سیاوش دانشور -مسئله افزایش دستمزدها و تاکتیکهای کارگری بخش دوم

مسئله افزایش دستمزدها و تاکتیکهای کارگری
بخش دوم

سیاوش دانشور

کارگران نه فقط در کشمکش برسر افزایش دستمزدها بلکه در هر تلاشی برای تغییر و بهبود، به نیروی مستقیم و متحد و مادی خود نیاز دارند. سياست تومار نويسى و امضا جمع کردن صرف از کارگران منفرد و اتمیزه، ضروری است به یک جنبش واقعی برای افزایش دستمزدها تبدیل شود.

جنبش واقعی افزایش دستمزدها
یک جنبش واقعی برای افزایش دستمزدها نمیتواند از وضعیت موجود و محدودیتها و موانع انتزاع کند. واضح است مانع همیشگی سرکوب وجود دارد. واضح است تشکل های با اسم و رسم و قانونا برسمیت شناخته شده کارگران در سطوح مختلف وجود ندارند. واضح است کار دو شیفته و غم روزمره نان توان تحرک را بدرجات زیاد سلب کرده است. همینطور ارگانها و نهادهای پلیسی حکومت در میان کارگران مانند “خانه کارگر” و شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی، اینبار برای روحانی مرتجع سنگ تمام گذاشته اند و با عوامفریبی تلاش دارند کارگران را کت بسته در انتظار “کرامات دولت اعتدال و امید” نگهدارند. در کنار اینها، رسانه ها، اپوزیسیون بورژوائی، و گرایشاتی در میان کارگران به سیاست “صبر و انتظار” برای نتایج مذاکرات و کاهش تحریمها و سرمایه گذاری و بهبود اوضاع اقتصادی دامن میزنند. اگرچه این موانع مدتهاست که مفروضات شرایط مبارزه کارگری در ایران تلقی می شوند و در دوره های مختلف با شدت و ضعف وجود داشته اند، با اینحال هر مبارزه واقعی برای افزایش دستمزدها ناچار است این مسائل واقعی و عملی دیگر را در نظر بگیرد.

یک جنبش واقعی برای افزایش دستمزدها، اولا جنبشی است که حرف متمایزی از دشمنان رنگارنگ کارگران میزند و منافع بلافصل و عمومی کل طبقه کارگر را نمایندگی میکند، و ثانیا در جدال برسر دستمزدها نیروی مستقیم خود کارگران را بمیدان می آورد.

دور نیست آنروزی که میلیونها انسان کارگر و زحمتکش، شاغل و بیکار، خانواده های کارگری، زن و جوان با مشتهای گره کرده فریاد بزنند “مرگ بر حکومت فقر”! اما امروز و در تناسب قوای کنونی، برای طرح حرف متمایزی از دشمنان طبقه کارگر، کافی است که برای خواست سر راست افزایش دستمزدها بمیدان بیائیم. برای نمایندگی کردن منفعت بلافصل و عمومی طبقه کارگر، خارج از تقسیمات کاذب و شکافهائی که با عناوین؛ “کارگر رسمی”، “کارگر پیمانی”، “کارگر قراردادی”، “کارگر پروژه ای”، “کارگر صنعتی”، “کارگر خدماتی”، “کارگر شمول قانون کار”، “کارگر غیر شمول قانون کار”، “کارگر شاغل”، “کارگر بیکار”، “کارگر ایرانی و خارجی”، “کارگر زن و مرد” و غیره ایجاد کرده اند، افزایش دستمزدها را برای کل بخشهای طبقه کارگر میخواهیم. برای پاسخ به معضل فقدان تشکلهای برسمیت شناخته شده کارگران، به مجامع عمومی و تصمیم و اراده جمعی مستقیم کارگران متکی میشویم. خواست واقعی مان را طرح و برای سازماندهی نیرویمان دست بکار میشویم. خواست افزایش دستمزدها یک ریشه واقعی و مادی در جامعه دارد و قابلیت آنرا دارد که میلیونها انسان زحمتکش را در حمایت از آن بعنوان جنبش برای رفاه همگانی بسیج کند.

۱- رهبری سراسری و محلی
هیچ جنبشی بدون رهبری در سطوح مختلف سراسری و محلی نمیتواند گامی بجلو بردارد. اولین اقدام اینست که رهبران کارگری، محافل کارگری و فعالین کارگری، بجای تک اقدامات مفید در اینجا و آنجا، نیرویشان را روی سازماندهی فعالین و رهبران عملی کارگری بگذارند. تامین رهبری جنبش افزایش دستمزدها اولین و مهمترین اقدام است. این رهبری، توهمی به خانه کارگر و شورای اسلامی و انجمن صنفی ندارد. این رهبری خواست واقعی کارگران را منعکس میکند و قدرت و آتوریته اش را از نیروی واقعی کارگران میگیرد. فی الحال در مراکز مختلف کارگری و بیرون چهارچوبهای یک صنعت و رشته مشخص، رهبران بانفوذ کارگری وجود دارند. در مراکز مختلف صنعتی لایه هائی از کارگران پیشرو و رهبران عملی روزمره درگیر مبارزه و مسائل کارگران هستند. برای شروع کار باید حداقلی موثر از این رهبران و فعالین کارگری در مراکز مختلف در ایران روی اقدامات معین و هماهنگی در کشمکش برسر دستمزدها به توافق برسند. بدون این هسته اولیه رهبری، که اعتراض محلی و فراکارخانه ای را بهم پیوند میزند و امکان عینی تحرک منسجم تر طبقه کارگر را دارد، نمیتوان به کاری موثر در جدال برسر دستمزدها امیدوار بود.

٢- محل های کار
پرچم جنبش افزایش دستمزدها بدوا در محيطهاى کار برافراشته میشود. باید بجای سیاست امضا گرفتن از هر تک کارگر و یا جمعهائی از کارگران در هر مرکز، خواست افزایش دستمزد با تصویب و حمايت گسترده کارگران هر مرکز کارگری طرح شود و بنام خود آنها خطاب به جامعه اعلام شود. مجامع عمومی کارگری در هر محل مناسبترین و کوتاه ترین راه برای اعلام خواست عمومی کارگران هر مرکز برای افزایش دستمزدها است. محیطهای کار، مبنای محلى جنبش واقعی افزایش دستمزد با پشتوانه عملی محلی در یک چهارچوب فرا کارخانه ای و فرا صنعتی است. هر مرکز کارگری میتواند با اتکا به تصمیم جمعی کارگران خواستش را راسا طرح کند و در کنار دیگر مراکز کارگری جزئی از جنبش عمومی و واقعی طبقه کارگر برای افزایش دستمزدها باشد. حتی اگر فعالین و رهبران کارگری در ابتدا بتوانند چند مرکز مهم صنعتی با تعدادی از مراکز بزرگ و کوچک کارگری را حول این اقدامات هماهنگ کنند، گام مهم و تاثیرگذاری در طرح اجتماعی جنبش واقعی افزایش دستمزدها برداشته اند.

٣- عمل اعتراضی و قدرت مانور
هر جنبش واقعی برای پیشروی نیازمند نشان دادن قدرت واقعی خویش است. تاریخ جنبش کارگری گواه این نکته ساده است که کارگران تنها با بمیدان کشیدن نیرو و قدرت اجتماعی شان توانسته اند منشا تغییراتی به نفع خود و جامعه باشند. ما باید در سطح قابل قبولی و در مراکز مختلف کارگری بدوا خواست افزایش دستمزدها را طرح کنیم و سپس دست به یک اعتصاب اخطارى از جانب مراکز کارگرى حامى اين جنبش بزنیم. ضروری است خیلی روشن به سرمایه داران و کارفرمایان و حکومت اسلامى شان التيماتوم دهیم که کارگران این وضع را نمی پذیرند. یک اقدام متحد و نسبتا متحد در شکل اعتصاب اخطاری برای پیگیری خواست افزایش دستمزدها، با توجه و حمايت کارگران در سراسر کشور روبرو میشود و نيروى وسیعتر بخشهای طبقه کارگر اعم از شاغل و بیکار را حول این جنبش بسیج میکند.

۴- اعتصابات زنجیره ای و سراسری
نه فقط برای تحقق افزایش دستمزدها برای آحاد طبقه کارگر بلکه حتی برای تاثیرگذاری بر روند تصمیم گیری حکومت اسلامی در چند و چون تعیین حداقل دستمزدهای کارگران، مطرح کردن یک جنبش واقعی تاثیرگذار در سیاست ایران حیاتی است. اعتصاب اخطاری از عزم و اتحاد کارگران سخن میگوید و اتحاد آنها را بعنوان یک طبقه تقویت میکند. اعتصاب اخطاری مقدمه اعتراض و اعتصاب کارگران در اشکال وسیعتر است. اعتصاب اخطاری کارگران اعلام این عزم به حکومت اسلامی و سرمایه داران است که در صورت عدم توجه به خواست کارگران باید منتظر اعتصابات زنجیره ای و گسترده و سراسری کارگران در صنایع مختلف باشند. در فقدان چنین نقشه و اعمال فشارهاى مستمر در يک سيکل حساب شده در مراکز مختلف کارگرى٬ افقى براى پيشروى جنبش برای افزایش دستمزدها وجود ندارد. نه کارگران متحد و متشکل میشوند و نه دولت و سرمایه داران توجهی به خواستهای کارگران میکنند.

۵- معضلات عدد و رقم مشخص
بخشی از فعالین کارگری میگویند طرح یک رقم و عدد مشخص بعنوان مبنای حداقل دستمزد میتواند متحد کننده باشد و در عین حال توقع کارگران را در ابعاد سراسری شکل دهد. بحثهای زیادی نیز برسر اینکه چه عددی واقعی است، چه عددی قابل تحقق است، چه عددی را سرمایه داران و حکومت اسلامی قبول میکند، نیز وجود دارد. واقعیت اینست که طبقه کارگر ایران و کسانی که در قبال مزد زندگی میکنند، وسیع و گسترده است. در عین حال این طبقه در دهها شکل قصابی و تقسیم بندی شده است. هر کدام از این بخشها مشغله شغلی و صنفی و قانونی و غیره دارند که همه اینها طرح یک عدد مشخص را میتواند با مشکل روبرو کند. کارگر متخصص و پیمانی و پروژه ای و به اصطلاح خدماتی، متاسفانه موقعیت متفاوت دارند و همین به توقعات متفاوت در میان آنها منجر شده است. عدد دو میلیون تومان و بیشتر و کمتر، اگر برای یک بخش واقعی به نظر برسد برای بخشی دیگر به همان اندازه غیر واقعی بنظر می آید. مشکل اصلی امروز طرح عدد نیست بلکه طرح توقع و طرح جایگاه کارگر در جامعه است. اعداد و ارقام نباید بر اساس خط فقر و یا مقایسه با حقوق وزیر و رئیس و غیره طرح شود. مبنا نباید بورژواها و کارفرماها و نرخ اعلام شده فقر بانک مرکزی باشد. برعکس، باید مبنا را خود کارگر بعنوان یک انسان گذاشت که سهمش را از رفاه و ثروت اجتماعی میخواهد و این را نه تنها برای خودش بلکه برای همه میخواهد. اگر بدست کارگران باشد، مبنای حقوق همه کارکنان دولت و روسا و مدیران را متناسب با حقوق متوسط کارگران متخصص تعریف میکردند.

ما باید دستمزدهای مکفی را که اتومات با افزایش نرخ تورم و رشد امکانات جامعه بالا میرود، دستمزدهائی که پاسخگوی نیازمندیهای زندگی در دنیای امروز سرمایه داری است، طرح کنیم. این شامل همه انسانهای کارکن میشود و مستقیما تامین رفاه همگانی را مد نظر دارد. در جائی که میلیاردها دلار از جیب کارگران هر روز توسط این و آن عامل حکومتی دزدیده میشود و بسیار بیشتر از اینها هزینه سرکوب و اوباش میشود، استدلالهای “پول نداریم” و “امکانش نیست” و “غیر واقعی” است، را نباید پذیرفت.

اقداماتمان را متمرکز کنیم
طبقه کارگر ایران چه برای برون رفت موقت از منجلاب فقر و فلاکت حکومت اسلامی و چه برای مطرح شدن بعنوان یک نیروی مهم سیاسی در قلمرو جامعه، نیازمند بمیدان آوردن جنبش واقعی خود برای افزایش دستمزدها است. “واقعی” به این اعتبار که متکی به نیروی حی و حاضر و متشکل کارگران در مراکز کارگری است و تصمیمات مجمع عمومی کارگران را منعکس میکند. ابتکار عمل را از دست پارازیت های “خانه کارگر” و شورای اسلامی و انجمن های صنفی در می آورد. منافع مستقیم و عام کل طبقه را طرح میکند و با این کار تلاش میکند که شکافهای کاذب ایجاد شده درون طبقه را ترمیم و یا خنثی کند. سیاستی پیگیر و توقعی انسانی دارد که طرح آنرا با اجتماع کارگران و اقدامات اعتراضى و اعتصابى و صدور بيانيه ها و قطعنامه ها و تومارها در مراکز کار ترکيب میکند.

این جنبش بطور سلبی و اثباتی چند مسئله را بدون هیچ نوع شعار دادن و فراخوان بی پشتوانه پاسخ میدهد: اول، این جنبش توهمی به “انصاف سرمایه داران” ندارد و در انتظار وعده های دولت اسلامی “اعتدال و امید” آنها ننشسته است، و با طرح سرراست افزایش دستمزدها تصميم دولت و کارفرما و تلاش نهادهاى ضد کارگرى رژيم را بى اعتبار اعلام ميکند. دوم٬ به روند ساختن واقعى تشکلهاى مستقل کارگرى، به جنبش مجامع عمومی و عروج صفى از نمايندگان مستقيم کارگران کمک ميکند. سوم٬ دخالت توده کارگران را در يک امر واقعى و مشترک تضمین و اتحاد و همدلى طبقه کارگر را تقويت ميکند.

و بالاخره در متن فضای سیاسی ایران و نارضایتی وسیع مردم، یک جنبش واقعی برای افزایش دستمزدها، میتواند طبقه کارگر را بعنوان پرچمدار برحق رفاه در مرکز صحنه سياسى قرار دهد و به یک امید واقعی در چشم جامعه ای تبدیل شود که در منگنه فقر و فساد و سرکوب و دیکتاتوری به اسارت گرفته شده است. *
2014-01-15