ترجمه – یک جنبش اقلیمی جدید در بولیوی گزارشی از «همایش مردم جهان درباره‌ی تغییرات اقلیمی و حقوقِ مادر-زمین»

http://www.kanoonm.com/1145#more-1145

یک جنبش اقلیمی جدید در بولیوی
گزارشی از «همایش مردم جهان درباره‌ی تغییرات اقلیمی و حقوقِ مادر-زمین»
World People’s Conference on Climate Change and the Rights of Mother Earth
کوچابامبا، بولیوی، ۲۲ آوریل ۲۰۱۰

نویسنده: نائومی کلاین
کانون مدافعان حقوق کارگر – ساعت ۱۱ صبح ایوو مورالس یک استادیوم فوتبال را به کلاس درس عظیمی بدل کرد که در آن ترکیبی از اشیاء و تزئینات گوناگون در کنار هم جلب نظر می‌کرد: بشقاب‌های کاغذی، فنجان‌های پلاستیکی، بارانی‌های یک‌بار مصرف، کدوهای تزئین شده، بشقاب‌های چوبی، و پانچوهای رنگارنگ. همه‌ی ایها وارد این صحنه شدند تا پیغام اساسی مورالس در مبارزه علیه تغییرات اقلیمی را برجسته سازند: «ما نیازمند آنیم که ارزش‌های مردم بومی آمریکا را احیاء کنیم.»

هنوز هم کشورهای ثروتمند علاقه‌ی ناچیزی دارند که این درس‌ها را بیاموزند و در عوض، در حال تحمیل طرحی هستند که در بهترین حالت، میانگین دمای جهانی سطح زمین را دو درجه‌ی سانتیگراد افزایش خواهد داد. «این به معنای ذوب شدن یخچال‌های دائمی کوه‌های آند و هیمالیا خواهد بود». این چکیده‌ی سخنانی بود که مورالس در «همایش مردم جهان درباره‌ی تغییرات اقلیمی و حقوق مادر -زمین» خطاب به هزاران نفری که در استادیوم شهر کوچابامبا گرد آمده بودند بیان کرد. چیزی که او خود را ناچار به گفتن آن نیافت آن بود که مردم بولیوی، فارغ از اینکه تا چه حد سبک زندگی سازگار با پایداری زیست‌محیطی (Sustainability) را برگزینند، توانایی کافی برای نجات یخچال‌های طبیعیِ سرزمین خود را نخواهند داشت.
نشست اقلیمی بولیوی لحظاتی از سرخوشی، سبک‌سری و پوچی را نیز به طور همزمان در خود داشت. با این حال، در زیر همه‌ی اینها احساسی که این گردهمایی را برانگیخته بود قابل لمس بود: خشم علیه درماندگی!‌
جای شگفتی چندانی نیست. بولیوی در میانه‌ی یک تحول سیاسی جدی و پردامنه قرار دارد که در مسیر آن صنایع کلیدی را ملی کرده است و صدای مردم بومی را به گونه‌ای بی‌سابقه ارتقاء داده است. اما تا جایی‌که به مهمترین بحران مبرم حاضر، یعنی روند هشدار دهنده‌ی ذوب شدن یخچال‌های دایمیِ بولیوی و -در اثر آن- تهدید منابع آبی دو شهر اصلی بولیوی مربوط می‌شود، مردم بولیوی فاقد آن توانی هستند که به تنهایی بتوانند مسیر این فاجعه‌ی در حال وقوع را تغییر دهند.
این به خاطر آن است که اقداماتی که موجب ذوب شدن یخچال‌های دایمی می‌شوند، نه در سرزمین بولیوی، بلکه در شاهراه‌ها و مناطق‌ صنعتی کشورهای بسیار پیش‌رفته رخ می‌دهند. در نشست جهانی زیست‌محیطی کپنهاک، رهبران کشورهای در معرض خطر (بولیوی و تووالو Tuvalu) به طور پرشوری درباره‌ی شیوه‌هایی از کاهش موثر انتشار گازهای گل‌خانه‌ای که بتواند مانع از بروز فاجعه شود سخن گفتند. اما در عوض، این پاسخ مودبانه را دریافت کردند که در طرح‌های پیشنهادی آنان خواست سیاسی «کشورهای شمال» لحاظ نشده است.
علاوه بر آن، دولت آمریکا آشکارا نشان داد که مایل نیست کشورهای کوچکی مانند بولیوی بخشی از [فرآیند دستیابی به] راهکارهای اقلیمی باشند. و اینکه آمریکا تمایل دارد که تنها با کشورهای صنعتی پیش‌رفته، یعنی مهمترین کانون‌های انتشار‌ دهنده‌ی گازهای گل‌خانه‌ای، در پشت‌ درهای بسته وارد مذاکره شود؛ و در امتداد این رویه، سایر کشورهای جهان نیز برای امضای توافقات نهایی، از نتیجه‌ی این مذاکرات مطلع خواهند شد. و این درست همان رویه‌ای بود که منشور کپنهاک بر طبق آن تدوین شد. هنگامی که نمایندگان بولیوی و اکوادُر از امضای صوری این توافق‌نامه سر باز زدند، دولت آمریکا کمک‌های مربوط به وضعیت اقلیمی آنها را به ترتیب سه میلیون دلار و دو و نیم میلیون دلار کاهش داد. در این مورد، جوناتان پرشینگ، نماینده‌ی آمریکا در مذاکرات تغییرات اقلیمی، چنین توضیح داده است: «این یک فرآیند دلبخواهی و خودسرانه نیست.» شاید اکنون دیگر برای کسی جای شگفتی نباشد که چرا فعالین زیست‌محیطیِ کشورهای جنوب با «کمک‌های اقلیمی» (climate aid) مخالف‌اند و به جای آن، از ضرورت پرداخت «بدهی‌های اقلیمی» (climate debts) دفاع می‌کنند. مضمون پیام سخنگوی آمریکا وحشتناک بود: شما تا زمانی که فقیر هستید، حق ندارید شرایط بقای خود را در اولویت قرار دهید!
هنگامی که مورالس فراخوانی را خطاب به «جنبش‌های اجتماعی، و مدافعان مادر-زمین (Mother Earth)، دانشمندان، حقوق‌دانان و دولتمردان» برای شرکت در همایش کوچابامبا، به مثابه نوع تازه‌ای از نشست‌های اقلیمی صادر کرد، این اقدام خود شورشی علیه تجربه‌ی درماندگی بود و کوششی بود جهت برساختن پایه‌ای از قدرت برای حق مسلم بقاء.
دولت بولیوی با پیش‌ نهادن چهار ایده‌ی زیر ابتکار عمل را در این زمینه به دست گرفت:
۱. طبیعت باید دارای این حق و امکان باشد که از زیست‌بوم‌های خود در برابر نابودی محافظت کند («بیانیه‌ای جهان‌شمول برای حقوقِ مادر-زمین»)؛
۲. آنهایی که حقوق یاد شده‌ی طبیعت و سایر توافقات بین‌المللی زیست‌محیطی را زیر پا می‌گذارند باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند («دادگاهی برای عدالت اقلیمی»)؛
۳. کشورهای فقیر باید انواع مختلف غرامت‌ها را برای بحرانی که درگیر آن هستند، اما سهم ناچیزی در ایجاد آن داشته‌اند دریافت کنند («خسارت اقلیمی»)؛ و
۴. باید سازوکاری مهیا شود تا مردم سراسر جهان بتوانند دیدگاه‌های خود را درباره‌ی این مسایل بیان کنند («رفراندوم مردم جهان درباره‌ی تغییرات اقلیمی»).
مرحله‌ی بعدی، دعوت از جامعه‌ی مدنی جهانی برای تدوین جزئیات این طرح بود. هفده کارگروه درگیر این کار بودند و پس از چندین هفته بحث و مذاکره‌ی آنلاین، آنها به مدت یک هفته در شهر کوچابامبا گرد آمدند تا دیدگاه‌ها و توصیه‌های نهایی خود را در پایان نشست اعلام کنند. این فرآیند، بسیار مجذوب‌کننده بود، اما قطعا کامل و بی‌نقص هم نبود. برای مثال، همان‌طور که جیمز شولتس از سازمانِ «مرکز دموکراسی» (Democracy Center) اشاره کرده است، کارگروه مربوط به رفراندوم، بخش زیادی از وقتی که باید صرف بحث از چگونگی اجرای یک رفراندوم اقلیمی جهانی می‌شد، صرف اضافه کردن پرسشی درباره‌ی براندازی سرمایه‌داری کرده بود. با این حال، تعهد پرشور بولیوی به دموکراسی مشارکتی، مهم‌ترین سهم را در برگزاری و پیش‌برد این همکاری ارزشمند جهانی داشته است.
به این دلیل که پس از رسوایی نشست کپنهاک، یک دیدگاه خطرناک به طور فزآینده‌ای شایع شده است: مقصر اصلی این شکست، نفس دموکراسی بوده است؛ رویه‌ی سازمان ملل متحد در اعطای حق رای برابر به ۱۹۲ کشور عضو، بسیار دست‌و‌پا‌گیر و بغرنج است و بهتر آن است که تصمیمات و راهکارهای مهم در گروه‌های کوچک اتخاذ شود. حتی برخی صداهای نامدار و قابل اعتماد در حوزه‌ی مسائل زیست‌محیطی، نظیر جیمز لاولاک ( James Lovelock) هم به دام این انگاره‌ی فراگیر افتادند؛ وی در مصاحبه با روزنامه‌ی گاردین چنین گفته است: «حس می کنم که تغییرات اقلیمی به اندازه‌ی مساله‌ی جنگ، مقوله‌ی بغرنج و دشواری است و شاید لازم است که در این مورد [هم] موقتا سازوکارهای دموکراسی را کنار بگذاریم.» اما واقعیت آن است که توافق‌نامه‌ی کپنهاک تنها بر اساس عملکرد انحصاری گروه‌های کوچک – همانند انجمن‌های دارای اعضای خاص- حاصل شده است؛ امری که موجب شد تا بسیاری از کشورها زمین بازی را از دست بدهند و توافقات ناکافی موجود هم تضعیف و شکننده‌تر گردد. در مقابل، طرحی که بولیوی در همایش کپنهاک برای مواجهه با تغییرات اقلیمی ارائه کرد، بر مبنای همکاری و رایزنی جنبش‌های اجتماعی در طی فرآیندهای مشارکتی تدوین شده بود و برآمد نهایی آن، رادیکال‌ترین و دگرگون‌ساز‌ترین چشم‌اندازی بود که تاکنون در این زمینه عرضه شده است.
بولیوی از طریق همایش کوچابامبا بر آن است آنچه را که در سطح ملی بدان دست یافته است، جهانی سازد. برای این منظور می‌کوشد جهانیان را به تدوین یک منشور اقلیمی بدیل و مشترک فرا بخواند تا در نشست بعدی تغییرات اقلیمی سازمان ملل در شهر کانکون (Cancún) ارائه گردد.
به گفته‌ی پابلو سولون، نماینده‌ی بولیوی در سازمان ملل، «تنها چیزی که می‌تواند نوع بشر را از خطر یک فاجعه‌ی تراژیک نجات دهد، تمرین دموکراسی جهانی است.» اگر حرف او را تصدیق کنیم، فرآیندی که بولیوی در تدارک آن است نه تنها می‌تواند سیاره‌ی ما را از روند گرم شدن نجات دهد، بلکه می‌تواند دموکراسی‌های به گِل نشسته‌ی ما را نیز احیاء کند. این اصلا معامله‌ی بدی نیست.

* * *

متن فوق ترجمه‌‌‌ی گزارشی است که در ۲۲ آوریل ۲۰۱۰ در نشریه‌ی The Nation منتشر شده است:
A New Climate Movement in Bolivia | Naomi Klein
توضیح مترجم:
در اکتبر سال ۲۰۰۹ ایوو مورالس از سوی نشست عمومی سازمان ملل لقب «قهرمان جهانی مادر-زمین (World Hero of Mother Earth) را دریافت کرد. در دسامبر ۲۰۰۹ دولت مورالس، در اتحاد و همکاری با گروه کشورهای ALBA («بدیل بولیواری برای کشورهای قاره‌ی آمریکا») و گروه‌ G77 پیش‌رو‌ترین موضع را در نشست جهانیِ زیست‌محیطی کوپنهاک اتخاذ کرد. این ائتلاف که از سوی بولیوی هدایت می‌شد به طور آشتی‌ناپذیری از ضرورت‌‌ پی‌گیری راهکارهای علمی برای پرهیز از فروپاشی جهانی بوم‌شناختی و فجایع زیست‌محیطی دفاع می‌کرد.