نگاه هفته: آخرین اخبار و گزارشات کردستان در هفته ای که گذشت
ایسکرا(709)
شنبه 14دی: سامان خزری 21 ساله اهل روستای “نه لاس” از توابع سردشت بر اثر تیراندازی نیروهای حکومتی به ماشین وی جان خود را ازدست داد. سامان خزری متاهل و دارای کودکی دو ساله است. نیروهای حکومتی پس از به قتل رساندن این کولبر جوان جسد وی را به ماشین بسته و بر زمین کشیده اند و این مسئله نیز نارضایتی مردم سردشت را در پی داشته. آدم کشی و جنایت جمهوری اسلامی در زندانها و شهرها امری تازه نیست. در طول سه دهه گذشته از هر کس که در ایران متولد شده و به سن نوجوانی پا گذاشته بپرسید از نظام جمهوری اسلامی چه میدانید یک پاسخ مشترک وجود دارد. خواهرم، مادرم، پدرم، عمو و دایی ام، خاله و عمه ام، همسایه ما، دانشجویان شهرما، آموزگار و استاد دانشگاه ما را اعدام کرده. و در شهرهای کردستان کارگر کولبر هم به این لیست اضافه میشود. در یکسال گذشته بیش از صد کارگر کولبر در مناطق مرزی بر از تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی جمهوری اسلامی کشته شده اند. انگار کشتار و قتل های وحشیانه کارگران کولبر در نزد احزاب اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی پدیده ای عادی است و یک گزارش سه و نیم خطی برای درج این خبر تکان دهنده هم کافی است. انگار مردم شهرهای کردستان و مناطق مرزی باید بپذیرند و قبول کنند کشتن ده ها کارگر کولبر از “مصائب نا امنی کار و کسب” است. عکس العمل این احراب واقعا دیدنی است!. مردم سردشت باید راه را نشان دهند. یک روز اعتصاب عمومی در شهر، تعطیلی دانشگاه و مدارس و ادارات، تجمع در مقابل فرمانداری شهر و محکوم کردن کشتن “سامان خزری” جواب محکم و کوبنده مردم سردشت به این جنایت است.
گزارشی از آخرین وضعیت کودکان قربانی مین در روستای نشکاش
چون کودکی
بی پناه وتنها مانده ایی
از وحشت میخندی
وغروری کودن از گریستن بازت میدارد «شاملو»
مدتها بود دلم هوای گشین رو کرده بود اما یه جورایی هر بار که تصمیم میگرفتم برم بر نامه ام بهم می خورد .تقریبا اکثر شبا با هم حرف میزدیم ولی دیدنش چیز دیگه ای بود. دیروز بلا خره را ه افتادم وهمراه دوست خوبم خانم احترام عشقی مدیر عامل تعاون روستایی زنان مون وجوانترین عضو تعاونی شبنم همسن گشین رفتیم نشکاش . روستایی کوچک دور افتاده با جاده ایی درب وداغون وخاکی وپراز دست انداز وچاله وچوله با حدود 30 تا 35 خانه و دارای یک ودرسه ابتدایی که دانش آموزان ابرای ادامه تحصیل در سایر مقا طع باید به روستاهای بزرگتر ویا شهر مریوان بروند با تمام مشلاتی که فرا رویشان است . سراغ خانه گشین را گرفتیم ومادر بزرگ وبرادرش به استقبالمون اومدن . دایه فاطمه بارویی خوش وگشاده مرا بوسید وگفت مدتهاست انتظار دیدنتو داشتم.دوست خوب گشین وچشمان مهربونش پراز اشک شد..پدرومادرش به شهر رفته بودند مادر دلسوخته بعد از اون حادثه گاهی حالش بد میشه ومیبرنش دکتر. رفیم خونه دایه فاطمه مادر بزرگی که چهار نوه عزیزش در حادثه مین به شدت آسیب دیدن و ابعاد مصیبت روز بروز بیشتر خودشو نشون میده فضا صمسمی ولی غم آلوده ، پسری مودب باسنی حدود 11 سال روبرومون نشسته وبا کنجکاوی نگاهمون میکنه رو صورتش جای بقیه شبیه یک ماه گرفتگی دیده میشه واحساس میکنم یک چشمش کوچکتر از اون یکیه اسمش خباته واز قربانیان مین . نشستیم پای حرفاشون دایه فاطمه شروع کرد بغض آلود ودرد مند ، چهار نوه دلبندم، چهار نوگلم تو این حادثه به شدت آسیب دیدن. گفتیم از اون روز شوم بگو گفت : ساعت چهار ونیم عصر بود دخترا وپسرای من که در مریوان وروستای زوئران زندگی میکنند جهت سر کشی به اینجا اومده بودند گفتن بریم خونه کاک برهان پدر گشین ورفتند.کمی که گذشت صدای یک انفجار شنیدم با نگرانی از خونه زدم بیرون ودیدم مردم هراسان وگریان نزدیک خونه پسرم برهان به هر سو میدوند خونه شون نزدیک یک پایگاه قدیمی بود. برهان را دیدم با چشمان گریان دو دستی تو سرش میزد رفتم جلو با دیدن صحنه بیهوش شدم . گشین : مهمونا که اومدن با بچه هاشون وسه تا از دوستای روستامون رفتیم توپ بازی من خواستم شوت بکنم یهو پام به جای توپ خورد به یک جسم ودیگه نفهمیدم چی شد .. گفنم بیهوش شدی گفت نه مردم رسیدند وماشین آوردند ومارو به بیمارستان متقل کردند میپرسم خبات جان وضع چشمت چطوره میگه خیلی تار میبینم انگار به لکه رو چشمه مه وتا قطره مصرف نکنم واضح نمیبینم از گشین میپرسم دلت چی میخواد میگه پام خوب بشه وبتونم مدرسه برم ، میپرسم مگر معلمین روستا نمیان خونه بهت درس بدن میخنده و میگه نه اگه خانوم بودن میامدن ولی مردا حوصله ندارن . دلم بد جوری گرفته بود چقدر ما بیخبریم چرا تا یک حادثه پیش میاد فورا میریم وچند تا عکس به عنوان مهمترین خبر روز میزنیم رو فیس بووک و بعد همه چی تموم میشه چهار طفل معصوم شدیدترین آسیبها رو میبینن وبینایی وسلامتیشون دارن از دست میدن ومابیخبر.وبی تفاوت . این آخرین آماریه که دیروز از وضع اون بچه ها گرفتیم 1- گشین کریمی 11 ساله که یک پاش از مچ قطع شده 2- ئا لا روبینا اهل روستای زوئران و دختر عمه گشین 6 ساله وبرای آمادگی ثبت نام کرده بود ونتونسته بره آسیب از ناحیه چشم راست ، سفیده چشم وپلک دچار پارگی شده وعملش کردن وهمچنین شبکه چشم آسیب شددید دیده وخون و آب مروارید قاطی شدن وفعلا از عینک استفاده میکنه وگفتن باید لنز بزاره ولی باا ینکه بارها وبارها بردنش دکتر وکلی تهران بوده هنوز عمل نشده و بینایی اون چشمشو تقریبا از دست داده وهنوز تو راهروهای پزشک قانونی سر گردانند.وپدرش کارگر فصلیه وتا به حال بیش از چند میلیون هزینه کرده که آقای کریمیان نماینده مریوان یک میلیون آنرا تقبل کرده وبقیه را خود خانواده پرداخته اند وهنوز هیچکدام نه درصد آ سیبشون مشخص شده ونه تحت پوشش هیچ ارگانی قرار نگرفته اند و فقط هزینه بستری شدنشون تو بیمارستان رایگان بوده غیر از گشین که فقط براش سه درصد نوشتن واونم تحت پوشش هیچ ارگانی قرار نگرفته وقراره شنبه ببرنش هلال احمر سنندج ودر مورد پاش تصمیم بگیرن که چکار باید کرد. 3- خبات کریمی پسر عموی گشین اهل روستای نشکاش 11 ساله کلاس چهارم که چشم چپش آسیب دیده وحسابی تغییر شکل هم داده وبا یک نگاه میشه فهمید که داره کوچک میشه میگوید تار میبینم انگار پرده ای مه جلو چشممو گرفته و بدون قطره نمیتونم واضح ببینم و مادر بزرگ میگوید یکه ایی از مین به میان پاهش اصابت کرده ویک ساچمه که در آلت تناسلیش گیر کرده هنوز عمل نشده 4- متین بها رخش که پاهایش آسیب دیده وبعد از بستری شدن وعمل هیچ بهبودی پیدا نکرده وپاهاش مرتب عفونت میکنه و میبرن دکتر ووهر بار عفونتشو خرج میکنن ولی دوباره بعد از مدتی عفونت میکنه . به پاهش که دست میزنی غده های عفونی مثل یک گره رو میتونی لمس کنی وببینی نا گفته نماند پدر ومادر گشین ومتین به رسم زن به زن ازدواج کردن و متین هم پسر عمه وهم پسر داییه گشینه وخوشبختانه حال بهنوش سینا وزانا سه کودک دیگر خوبه وزخماشون سطحی بوده متاسفانه وقت تنگ بود وما نتونستیم بریم روستای زوئران وسری به ئالا هم داشته باشیم همین روزا به دیدن او ومتین هم میریم که حداقل کاری اگر از دستمون بر نیاد احوالی بپرسیم به امید بهبودی هر چه سریعتر شون با آنها خداحافظی میکنیم گشین شال وکلاهی را که خودم براش بافتم میپوشه و میبوسدم هر دو شونو با تمامی احساس ومحبتمان در آغوش میکشم وبا یکدنیا غم واندوه ونفرت از جنگ وخشونت از شون جدا میشم به امید دنیایی سر شار از صلح وعاری از جنگ
افزایش تعداد بیکاران
براساس اعلام مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در پاییز امسال برای کل کشور 10.3 درصد بوده و در این آمار استان کرمانشاه با نرخ بیکاری 15.9 درصدی پس از استانهای لرستان با 18.9درصد، کردستان با 16.1درصد و گیلان با 16.4درصد قرار گرفته است.
کامیونداران علیه رشوه خواری
16دی: شماری از کامیونداران بازارچه مرزی پرویزخان نسبت به وضعیت نامناسب این بازارچه و دریافت رشوه از آنان موجب اعتراض و درگیری آنان با مسئولان بازارچه مرزی پرویزخان گردید. طی چند ماه گذشته مسئولان گمرک و نیروهای امنیتی مرز پرویزخان، روزانه اقدام به دریافت رشوه از بازرگانان و رانندگان کامیونهای باربر میکردند و علیرغم چندین بار اعتراض کامیونداران، رشوهخواری در این گمرک به یک امر معمول مبدل گشته و استمرار دارد.
خودکشی
مریوان: چهاردهم دیماه، یک زن ٦٠ سال بە نام “رضیە” ساکن روستای “کرآباد” شهرستان مریوان بە علت “مشکلات ناشی از نابینایی و نامیدی ناشی از آن”، اقدام بە خودکشی کرد. این زن سالخوردە دارای همسر و چهار فرزند بودە و بە علت افسردگی و ناامیدی، با حلقآویز کردن بە زندگی خود پایان دادە است.
مهران: روز شنبە چهاردهم دیماه، یک جوان ٢٥ سالە کُرد ساکن روستای “چالاب” شهرستان مهران واقع در استان ایلام، بە علت فقر و تنگدستی بە زندگی خود پایان بخشید. عبدالله حسینینژاد فرزند اشرف با استفادە از اسلحە بە زندگی خود پایان دادە است.
آژانس کُردپا: یک دختر ١٨ ساله کُرد ساکن شهرستان کامیاران، به دلیل “اختلافات خانوادگی” با خودکشی به زندگیاش پایان داد.
کامیاران: مهتاب اسحاقی ١٨ ساله فرزند ساتیار و ساکن روستای “طا” از توابع شهرستان کامیاران، از طریق حلقآویز نمودن خویش اقدام به خودکشی کرد. این دختر جوان چند روز قبل هم به دلیل اختلافات خانوادگی با خوردن قرص، اقدام به خودکشی کرده بود که در بیمارستان شهر کامیاران وی را از مرگ نجات دادند، اما به دلیل سرزنش بستگان برای بار دوم اقدام به خودکشی و به زندگی خود پایان داد.
انفجار مین
ایلام: یک شهروند ایلامی به نام حسین داوری 55 ساله بر اثر انفجار مین به جا مانده از جنگ خانمانسوز ایران وعراق جانش را از دست داد. این انفجار در مین زارهای منطقه ی قه لاویزان از توابع ایلام روی داده است. این در حالی است که مسئولان حکومتی پیشتر خبر از پاکسازی مناطق الوده به مین را داده بودند. از اوایل سال1390 تا اواخر سال1391، بر اثر 84 انفجار مین در مناطق مختلف استان ایلام 10 نفر جانشان را از دست داده اند و67 نفر هم مجروح ونقص عضو شده اند.
از سایتها؛ از “روزنه”
دیدار و ملاقات با مریوان حلبچه ای
*لینک ترجمه فارسی کتاب ” سکس و شرع و زن در تاریخ اسلام”:*
دانشنامه ویکیپدیا از او تحت نام “سلمان رشدی کردستان” نام برده است. ملایان و اسلامیهای کردستان ایران و عراق، فتوا به کشتنش داده اند، علیه اش تظاهرات سازمان داده اند و چند باری هم از زیر تیغ مرگ و ترور نجات یافته است، در مقابل، طیف وسیعی از مردم و سازمانها و احزاب به دفاع از او و اقدامات و نوشتهها و ترجمههای ارزشمندش برخواسته اند. “مریوان” یکیاز قربانیان بمباران شیمیایی حلبچه است که در مرکز کودکان بیسرپرست بزرگ شده است، چند سالیاز زندگیش را نیز به دلیل فعالیتهای سیاسی، در زندان رژیم بعث عراق سپری کرده است، که با وجود حکم اعدام، پس از چند سال زندان، شامل عفو عمومی شده و آزاد میشود. آثار “مریوان” به زبان فارسی نیز ترجمه شده است، یکیاز مهمترین آنها، ” سکس و شرع و زن در تاریخ اسلام” میباشد که جایزه “بهترین تحقیق” در چهار کردستان ایران، عراق، سوریه و ترکیه را نیز به خود اختصاص داده است، این کتاب برای دهمین بار تجدید چاپ شده است. فتوای مرگ “مریوان حلبچه ای” پس از چاپ این کتاب، از جانب مفتیهای اسلامی صادر شده است. اکثر آثار “مریوان” در ایران و عراق، ممنوع میباشد. با وجود مسائل امنیتی عدیده که “مریوان” را تهدید میکند، به محل اقامتش در یکی از کشورهای اروپایی سفر کردیم و به گرمیپذیرای ما شد، از سالها قبل با نام و آثار او اشنا بودم، خصوصاً پس از شلوغیهای اسلامیها علیه او، بیشتر کنجکاو شدم و دیدار با او از نزدیک، برایم بسیار مهم و خوشایند بود. در مورد “مریوان” بسیار گفته و نوشته اند، با جستجوی نامش در اینترنت میتوان بسیاری از آنها را دید، شخصیت مهم و محبوبی که مردم مشخصا در کردستان عراق و ایران کارهای او را در اینترنت و رسانهها با علاقه دنبال میکنند.
شخصیتی آگاه، محترم و دوست داشتنی است. در همان برخورد اول، متوجه شدم که با انسانیبزرگ ملاقات کرده ام، در گفتگویمان به او گفتم که: بسیاری مشغول فروش کتابش هستند و به دلیل زیر زمینیبودنش احتمالا با مبالغ هنگفتی آن را میفروشند، پاسخ داد: که همیشه گفتهام که اگر فروش آثارم، موجب گذران زندگیکسیبشود بسیار هم خوش حال میشوم، به شرطی که مورد سؤ استفاده در شرایط خاص کتاب قرار نگیرد. مریوان حلبچه ای، علیرغم تهدیدهای مکرر اسلامیون، همچنان فعالیتی مستمر و موثر دارد، امیدوارم آثار “مریوان” به شکل گسترده تری خصوصاً در ایران منتشر و پخش شود.
لینک ترجمه فارسی کتاب ” سکس و شرع و زن در تاریخ اسلام”:
http://jenseyatvajameh.files.wordpress.com/2008/07/svasharaavaislam.pdfصفحه مریوان حلبچه ای در فیس بوک https://www.facebook.com/M.Halabjaiy
سیروان قادر
بگذار وجدانهای یخ کرده ذوب نگردند!؟
از”سایت آزادی بیان”
محمد امین کمانگر
برف و سرمای شدید متأسفانه جان 3 کول بر را در کوههای کردستان ایران و عراق گرفت! بگذار نظام ضد بشری اسلامی ایران میلیون، میلیون خرج رژیم خونخوار بشار اسد بکند. بگذار ثروت و سامان مردم رنج کشیده ایران حرج حزب الله لبنان و عراق شود. بگذار خرج و مخارج 30 هزار مفت خور خارجی را در حوضۀ علمیۀ قم تأمین کند. بگذار کاخهای نمایندگان امام زمان آسمان را در آغوش گیرند.آنکه در سرما و گرما در کوههای سر به فلک کشیده ایران و عراق به خاطر تکه نانی فقط برای زنده ماندن خود و خانواده اش جان می سپارد، فدای حکومت خدا و نمایندگان فربه اش، فدای آقازاده های میلیاردر و آخوندهای گردن کلفت شود. هه ژار، ننویس بگذار گریه یتیمان این انسانهای یخ کرده، یخِ وجدانهای خفتۀ جامعه بشری را آب نکنند و بیدار ننمایند. بگذار ننویسم که در قرن بیست و یکم هزاران انسان شریف از بیکاری بی آیندگی ادای خر و اسپ و قاطر در می آورند و در بین مرزهای دو کشور بار می کشند گاهی از سرما یخ می زنند و گاهی در همین کوهها توسط مأموران امام زمان تیر باران می گردند. بگذار ننویسم که تنها مردِ کارکن و نان آورِ خانوادۀ چند نفره را کشتند یا از سرما یخ زد. بگذارننویسم که تکلیف این خانواده های سرگران در حکومت فاسد امام زمان چیست؟ بگذار ننویسم؟ بگذار ننویسم. فقط می توان گفت که به خانواده های این عزیزان تسلیت می گویم. محمدامین کمانگر 5 یانواری 2014 .