میزگرد کمونیست هفتگی با نوشین قادری، سمکو نوری و سیروان کریمی- در رابطه با مبارزه، موقعیت و معضلات جوانان

میزگرد کمونیست هفتگی با نوشین قادری، سمکو نوری و سیروان کریمی
در رابطه با مبارزه، موقعیت و معضلات جوانان

کمونیست هفتگی: نسل جوان در ایران، چه نسل دوران قیام ٥٧، و چه نسل کنونی همواره یکی ازمعضلات اصلی حکومت اسلامی ایران بوده و هست. از نظر شما مبنا این عدم همخوانی نسل جوان با جمهوری اسلامی چیست؟

نوشین قادر:حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی بر جامعه ایران بدون سرکوب آمال و خواسته های مردم امکان پذیر نمی شد ، حاکمیت اسلامی در بدو سر کار آمدن دست به شنیع ترین سرکوب ها زد.نمونه بارز آن سرکوب تظاهرات اولین روز جهانی زن،کشتار مردم کردستان و ترکمن صحرا، حمله جنایتکارانه به کارگران نفت و خاتون آباد و اعدامهای گسترده جوانان و فعالین سیاسی و غیره  پس از قیام 57 میباشد.رسالت تاریخی حاکمیت اسلامی در ایران سرکوب قیام 57 بود اما این تنها آغاز راهی بود که جمهوری اسلامی و جنبش اسلام سیاسی سیطره اش را بر کل جامعه تشنه آزادی و برابری ایران در دل تحولات آن موقع جنگ سرد در ابعاد جهانی ایفا کند.نسل جوان آن دوره  و آمال و آرزوهایش تنها یکی از قربانیان این حاکمیت بود که در پی سرکوبهای خونین طبقه کارگر، کمونیسم و خواستها و مطالبات انقلابیش به وحشیانه ترین شکل ممکن قربانی شد. پرواضح است در جوامعی همچون ایران 1357 که حاکمیت جدید قرار بود نقش اساسی خود را در سرکوب اقتصادی مردم و طبقه کارگر از طریق پایین نگاه داشتن دستمزد و سود آوری هر چه بیشتر برای سرمایه داری و نهایتا استقرار روبنایی مختنق و کشتار هر نوع آزادیخواهی و برابری طلبی ایفا کند، جوانان یکی از قربانیان اصلی آن خواهند بود! نسلی که از هر نظر از جمله در عرصه فرهنگی و ضدیتش با دین و قوانین اسلامی حاضر به پذیرش این نظام قرون وسطی و دست ساخت غرب که،برای مقابله با چپ و انقلاب آزادیخوانه و ضد استبدادی و ضد سلطنتی به مردم تحمیل شد، نبود. به عبارت روشنتر استثمار بیشتر در جوامع مبتنی بر اقتصاد کار ارزان ، ملزم به طبعیت از قوانین عام این شیوه از سرمایه داری برای بقای حاکمیت است که بدون سرکوبهای سیاسی و اجتماعی وسیع امکان پذیر نیست. از نظر من آنچه که نسل جوان نام دارد مجموعه ای از میلیونها انسان در کشور است که از نظر اجتماعی به طبقات مختلف، و در جنبه اعتراضی به جنبشهای سیاسی گوناگون تعلق دارند، اما بنابر موقعیت سنی و تفاوت نسلی،  دارای آمال و آرزوهای مشابهی هستند که بنا بر مدرنیسم جهان و زندگی نسل جوان در غرب، فارغ از قانون دست و پاگیر از جمله نوع اسلامی آن، دولت، فرهنگ و آداب مرسوم اجتماعی و سیطره حاکمیت میخواهند زندگی کنند. بنا بر تعریف،  فرهنگ و آداب مرسوم جامعه را حاکمیت سیاسی از طریق قانون گذاری و مجاب کردن جامعه به پیروی و کرنش در مقابل آن تعیین میکند،  حاکمیت اسلامی ایران و قوانینش در ضدیت با مدرنیسم و آمال و آرزوهای جامعه میباشد، این اولین و مهمترین تناقضی است که در جامعه استبداد زده ایران میان نسل جوان (علل الخصوص) و حاکمیت، نهادینه شده است، و از آنجا که جمهوری اسلامی وروبنای سیاسیش مبتنی بر شرع و اسلامیت و ضدیت با مدرنیسم است ، این تناقص لاینحل وتا پایان سرنگونی رژیم باقی خواهد ماند. “جوان” اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 که پیشرفت علم و تکنولوژی سرمایه داری همراه با رشد بیشترین درجه از آزادیهای اجتماعی را دیده و یا شنیده است را نمیتوان در چهار چوپ های خشک مذهبی و ایدولوژیک مبحوس کرد و همزمان بنا بر اقتضای شیوه سرکوب اقتصادی سرمایه داری در ایران او را گرسنه، بیکارو بی آینده کرد،  از این روست که جمهوری اسلامی ایران وصله ناجوری به جامعه میباشد و از سر همین تناقض لاینحل حاکمیت بیش از سه دهه از وحشیانه ترین شکل سرکوب و شقاوت اقتصادی و سیاسی را بر جامعه گسترانده است.  ” تناقض، تناقص است”  و بدون حذف یکی از طرفین صورت مسئله پاسخ نمیگیرد. حاکمیت اسلامی بیش از سه دهه تلاشهای زیادی برای حذف آمال و آرزوهای مدرن و انسانی نسل جوان کرده است از جمله آنها میتوان به انقلاب فرهنگی سروش و شرکایش، اسلامی کردن مدارس و دانشگاهها، گستراندن قوانین شریعه و استقرار دادگاههای اسلامی و تبلیغات وسیع در میدیا، سرکوب و شکنجه و شلاق زندان و اعدام اشاره کرد،  اما حتی برای لحظه ای نتوانسته است نسل جوان جامعه را مجاب به طبعیت از ارتجاعش بکند. خطری جدی که موجب به جان هم افتادن و شقه شدن حاکمیتشان و به اعتراف مسئولین رژیم اسلامی” به خطر افتادن کلیت رژیم و اسلامشان” شده است.  وخامت اوضاع برای حاکمیت اسلامی در دهه سومش به مراتب حادتر شده است، اما متاسفانه مادامی که جمهوری اسلامی ایران مبتنی برسرمایه داری “اقتصاد کار ارزان” و روبنای سیاسی مختنق، تماما سرنگون نشده باشد، میلیونها انسان از جمله نسل جوان ان جامعه،  نسل اندر نسل،  کشتار و سرکوب شده و در حسرت رسیدن به امال آرزوها و یک زندگی شاد، ایمن،  مدرن و مرفه خواهند ماند. جمهوری اسلامی بدون سرکوب، بدون استثمار طبقه کارگر، بدون اعدام، شکنجه و سنگسار امکان ادامه حیات ندارد،  تنها راه رهایی از این شرایط حذف آن طرف  صورت مسئله  (حاکمیت اسلامی ) از تمامیت جامعه در تمام وجوهش به واسطه یک انقلاب عظیم اجتماعی به رهبری طبقه کارگر و حزب کمونیستی آن میباشد. حاکمیت اسلامی برای سود دهی و انباشت سرمایه بیشتر احتیاج به سرکوب اعتراضات کارگران( برای مزد و مزایای بیشتر) میباشد،  در عین حال برای سرکوب اعتراضات کارگری باید کل جامعه را مختنق و سرکوب کند، به این اعتبار رهبری طبقه کارگر در این اعتراضات مهم و حیاتی است، چرا که رهایی طبقه کارگر از چنگال استثمار و حاکمیت سیاه اسلامی به معنای رهایی جامعه در کلیتش است.

سمکو نوری: ببینید هم اکنون طبق آمارهای خود رژیم نزدیک به 5 ملیون نفر در انواع رشته‌ها مشغول به تحصیل هستند و طبق همین آمارها 60 درصد کل دانشجویان درایران را زنان تشکیل می دهند. و سالانه طبق آمارهای خودشان تنها در مقطع کارشناسی نزدیک به 400 هزار نفر و آنهم تنها در یک سال، فارغ التحصیل شده‌اند و بیش از 60 درصد پسران تحصیلات لیسانس وحدود 14 تا 15 میلیون دختر و پسر در سن ازدواج هستند. اگر به مقاطع سنی و تحصیلی دیگر هم نگاه کنیم تا دلمان بخواهد آمار هست، اما این آمارها چه میگویند؟ اولین نکته این است که این جامعه، جمعیت جوان زیادی دارد که بیشتر آن‌ها تحصیل کرده اند. میخواهم بگویم اگر حتی به صورت سرانگشتی این آمارها را حساب کنیم میبینیم که بعد از سپری شدن سه دهه از عمر این رژیم یک نیروی عظیم اجتماعی در جامعه شکل گرفته. ازطرفی دیگر پس از سه دهه از عمر این رژیم اگر به اظهارنظر سران رژیم در مورد جوانان “دختر و پسر” نگاه کنیم میبینیم طبق ادعای خودشان اکثر جوانان در ایران برای فرهنگ و قوانین ارتجاعی این رژیم تره هم خورد نمیکنند. این قشر از جامعه ایران تصویر خودش از روابط و مناسبات اجتماعی و معاشرت با همجنس خود را از فلان آخوند منبری و فلان مجری تلویزیون و فلان روزنامه وابسته به وزارت فرهنگ و معارف اسلامی نمیگیرد. این قشر از جامعه در ایران خودش مستقیماً از طریق اینترنت و ماهواره و سایر رسانه‌های جمعی به آخرین خبرها دستررسی دارد و میداند که سد سر راه یک زندگی بهتر، آزاد و شاد، رژیم اسلامی است. این قشر از جامعه ایران گوشش به حرف سران رژیم بدهکار نیست. رژیم اسلامی بیش از سه دهه است که با به خدمت گرفتن بخش عظیمی از ثروت این جامعه برای حقنه کردن فرهنگ کثیف اسلامی به جامعه، سعی کرده که فرهنگ پوسیده و ارتجاعی اسلام را به جامعه تحمیل کند اما روزی نیست که داد و فغان سران رژیم بالا نگیرد که جوانان ایران برای این فرهنگ و سنت اسلامی و این سبک از زندگی که رژیم برای آن تبلیغ میکنند، پشیزی ارزش قائل نیستند. میخواهم بگویم که سبک زندگی و نوع خواسته و مطالبات جوانان در این جامعه یک چهارچوب کلی به دست میدهد که کاملاً و از ریشه با روبنایی که رژیم طی سه دهه پول هنگفتی برای آن خرج کرده و دود شده و به هوا رفته در تناقض است

سیوان کریمی: جوانان پایه های اصلی جامعه هستند. در واقع اگر جوانان یک جامعه این موضوع را لمس کنند که حکومت های حاکمه با مبانی انسانی – اجتماعی یک جامعه سر جنگ و ستیز دارند و با آن مخالف و حتی مبارزه می کنند، نمی توانند آن حکومت ها را بپذیرند. اگر به اعتراضات دهه های اخیر در تمام دنیا نگاهی بیاندازیم، می بینیم که در صف اول این اعتراضات جوانان قرار دارند. مثال قابل بیان در این مورد که خوانندگان نشریه با آن آشنا هستند موارد عراق و حتی آمریکا می باشد. در عراق و در سال 2008 جوانان به خیابان آمدند و علیه احزاب ناسیونالیست و شرایط موجود اعتراض کردند. در آمریکاهم در جنبش به اصطلاح “99 درصدی”، مستقل از گرداننده و اهداف آن، بیشترین افراد را جوانان تشکیل می دادند، در رویدهای تونس و مصر نیز جوانان در صف اول ضد استبداد و بعدا جنبش اسلام سیاسی بودند. جامعه ایران نیز، با وجود روند رو به جلو تر مبارزه بیش از سی ساله مردم و جوانان علیه حاکمیت اسلامی، از این موضوع مستثنی نیست. در قبل و در زمان قیام 57, شرایط نظام حاکمه را نپذیرفتند و علیه آن به میدان امدند. پس از این جریان نیز، رژیم اسلامی حاکم با مبانی اساسی یک زندگی آزاد و برابر مخالف بوده و علیه آن بدترین شرایط را به جوانان تحمیل کرده است. همزمان رژیم اسلامی، درصدد اسلامیزه کردن ایران برآمد که با نفس زندگی نسل جوان همخوانی نداشت و ندارد. به ویژه در جامعه ای که نسل جوان اساسا چپ و آزادیخواه در دوره سال ٥٧ به میدان آمد و با سرکوب خونین جمهوری اسلامی مواجه شد. ایران کشوری اسلامی نبوده و نخواهد بود، ولی در شرایط بعد از قیام 57 ، قدرت حاکمه درصدد اسلامی کردن این کشور برآمد. اسلامی که پایه و اساس آن بر خرافات و تحقیر انسان بنا شده است. جوانان ایران هم به حق، با چنین مبانی فکری، که مبنای آن بر تحقیر انسان قرار دارد، مخالف هستند. این عدم همخوانی از سوی رژیم اسلامی و از سوی جوانان ایران کشمکشی دایمی را بوجود آورده و همچنان ادامه دارد. هر کدام از طرفین درصدد هستند تا خواستهای خود را پیگیری و به اجرا بگذارند. البته شاید بهتر باشد که بجای اینکه گفته شود که جوانان معضلی برای جمهوری اسلامی هستند، جمهوری اسلامی به معضلی برای جامعه و خصوصا جوانان در تمام شئون زندگی آنها تبدیل شده است.

کمونیست هفتگی: در کنارچالش و مبارزه بی وقفه این نسل با حاکمیت و فرهنگ و قوانین اسلامی حاکم، ما همزمان شاهد معضلات اجتماعی عدیدی در میان نسل جوان هستیم، در واقع به آنها تحمیل شده است، که بنظر میرسد به درجه ای به عنوان عوامل منفی در کاهش نقش این نسل در مبارزه رادیکال علیه جمهوری اسلامی تاثیر گذار بوده است. از نظر شما این عوامل چیست و چه باید کرد؟

نوشین قادر: در پاسخ به این سوال به موئلفه های زیادی باید پرداخت که من به اختصار به برخی از آنان میپردازم.اینکه جامعه ایران و نسل جوان آن ، حاکمیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی را نپذیرفته است به خودی خود به معنای سازماندهی اعتراضات گسترده و انتخاب یک آلترناتیو سیاسی جایگزین از جانب مردم نیست ، اگر چه در خود به معنای نفی تمام و کمال آن است.سوال از نظر من این است که جامعه و نسل جوان آن علیرغم نخواستن حاکمیت اسلامی چرا در طول این سه دهه قادر به سرنگون کردن آن نشده است؟ قطعا دلایل مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فاکتورهای  بین المللی را میتوان برشمرد که جداگانه به هر کدام از آنها میتوان پرداخت، تا آنجا که به سوال شما بر میگردد حقیقتی تلخ در آن آشکار است ؛ جامعه اختناق زده ای که تا چشم باز کرده سرکوب و اعدام و شکنجه را دیده! جامعه ای که اختیار عمل و اراده انسانی را از آن گرفته اند و به جایش سنتهای عقب مانده ملی و اسلامی را تحت نام قانون بر او حقنه کرده اند!  جامعه ای که در آن خوشی و شادی جرم است! خشونت و امراض عدیده اجتماعی،  بخش لاینفک و نهادینه شده ساختارش میشود.  اعتیاد، بیکاری، نابسامانی های فکری، بی آیندگی، جرایم اجتماعی، رشد جریانات ناسیونالیستی و اسلامی مرتجع و بی ربط به جامعه تنها گوشه کوچکی از بازتاب عینی این قوانین حاکم بر جامعه خواهد بود. جمهوری اسلامی، تناقضش با کل جامعه علل الخصوص میلیونها انسان جوان را فهمیده است و تمام این معضلات و بیماریهایی اجتماعی که در بالا برشمرده شد را آگاهانه و به طرق مختلف تولید و باز تولید میکند، علیرغم تمامی تبلیغاتهای دروغین و اشک تمساح های مسئولینش برای مردم و جوانان و معضلات اجتماعی شان،  به هر ابزاری دست میزند تا جوان امروز را از فکر کردن به آینده ای بهتر و جامعه ای مدرن و متمدن بر حذر دارد، این را هر روزه در تبلیغاتش ، در شکنجه و شلاق زدنهایش و تلاش برای گستراندن فرهنگ مرتجع اسلامی بر جامعه نشان داده است.  با وجود تمام پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک در کشور، دسترسی به اینترنت و اخبار و تحولات روز جهان را به حداقل ممکن خود رسانده است، ماهواره را جرم اعلام کرده است، دست باندهای اصلی قاچاق مواد مخدر را باز نگه داشته است و اساسا مسئولین رژیم،  خود از عوامل اصلی آن میباشند ، و در کنار تمام اینها بالاترین درجه از سرکوب اجتماعی و سیاسی را بر جامعه اعمال کرده است. آنقدر جامعه را نا امن کرده است که خانواده ها از حضور اجتماعی فرزندانشان در هراس باشند و خود تبدیل به مانعی در راه رشد خلاقیت ها و رسیدن به آمال و آرزوهایشان شده اند!!  فقرو بیکاری ناشی از سرکوب اقتصادی  مردم و طبقه کارگر مهمترین عامل و اهرم ریشه ای کند شدن لبه تیز اعتراضات و بیان مطالبات و خواسته های جوانان در جامعه است که حاکمیت اسلامی هر روزه آن را باز تولید کرده است.
سمکو نوری: رژیم اسلامی بیش از سه دهه است که اعدام ، شکنجه ، محرومیت،اعتیاد، ارعاب و وحشت را در کنار تحمیل فقرو فلاکت اقتصادی به این جامعه تحمیل کرده است. جوانان در ایران با تحمل فقر و محرومیت و ارعاب و وحشت و سعی در تحمیل فرهنگ کثیف اسلامی از طرف رژیم، سالها به تحصیل ادامه میدهد یا بعضا به خاطر همین مشکلات محروم از ادامه تحصیل میشوند، بدون اینکه روزنه ای برای یک زندگی شاد و حتی سطحی از رفاه در چشم انداز خود داشته باشد، اما با وجود آن میبینیم اکثریت قریب به اتفاق این قشردر جامعه در زندگی روزانه‌اش علیه جمهوری اسلامی است. با لباس پوشیدن با جشن گرفتن با موزیک گوش دادن علیه این رژیم هستند و زمانی که در اعتراضات شرکت میکنند مستقیماً به قوانین پوسیده رژیم حمله میکنند. اما مسأله اینجاست که اون قشری که از چنان جایگاهی در اقتصاد برخوردار باشد که کل جامعه را در مقابل این سؤال قرار دهد که دست بردن به آن بنیانهایی که این رژیم و قوانینش بر آن استوار هستند آری یا نه؟، به درجه اولی یا به تنهایی قشر جوان نیستند. باید ببینیم در جامعه طبقاتی ایران نقش جوانان در سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی چیست؟ مثلاً جوانان درسرنگونی رژیم اسلامی و خلاص شدن از دست قوانین سوپر ارتجاعی و قرون وسطایی رژیم در کجای این سرنگونی انقلابی قرار دارند؟ به نظرمن جوانان اول باید نیروی عظیم اجتماعی خودشان رو باورداشته باشند و دوم اینکه در کنار جنبشی قرار بگیرند که همین امروز به صورت سلبی و اثباتا نشان میدهد که چگونه می‌شود به تمام، نه بخش کوچکی، بلکه به تمام این خواسته‌ها و مطالبات خودشون میرسند. در کنار جنبشی قرار بگیرند که هدفش دست بردن به آن بنیانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیی است که کلیت این رژیم بر آن بنیاد نهاده شده است و به کمتر از این رضایت ندهند. اگر جوانان اعم از دختر و پسر در کنار چنین جنبشهایی قرار نگیرند مبارزه علیه صرفاً ابعاد فرهنگی رژیم و قوانین پوسیده آن کافی نیست چون هم اکنون جنبشهایی در جامعه موجود هستند که بعضا با بخشی از قوانین ارتجاعی مخالفند اما هیچ مشکلی با ریشه این معضلات، همانا نظام مبتنی بر کار مزدی ندارند.رژیم اسلامی یک پدیده مرکب از نظام سرمایه داری و قوانین ارتجاعی و کپک زده اسلامی است لذا صرف مبارزه با یک بعد از این پدیده اتوماتیک وار آنهارا در کنار جنبشهای دیگری قرار میدهد که هدفش تعویض سران رژیم از آخوندهای عمامه دار به آخوندهای کراواتی است. هم اکنون جنبشهایی در جامعه اعم از لیبرالهای داخل و خارج و جریانات قومپرست و ناسیونالیست وجود دارند که اگر به برنامه سیاسی آن‌ها نگاه کنیم دست کمی از سران رژیم اسلامی ندارند. میخواهم بگویم نهایتاً دست یابی به تمامی خواسته‌ها و مطالبات جوانان که خود بخشی از مطالبات جامعه نیزهست در گروه همراه شدن با افق و چشم اندازی است که با این پدیده مرکب مبارزه میکند

سیوان کریمی: نمی توان گفت که نقش جوانان در مبارزه علیه جمهوری اسلامی کمرنگ شده است.این عوامل مورد اشاره، اقداماتی است که از سوی رژیم اسلامی و بمنظور کمرنگ کردن مبارزه جوانان علیه نظام حاکمه و وضع موجود سازمان داده می شود و آنرا به پیش می برند. معضلات اجتماعی از جمله اعتیاد، بیکاری، فقر و … اقداماتی هستند که بر مبنای آن شور و شوق جوانان را می گیرند و اهمیت مبارزه علیه رژیم را برای جوانان و جامعه به سطوحی پایینتر از لحاظ اهمیت سوق داده شود. اما این معضلات به هیج وجه باعث کمرنگ شدن مبارزه جوانان علیه رژیم اسلامی نشده است. دست کم این اقدامات و بازخوردهای آن باعث ایجاد نوعی تنفر دایمی در بین جوانان علیه رژیم حاکمه شده است. تنفری که خود می تواند پایه و مبنایی برای مبارزه و مبارزات آتی علیه رژیم قرار گیرد. می توان گفت که این اقدامات شدت و حدت این مبارزه را برای یک دوره زمانی تحلیل برده است ولی این مبارزه تا پایان عمر جمهوری اسلامی ادامه دارد و هر روز قوی تر می شود. بیکاری، اعتیاد و فرهنگ کهنه اسلامی، که رژیم اسلامی مروج دهنده آنها می باشند، همگی علیه جوانان و جامعه ای آزاد و برابر هستند. جامعه ای که جایی برای نفس کشیدن و آزاد بودن باشد، نمی تواند در اسلام و قوانین اسلامی جایی داشته باشد.

کمونیست هفتگی: با وجود این معضلات مورد اشاره،تاریخ مبارزه سیاسی مردم و طبقه کارگر در ایران تفکیک ناپذیر است با مبارزه جوانان دختر و پسر علیه جمهوری اسلامی و همه جناحهبندیهای تا کنونی آن. از انقلاب ٥٧ تا عروج دانشجویان آزادیخواه برابری طلب در دانشگاه و امروز نیز ما به روشنی این روند را میبینیم. سوال این است که چه آرمان و ایدآلهای نسل جوان را به تحرک سیاسی و اعتراض و مبارزه رادیکال و ایفا چنین نقشی سوق داده یا می دهد؟

نوشین قادر:وجه مشترک آرمانها و مطالبات جوان 1357و امروز علیرغم تمام تفاوتهای سیاسی و اجتماعی، تا انجا که به روبنای جامعه برمیگردد، ناخوانایی اش با اسلام و اسلامیت و قوانین حکومت اسلامی است. اگر چه شکل و وسعت اعتراضات ، دارای تفاوت است؛  نسل جوان دوره قیام 57 به شدیدترین شکل موجود مورد قتل عام خونین قرار گرفت تا آنجا که روزانه صدها نفر از آنان به جوخه های اعدام سپرده میشدند، نسل جوان امروز خوشبختانه به دلایل مختلف،سرکوب در چنین ابعادی را تجربه نکرده است. واقعیت این است که حاکمیت اسلامی دیگر هیچ گاه، به لطف تغییر توازن قوا بین جامعه و حاکمیت،موقعیت متزلزل کل حاکمیت و انشقاقات درون آن و دسترسی بیشتر مردم به امکانات ارتباط جهانی و  اپوزیسیون آزادیخواه علیه جمهوری اسلامی، امکان تکرار آن سرکوب ها را نخواهد داشت، این مهم به نسل امروز امکان تعرض بیشتر وعلنی ترش را به کل بساط جمهوری اسلامی در تمام وجوهش را داده است، تا آنجا که “آنچه که به مقدسات جمهوری اسلامی” معروف است امروز جوک و مضحکه جوانان شده است. اگر چه جدال و مبارزه طبقاتی  جنبش کارگری در جامعه ایران برای نان، آزادی ، برابری و رفاه حتی برای یک لحظه متوقف نشده است اما در عین حال شاهد سکوت و رخوت اعتراضات عمومی جامعه و نسل جوان برای یک دهه ( بین سالهای 1367 تا حدود ساهای 1377) در حاکمیت جمهوری اسلامی بوده ایم. واضح است هر جامعه ای که، سرکوبهای خونینی از جنس آنچه که در دهه 60 شمسی در ایران رخ داد را پشت سر گذاشته باشد سالیانی طولانی را در” بی تفاوتی سیاسی” خواهد گذراند از این رو است که حاکمیت،  موفق به سرکوب های خشن و تغییر توازن قوا به نفع خود در طول این دهه مشخص و تا قبل از آغاز اعتراضات علیه دولت خاتمی شد. خوشبختانه این دوران سپری شد و جامعه ایران بنابر تناقضات عدیده اش با شکل و ماهیت حکومت اسلامی سیرجدیدی از تعرض و شورش برای دستیابی به خواستهای برحقش را مجددا آغاز کرد. از اعتراضات دانشجویان در اواخر دهه 70 شمسی (که توسط منصور حکمت به اوج گیری جنبش سرنگونی در ادبیات سیاسی ایران  معروف شد ) تا همینک ، جامعه و مشخصا نسل جوان آن، با وجود تمامی شکستها و پیشروی ها نشان داده است که حاکمیت اسلامی با تمام جناحبندیهای” سبز و سیاه و بنفشش ” و علیرغم تمامی رنگ عوض کردنها و تقلاهای زبونانه عواملی همچون” خاتمی ها، روحانی ها، اکبر گنجی ها، محسن سازگاراها، محمد نبوی ها و محمد نوری زادهایش” ، که برای نجات رژیم به میدان آمدند، ‌همچنان با “خطر” سرنگونی و عدم همخوانی اش با جامعه، خصوصا نسل جوان روبرو هست. آنچه که پس از سرکوبهای دهه 60 ، نسل جوان جامعه را به خیابانها و عرصه دخالتگری مستقیم شان در سیاست کرده است مولفه های زیادی دارد که مهمترین آنها از نظر من عدم امکان و توانایی حاکمیت اسلامی در تکرار سرکوبهای خونین دهه 60 شمسی است که بار دیگر و در مقیاسی  مدرن و وسیع تر (به نسبت اواخر دهه 50 و دهه 60 شمسی) جوانان را به میدان آورده است، قطعا یکی دیگر از مولفه های مهمی که در این خصوص میتوان بر شمرد گسترش و نفوذ ایده های کمونیستی و مارکسیستی در بین نسل جوان، علل الخصوص در دانشگاههای ایران است که نهایتا منجر به شکل گیری تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاههای ایران شد  که در خود برگ ذرینی از تاریخ جنبش کمونیستی و سرنگونی ، را رقم زد. قطعا آمال و آرزوهای میلیونها جوان جامعه ایران یکی نیست، جوان و آنچه که به “جنبش جوانان” معروف است جنبشی قایم به ذات نیست. اعتراض جوانان در جامعه و در وجوه مختلفش تابعی از جدال جنبش های سیاسی متعلق به طبقات مختلف در جامعه در سطح کلان تر میباشد، عینا و به همین اعتبار شکل و ماهیت اعتراضاتشان نیز متفاوت خواهد بود ( در خصوص اشکال و ماهیت این اعتراضات لازم است در جایی دیگر و به گونه ای تشریحی تر صحبت کرد)،  اما آنچه که معلوم و مشخص است این است که اکثریت آنچه که به “نسل جوان” معروف است حاکمیت اسلامی را نمیخواهند و این را به طرق مختلف از جمله خلاصی فرهنگی ، تضاد همه جانبه با قوانین حاکمیت اسلامی و هزارو یک نمونه دیگر نشان داده است. تجربه اعتراضات صدها دانشجوی کمونیست در اواسط دهه 80 شمسی در دانشگاههای ایران یک نمونه آن است. خلاصه ازادی و شادی و عشق و برخوردادی از امکانات مادی و آموزشی و سفر و تفریح و زندگی در یک محیط و جامعه بدور از قوانین استبدادی و خشونت مذهبی و قومی و همچنین داشتن گرایش سکولاریستی و چپ و کمونیستی جزه داده ها ونیازمندیها و آرمانهای بخش بزرگی از نسل جوانان دختر و پسر ایران بوده و هست. با جمهوری اسلامی تامین نشده و نخواهد شد و این تناقض مبنا کشمکش نسل جوان با این حکومت و علل پایه روی آوری آنها به مبارزه و تلاش برای تغییر و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است.
سمکو نوری: میتوانم به جرأت بگویم که بخش اعظم اعتراضات قشر جوان در جامعه ایران به رژیم اسلامی، تنها در یک جامعه سوسیالیستی متحقق میشود. گرچه بدوا اینطوری نیست که انواع آرمانها بر روی میز هستند و جوانان به میل خود می‌روند و یکی را انتخاب میکنند. تا جایی که به قشر جوان و تحصیل کرده برمیگردد آن‌ها با افکار و اعتقادات متفاوت که با وجود سانسور و سمی که رژیم به لابلای کلمات و جملات کتاب‌های درسی تزریق کرده آشنا می‌شوند و عملاً این افکار و عقاید را با جامعه‌ای که در آن زندگی میکنند به محک میزنند. یادم هست که بعد از شروع اعتراضات دانشجویی، یکی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در وبلاگ خودش نوشته بود که این میله های سبز رنگ دانشگاه ما را از جامعه‌ای که در آن هستیم جدا نکرده است و خواسته و مطالبات ما همان خواسته و مطالبات طبقه کارگر و زنان در جامعه است. این به روشنی نشان میدهد که بخش زیادی ازدانشجویان، خود از طبقه کارگر هستند و همچنین افکار و عقایدی که دانشجویان با آن آشنا می‌شوند را مستقیماً به محک جامعه‌ای میزنند که خود در آن زندگی میکنند.میخواهم بگویم که وجود فقر و فلاکت اقتصادی، بیکاری، اعتیاد ،خفقان سیاسی، زندان و اعدام و شکنجه به اضافه قوانین ارتجاعی کثیف اسلامی رژیم، این بخش از جامعه ایران را که درچنین محیطی قرار گرفته را وادار میکند که برای برون رفت از این وضعیت راه چاره‌ای بیابد و راهی که نهایتاً این بخش از جامعه ایران ترسیم کردند به درست این بود که گفتند سوسیالیسم میخواهند و از مطالبات طبقه کارگر دفاع میکردند و میگفتند که خود را در قامت یک جنبش در کنار این طبقه معرفی میکنند، چون به این مهم پی برده بودند که عمل آزادسازی این جامعه رسالت تاریخی طبقه کارگر است

سیوان کریمی: اولین و مهمترین عامل این اعتراضات وجود نابرابری در جامعه است. نابرابری هایی که جوانان، زنان و سایر اقشار جامعه را تنیده است. جوانان و جامعه علیه این نابرابری هستند. طبقه کارگر هم، به صورت دایم علیه این نابرابری بوده است. همین وجه مشترک در درجه اول، توانسته بود که در طول مدت زمانی طولانی ، نوعی همبستگی و نزدیکی را در بین جوانان و طبقه کارگر بوجود آورد. اوج این اتحاد را در مبارزات دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب که با شعار روشن ” کارگر ، دانشجو اتحاد اتحاد” می توان دید. همین وجوه مشترک مبارزاتی هستند که در بین اقشار مختلف اجتماع نوعی اتحاد را بوجود می آورند. نبود آزادی ، در هر نوع و شکلی و با هر تعریفی، در جامعه عاملی دیگر برای این مبارزات و نزدیک شدن این مبارزات به هم بودن است. رژیم اسلامی در تعریف عام و دولت های حاکمه به صورت خاص، همیشه نافی این آزادی بوده اند. برای طبقه کارگر، نبود فضایی برای ایجاد تشکلات کارگری و احقاق مطالباتشان و در بین جوانان و دانشجویان، نبود فضایی مناسب برای آزادی بیان و اندیشه و مطرح کردن اندیشه هایی غیر از ایدئولوژی رژیم حاکمه، خفقان در جامعه را به اوج خود رسانده است. همین خفقان توانسته است که نوعی اتحاد را در بین دانشجویان و طبقه کارگر ایجاد کند. اوج این اتحاد و همبستگی را دوباره می توان در مبارزات دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به وضوح مشاهده کرد. این دو مورد، تنها نمونه هایی از هزاران مورد دیگر در جامعه هستند که در طول دوران رژیم اسلامی توانسته است اتحادی محکم بین جوانان و طبقه کارگر را ایجاد کند و باعث تشکل یابی آنها شود.

کمونیست هفتگی: در رابطه با معضلات اجتماعی که در سوال دوم مطرح شد، مانند اعتیاد، بیکاری، تنگناهای فرهنگی و تحمیل فرهنگ و خرافات مذهبی و قوم پرستی به جوانان شما چه راه حلی پیشنهاد میکنید؟

نوشین قادر: قطعا شکل گیری هرنوع از اعتراض در جامعه ماحصل سازماندهی بنابر موقعیت و شرایط ویژه و مشخصا توازن قوای بین حاکمیت و مردم است. تا آنجا که به بحث جوانان بر میگردد، سازمانیابی و متشکل شدن در قالبهای اجتماعی و اعتراضی در شرایط پیش آمده و بر سر معضل مشخص میتواند زمینه را برای پراتیک گسترده علیه حاکمیت اسلامی فراهم کند. همانطور که در پاسخهای قبلی اشاره کردم جوانان، جنبشی قایم به ذات( همچون جنبش کارگری، جنبش علیه اعدام ، جنبش آزادی زن و امثالهم ) در جامعه نیستند.  بنابراین،  من مایل هستم بیشتر در رابطه با جوانان آزادیخواه ومشخصا متعلق به طبقه کارگرو جنبش چپ و کمونیستی جامعه صحبت کنم.  به نظر من جوانانی که خود را متعلق به جنبش طبقاتی ارگران و کمونیستی جامعه میدانند، میتوانند اثر گذارترین بخش این طیف باشند، که ما در حزب حکمتیست راهکارهای مشخصی را برای آنان پیشنهاد کرده و فعالین این حزب در داخل کشورو تاریخا از طرق مختلف  واز جمله متشکل شدن در سازمان جوانان حکمتیست، گارد آزادی و غیره، در تلاش مستمر و همیشگی برای این شکل از سازماندهی بوده و هستیم. از نظر ما ایجاد تشکلهایی که بتواند به معضلاتی همچون فقر، تبعیض جنسیتی، کارکودکان، اعتیاد، قتلهای ناموسی و غیره دست ببرد و به آنها بپردازد، در شرایط کنونی محتمل و امکانپذیر است. این تشکلها به دلیل خاصیت اجتماعی و در عین حال علنی  بودنشان میتواند به سرعت در بین جوانان عضو گیری، فعالیت و سازماندهی کنند، که علاوه بر حضور دایمی آنان حول پلاتفرم ویژه و مشخص در این تشکل،  امکان تبدیل شدن به ظرفی برای سازماندهی اعتراضات گسترده تر، اتحاد، همدلی و تبادل نظر جمعی بر سر اشکال گوناگون اعتراض و حضور این جمع در اعتراضات جنبشهای اجتماعی در سطح کلان تر در جامعه شود. نمونه های روشنی از این تشکلها در شرایط کنونی موجود است، که میتوان از تجارب شکل گیری آنها و نحوه فعالیتشان نهایت بهره را برد. دفاع از حق و حرمت کودکان، زنان، علیه اعتیاد، علیه ناموس پرستی و قتلهای ناموسی، علیه ناسیونالیسم و فرقه های ارتجاعی اسلامی-سنی و شیعه، علیه اعدام، دفاع از قربانیان مواد مخدر،در دفاع از محیط زیست، و شرکت در جشنهای اول ماه می، روز جهانی زن، و امثالهم عرصه های هستند که میتوان حول آنها متحد شد و سازمان و تشکل و محافل مبارزاتی ایجاد کرد. مسئله دیگری که از نظر من مهم و حیاتی و دست جوانان رادیکال وکمونیست جامعه را میبوسد، تلاش برای متحزب شدن و تحزب کمونیستی کارگری است. واضح است ایجاد تشکلهای صنفی و اجتماعی (علنی) در صورت نداشتن خط و افق روشن سیاسی میتواند در حد یک صنف خوب اما کم تاثیر بماند. اما تحزب کمونیستی کارگری (مخفی از نظر سازمانی و اما درگیر در فعالیتهای سیاسی اجتماعی) برای سازماندهندگان این تشکلها پاسخی مهم و انقلابی است در جهت سروسامان دادن به امر مبارزه جوانان، مقابله با حکومت اسلامی و تلاش برای دست یافتن به جامعه آزاد و برابر و سوسیالیستی که در آن به معنای واقعی کلمه نسل جوان به اهداف و آرزوهای خود دست خواهد یافت. میتواند این گونه تشکلها را همپا و هم جهت با اعتراضات در دیگر نقاط کشور خصوصا اعتراضات دایمی طبقه کارگر و جنبش کارگری ایران و جنبش آزادی زن بر مبنا خط و افقی روشن، سرنگونی طلبانه، آزادیخواهانه و کمونیستی به پیش ببرد. پیشنهاد مشخص من به جوانان آزادیخواه و کمونیست در جامعه ایران پیوستن به حزب کمونیست کارگری- حکمتیست و اتحاد حول سیاست و اهداف حزب و ارتباط گیری مستمر با رهبری این حزب میباشد.

سمکو نوری:هر کدام از این کلمات مقولاتی هستند که میتوان ساعتها در مورد آن‌ها صحبت کرد گرچه خیلی دقیقتر در برنامه یک دنیای بهتر هست و هر کسی میتواند برود و آن‌ها را مطالعه کند. اما در پایان تنها چیزی که میتوان گفت این است که جوانان در ایران باید قدرت اجتماعی خود را دریابند و در کنار طبقه کارگر و جنبش کمونیستی‌اش قراربگیرند و از مطالبات آن‌ دفاع و خود نیز در آن سهیم باشند، چون اگرحیات بورژوازی به قول مارکس بر روی شانه های طبقه کارگر است، پس مرگ بورژوازی و نظامش نیز در دستان این طبقه میباشد. جوانان نیرو و پتانسیل عظیم اجتماعی و خصوصا در ایران هستند و میتوانند و باید در سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی نقش مهمی را ایفا کنند و کل مسأله بر سر این است که این نیروی عظیم اجتماعی در کنار کدام جنبش قرار میگیرد. آیا همه خواسته‌ها و مطالباتش را میخواهد و تلاش میکند که بگیرد یا اینکه درخوش بینی به اینکه بخش کوچکی از مطالباتش را میگیرد کل مطالباتش به حاشیه رانده میشود؟

سیوان کریمی:آنچه که در پاسخ به این سوال اهمیت دارد این است که معضلات موجود درجامعه، ریشه در نظام حاکمه دارند. ترویج فرهنگ و آرمانهای خرافی از یک سو و گسترش سطح بیکاری و اعتیاد و … از سوی دیگر از طرف رژیم اسلامی، همگی دستاورد رژیم برای جامعه بوده است. باید گفت که نمی توان در جامعه ای که در آن، رژیم حاکمه اساس و مبنای وجودی خود را بر این موارد گذاشته است انتظار تغییر و بهبود شرایط را داشت. ریشه کن کردن این معضلات و مشکلات در جامعه تنها و تنها با ریشه کن کردن این آرمانهای خرافه از یک سو، و همچنین برچیدن نظام و رژیم حاکم که این معضلات را بوجود آورده و گسترش می دهد، امکان پذیر است .
حزب کمونیست کارگری-حکمتیست، هر نوع تغییر جدی را در درون جمهوری اسلامی برای بهبود شرایط جامعه و جوانان را امری غیر محتمل می داند. تغییر وضعیت موجود تنها و تنها با برچیدن کلیت رژیم جمهوری اسلامی با همه قوانین و مبانی آنها امکان پذیر است. تلاش حزب حکمتیست هم در همین راستاست. با پیوستن جوانان به این حزب و محکمتر شدن پایگا اجتماعی این حزب در میان جوانان، می توان سرنگونی رژیم اسلامی و درنتیجه تغییر شرایط و حل معضلات موجود در جامعه را تسریع کرد.
منبع: نشریه کمونیست هفتگی شماره ٢١٤
١٠-١-٢٠١٤
http://www.hekmatist.org/index.php