نگاه هفته(هفته هفتم 2014)

نگاه هفته

ایسکرا(714)

نسان نودینیان
(هفته هفتم 2014)
فیس بوک ده ساله شد. درود به جوانان فیس بوکی آبکنار!
فیس‌بوک در ۴ فوریه سال ۲۰۰۴ میلادی توسط مارک زاکربرگ و دوستانش ادوآردو سوری، اندرو مک‌کالم، داستین مسکوتیز و کریس هیوز در دانشگاه هاروارد به وجود آمد. بر اساس آمار منتشر شده در ماه می۲۰۱۱ تعداد کاربران فیس‌بوک به بیش از ۷۰۰ میلیون کاربر رسیده‌است. 4اکتبر ۲۰۱۲تعداد کاربران فعال به 1000 میلیون رسید و مارس ۲۰۱۳ تعداد کاربران فعال به بیش از یک میلیارد و صدو ده میلیون نفر رسید. و در دهمین سال تولد(4فوریه 2014) بیش از 2میلیارد نفر کاربر فعال فیس بوک هستند. جوانان آبکناری با فیسبوک در برف ماندگان را نجات دادند.
در روزی که فیسبوک ده سالگی‌اش را جشن گرفت، جوانان آبکناری، سه نفر از اهالی روستای «ماهروزه » را از محاصره برف نجات دادند. بیست جوان آبکناری وقتی دیدند که از تیمهای امدادو نجات خبری نیست، طی یک قرار فیسبوکی تصمیم گرفتند به کمک کسانی بروند که در برف و بحران مانده‌اند. تیم نجات پس از ساعت‌ها تلاش توانستند  سه  نفر را که در یک گاوداری در برف محاصره شده بودند نجات دهند.  و اگر این قرار فیس بوکی نبود فاجعه ای انسانی با مرگ سه جوان اتفاق میافتاد. خانواده سه نفر نجات یافته داغ دیده می شدند. و البته عربده کشی ملا و آخوند در مورد مقدرات الهی هم گوش مردم آبکنار را کر کرده بود.! درود به جوانان فیس بوکی آبکنار.

اقدام انسانی
محمدعلی محمدیان، معلم فداکار مریوانی انجمن دانش آموزان مبتلا به بیماری های صعب العلاج را جهت کمک به ماهان و سایر دانش آموزان تشکیل داد. محمدعلی محمدیان هدف از راه اندازی این انجمن را کمک به دانش آموزان مبتلا به بیماری های صعب العلاجی همچون ماهان اعلام کرده و به گفته وی تاکنون بیش از ۱۲۰ دانش صعب العلاج در استان کردستان شناسایی شده اند که با توجه به هزینه های بالای درمان، همگی آنها نیازمند کمک های مردمی و نهادها و ادارات دولتی هستند. به گفته محمدعلی محمدیان: پس از رسانه‌ای شدن مشکلات درمانی ماهان تاکنون بیش از ۳۰ نفر از والدین دانش آموزان سراسر کشور که کودکانشان بیماری ماهان را دارند با بنده تماس گرفته و خواهان حل مشکلات درمانی فرزندانشان هستند که تشکیل انجمن دانش آموزان بیمار صعب العلاج با هدف کمک به تمامی دانش اموزان بیمار از جمله ماهان رحیمی راه اندازی شده است.
این معلم فداکار مریوانی از مردم خیر و نیکوکار کشور خواست کمک های نقدی خود را با هدف درمان ماهان رحیمی، دانش آموز بیمار مریوانی و سایر دانش آموزانی که چنین مشکلاتی دارند به شماره حساب ۰۳۴۵۱۱۱۷۲۳۰۰۳ و شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۱۸۴۷۳۸۴۸۷۶ بانک ملی به نام انجمن دانش آموزان بیمار صعب العلاج واریز کنند.

نامه‌ ١٠ زندانی سیاسی در سالروز انقلاب ٥٧
با درود به پیشگاه ملت بزرگ ایران! انقلاب ٢٢بهمن ١٣٥٧ با اهداف چون آزادی، استقلال، عدالت و ترقی‌خواهی شکل گرفت و قرار بود از طریق جمهوری اسلامی به اهداف فوق برسد. اما از بدو پیروزی توسط همان کسانی که مدعی اولیه جمهوری اسلامی بودند به انحراف کشانده شد، انتظار می‌رفت با احترام به آزادی‌های فردی و اجتماعی و پذیرش اصل مترقی تفکیک قوا به ویژه با پایه‌گذاری قوه قضائیه مستقل از قدرت حاکم و با انحلال مراجع انتصابی و اعاده صلاحیت عام دادگستری نه تنها به خواست‌های اصلی در انقلاب مشروطیت که عبارت است از تاسیس عدالت خانه با حاکمیت قانون به جای اعمال فردی سلطان بود، عینیت داده شود. بلکه از طریق حاکمیت ملی بر خواسته از اراده ملی دست آوردهای انقلاب جدید تضمین شوند. اما روحانیون حاکم به نام دین و با طرح ولایت فقیه عملا” دیکتاتوری مذهبی که یکی از بدترین و خشن‌ترین دیکتاتوری‌هاست را بنا نهادند، طی ٣٥ سال گذشته جزء ویرانی، فقر، فساد، دزدی، اختلاس‌های میلیاردی، فحشا، اعتیاد، طلاق، جرایم خشونت‌زا را که به مرز بحران‌های اجتماعی رسیده به بار نیاورد و بخشی از نتایج وجودی جمهوری اسلامی عقب گرد، قهقرا و تباهی و سرکوب و اعدام و شکنجه برای مردم و کشور است. تا آنجائیکه هم اکنون شاهد هستیم علاوه بر فقر و بیکاری و گرانی خانمان سوز، سانسور، تفتیش عقاید، سلب همه‌ آزادی‌ها و نقض سیستماتیک حقوق‌بشر و تمامی زیر بناهای اجتماعی تعلیم و تربیت و ارزش‌های اخلاقی و معنوی صدمات جدی دیده و از دیگر سو ارزش کار و تولید از بین رفته و تمامی تولیدگران اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و فنی پاشانده شده و با زندگی فلاکت بار دست و پنجه نرم می‌کنند، در حوزه سیاست خارجی شوربختانه حکومت بدون مراجعه به آرای عمومی و بدون داشتن مجوز بین‌المللی و قانونی در دیگر کشورهای منطقه به ویژه در سوریه دخالت نظامی کرده و صدمات جبران‌ناپذیری بر حقوق انسان‌ها و منافع ملی وارد می سازد. اگر ملت سوریه به خوبی حساب حکومت مداخله گر را از ملت ایران جدا می‌سازد، اما این امر چیزی از مسئولیت‌های ملی ما نخواهد کاست.  از دیگر سو برای ایجاد وحشت در میان مردم سیاست سرکوب به ویژه از طریق اعدام و بازداشت دیگر اندیشان و دیگر باشان مذهبی، دمکراسی‌خواهان و حتی وکلای دادگستری ادامه دارد. و انواع تبعیض‌های جنسی، مذهبی، قومی و طبقاتی، سیاسی اعمال می‌گردد. این درحالی است که حکومت با تعقیب سیاست‌های بلند پروازانه هسته‌ای عملا” زمینه تحریم‌های بین‌المللی بر علیه کشور را فراهم ساخته و ملت را در فقر و تنگ دستی فرو برده است. با وجود اینکه ایران سر شار از منابع انرژی است و نیازی به چنین اقداماتی ماجراجویانه و هزینه ساز ندارد، در چنین شرایطی راهی جز اتحاد همه‌ای دمکراسی خواهان که خواستار ساختار دمکراتیک، عزمی بر مبنای جدایی دین از حکومت و سایر اصول مترقی گرفته شده از اعلامیه جهانی حقوق‌بشر و کنوانسیون‌ها و اطلاعیه‌های تشویقی هستند باقی نهاده است. این اتحاد بر پایه طرح مطالبات مشخص ملی که به مواردی از ان اشاره شد، قابل تعقیب است.  نظر به اینکه زندانیان سیاسی – عقیدتی در مراجع غیرقانونی، توسط قضات غیر قانونی و طی دادرسی غیر منصفانه و غیر عادلانه و بدون داشتن حق دفاع مشرع محکوم گردیدند، آزادی بی‌قید و شرط کلیه آنها و آزادی حبس شدگان در خانه یک خواست انسانی و ملی است. نه به اعدام و نقد مجازات اعدام خواست عمومی است که می‌تواند محور هماهنگی و اتحاد همه نیروهای دمکراسی خواه قرار بگیرد. استقلال قوه قضائیه، انحلال مراجع غیرقانونی مانند دادگاه های انقلاب، دادسرا و دادگاه‌های ویژه روحانیت و استقلال کانون وکلائی دادگستری که میراث دکتر مصدق به حساب می‌آیند از دیگر خواسته‌های کنونی هستند.  مطالبات اساسی کارگران، زنان، اقوام، دانشجویان و احزاب، مطبوعات، هنرمندان و دگر باشان مذهبی و فرهنگیان در زمره‌ همین مطالبات ملی قابل تعریف است، در چنین روزی از بهمن‌ماه فرصت مناسب است، تا همه گروه‌ها، سازمان‌ها، و افراد و نهادهای حقوق‌بشری و شخصیت‌ها که خواهان پیش رفت و نجات مردم ایرانند با هویت‌های گوناگون مذهبی، زبانی، سیاسی، صنفی، طبقاتی، اجتماعی هستند. حول مطالبات مشترک گرد آیند، به وجود آمدن جنبش اجتماعی قدرمند معطوف به تحقق مطالبات دمکراتیک پشتیبانی واقعی برای نیل به اهداف والا و نهایی خواهد بود. بهمن ماه ١٣٩٢ ــــ زندان رجائی‌شهر
١ـ محمد امیرخیزی ٢ـ رسول بداقی ٣ـ حمیدرضا برهانی ٤ـ خالد حردانی ٥ـ شاهرح زمانی ٦ـ محمد سیف‌زاده ٧ـ حشمت‌الله طبرزدی ٨ـ صالح کهندل ٩ـ فیروز منصور ١٠ـ ناصح یوسفی

کارگری:
اورامان: کارگران شرکت “سانا” که در حال احداث سد “داریان” می‌باشند در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و مزایای ٨ ماه گذشته دست به اعتصاب زدند. کارگران این شرکت ضمن ابراز نارضایتی به شرایط بوجود آمده، در مقابل دفتر شرکت تجمع کرده و خواهان رسیدگی بە وضعیت مالی خود شدند. بە گفتە یکی از گارگران، کارگران شرکت “سانا” از خرداد‌ماه امسال تاکنون هیچ حقوقی دریافت نکردەاند. مسئولین شرکت “سانا” علاوە بر “بی احترامی” بە کارگران ، آنان را نیز تهدید کردەاند کە اگر از اعتراض و اعتصاب منصرف نشوند، نیروهای سپاه پاوه را به موضوع وارد خواهند کرد. چند ماه قبل نیز تمامی کارگران این شرکت “سانا” در قسمت برق سد بە علت تعویق ٥ ماهە حوقشان دست بە اعتصاب زدە بودند. ساخت سد داریان از سوی فعالان محیط‌زیست نیز مورد انتقاد شدید قرار گرفته و نسبت به عواقب آبگیری سد هشدار می‌دهند. در صورت آبگیری سد داریان ٤٤% از مراتع طبیعی پشت سد و چندین روستای گردشگری نظیر “هجیج” نابود خواهد شد. شرکت “حرا” کە پروژە سد انحرافی “هیروی” را در اختیار دارد بیش از ٦ ماه است کە از دادن حقوق ١٣٥ کارگر این سد خودداری می‌کند. سد انحرافی “هیروی” روی رودخانە سیروان و در ١٠ کیلومتری شهر نوسود قرار دارد.

«گیرم سبد شما برای این ماه به ۱۰ الی ۱۵ میلیون ایرانی تعلق گرفت. برای روز‌ها، ماه‌ها و سال آینده چکار می‌کنید؟ می‌خواهید در سال آتی چند درصد دستمزد‌ها را افزایش دهید که تورم زا هم نباشد؟» انجمن صنفی کارگران خباز (نانوا) مریوان و سروآباد با انتشار بیانیه‌ای از طرح توزیع سبد کالا توسط دولت «حسن روحانی»، رئیس جمهور انتقاد کرد و نوشت «گیرم سبد شما برای این ماه به ۱۰ الی ۱۵ میلیون ایرانی تعلق گرفت. برای روز‌ها، ماه‌ها و سال آینده چکار می‌کنید؟ می‌خواهید در سال آتی چند درصد دستمزد‌ها را افزایش دهید که تورم زا هم نباشد؟ به گزارش ایلنا، این نهاد کارگری در بیانیه اعتراضی اش پیرامون توزیع سبد کالا گفته است «مدتی است دولت تدبیر و امید با هیاهوی زیاد و با شعار حمایت از طبقه ضعیف با طرحی به نام سبد حمایتی سر خود و ملت را شلوغ کرده است و به حساب می خواهد از طبقه کم درآمد جامعه حمایت کند. در ادامه این نامه آمده است «قبل از هر چیز باید بدانیم با اجرای سیاست‌های اقتصادی دولت های گذشته، جامعه ایران به دو دسته تقسیم شده است: اقلیتی مرفه و از تمامی مشکلات به دور و وابسته به باندهای مافیایی که هر روز افشا و رسوا‌تر می‌شوند و اکثریتی قابل توجه پر از درد و رنج که حتی محتاج نان شب هم هستد؛ از جمله طبقه کارگر، کشاورزان و کارمندان دولت البته به استثنای مدیران رده بالا و چند شغله. انجمن صنفی کارگران خباز مریوان و سروآباد با طرح این پرسش که «دولتمردان ایران طی ۳۵ سال اخیر از وضع معیشتی کارگران بی‌خبرند یا خود را به کوچهٔ علی چپ می‌زنند؟»، نوشته است: اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها که «آقا محمود» می‌گفتند برکت دارد، برکت را از سفره‌های بیشتر از ۵۰ میلیون ایرانی گرفت و این هم از سبد حمایتی دولت یازدهم که خیلی هم با افتخار همه جا سنگش را به سینه می‌زنند. در ادامه این بیانیه از رئیس جمهور خواسته شده است که توضیح دهد مشمولان سبد کالا چگونه کار‌شناسی و شناسایی شده اند. این نهاد کارگری در ادامه نامه آورده است « کشاورزان بی‌بضاعت ایرانی برنج شان به فروش نمی‌رود و شما با برنج […] هندی و پاکستانی می‌خواهید سفره ایرانی‌ها را رنگین کنید؛ البته آن هم به نیازمندان نمی‌رسد. نمونه واضح، اکثر کارگران خبازی که در شهرستانهای مریوان و سروآباد بر مبنای پخت کیسه‌ای مزد می‌گیرند و غالباً کمتر از حداقل دستمزد شورای عالی کار دریافت می‌کنند و شانس دریافت سبد شما را هم نداشتند. در ادامه این بیانیه از دولت حسن روحانی پرسیده شده است «گیرم سبد شما برای این ماه به ۱۰ الی ۱۵ میلیون ایرانی تعلق گرفت. برای روز‌ها، ماه‌ها و سال آینده چکار می‌کنید؟ می‌خواهید در سال آتی چند درصد دستمزد‌ها را افزایش دهید که تورم زا هم نباشد؟»

دو کولبر در مرز کُردستان کشته و زخمی شدند
17بهمن: دو کولبردر مناطق مرزی سردشت و بانه از سوی نظامیان حکومت ایران مورد تیراندازی قرار گرفته که جوانی ٢٣ ساله به نام “سوران” جان خود را از دست داد. این کولبر از اهالی روستای “واوان” می‌باشد و در نزدیکی روستای “نلاس” توسط نظامیان حکومتی کشته شد. همچنین یک کولبر به نام “احمد” فرزند جلال در نزدیکی روستای مرزی “چومان” هدف شلیک مأموران نظامی قرار گرفت. در نتیجه‌ تیراندازی نظامیان مستقر در مرز چومان، این کولبر به شدت زخمی و راهی مراکز درمانی شهر بانه شده است.

دستگاه ماسه‌شویی، مرگ کارگری را درکردستان عراق رقم زد
17بهمن: دستگاه ماسه‌شویی، مرگ کارگری را در شهرستان رانیه واقع در اقلیم کُردستان عراق رقم زد. جسد کارگر ٥٦ ساله‌ای در شهرک “حاجی‌آباد” و در یک کارگاه شستشوی شن و ماسه توسط پلیس اقلیم کُردستان کشف شد. این کارگر “ابراهیم خضر نیکبخت” می‌باشد که از اهالی شهرستان پیرانشهر است. یک منبع مطلع با تأیید این خبر اعلام کرد: ” علت اصلی مرگ این کارگر اهل کُردستان ایران، سقوط وی به داخل دستگاه ماسه‌شوی و فوت بر اثر خفگی آب سرد می‌باشد”. ابراهیم نیکبخت چند ماه قبل به منظور امرار معاش همراه با دیگر اعضای خانواده به اقلیم کُردستان عراق سفر کرده و در منطقه‌ی “بیتون” ساکن شده بود. طی چند ساله اخیر به دلیل رونق اقتصادی و تجاری در اقلیم کُردستان عراق، هزاران نفر از استان‌های مرزی آذربایجان‌غربی، ایلام، کُردستان و کرمانشاه جهت امرار معاش به شهرهای سلیمانیه، اربیل، دهوک، رانیه، حلبچه، دیانا و کرکوک وارد شده و مشغول به کار هستند که روزانه شاهد وقوع حوادث کاری برای شهروندان ایرانی در اقلیم کُردستان هستیم. هم‌اکنون بیش از ٢ هزار و ١١٨ شرکت خارجی در اقلیم کردستان عراق مشغول به فعالیت هستند. پیشتر مدیرکل کار و رفاه اجتماعی استان کُردستان در یک نشست اعلام کرد: حدود بیست هزار کارگر ایرانی در کُردستان عراق مشغول به کار هستند که بسیاری از آنان با مشکلات بیمه، امنیتی و دستمزد پایین مواجه‌اند.(منبع سایت کُردپا)
من نیما ابراهیم‌زاده فرزند بهنام ابراهیم زاده‌ام و از شما سئوالی دارم؟
از شما سئوالی دارم؟ من بکجا باید پناه ببرم، کجا باید فریاد بزنم و بگم به چه جرمی باید اینقدر درد و رنج بکشم؟ شما بگویید جرم من چیست؟ آهای!! شما انسانها٬ شما وجدانهای بیدار، شما که سازمان درست کرده‌اید ومی گوئید مدافع حقوق کودکان هستید٬ شما که می‌گوئید نهادهایی هستیم که کودکان سرطانی را مورد حمایت قرار می‌دهیم٬ شما که مدافع حقوق انسان وانسان دوست هستید٬ شماهایی که مثل پدر من کارگر هستید: من امروز به شما نیاز دارم فردا شاید خیلی دیر باشد. من در این روزهای سخت به شما روی آورده ام٬ از شما چیزی نمی‌خواهم جز اینکه خواهان آزادی پدرم باشید. من در این روزهای سخت شیمی درمانی می‌خواهم پدرم را در کنارم داشته باشم٬ من درمقابله با سرطان می‌خواهم پدرم را نیز در کنارم داشته باشم. آیا این خواست زیادی است؟ شما بگوئید؟

انتقال افشین ندیمی و مهرداد صبوری به دادگاه کامیاران
بنابر خبر رسیده، افشین ندیمی و مهرداد صبوری از فعالین کارگری و از اعضا کمیته هماهنگی، به دادگاه انقلاب شهرستان کامیاران منتقل شدند، نامبردگان  به دلیل خروج از مرز هر کدام موظف  به پرداخت جریمه نقدی به مبلغ پنجاه هزار تومان گردیدند. این در حالی است که پرونده اول آنها به جرم فعالیت‌های کارگری، همچنان در مرحله تجدید نظر است. بنابر این گزارش در چند روز گذشته با وجود دمای پایین هوا و سرمای شدید در شهر سنندج.،مسئولین زندان سیستم گرمایی را خاموش نموده و اغلب زندانیان مریض شده‌اند. لازم به ذکر است که مسئولین زندان از دادن دارو به زندانیان ممانعت می‌کنند. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری – 17 بهمن 1392

اعضای کمیته هماهنگی شهرستان مهاباد دستگیر و روانه زندان شدند
16بهمن: کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری: بنابر گزارش رسیده سه عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ،یوسف ابخرابات ،واحد سیده و محمد مولانایی پس از مراجعه به اجرای احکام دادگاه شهرستان مهاباد بازداشت و روانه زندان مرکزی این شهرستان شدند. نامبردگان که در دی ماه ۱٣۹۱ در شهرستان مهاباد دستگیر شده بودند در تاریخ ۱٨/۰۶/۱٣۹۲ از طرف شعبه یک دادگاه انقلاب برایشان حکم صادر شد که بدین شرح می باشد:محمد مولانایی، یک سال زندان تعزیری . – واحد سیده و یوسف آبخرابات ۲ سال زندان تعزیری.
«سرمایه از دستگیری کارگران و فعالان کارگری طرفی نخواهد بست»
( در ارتباط با دستگیری و زندانی کردن سه تن از فعالان و اعضای کمیته هماهنگی )
بار دیگر سه تن از فعالین کارگری و ازاعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، به نام های یوسف آبخرابات، واحد سیده و محمد مولانایی پس از مراجعه به اجرای احکام شهرستان مهاباد دستگیر و روانه زندان شدند. این اولین بار نیست که فعالین کارگری و اعضای این تشکل را به جرم فعالیت در جنبش کارگری و دفاع از منافع طبقاتی کارگران به زندان می افکنند و قطعاً آخرین بار آن نیز نخواهد بود. این اولین بار نیست که فعالان کارگری این جنبش را به بهانه هایی همچون “اخلال در نظم عمومی” ، “اقدام علیه امنیت ملی”، ” اجتماع به قصد تبانی” و ترفندهایی از این دست بازداشت کرده و روانه زندان می کنند. تا قبل از این نیز فعالانی از جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی همچون رضا شهابی، وفا قادری، شاهرخ زمانی، محمدجراحی، پدرام نصرالهی، رسول بداغی، غالب و خالد حسینی، افشین ندیمی، مهرداد صبوری و بسیاری دیگر را، هر یک به بهانه ای به دادگاه ها و محاکم قضایی کشانده، بعضاً محکوم و روانه زندان ها کرده اند. عوامل سرمایه درصددند تا از این طریق و با اعمال این گونه فشارها و تضییقات، جنبش کارگری و فعالان این جنبش را مرعوب نموده از ادامه ی کار که چیزی جز دفاع از منافع طبقه کارگر در عرصه های مختلف نیست بازدارند.اما باید تا به امروز و لااقل با مشاهده روند حرکت جنبش کارگری و فعالان آن متوجه شده باشند که با این قبیل اعمال و اقدامات نمی توان جنبش عظیم و گسترده ای را که به حکم جایگاه و موقعیت طبقاتی خویش در نظام نابرابر و ضدکارگری سرمایه داری، برای بهبود شرایط کار و زندگی و رهایی از ستم و استثمار طبقاتی تلاش و مبارزه می کند متوقف کرد و همراه با فعالین آن از میان برداشت. اگر این چنین بود عوامل سرمایه  تا به امروز و لااقل پس از سال ها آزمون و تجربه و دستگیری و شلاق و تبعید و زندان و . . . بیش از صدها تن از این فعالین در این کار موفق شده بودند و دیگر نیازی  به دستگیری مجدد و زندانی کردن امثال آبخرابات ها، مولانایی ها و واحد سیده ها نبود! سرمایه داران و عوامل آنان باید بدانند که جنبش کارگری و فعالان پیگیر و مخلص آن تمام شدنی نیستند و تا زمانی که سلطه ی سرمایه و بهره کشی هر چه وحشیانه تر طبقه کارگر به دست زالو صفتان سرمایه دار، ادامه داشته و زندگی را بر این طبقه تیره و تار کرده است، تا زمانی که سرمایه داران به ضرب زور و سرکوب و اخراج و بیکارسازی کارگران و ارعاب و تهدید و بازداشت و زندان آنان، درصدد تحمیل انواع بی حقوقی ها و بی حرمتی ها به این طبقه برآمده و آن ها را یکی بعد از دیگری به طبقه کارگر و اکثریت قریب به اتفاق مردم تحت ستم و استثمار جامعه تحمیل می نمایند؛ تا زمانی که نتیجه و ماحصل کار و تلاش کارگران از تولید ثروت و رفاه برای جامعه، چیزی جز خانه خرابی و فقر مطلق نیست، جنبش کارگری به راه خود ــ که هیچ چیز جز بهبود مداوم و پیوسته شرایط کار و زندگی و رهایی از منجلاب عفن سرمایه نیست ــ ادامه خواهد داد و باز نخواهد ایستاد. سرمایه داران و عوامل آنان چاره ای جز پذیرش این امر ندارند که با تهدید و ارعاب و بگیر و ببند و دستگیری و زندان قادر نخواهند بود جنبش کارگری و در این رابطه فعالان آن را که خصم جان سرمایه اند و برای دنیایی عاری از ستم و استثمار می جنگند به خاموشی و سکوت بکشانند. این جنبش و این فعالین  به دستور این یا آن شخص و جریان و یا برای خوش آمد سرمایه و عوامل آن به میدان نیامده، فعالیت و مبارزه نمی کنند که به فرمان این شخص یا آن ارگان سرکوب و تهدید و ارعاب و زندان از راه خود باز مانند و عطای جنبش را به لقایش ببخشند. جای کارگران و فعالانی چون یوسف آبخرابات، واحد سیده، محمد مولانایی و بسیاری دیگر که تنها و تنها  از حقوق کارگران و مردم تحت ستم و استثمار دفاع می کنند در زندان نیست. ولی تا زمانی که سرمایه داری بر جان و مال توده های مردم ستمدیده و استثمار شده حاکم است و برای مهیا نمودن شرایط مناسب جهت بازتولید و انباشت سرمایه و کسب سودهای نجومی، سرکوب جنبش های اجتماعی و بگیر و ببند فعالان این جنبش ها را در دستور کار گذاشته و آن را به شکل پیگیر و مستمری ادامه می دهد، راهی جز مبارزه متشکل و آگاهانه با سرمایه و سرمایه داران برای کارگران و فعالین این جنبش باقی نمی ماند. ما ضمن اعتراض به دستگیری و زندانی کردن کارگران و تمامی فعالان کارگری و اجتماعی، از جمله سه فعال کارگری یاد شده یوسف آبخرابات، واحد سیده و محمد مولانایی  و محکوم نمودن این قبیل اعمال و اقدامات ضدکارگری، بار دیگر حمایت خود را از اهداف برحق و رادیکال جنبش کارگری و فعالان پیشرو و آگاه آن برای بهبود وضعیت فلاکت بار موجود و خلاصی از منجلاب سرمایه اعلام نموده و خواهان آزادی فوری و بی قید و شراط این فعالین می باشیم. ما همچنین اعلام می کنیم که در کنار این عزیزان و خانواده های محترم آنان باقی خواهیم ماند. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری-

زندان و دستگیری
پیرانشهر: عبدالله خضری فرزند حسن به مدت یازده روز است به اتهام “عضویت در یکی از احزاب کُرد اپوزسیون” حکومت اسلامی ایران بازداشت است. عبدالله خضری ٢٥ ساله، متأهل و ساکن روستای “ترکش” از توابع شهرستان پیرانشهر دهم بهمن‌ماه از سوی نیروهای اطلاعاتی بازداشت گردیده است. عبدالله خضری سال ٨٧ از سوی نیروهای اطلاعاتی بازداشت و به مدت سه ماه تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفته بود.

مسئولان زندان مرکزی شهر اشنویه به شرط شرکت زندانیان در راهپیمایی بیست و دوم بهمن‌ماه به زندانیان مرخصی می‌دهند.: سئولان زندان شهر اشنویه به زندانیان اعلام کردند، هر زندانی که تا بیست و دوم بهمن‌ماه به مرخصی می‌رود، باید در راهپیمایی بیست و دوم بهمن‌ماه شرکت کند. طی سال‌های گذشته، فقط مسئولان حکومتی در شهر اشنویه در راهپیمایی‌ها شرکت نمودند، به همین دلیل مسئولان حکومتی در شهر اشنویه می‌خواهند از این راه با فشار بر اقشار مختلف جامعه کُردستان این مراسم را “با شکوه” جلوه دهند.

پاوه: یاسر نادریان فرزند ملا طاهر اهل روستای “نروی”، فرزاد بزمونه فرزند محمود اهل بخش “نوسود”، کیهان احمدی اهل روستای “تشار”، آراس بهرامی فرزند جمال اهل “نوسود” و ناصر باباجانی ساکن پاوه توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند.

خودکشی دختر 19 ساله در سردشت: روز یکشنبه 20 بهمن ماه، دختری 19 ساله اهل سردشت به نام ‘مستانه رشیدی طلب با حلق‌آویز کردن خودش، جانش را از دست داد. مستانه سال دوم دبیرستان بود.

«شوخان» فقط آرزو دارد دوباره ببيند
هدی احمدی- روزنامه اعتماد «شوخان» به کردی یعنی شادی. این معنی اسم دخترکی است که دیگر «شادی» کودکانه را در چشمانش مدت‌هاست نمی‌شود دید. آرام کناری نشسته بود. فهمیده بود که می‌خواهند حقش را بگیرند اما نمی‌دانست کدام حق. خودش می‌گفت «شب بود سرما خورده بودم رفتم که خوب بشم اما خوب نشدم یک روز دیدم که همه دنیا تاریک شد». کلافه می‌شد. بلند شد که برود اما چون نمی‌دید سرش محکم با میز جلوی پایش برخورد کرد، دوباره نشست. سکوت اطرافیانش بر جسم کوچکش سنگینی می‌کرد. سرش را پایین انداخت.   پدرش می‌گفت «۲ سال است که تمام زندگی‌ام را برای شوخان گذاشتم». ناراحت بود. از راه کشاورزی امرار معاش می‌کرد. شوخان دختر اولش بود آرزوهای زیادی برایش داشت. دختر باهوشی که می‌توانست تمام آرزوهای پدرش را برآورده کند. «۲ تا خواهر دیگرش خیلی دوستش دارند هر لحظه زنگ می‌زنند و حال خواهرشان را می‌پرسند. مادرش از زجری که شوخان می‌کشد اشک از چشمانش پاک نمی‌شود» از او می‌خواهیم بگوید که دقیقا چه اتفاقی برای دخترش افتاد «زمستان ۹۰ بود. دخترم سرما خورده بود بردمش درمانگاه دیواندره. دکتر برایش پنی‌سیلین تجویز کرد. به کسی که می‌خواست آمپول را تزریق کند گفتم که شوخان تا حالا پنی‌سیلین نزده فکر کنم باید از دخترم تست بگیرید اول، اما او گفت که احتیاجی به تست نیست و تزریق کرد. درست یادم نیست که چه ساعتی بود «شوخان میان حرف پدرش می‌پرد «بابا شب بود من یادمه.»  بعد از تزریق پنی‌سیلین التهابات پوستی دخترک شروع می‌شود. در ابتدا فکر می‌کنند که برای سرما خوردگی و ناشی از حساسیت است اما این التهابات تا آنجا پیش می‌رود که دانه‌های درشت روی صورت و بدن دخترک منجر به این می‌شود که پوستش بترکد. هزینه‌ها را خودش داده. زیر بار قرض هم رفته بود. مردی که انگار از آشنایانش بود گفت تمام زندگی‌اش را فروخته. «عباسعلی براخاسی»، پدر شوخان بعد از علایم دخترش را پیش دکتر می‌برد و دکتر‌ها این علامت‌ها را ناشی از حساسیت پنی‌سیلین تشخیص می‌دهند. پدر شوخان گفت «بعد از اینکه بدنش زخم شد و تاول‌هایش ترکید، دخترم را بردیم بیمارستان بعثت سنندج و ۱۲ روز در آی. سی. یو بستری بود. دکتر چشم پزشک در مراقبت‌های ویژه مدام چشم‌های دخترم را معاینه می‌کرد. آن موقع چشم‌هایش کوچک شده بود و افتاده بود و روشنایی اذیتش می‌کرد.   شوخان می‌گوید که دیگر بین دوستانش جایی ندارد. «با من بازی نمی‌کنند می‌گویند تو نمی‌توانی دیگر ببینی و بازی ما را خراب می‌کنی برو ار اینجا» پدر «شوخان» ادامه ماجرا را اینگونه شرح می‌دهد: زمانی که نزد رییس شبکه بهداشت دیوان دره رفتم بار اول از من استقبال کردند اما بار دوم گفتند «چرا ناراحتی ما آنقدر در دنیا دانشمند کور داریم». رییس دانشگاه علوم پزشکی هم دست رد به سینه‌ام زد و مجبور شدم به تهران بیایم. شهری که نمی‌شناختم و تا آن موقع ندیده بودم. به تهران که رسیدیم با راهنمایی یکی که نمی‌شناختمش آدرس جایی که مرکز چشم‌پزشکی است را گرفت و او بیمارستان فارابی را معرفی کرد. دکتر بعد از معاینه وعفونت شدیدی که منجر به پاره شدن قرنیه چشم چپ دخترم شده بود تشخیص فوری برای پیوند قرنیه داد. چشم شوخان پیوند اول را پس زد و حتی پیوند دوم هم جوابگو نبود تا اینکه چشم راستش هم بینایی‌اش را از دست داد و کاملا نابینا شد.  پدر ۳۵ ساله شوخان تنها امیدش را پیوند چشم راست دخترش می‌داند که دکتر‌ها قول آن را داده بودند و تنها خواسته‌اش این است که روشنایی را به چشمان دخترش بازگردانند. «حسین احمدی‌نیاز»، وکیل شوخان که وکالت او را رایگان قبول کرده در اینباره می‌گوید: «استیون جانسون»‌‌ همان بیماری‌ای است که ناشی از حساسیت به پنی سیلین است. متاسفانه در شوخان ظهور پیدا کرد و هنوز بعد از ۲ سال علاوه بر از دست دادن بینایی‌اش و رنج‌هایی که متحمل شد یکسری از غذا‌ها را نمی‌تواند بخورد زیرا آثار این حساسیت در بدنش وجود دارد. بر اساس اصل ۱۳۷ قانون اساسی تصریح می‌کند که وزیر مسوول تمام اتفاقاتی است که در حوزه زیرمجموعه خودش می‌افتد. وکیل شوخان همچنین تاکید می‌کند: خطاب من بیشتر به رییس‌جمهور محترم است که براساس قانون ۱۲۱ ایشان سوگند یاد کرده‌اند برای اجرای احسن مسوولیت‌های خودشان و اجرای قانون اساسی و برابر اصل ۱۲۷ ایشان می‌توانند نماینده‌یی را تامین و پیگیری کنند.   حال این اتفاق برای شوخان ۶ ساله که در روستایی دور افتاده به نام «دیوان دره» در کردستان زندگی می‌کند، افتاده. پدر کودک به دلیل آگاه نبودن از حقوق شهروندی خود و بی‌اطلاع بودنش از چنین حقوقی متاسفانه اقدام خاصی نکرده است و تنها بهار سال گذشته به نظام پزشکی سنندج شکواییه تنظیم کرده که رسیدگی نشده است.  احمدی‌‌نیاز وکیل این دختر تاکید می‌کند: این اتفاق ممکن است برای هرکسی بیفتد و این موضوع را نباید به یک امر عادی در پزشکی تبدیل کنیم در حالی که این بیشتر ناشی از بی‌تدبیری مراکز علوم پزشکی در نظارت بر وظایف افرادی است که در چنین مراکزی باید به مردم خدمت کنند.   وی همچنین توضیح داد: در وحله اول امیدواریم که مسوولان به این قضیه ورود پیدا کنند. اگر نه مجبورم از دادسرای «دیوان دره»، محل وقوع جرم، اقامه دعوی کنم و همچنین علیه دانشگاه علوم پزشکی اقامه دعوی برای جبران خسارت کنم. آن منطقه به علت اینکه دادسرای ویژه برای رسیدگی به اینگونه جرایم ندارد معمولا ارجاع داده می‌شود به پزشکی قانونی و آنجا هم براساس میزان درصد صدمه وارده کمیسیون تشکیل می‌دهند و بر اساس آن احراز می‌کنند.   وکیل این دختر می‌گوید: طبق قانون برای شوخان دیه یک انسان کامل در نظر گرفته می‌شود اما پدر او علاوه بر تماس‌هایی که بعد از رسانه‌یی شدن این اتفاق مبنی بر کمک‌های مالی گرفته شد، هیچ انتظاری ندارد و دیه را هم نمی‌خواهد قبول کند. زمان از دست رفته و زمان‌هایی که قرار است در راه به دست آوردن حقش از دست بدهد، همچنین ضرر و زیان‌ها و هزینه‌هایی که ممکن است ۲ یا ۳ برابر دیه‌یی که شاید پرداخت شود، باشد از لحاظ مالی کمکی به آن‌ها نمی‌کند و این در حالی است که تنها آرزوی عباسعلی، بینایی دخترش است.