروهای فاشیستی که در جبهه دولت کنونی و امریکا و غرب قرار دارند، بود. جایگاه این اعتراضات در بطن این کشمکش ارتجاعی چه هست؟ آیا در غیاب ێک پرچم رادیکال کمونیستی و کارگری و آزادیخواهانه و با توجه به شرایط ویژه اکراین و موقعیت جنبشهای طبقاتی میتوان به شکل گیری یک صف سوم و متمایز از دو طیف کنونی روسی و غربی در این تحولات خوشبین بود؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه؟
فاتح شیخ: بدون شک این فرض هر کمونیست و هر انسان واقعبینی است که کارگران و توده های محروم مردم از وضعیت فلاکتبار معیشتی و سیاسی حاکم بر جامعه اوکراین وسیعا و عمیقا ناراضی هستند. از مقطع فروپاشی شوروی و سپس استقلال اوکراین (١۹۹٢) تا کنون اکثریت عظیم جامعه، کارگران و مردم اوکراین، از فلاکت و گرسنگی کشیدن رنج برده اند درحالیکه اوکراین در میان جمهوریهای شوروی سابق، یک کشور صنعتی پیشرفته و تولید کننده ممتاز فرآورده های صنعتی و کشاورزی بوده است. آنچه در اوکراین پس از فروپاشی شوروی و کسب “استقلال” از روسیه اتفاق افتاده، نظیر همان فاجعه ای است که بر سر خود روسیه آمده است. فاجعه غلبه سرمایه داری مدل بازار افسارگسیخته بر جامعه و بر سرنوشت اکثریت عظیم شهروندان. اوکراین یانوکوویچ و تیموشنکو هم مثل روسیه یلتسین و پوتین، عرصه تاخت و تاز مافیاها و آختاپوسهای سرمایه خصوصی برخاسته از ویرانه سرمایه داری دولتی ورشکسته شوروی بوده است. جز حامیان چنان اوضاع کثیفی، کسی نمیتواند تردیدی در وجود اعتراض و نارضایتی وسیع در دو دهه گذشته اوکراین باشد.
اما اینکه تحرکات چهار ماه گذشته اوکراین در اعتراض به حکومت یانوکویچ از جنس همان اعتراض اصیل و آزادیخواهانه اعماق جامعه باشد، نه تنها واقعی نیست بلکه وارونه نشان دادن آشکار واقعیت است. صرف اینکه هر وقت تجمعی از مردم میدانی را اشغال کنند و به تقلید از میدان تحریر قاهره آن را “میدان” بنامند، به هیچوجه نشانه آزادیخواهانه بودن آن تجمع و تحرک نیست. اینکه در چهار ماه گذشته جمعیتی از مردم اوکراین در میدان مرکزی پایتخت جمع شده اند و علیه یانوکوویچ شعار داده اند و اعتراض کرده اند، واقعیتی است اما درک این واقعیت هم دشوار نیست که هر دو جناح پروروس هیات حاکمه اوکراین با حمایت روسیه و جناح پروغرب هیات حاکمه اوکراین با حمایت رسانه ها و دولتهای غربی قادرند چنین جمعیتی و بسیار بیشتر از آن را بسیج کنند و به دنباله روی از سیاستهای خود به میدان بیاورند. اینها احزاب سیاسی بانفوذی در جنبشهای متخاصم بورژوازی اوکراین هستند که از ده سال پیش رودرروی هم ایستاده اند و نیروی مردم را در دو جبهه متقابل، در انتخاباتها و در تحرکات موسوم به “انقلاب نارنجی” بسیج کرده و به میدان آورده اند. در تحرکات اخیر میدان استقلال کییف، مهر فاشیستی و ضدکمونیستی نیروهای شاخص فعال در آن میدان بر کسی پوشیده نبوده است. دفاع کارگران از مجسمه لنین در برابر تعرض نیروهای فاشیست بیشک نقطه روشنی در گیرودار جدال کنونی اوکراین است اما متاسفانه خصلت نما و وجه برجسته آن نیست.
این تحرکات از دید دولت روسیه و جناح طرفدارش “کودتا”ست و از دید رسانه ها و دولتهای غربی “انقلاب” قلمداد میشود، چون یکی در قدرت بوده و دیگری توانسته آن را برکنار کند و قدرت حکومتی را به خود انتقال دهد. توصیف این تحرکات به عنوان انقلاب توسط احزاب و نیروهای پروغرب و توصیف آن به عنوان کودتا به طرفداری از احزاب پروروس و از ارتجاع پوتینی کار آن دو جبهه است، اما دنباله روی از هر یک از آن دو جبهه با نام چپ و کمونیست خاک پاشیدن به چشم کارگران و مردم است و باید نقد و افشا شود.

کمونیست هفتگی: از نظر شما چه چشم اندازی برای پایان گرفتن بحران کنونی در اوکراین هست؟ آیا خطر تحمیل جنگ و کشتار مردم از طرف روسیه و جناح طرفدار و از قدرت رانده شده اش یا غرب و جناح حاکم طرفدارش هست؟ موضع کمونیستی در قبال تحمیل جنگ به مردم اوکراین چه میتواند باشد؟ طبقه کارگر و مردم اوکراین و جهان چه نقشی میتونند داشته باشند؟
فاتح شیخ: بحران کنونی اوکراین پیچیده و چشم انداز تحول آتی آن ناروشن است. شرایط جدال کنونی روسیه و غرب بر سر اوکراین با شرایط بعد از فروپاشی شوروی بسیار متفاوت است. موقعیت بلوک شرق در آن دوره موقعیت یک بلوک مغلوب بود. روسیه نمیتوانست در برابر الحاق کشورهای بالتیک به منطقه نفوذ غرب مقاومت کند، در حالی که اتباع روسیه در آن کشورها کم نیستند. در برابر تحولات خونین یوگسلاوی و پیوستن اجزای آن به اتحادیه اروپا، همچنین در مورد لهستان و چک و سلوواکی و مجارستان و غیره روسیه قادر به سنگربندی نبود. الحاق آلمان شرقی به آلمان غربی زمانی صورت گرفت که هنوز شوروی نپاشیده بود و گورباچف در راس قدرت بود. اما مورد اوکراین هم از نظر جایگاه آن برای روسیه و هم از نظر دوره ای که بحران کنونی در آن جریان دارد کاملا با موارد قبلی الحاق کشورهای منطقه نفوذ شوروی سابق به غرب متفاوت است. سیاست پوتین در تلاش برای بازیابی هر آنچه از میراث امپراتوری شوروی ممکن است، در این دوره حتی پیچیده تر از سال ٢٠٠۸ است که پوتین با توسل آشکار به نیروی نظامی موفق به کندن دو استان اوستینیا و آپخازیا از گرجستان و الحاق آن به روسیه شد. در آن سال بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به کمترین واکنش در برابر تعرض نظامی روسیه در گرجستان اکتفا کرد، چون آمریکا در سراشیب افول و شکست استراتژی میلیتاریستی اش قرار گرفته بود. جمهوریخواهان آمریکا که این روزها اوباما را در بحران اوکراین متهم به سازش در برابر روسیه میکنند، آگاهانه واکنش حداقلی بوش در جریان لشکرکشی ٢٠٠۸ روسیه به گرجستان را به فراموشی سپرده اند. دولت روسیه و در راس آن پوتین مصمم است زیر بار از دست رفتن اوکراین نرود. کنترل کریمه گام اول این ایستادگی است. اما واقعیت این است که توان روسیه برای یک رویاروئی فرسایشی با غرب بر سر اوکراین و سایر مناطق مورد جدال (ازجمله مشخصا سوریه) از نظر اقتصادی و نظامی نامحدود نیست. از طرف دیگر اتحادیه اروپا و آمریکا هم ابزارهای موثری برای مقابله با روسیه در اختیار ندارند. پیشروی فعلی آنها در جریان انتقال قدرت اخیر در حکومت مرکزی، به معنی پیروزی بر روسیه در این جدال نیست. تهدید تحریم اقتصادی هم دستکم در کوتاه مدت حربه موثری نیست. سرمایه اقتصادهای غرب از تحریم روسیه زیان بسیار میبینند گرچه در صورت لزوم،تحمل این زیان برای غرب دشوار نیست. همه این مولفه ها دلالت دارند که دو طرف بیشتر در جهت سازش در اوکراین حرکت کنند تا جنگ. با اینهمه احتمال کشیده شدن این جدال به جنگ منتفی نیست. روشن است که موضع کمونیستی در برابر احتمال جنگ، مخالفت قاطع علیه آن است. جنگی که از هر دو سو آشکارا ارتجاعی است. مخالفت قاطع با هر دو سوی چنین جنگی وظیفه هر کمونیست و هر آزادیخواهی در سراسر جهان است.
١٣ مارس ٢٠١٤
منبع: کمونیست هفتگی شماره ٢٢٣، ٢٣اسفند ٩٢

Home Page