جعل تاریخ به بهانۀ شرح حقیقی تاریخ!
(پیرامون نوشتۀ سردبیر “اندیشه پویا”)
شباهنگ راد
دو نوع نقد قابل اعتبار است. نقدی که پایههایاش با شرح حقایق استوار است و دیگری، نقدی که انگیزهاش در خدمت به انقلاب، انسجام و راهگشائی مبارزهی طبقاتی درونِ جامعه میباشد. خارج از این دو، فاقد ارزش است. البته این روزها تخریب و زیر و رو کردن رخدادهای تاریخی و سرنوشتساز از جانب این و آن بوفور یافت میشود و نماد امانتداری و روشنگری را کمتر میتوان در دو طرف مرز مشاهده نمود. بیگمان یکسوی آن به قدرت بر میگردد و دگرسو، به نگاهِ یکایکمان مربوط میشود. در این میان یک موضوع کاملاً آشکار استکه دشمنان طبقاتی مردم – و آنهم در هیچ عرصهای -، از منظر و از منفعت میلیونها تودهی رنجدیده به موضوع نه نگریسته و انتظاری به غیر از آنچه را که روزانه در پی آنند، نمیرود. به بیانی ترس و وحشت سرمایه و مدافعیناش در طرح و بازگوئی حقایق است؛ چرا که باطناً بر این باوراند بیان حقایق و اعلان بُرشهای مبارزاتی دهههای دُور، منفعت سیاسی و مادیشانرا بهمخاطره خواهد انداخت. کم نیستند و فراواناند چنین قلمزنان، و باز هم کم نیستند و بسیار و بسیاراناند، که دارند ملات سیاسی و انرژیشان را در تخریبِ رفتار و کردار دیگران میگیرند. به هر حال سمتوسوی افکار دشمنان آگاهی و دار و دستههای سرمایه، اینگونه میچرخد و در هر دُوره و زمانی با حاکماناند و دشمن سر سخت آزادی و آزادیخواهی.
در چنین چهارچوبهای اخیراً در “اندیشه پویا” شمارۀ دوازده، توسط سردبیر آن نوشتهای درج گردیده است تحت عنوان “فدائیانِ جهل و کاش امیرپرویز پویان خاطرات فیدل کاسترو را خوانده بود”. البته نویسندهی آن، با چنین نوشتار مغرضانهای و با فرار از طرح مملوسترین حقایق، جای هیچگونه سئوالی پیرامون جایگاه و موقعیت خود بهجا نهگذاشته است و هر انسان منصفی میتواند، بناحقی اینگونه قلمها و تعلق آنان به بالائیها را پی ببرد. این نوشته، سراسر جعل، تحریف و تخریب کمونیستهاییست که آمده بودند و سر آخر جان دادند تا خلقشانرا آزاد کنند. در یک نگاه گذری و ساده، قصد و هدف گردانندهگان “اندیشه پویا”، شستشوی مغزی نسل جوان امروزی و آینده، از کارکردهای انقلابیون و کمونیستهای دُورههای پیشین، چپ ستیزی و همچنین وارونه جلوه دادن رخدادهای مهم و تاریخیایست که فقط و فقط از عهدهی کسان، سازمانها و نهادهایی بر میآید که کاری به حقیقتگوئی، کاری به امانتداری و کاری به آگاهسازی نهدارند. بر این اساس، اینگونه نوشتهها قابل نقد و رد نیست؛ با این منطق که، فاقد پایهایترین پرنسیبهاست؛ با این منطق که، زبان انقلاب با زبان ضد انقلاب و مدافعین چنین نوشتههایی، انتخاب زبان دیالوگ و تبادل نظر بهمنظور روشنگری و کشف حقایق نیست. با چنین نوشتهها و افرادی، و یا با چنین ارگانها و نهادهایی نه جایز و صلاحست، وارد مجادلههای فاکتوری شد، و نه صحیحست به بحثهای اثباتی – اقناعی پرداخت. دلیل آن به منش، اخلاق و منطق انقلابیون راستین و کمونیستهایی بر میگردد که در خلاف منطق و منش سردبیر نشریهی “اندیشه پویا” قرار دارد.
منطق کمونیستهای راستین منطق تحریف وقایعی تاریخی و تخریب اعمال و افکار جانباختهگان راه رهائی انسانها از شر مظالم امپریالیسنی و همچنین دستکاری اسناد تاریخی – سازمانی نیست. بر اساس چنین تفاوتهاییست که این دو نگرش کاملاً متضاد از هم، قادر به جدل فکری – نظری نبوده – و نمیباشند – و یکی در مقابل دیگریست. هیچگونه زبان مشترکی مابین آنها نیست و به تبعی آنها انتخاب بهجا و صحیح روشهای مبارزاتی در عرصههای گوناگون – چه با خودیها و چه با غیر خودیها -، به معنای فهم اصولی و بنیادی مبارزهی فیمابین انقلاب و ضد انقلاب است. پُر واضح استکه زمانی میتوان به جنگ نادرستیها و رفع ناملایمات سیاسی شتافت که باور و توافقی پیرامون پایهایترین وقایع تاریخی باشد. به بیانی دیگر میتوان بر سر درستی و نادرستی هر موضوع و رخدادهای تاریخی – مبارزاتی به بحث نشست و استنتاجات و برداشتهای خود را در حول و حوش آنها بیان نمود؛ امّا نمیتوان به انکار آنها نشست و سند جعلی و خودی را بهجای اسناد واقعی و ثبت شده به خُورد جامعه داد، کاری که گردانندهگان “اندیشه پویا” بدان مبادرت ورزیدهاند.
در هر صورت رویت چنین موضوعاتی اینروزها، نه غیر منتظره است و نه تمام شدنی. امّا و در ورأی آن، آنچه که از اهمیت برخوردار میباشد نه پرداختن ریز به ریز و بنیادی به نوشتهی سردبیر نشریه “اندیشه پویا” – رضا خجستهرحیمی – مبنی بر اینکه “پویان یکی از تئوریسنهای جنگ مسلحانه که از دور دستی بر آتش این حوادث داشت، به لحاظ روانی و به ترس از اسلحه متبلا شده بود ..”، و همچنین (نقل بناصحیح از فیدل کاسترو) مبنی بر اینکه: ” ]چهگوارا[ آرادۀ آهنیش هیچ ربطی به اعتقادات راستین، نیروی ذهنی و ارادۀ آهنین نداشته است، بلکه به بیماری آسم او مربوط میشد، احساس خفگی همیشگی و بهخصوص واکنش مداوم به این احساس و ترشح مرتب و فراوان آدرنالین بهوسیلۀ سیستم غیر ارادی بدن باعث میشود این بیماران از چیزی نهراسند”، بلکه نگاه به چرائی و بازنویسی تاریخ ثبت شدهایست که دارد تحت عنوان نشریه “مستقل” منتشر میگردد.
براستی این سئوال طرح است که چه نیاز و ضرورتی، سردبیر “اندیشه پویا” را واداشته است تا به بازنویسی غیر حقیقی و سراسر جعل، از اعمال و آرمان کمونیستهایی همچون پویان و چهگوارا بپردازد؟ چرا هر کاسه لیسی، قلم بهدست – گرفته و – میگیرد و دارد به بهانهی شرح رخدادهای مهم و سرنوشتساز تاریخی به تحریف آنها میپردازد؟ چرا تلاشها و تقلاءها بر آن است تا افکار حک شدهی تودهها را نسبت به کمونیستهای راستین حذف نمایند و تصویر بناحقی به جامعه ارائه دهند؟ دلیل اینهمه هرزهگوئیها و ریاکاریها در چیست؟
به باور سردبیر “اندیشه پویا”، یکی – پویان – در اثر ترس، به اسلحه پناه بُرده بود و دیگری – چهگوارا – هم بهدلیل استفادهی غیر معمول از دارو، از مرگ هراسی نهداشت!!. آیا همین دو قلم فاکت و چنین نگاهی کافی نیست، تا به عمق انگیزه و به تعلق سردبیر “اندیشه پویا” پی ببریم و بر آن شویم که پرداختن جز به جز این نوع نوشتهها، چیزی جز آب در هاون کوبیدن و چیزی جز، اعتباری به گردانندهگان نشریه نبوده و نمیباشد؟
انصافاً و فارغ از هرگونه پیشداوریای، آیا چنین روش و سبک کاری را میتوان بهعنوان سبک کار و منطق انقلابی و سازنده توضیح داد؟ به غیر از این استکه انتخاب چنین روش و اسلوبی مختص مخربانی همچون سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و حامیان ریز و درشتشان و مدافعین طبقهی سرمایهداری میباشد؟ به جرأت میتوان گفت که این سیاست نظام و کاسه لیسان رنگارنگاش میباشد و یکی از وظایفشان، پیگیری تخریب و جعل اسناد تاریخی و اعمال انقلابیون و کمونیستهاییست که در دُورههای پیشین، پا پیش گذاشتند و سیاست و راهی را انتخاب نمودند که ثمرهی آنرا جامعه و میلیونها تودهی زحمتکش به عینه مشاهده نمودهاند. بیدلیل نیست که دههها و مدتهاست، نشریات متفاوت وابسته به دوائر حکومتی – دولتی دارند به بهانهی بازگوئی حقایق و به بهانهی روشنگری و روشنسازی افکار عمومی و نسل جوان امروزی، به چنین یاوهگوئیهایی میپردازند؟ تقلاءها و هرزهگوئیهایی که اینبار از دهان و از قلم رضا خجستهرحیمی بیرون بدر آمد.
مسلماً قلمپردازی اینچنینی را باید از زمره شاخصههای همهی نظامهای سرمایهداری و دار و دستههای رنگارنگشان به حساب آورد و مازاد بر این میتوان بر این موضوع تاکید ورزید که رژیم جمهوری اسلامی بهمانند تمامی رژیمهای هار و سرمایهداری، فاقد پائینترین پایگاه اجتماعیست و دارد به هر دری میزند تا حاکمیت منحوساش را حفظ نماید. این نظام و دار و دستههای حکومتی – دولتی و غیر دولتیاش امتحان خود را پس دادهاند و در میان مردم فاقد اعتباراند. سرمایه و مدافعین آن پی بُردهاند که سیستم و مناسبات حاکم بر جامعه، پاسخگوی ابتدائیترین نیازهای یک جامعهی انسانی نیست؛ دریافتهاند که قیاس دو نگرش، دو رفتار و دو کردار، به جز ذاتی نیروی جوان و جنبشهای اعتراضی تبدیل گردیده است. به همین دلیل و به یُمن ارگانهای تبلیغاتی و به یُمن عناصر وابستهیشان است که دارند، با وارونه جلوه دادن حقایق و با زیر و رو نمودن رخدادهای پرثمر تاریخی، ذهن و افکار بخش و یا بخشهایی از جامعه را نسبت به رفتار و کردار کمونیستهای پیشین منحرف میسازند؛ دارند تاریخ را جعل مینمایند، به تخریب انسانها روی میآورند، دستگیر میکنند و جان هزاران کمونیست و مخالف را میگیرند تا نفس جامعهی دلبخواهیشان از حرکت باز نه ایستد. علیرغم آگاهی و علیرغم فقدان پیروان عملی کمونیستهای تحولگرا در درون جامعه میدانند که خاطره، افکار و اعمال کمونیستهای دهههای دُور در ایران و جهان، در میان مردم و نسل جوان امروزی سر زنده است. همهی هدفشان “پاکسازی” اعمال و افکار دُورهای از پراتیک بالنده و ثمربخش کمونیستهاست؛ هدف حذف آن تاریخ ارزشمندیست که پایهگذاران آن عدهای از مبارزین و کمونیستهای جان بر کفی، همچون پویانها و چهگواراهایی بودند که بدون کمترین منفعت و چشمداشتهای سیاسی، به جنگِ نظامهای سراسر خشن و هار برخاستند. میخواهند تمامی رد پا و یا هر آنچه را که زمینهساز تحرک ذهنی و عملی جامعه، مردم و نسل جوان امروزیست را “پاک” نمایند و به جای آنها، سیاست اطاعت، بیرمقی، ایستادهگی و باوری به سیستم ظالمانانهی سرمایهداری را جایگزین نمایند.
بنابر این به خطا خواهیم رفت که به جدل فاکتوری، انتقادی و اثباتی – اقناعی، با قلمزنانی همچون سردبیر نشریهی “اندیشه پویا” به پردازیم؛ به خطا خواهیم رفت که از چنین عناصرئی، طلب اسناد و برخورد واقعی بهنمائیم؛ به انحراف در خواهیم غلطید که با چنین سردبیرانی، سیاست مجادلهی نظری و سیاسی را پیشه سازیم و حد و حدود طبقاتی، و راه مبارزهی حقیقی و قاطع – حتی در حوزههای تاریخی – فاکتوری و نوشتاری – را مخدوش نمائیم. ورود به بازی تعیین شدهی آنان، چیزی جز اغتشاش مرزهای طبقاتی نیست و در عوض و پیداست که اینگونه تقلاءها نشاندهندهی آن است که آرمان و پراتیک کمونیستی گذشتهگان در درون جامعه زنده است و بنابه چنین نشانههایی، ترس رژیمهای سرمایهداری و همهی دستنشاندهگان و جیرهخوارانشان، پیگیری راه آنان از جانب جامعه و نسل جوان امروزیست؛ همهی هراسشان از سر زندگی آرمان انقلابی و خاطرهی زندهی کمونیستهایی همچون پویانها و چهگواراها در ذهن جامعه و مردم است؛ خاطره و آرمانی که هر زمان، پتانسیل زیر و رو کردن بساط طبقهی سرمایهداری را دارا میباشد.
16 ژانویه 2014
26 دی 1392
لینکهای زیر مربوط به نوشتۀ سردبیر “اندیشه “پویا”
http://i42.tinypic.com/de5fts.jpg
http://i40.tinypic.com/2d1mr76.jpg