اعلامیه حزب حکمتیست
اوکراین در منگنه جدال روسیه و غرب
بالا گرفتن تخاصم جناحهای هیات حاکمه بورژوایی در اوکراین بر بستر جدال روسیه و غرب، فضای جنگی پر مخاطره ای بر جامعه حاکم کرده و زندگی و امنیت شهروندان را به مهلکه انداخته است. شکاف دیرین جناحهای متخاصم هیات حاکمه که چهار ماه پیش ازنو سر باز کرده بود، پس از حمله دو هفته پیش نیروهای دولتی به مخالفان که صد کشته و صدها مجروح بجا گذاشت، باز هم گسترده تر شد و سرانجام هفته گذشته به برکناری رئیس جمهور یانوکوویچ و تغییر حکومت انجامید. این تغییر و تحول سریع حکومتی، به بحران شدید جدیدی در سیاست و حکومت آن کشور، در مناسبات روسیه و اوکراین و در جدال روسیه و غرب بر سر مناطق نفوذ خود در جهان معاصر دامن زده است.
سر باز کردن شکاف میان جناحهای هیات حاکمه اوکراین حاصل حادتر شدن بحران اقتصادی در آن کشور، بر بستر تشدید رقابت قطبهای سرمایه داری روسیه و غرب بر سر میزان نفوذ خود در اوکراین است. بحرانی که از سالها پیش طبقه کارگر و توده های محروم اعماق جامعه را به فقر و فلاکت کشانده است. استراتژی سیاسی و خط مشی اقتصادی دو جناح هیات حاکمه بورژوایی اوکراین تابع منافع دو قطب سرمایه داری روسیه و اتحادیه اروپا و در راستای تحمیل پیامدهای بحران اقتصادی بر گرده طبقه کارگر، اقشار فاقد سرمایه و توده های محروم جامعه است. هیچیک از دو جناح هیات حاکمه، قادر به پاسخگویی به معضلات جامعه بحرانزده و گرسنگی کشیده اوکراین نیستند، اما در دایره جدال و رقابت قدرت دو قطب سرمایه داری در همسایگی شرق و غرب کشورشان دو استراتژی مختلف را برای آینده حاکمیت خود در پیش گرفته اند. جناح طرفدار روسیه که رئیس جمهور برکنارشده در راس آن است، پیوستن به اتحادیه تجارتی با روسیه و جناح پروغرب، نزدیکی هرچه بیشتر به اتحادیه اروپا را پاسخ معضلات حاکمیت خود بر جامعه میدانند. اما در واقعیت از طرفی تجربه چندین ساله رابطه تجاری وسیع موسسات و بنگاههای سرمایه داری اوکراین با روسیه ثمری جز تحمیل فلاکت روزافزون بر معیشت کارگران و اقشار پایین جامعه ببار نیاورده است. از طرف دیگر تجربه پیوستن کشورهای بلوک شرق سابق به اتحادیه اروپا هم، در کنار تجربه یونان و اسپانیا و ایرلند و پرتغال که پاره تن اروپا هستند، جز حاشیه نشینی در حیاط خلوت اروپا و تداوم ریاضت کشی اقتصادی و بیکارسازیهای وسیع و فقر مفرط و بی تامینی اجتماعی حاصلی نداشته است.
بیشک نارضایتی گسترده طبقه کارگر پرجمعیت اوکراین، نسل جوان و توده های محروم جامعه یک واقعیت برجسته جامعه اوکراین است و تاثیرگذاری آن بر تحولات سیاسی جامعه هم امری قطعی است. نارضایتی از وخامت غیرقابل تحمل وضعیت معیشتی، از بیکاری گسترده و همه مصایب ناشی از مناسبات سرمایه داری و از اینکه کشور بزرگ، پرجمعیت و صنعتی اوکراین با همه منابع انسانی و طبیعی و برخورداری از رشد بالای صنعتی، این چنین از عقب ماندگی اقتصادی، استانداردهای پایین معیشتی و محدودیت شدید حقوق و آزادیهای سیاسی و مدنی رنج میبرد، به وسعت جامعه اوکراین وسیع است. با این حال واقعیت این است که بحران کنونی اوکراین، حاصل به میدان آمدن صف مستقل طبقه کارگر و توده های محروم و نسل جوان جامعه نیست. حتی در حاشیه این بحران هم حضور کارگران و محرومان جامعه با خواستها و مطالبات خود و زیر پرچم سیاسی خود مشهود نیست. در غیاب آلترناتیو کارگری و کمونیستی و بر بستر چنین وضعیتی در طول چهار ماه گذشته شاهد سر بلند کردن جریانات افراطی ناسیونالیستی پروروس و همچنین جریانات فاشیست و نازیست ضد کمونیست و ضدروس و ضدیهود پرو غربی بوده و دولت موقت برآمده از این تحولات ارتجاعی ملقمه ای از ناسیونالیسم اوکرائینی پرو غربی و فاشیسم عریان ضد مردمی است، که به لحاظ اقتصادی، تشدید استثمار طبقه کارگر و توده وسیع مردم، عدم تامین اجتماعی و تحمیل ریاضت کشی اقتصادی و بیکارسازیهای وسیع به سبک کشورهای تابع اقتصاد بازار آزاد شبیه یونان و… وعده آنها است. به علاوه به لحاظ سیاسی و اجتماعی تخریب جامعه و به خاک و خون کشیدن اهالی و از هم پاشاندن فابریک جامعه، گسترش تفرقه افکنی قومی روسی- اوکراینی میان شهروندان جامعه که در طول تاریخ معاصر در همزیستی بسر برده اند، به قیمت باد زدن ناسیونالیسم پروروس و پروغرب و گسترش میدان عمل باندهای فاشیست و نازیست ضدکمونیست و ضدیهود و ضدروسی جزو نتایج آن است.
در نتیجه بحران حاضر که حاصل اصطکاک منافع و مصالح دو جناح بورژوایی و دو جناح هیات حاکمه سیاسی اوکراین بر متن رقابت دو قطب سرمایه داری روسیه و اتحادیه اروپا و غرب است، کوچکترین ربطی به منافع کارگران و طیف وسیع اهالی و شهروندان جامعه ندارد. پاسخ این دو جناح بورژوایی به معضلات جامعه اوکراین، ادامه بردگی مزدی و انقیاد کارگر و شهروند اوکراین به سطح نازل معیشت و بیحقوقی و بی حرمتی و پایمال شدن انسانیت آحاد جامعه زیر نفوذ این قطب سرمایه داری جهانی و یا آن قطب دیگرنظام برده داری معاصر است. پاسخ کارگران و توده های محروم در اوکراین مانند هر جای دیگر جهان، برچیدن فوری نظام بردگی مزدی سرمایه داری و برقراری فوری سوسیالیسم است. کارگران در پیشاپیش توده های محروم جامعه، تنها با پای فشردن بر خواستهای فوری و عاجل خود، با سازمان دادن و متحد کردن صفوف خود، با به میدان آمدن متحدانه زیر پرچم سیاسی مستقل و سوسیالیستی خود میتوانند نیروی اجتماعی و آلترناتیو پرولتری خود را برای سازماندهی انقلاب کارگری، برای به زیر کشیدن حاکمیت سیاسی و اقتصادی بورژوازی و برقراری سوسیالیسم آماده سازند و به کار بیندازند. آلترناتیو کارگری و آزادیخواهانه در جریان بحران کنونی اوکراین و تحولات سیاسی جاری، گفتن نه قاطع و با صدای بلند به هر دو جبهه بورژوازی بین المللی و هیات حاکمه در اوکراین و تلاش برای سازمان دادن صف مستقل خود زیر پرچم سیاسی کمونیستی و حزب کمونیستی طبقه کارگر است. طبقه کارگر اوکراین و صف آزادیخواه این جامعه میتواند این پرچم را برافرازد و این مسیر را طی کند. این موثرترین راه حل نجات جامعه بحران زده اوکراین از وضعیت غیرقابل تحمل کنونی و رها شدن از چنبره ارتجاع بورژوایی دو قطب بین المللی و دو جناح هیئت حاکمه بورژوایی اوکراین است.
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست
15 اسفند 1392
ششم مارس 2014