سیاوش دانشور – تهاجم به مجسمه های لنین پیام فاشیسم به جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر

تهاجم به مجسمه های لنین
پیام فاشیسم به جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر

سیاوش دانشور

زمانی که دیوار برلین و بلوک شرق سابق فرو ریخت، “پیروزی” بازار آزاد بر سرمایه داری دولتی با پائین کشیدن مجسمه های لنین رهبر انقلاب بلشویکی معنی شد. انقلاب کارگر روسیه در همان سالهای اول دهه بیست از ناسیونالیسم روس شکست خورد و آنچه بنام “کمونیسم” به جهان معرفی و شناسانده شد، چیزی جز یک سرمایه داری دولتی و اقتصاد دستوری نبود. در سالهای دهه نود، تهاجم فالانژهای دمکرات طرفدار تاچر و ریگان به مجسمه های لنین، ربطی به بن بست و تلاشی سرمایه داری دولتی رقیب در بلوک شرق نداشت. لنین نماینده اراده انقلابی کارگر کمونیست علیه سلطه سرمایه بود. متعصبین خشک مغز بازار آزادی با حمله به کمونیسم و لنین داشتند پایان تعرض کارگر به ساحت “مقدس” سرمایه را اعلام میکردند. داشتند “پایان کمونیسم” را اعلام میکردند. داشتند “پایان تاریخ” و “پایان مبارزه طبقاتی” را اعلام میکردند. اما ایندوران مسخ بشریت زیاد طول نکشید. خیلی سریع معلوم شد که بازار و دمکراسی چیزی جز فاشیسم و مافیا و تن فروشی و فقر در چنته ندارد.

اما تهاجم به مجسمه های لنین در رویدادهای امروز اوکراین چه پیامی دارد؟ جنگ امروز در اوکراین را دیگر مانند سالهای دهه نود نمیتوان به “تقابل سرمایه داری و کمونیسم” ربط داد. سفیه ترین هواداران بازار آزاد و بردگی مزدی نمیتوانند ادعا کنند که دعوای امروز قدرتهای سرمایه داری در اوکراین برسر “تقابل سرمایه داری و کمونیسم” است. پوتین از سلاله بوریس یلتسین و پاره تن سرمایه داری بازار آزاد است. پوتین توانسته است کلیسا و مافیا و اشرافیت تزاری را احیا کند و سرمایه داری روسیه را روی دوش کار ارزان کارگر روس بازسازی کند. دعوای قدرتهای جهانی برسر حوزه نفوذ و برسر سهم بیشتر از بازار کار و کالا، اگرچه ادامه کشمکش جناح های سرمایه در جهان بحران زده امروز است، اما ربطی به تقابل بلوک های بازار آزاد و سرمایه داری دولتی دوران جنگ سرد ندارد. “جنگ سرد” تمام شده است و بلوک های “شرق” و “غرب” نیز موضوعیت خود را مدتهاست از دست داده اند. لنین در این میان بی تقصیر است. اما چرا تلاش آمریکا و دول غربی برای تحمیل سلطه سیاسی و اقتصادی کامل خویش بر اوکراین با تهاجم به لنین سمبلیزه میشود؟

واقعیت اینست که حمله به مجسمه های لنین اقدامی حساب شده و سیاسی است. مسئله بسادگی اینست که دنیای سرمایه داری در بحران اقتصادی دست و پا میزند و کشتی سرمایه داری “پیروز” بازار آزاد به گل نشسته است. خانواده کارگری از آمریکا و اروپا تا هر گوشه جهان با تمام وجود تجربه کرده است که دمکراسی و بازار آزاد پیامی جز بردگی ندارد و همان حقوق ناچیز سابق هم دست نیافتی شده اند. دست راستی ها بویژه خوب دیده اند که بار دیگر مارکس و چپ گرائی و انتقاد ضد سرمایه داری فراگیر میشود و جنبش های ضد سرمایه داری “خطر”ی برای آینده نظم موجود محسوب میشوند. همه دیده اند در کشورهای موسوم به بلوک شرق سابق، تمجید از لنین و بزرگداشت سالروز انقلاب بلشویکی بیش از هر زمان مورد توجه مردم این مناطق قرار میگیرد. مردم زحمتکش نه فقط کمر راست کرده اند، نه فقط سرمایه داری بازار آزاد در امتزاج با مافیا و مذهب را تجربه کرده اند، بلکه آرزوی روزهائی را دارند که دستاوردهای آن انقلاب عظیم کارگری لااقل مسکن و آموزش و طب را برایشان تامین کرده بود. دستاوردهائی که یک قرن بعد به رویاهائی دست نیافتنی تبدیل شدند.

اگر در سالهای دهه نود تهاجم به مجسمه های لنین در واقع پیام به کارگر کمونیست و معترض بود که فکر تهاجم به سرمایه و مالکیت خصوصی سرمایه را از سر بیرون کند، تهاجم امروز فاشیستهای بازار آزاد به مجسمه های لنین، پیام به مردمی است که گنداب بازار و دمکراسی را پس میزنند و در حافظه تاریخی آنها لنین و انقلاب بلشویکی هنوز زنده است. تکرار عنتر بازی دست راستی و فاشیستی و طالبان گونه دمکراتها در تهاجم به مجسمه های لنین، بیان وحشت بورژوازی از لنین های قرن بیست و یکمی است. بیان این واقعیت است که آنتی کمونیسم شناسنامه طبقه بورژوازی است. بیان این واقعیت است که سلطه بازار و دمکراسی حتی در جدال فراکسیونهای بورژوائی، بدون تهاجم به طبقه کارگر و آرمان انقلاب کارگری و رهبران انقلابی غیر ممکن است.

و در این میان صف بندی در تهاجم به لنین و دفاع از لنین دیدنی است: فاشیستها بعنوان تحفه دمکراسی غربی با آرم اس اس و تبر به لنین حمله میکنند و گردانهای دفاعی و مسلح کارگران در خارکف و کریمه از مجسمه های لنین حفاظت میکنند. اینجا دیگر دعوای عظمت طلبی روسی و پوتین با ائتلاف دول غربی و فاشیستهای اوکراین نیست. اینجا شاهد ادامه یک جدال قدیم تر و یک کشمکش تاریخی تر هستیم که خود را در متن تقابل دو ارتجاع جهانی برای به زنجیر کشیدن کارگر در روسیه و اوکراین و یونان و ایتالیا و هرجای دنیای سرمایه داری نشان میدهد. کشمکشی که یکسوی آن افق سرمایه داری هار بازار آزاد و فاشیسم و مافیا است و سوی دیگر آن تلاش بیوقفه کارگر و سوسیالیسم برای آزادی و رهائی از سلطه سرمایه. اقدام کارگران خارکف و گردانهای مدافع لنین اگرچه در متن کشمکش دو ارتجاع ائتلاف دول غربی و رقیب اوراسیا اقدامی دفاعی است اما میتواند به پرچم مستقل مردم کارگر و زحمتکشی تبدیل شود که منافع شان را هیچکدام از طرفین جدال در اوکراین نمایندگی نمیکنند. لنین بطور فشرده، نماد اتحاد و اراده انقلابی کارگران بعنوان یک طبقه علیه بورژوازی است.

مجسمه ها تنها نمادهای تاریخی هستند اما خود تاریخ نیستند. تاریخ را تلاش انسانهای زنده و پراتیک اجتماعی و طبقاتی شکل میدهد. فاشیستهائی که با پول نهادهای آمریکائی و اروپائی و سفارتخانه های آنها سازمان یافته اند و “انقلاب پائین کشیدن مجسمه های لنین” را آغاز کرده اند، با زدن هر تبر به مجسمه های لنین آگاهانه به پیکر اراده انقلابی کارگر اسیر در بند سرمایه و مافیا تبر میزنند. آنها هدف واقعی شان نه لنین و نه حتی مخالفت با باند رقیب و ضد کارگری در هیئت حاکمه اوکراین و روسیه است. هدف آنها سنگربندی در مقابل جنبش ضد سرمایه داری است که برای پیشروی به نقد مارکسی و اراده لنینی نیاز دارد. این قدرت لنین و انتقاد مارکسی و ظرفیت بالقوه جنبش سوسیالیستی است که دمکراتهای فاشیست را به تهاجم به لنین واداشته است. تهاجم امروز به مجسمه های لنین، پیام سیاسی فاشیسم به جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است.

منبع: نشریه کمونیست هفتگی شماره ٢٢٢

Home Page

6 مارس 2014