سعید مدانلو بیستم فوریه ٢٠١٤
سناریوی سیاه، سناریوی سفید!
سیاست سران غرب به رهبری حاکمیت سرمایه ﺁمریکا بر این است که سرنوشت ایران را به سناریوی سیاه بکشانند تا وضعیتی نظیر سوریه درﺁن ایجاد شود. در این میان خامنه ای مدام سران غرب را مورد سرزنش قرار می دهد و ﺁنها را از سرنگون شدن جمهوری اسلامی به دست جنبش سرنگونی طلب مردم می ترساند. ازمیان برداشته شدن جمهوری اسلامی در یک خیزش عمومی همانقدر برای حاکمیت اسلامی و صنعت مذهب درایران فاجعه ﺁمیزاست که برای سیاستِ حاکمیت سرمایه غرب. بی بی سی از ماتم سرنگونی جمهوری اسلامی بدست جنبش مردم برای چندین سال لباس عزا به تن خواهد کرد. خامنه ای با این واقعیت روشن ﺁشنایی کامل دارد. او بهتر ازهرکسی روی این کره زمین میداند که خمینی و بساط اسلامی را چه کسانی دراین مملکت از بالای سرمردم به راس قدرت سر دادند.
همۀ واقعیتهای سیاسی موجود نشان میدهد که سران سیاست غرب همۀ تلاششان این است که سیاست رفسنجانی و شرکا را به سیاست رسمی و بلامنازع حاکمیت اسلامی تبدیل کنند. منتها ﺁنها میدانند که این کارهرگزعملی نبوده و یک امرغیرممکن است و نه تنها هیچگونه ثبات قابل اعتمادی را برای ﺁیندۀ دولت روحانی ایجاد نخواهد کرد بلکه برعکس موجبات بی ثباتی و تسریع تجزیه کلیت حاکمیت اسلامی را فراهم خواهد ﺁورد. ﺁنچه را که ما میدانیم ﺁنها البته بهتر از ما میدانند. جمهوری اسلامی اگرتعدیل پذیر بود خامنه ای اصلاح طلب ترین شخص داخل دستگاه رهبری جمهوری اسلامی می بود.
روند جاری فشار برای غلبه بخشیدنِ سیاست رفسنجانی به ارکان سیاسی حاکمیت اسلامی تنها نتیجۀ عملی اش این خواهد بود که اهرمهای حکومتیِ جمهوری اسلامی را دچار انشقاق و تجزیه خواهد کرد و روند انشقاق تا سطوح کلیۀ قوای سرکوب تا بسیج، سپاه پاسداران و انواع دیگر قوای انتظامی، وزارت اطلاعات، قوۀ قضاٸیه و کلیه ارگانهای سیاسی و اقتصادی حاکمیت اسلامی گسترش خواهد یافت. تسریع روند ازهم گسیختگی و تبدیل به دو و بلکه در ادامه چند قطعه شدنِ کلیت حاکمیت اسلامی به همراه خود، زندگی بخشهای گسترده ای از جامعه را نیز به تباهی هرچه وسیع تر و فلاکت بارتر خواهد کشاند. فعال مایشاﺀ شدن قطعات متخاصم در مجموعه قوای نظامی و انتظامی، وزارت اطلاعات و قوۀ قضاٸیه جمهوری اسلامی زمینه فلاکت و بی پناهی بخشها ی بزرگی از مردم را به موجب خواهد شد و قدرت انسجام جنبش سرنگونی را به شدت مضمحل خواهد کرد. بخشهای وسیعی ای از جماعت مردم برای رساندن امروز به فردا به قطعات تجزیه شده قوای جمهوری اسلامی متکی خواهند شد. همزمان نیروی های دیگری از جمله مجاهدین خلق، دستجات متعدد ومسلح قوم پرست و انواع ناسیونالیست و فاشیست ایرانی به میدان خواهند ﺁمد. برخیشان دراتحاد با یکی از قوای منفک شده سرکوب اسلامی و در تخاصم با دیگری قرار خواهند گرفت. هم اکنون گرایشهای مختلف دربدنه و بعضاً در راس ارگانهای سرکوب حاکمیت بصورت سیال حضور دارند و رفته رفته به صورت محفلهایی ظهور خواهند کرد. اینکه تا کنون تا چه درجه ای بصورت محافل و کانونهای متعدد شکل گرفته باشند را CIA بهتر ازهر کسی می داند. ﺁنها بشدت علاقمند هستند که شکل گیری فراکسیونهای مختلف را درمجموعه قوای سرکوب جمهوری اسلامی دنبال کنند. مادامی که قوای سرکوب حاکمیت اسلامی نشانه هایی از تجزیه و انفکاک را از خود نشان ندهد، امکان “deal” کردن سران حاکمیت امپریالستی ﺁمریکا با ﺁنها موجود نخواهد بود. اگرجمهوری اسلامی تا تکمیل پروسۀ اضمحلال و پیدایش قطعات مسلح قوای سرکوبش در نزاع با یکدیگر بر سر در دست گرفتن مراکز اقتصادی سود ﺁور از جمله نفت و گمرکات، کارخانه ها و موسسات بزرگ تولیدی و خدماتی و غیره بدست جنبش مردم سرنگون نشود بروز شرایط سناریوی سیاه یک احتمال بسیار قوی خواهد بود. با قطعیت یافتن سناریوی سیاه در ایران دول ﺁمریکا و غرب به راحتی ″مشروعیت و جواز″ دخالت سیاسی و نظامی در ﺁن مملکت را به دست خواهند ﺁورد.
مادامی که انشقاق سیاسی در حاکمیت اسلامی شامل قوای سرکوب نظامی، وزارت اطلاعات و قوۀ قضاٸیۀ ﺁن نشود حاکمیت از بابت بالاگرفتن درگیریهای لفظی تنها با برخی دستگیریها و تهدیدهای عناصر″فتنه″ روزگارش را به نحوی خواهد گذراند. متنها بسط یافتن ﺁن به ارگانها و اهرمهای سرکوب حاکمیت شوخی بردار نیست. هم اکنون صداهایی از داخل سپاه پاسداران در حمایت از رفسنجانی شنیده می شود که چندان قدرتمند نیست منتها این صداها بی ﺁینده هم نخواهند بود. حتی احمدی نژاد و جبهه پایداری و امثال مصباح یزدی نیز در داخل ارگانهایی که مسٸولیت تامین سرکوب را برای حاکمیت به عهده دارند و ارگانهای اقتصادی ﺁن بی کس و کار نیستند.
تداوم یافتن هرچه بیشتر عمرحاکمیت اسلامی پروسه اضمحلال ﺁنرا تدریجی تر میکند. تدریجی شدن پروسۀ اضمحلال جمهوری اسلامی باعث فروپاشی یکپارچۀ ارگانهای سرکوب ﺁن نخواهد شد بلکه ﺁنها را قطعه قطعه میکند. تنها در خیزشهای عمومی و میلیونی مردم است که کلیه ارگانهای سرکوب حاکمیت مستقر را متزلزل و غیر قابل مصرف خواهد کرد. بویژه که غرب این بار نه مثل مانند سال ٣٢ ارتشی در ایران در اختیار دارد و نه این بار ﺁدمی مثل خمینی میتواند ﺁلترناتیوش برای جایگزینی جمهوری اسلامی باشد. تنها همان مجموعه قوای سرکوب حاکمیت اسلامی برای غرب وجود دارد که باید زمینۀ های قطعه قطعه نمودنش را هرطوری شده فراهم بیاورند. سیاست زورچپان کردن هرچه بیشتر امیال رفسنجانی و شرکا به کل حاکمیت، بدنبال حصول اینچنین نتیجه ایست. ﺁلترناتیوامپریالیستها این بار برای تعیین تکلیف قدرت سیاسی در ایران تنها میتواند با ایجاد شرایط سناریوی سیاه در ﺁن کشور تامین شود و این ﺁلترناتیو در این ماجرا مجموعه ای از دستجات مختلف ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم قومی و بخشی از قوای سرکوب حاکمیت اسلامی در اتحاد و یا در تخاصم با یکدیگر خواهند بود. سر برﺁوردن دستجات مسلح ″میهن پرست″ از داخل ارتش همراه با بخشی از مجموعه قوای سپاه و نیروهای انتظامی حاکمیت اسلامی که وظیفه اشان ″نجات میهن″ خواهد بود با دریافت پشتیبانی شدید از جانب ناسیونالیسم ایرانی نیز اتفاقی است که می شود درنتیجۀ تکمیل پروسه اضملال تدریجی ارکان حاکمیت اسلامی انتظار وقوعش را داشت. بدین سبب میتوان گفت که جنبش سرنگونی طلب مردم تنها یک دورۀ معین و محدودی تا بروز نشانه های قوی برای پیش ﺁمدن وضعیت سناریو سیاه در اختیار دارد و این زمان ابدی نخواهد بود.
زنده باد کمونیسم کارگری منصور حکمت
سرنگون باد حکومت نکبت است