نگاهی به یک خبر واطراف آن و وظایف کارگران آگاه!
حمید قربانی- 31 دسامبر 2013
کارگران و زحمتکشان مبارز و تسلیم ناپذیر در ایران، مردان و زنان زجر دیده و فقر کشیده، استثمار و شکنجه شده، ولی همچنان ایستاده، خم شده و اما نشکسته، جوانان و پیران و مخصوصا جوانان آگاه و دانشجوی متعلق به خانواده های کارگری و زحمتکش!
در کشوری شما زندگی می کنید که به گفته ی خود مسئولان، که یکی از دیگری دزدتر و رشوه خوارتر است و دارائی رهبرشان به بیش از 95 میلیارد دلار که بیشتر از دارایی های شاه سابق یعنی محمد رضا شاه پهلوی بوده وحتی 40 درصد بیشتر از صادرات نفت ایران در سال اخیراست، اعلام می شود از 290 نفر نماینده مجلس بیش از 150 نفر فقط از یک دستگاه یعنی سازمان بیمه که دارائی اش از دستمزد یک پنجم زیر فقر شما تأمین شده است، رشوه گرفته اند و الآن راست راست راه رفته ودر مجلس نشسته اند و مشغول بخور بخوربیشتر و نیز و راست و ریست کردن امثال همین دزدی ها هستند. البته این بذل و بخشش ها از جیب شما مردم زحمتکش فقط شامل مجلسیان نیست، بل که خیلی ها را در بر گرفته است*1.
بدین دلیل است که یک گزارش در خیابان جُردن تهران ساختمانی را نشان می دهد (که البته، همه ساختمانها یک نواخت هستند،و این نمونه ای است) که وسائل کار گذاشته درون آن و بزرگی و شیکی آن حتی در کشورهای معظم سرمایه داری وامپریالیستی کم نظیر است و تعداد ماشین های شخصی پورشه اش که فرزندان- آقازاده های ساکنین این ساختمان ها سوار آنها می شوند، بیشتر از مناطق اعیان نشین همان کشورهای امپریالیستی جنگ طلب و خون ریز به چشم می خورد در حالی که در همین جامعه ایران میلیونها نفر، بیش از 40 میلیون نفر زیر خط فقر روز گار می گذرانند وبر طبق اخبار اعلام شده از سوی مسئولان 19 میلیون نفر کم سواد و از دانش لازمه برخوردار نیستند و 9 میلیون و هفتصد هزار نفر نیز بیسواد هستند یعنی اصلا از رفتن به مدرسه محروم بوده اند. و بنا به حفظ این غارت و چپاوول زحمتکشان برای نگه داشتن اینگونه زندگی های پراز زرق و برق است که کارگران آگاه و مدافع منافع خود و شما را زندانی می کنند و زیر شکنجه های وحشیانه ناقص العضو نموده وبه قتل می رسانند که در این رابطه می توان به رضا شهابی، علی زمانی و کشتن ستار بهشتی، افشین اسانلو ودهها نمونه دیگر اشاره داشت.
آری، 150 نفر نماینده مجلس شورای اسلامی اش که بهتر است و با معذرت از شما عزیزان، اسبان و خران جو خورده و مست شده نامیده شوند، رشوه های میلیونی از سازمانی “سازمان تأمین اجتماعی” می گیرند که قرار بود، امکانات و اموال آن به مصارف دوا و درمان و دوران باز نشستگی شما برسد. شمائی که بعد از سال ها خون دل خوردن و در بدترین شرایط ممکنه کار نمودن، زندگی بدون دغدغه مادی که حق مسلم شماست را در دوران بازنشستگی و سنین پیری آرزو دارید که از آن برخوردار گردید.بله، شما کارگران، کارمندان جزء، پرستاران و معلمان ، رانندگان اتوبوس ها و…؛ تمامی تان که از کمترین حقوقی بهره مند نبوده ونیستید که می باید از آن برخوردار باشید. شمائی که روزانه بسیاری از همکاران خود را، بعلت نبودن امکانات امنیتی در محل کار و خود کُشی ها، بعلت ندادن دستمزد معوقه و اعلام اخراج و غیره از دست می دهید و در حوادثی مانند معدن باب نیزو کرمان، آتش سوزی در دو کارخانه شهرک صنعتی شازند در اراک و ساختمان سازی در خیابان سعد آباد تهران، صد ها نفر از همکاران تان زیر خروارها خاک مدفون شده و در آتش سوختند که یکی از نامزدان جوان، عشق خود را فقط از روی ساعت مُچی باقی مانده در خاکسترها می شناسد. این حوادث به مسئله روزمره شما تبدیل شده است. بعنوان نمونه همین چند روز قبل بود که اعلام گردید، همکاران شما را که مشغول کار روی یک خط لوله گاز در عراق بودند، مزدوران مسلح یعنی جوخه های مرگ که توسط سازمان سیا، ساواما، میت و موساد و غیره آموزش دیده و مسلح شده اند، به رگبار بسته و 15 نفر کارگر ایرانی و 3 کارگر عراقی در دم کشته شدند و 5 نفر کارگر ایرانی دیگر و 2 عراقی نیز زخمی گردیدند. آری، برای شما نگهبان لازم نیست، شما به امنیت نیاز ندارید، فقط آنها هستند که تعدادی گردن کلفت بعنوان محافظ دارند و در ماشین های با شیشه های ضد گلوله و حتی ضد گلوله آرپی جی هفت، رفت و آمد می نمایند.
اگر هم به چنین شرایطی اعتراض می کنید و دست به اعتصاب می زنید و تحصن می کنید که دستمزد عقب افتاده تان را به پردازند و شما را از کار بیکار نکنند، یعنی به کام مرگی جانکاه و تدریجی نفرستند، از حداقل امنیت برخوردار باشید، فورا سر و کله یک عده مزدور سلاح بدست بعنوان ماموران انتظامی و نیروی ویژه و غیره پیدا می شود و شما را تهدید می کنند و اگر شما دست از درخواست های به حق تان بر نداشتید و تسلیم نشدید، شما را گرفته و بازداشت نموده و روانه شکنجه گاه های مخفی و غیر مخفی می نمایند و اگر بعلت روحیه همبستگی شما موفق به این کار نشدند، شما را به رگبار بسته و قتل عام تان می کنند.
در این رابطه توجه شما عزیزان را به اعتصاب و تحصن کارگران پروژه ساختمانی در خاتون آباد- شهر بابک واقع در استان کرمان، در چهارم بهمن ماه 1382 جلب می کنم. در این یورش که از آسمان و زمین کارگران و مردم زحمتکش شهر بابک که به یاری کارگران و خانواده هایشان شتافته بودند، به گلوله بسته شدند، بسیاری کشته و زخمی شدند که فقط اسامی 4 نفرکارگر به اسامی ریاحی، مومنی، جاویدی، مهدوی ویک دانش آموز به نام پور امینی اعلام شد. ما باید بدانیم که در این رابطه ها مسئولیت داریم وپس بهتر است که در دهمین سالگرد این جنایت برنامه هائی را در دستور داشته باشیم. بدانیم که چشمان فرزندان و همسران و خویشان آنها فقط به ما دوخته شده است.
در سال 1388 با بر ملا شدن کودتای انتخاباتی، تعدادی که کم هم نبودید،(اعلام شد که فقط 10 نفر کارگر کشته شده اند) از شما و طبقه متوسط اجتماعی در ابتدا با سکوت به خیابانها ریختید و فکر کردید و یا می کردند که اگر تعداد تظاهر کننده زیاد باشد، اگر در سکوت خواهان با صطلاح اجرای عدالت اسلامی گردند، حداقل این دژخیمان تظاهر کننده گان را مورد یورش قرار نمی دهند. و اما، دیدید و دیدیم که این طور نشد و شما را به رگبار بستند، بسیاری ها را کشتند، زخمی کردند، باز داشت نموده، در شکنجه گاه های کهریزک و غیره مورد شنیع ترین تجاوزات جنسی و غیره قرار دادند، زیر شکنجه و بر اثر تجاوز کشتند، جنازه ها را در اسید انداخته و سوزاندند، شبانه دفن کردند، با ماشین از روی پیکر خونین تظاهر کننده گان گذشتند و همه این کارها را کردند و بعد هم در مطبوعات، تلویزیون و غیره اعلام نمودند، فیلم ساختند و نمایش دادند، ولی باصطلاح رهبران را در خانه هایشان نگه داشتند، بل که در آب نمک خوابانده باشند، برای روز مبادا. همه این کار ها کردند و نمایش دادند، فقط برای اینکه شما را از سازمان یافتن در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی وبویژه سیاسی و ایجاد ستاد رهبری کننده و آماده سازی خودتان برای انقلاب اجتماعی تان و دست زدن به یک مبارزه سرنوشت ساز، در تمامی اشکال و ابعاد آن و مخصوصاٌ از دست بُردن به سلاح با ترساندن و پاشیدن تخم ترس و وحشت باز دارند. تا اندازه زیادی نیز در این امر با کمال تأسف باید بگویم که موفق شده اند. هر چند که همین مبارزات در ادامه خود به شعارهای تندی، چون مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای و شعار انقلابی اثباتی نان و آزادی و در گیری با مزدوران رژیم در خیابانها نسبتا به اعمال رادیکالی هم منجر شد، ولی بعلت اینکه شما یعنی خیل وسیع کارگران و زحمتکشان، نتوانستید، بعنوان طبقه ای اجتماعی و با خواست ها و برنامه ی مشخص طبقاتی خویش شرکت نمائید که این مهم فقط در صورت داشتن حزب کارگران آگاه و کمونیست و یا حداقل هسته های اولیه آن امکان اش بود و هست، وخیانت قابل پیش بینی باصطلاح رهبرانی که از اول هم با احساس کردن خطر برای نظام پا به میدان گذاشته و فقط می خواستند که به ریاست جمهوری برسند تا با اجرای بی چون و چرای قانون اساسی جمهوری اسلامی و برگرداندن جامعه به اول انقلاب به قول خودشان دوران طلایی امام راحلشان یعنی دهه قتل عام ها ی زندانیان سیاسی و توسعه اقتصادی “عاقلانه” به سرمایه داران بهتر خدمت نمایند، وحشی گری بی نظیرجناح حاکم، مبارزات توده ای را در خون مبارزان خفه کرد و شرایط خفقانی را حاکم نمود که در آن توانستند، بزرگترین برنامه های خود را که از طرف سازمانهای جهانی سرمایه( بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و غیره) تنطیم و پیشنهاد داده شده بودند، یعنی خصوصی سازی ها وسیع و بویژه قطع یارانه ها را عملی نمایند و زمینه را برای هر چه سودآورتر کردن سرمایه یعنی بیشتر نمودن استثمار و نداری شما آماده نمایند.
اکنون نیز دولتی را با زعامت فردی که در سراسر طول عمر جمهوری اسلامی سرمایه داری که حتی یک لحظه آن، بدون کشت و کشتار شما نبوده است، همواره در بالاترین مناصب و مناسک امنیتی و حتی با درجه سرهنگی بوده است، سرکار آورده اند که مشغول بند و بست با دولت های بدتر و جانی تر از خود، یعنی امپریالیست ها سود طلب و جنایت کار است و با وزرائی که واقعن بیشترین شان یا سپاهی و امنیتی بوده و یا ده ها هزار نفر از بهترین و بی باک ترین فرزندان مبارز و رادیکال و کمونیست شما را بویژه در دهه 1360 به کام مرگ فرستاده اند و چه بسا خودشان نیز با دیگر برادران سپاهی رذل و دورغگو و حیله گرشان مانند رئیس جمهور قبلی- احمدی نژاد تیر خلاص را زده اند، دولت جنایتکار کنونی را تشکیل داده اند. و تا کنون نیز یعنی فقط در ظرف چهار ماه و اندی که از ریاست جمهوری روحانی می گذرد وبنا بر گزارشات خودشان بیش از 400 نفر را اعدام کرده اند.
حالا به نطر من، در برابر شما 2 راه بیشتر نیست. راه اول اینکه، تسلیم می شوید و همچنان به زندگی در این ذلت و خفقان سیاسی و بی تأمینی شغلی و زیست گیاهی و نه انسانی، یعنی مرگ تدریجی تن می دهید و به قولی مرگتان را انتظار می کشید و می کشیم. واما راه دوم، اینکه خود را سازمان داده ( بویژه سازمان مخفی و غیر علنی ) یعنی حزب سیاسی تان و مبارزه طبقاتی حاد و شدید را در تمامی اشکال و ابعاد شروع می کنید و هر روز خودتان را بیشتر سازمان می دهید و بیشتر ضربه می زنید. جز این دو راه ، با توجه به تمامی واقعیات و نیز تجربیات تا کنونی جهانی و بویژه خودتان در همین 35 سال به نظر نمی رسد، راه دیگری مانده باشد. جنگ طبقاتی، جنگی است ناگزیر و بدون آن نمی توانیم خود را رها کنیم. دور و بر خود را نگاه کنیم، این همه نیروی مسلح برای چیست؟ این همه جنگ و خون ریزی چرا؟ مگر جز برای سرکوبی ما و محافظت از نظم مستقر یعنی سرمایه داری؛ برای چیز دیگری می تواند باشد؟*2
و اما، کارگران آگاه و رادیکال کمونیست و فرزندان روشنفکر و دانشجو کارگران و زحمتکشان و باورمندان به رهائی کارگران و زحمتکشان، به نیروی خود و مبارزه توده ای، بدانید که در این رابطه، شما به حکم همان آگاهی، بیشترین مسئولیت و بیشترین وظیفه را دارید که به باور من، بمثابه عنصر آگاه نا علاجید تن به آن بدهید و پی آمدهای آنرا به جان بخرید تا لایق نام کارگر آگاه و پیشرو در شرایط کنونی باشید شما از یک طرف با شرکت خود در هر گونه مبارزه روزمره باید موتور پیش برنده همین مبارزات طبقاتی حی و حاضر باشید، ولی از همه مهمتر و اساسی تر اینکه خود را در ارگانها و نهادهای مخفی و غیر علنی مانند سلول ها، دسته ها و بویژه کمیته های مخفی – انقلابی سُرخ- کمونیستی در محل کار و زندگی سازمان دهید و با متصل کردن چنین نهادها و ارگانها وبا استفاده از تمامی وسائل موجود، ارگان سیاسی سراسری خویش یعنی حزب خودتان، حزب کارگران آگاه و کمونیست را ایجاد کنید. باید دانست که هیچ مبارزه طبقاتی و بویژه مبارزه طبقاتی کارگران بر علیه سرمایه داران و دم و دستگاههای سازمان یافته سرکوبگر که آماده هر نوع جنایتی هستند،مانند دستگاههای نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، قانونگزاری، قضائیه، ایدئولوژیک مذهبی یعنی پراکندن خرافات و افیون کرخت کننده و زندان و زندانبان، به پیروزی واقعی و حقیقی، یعنی واژگونی و در هم شکستن نظم مستقر، در نهایت نرسیده است و نمی رسد، مگر اینکه بوسیله یک حزب سیاسی بعنوان ستاد آگاه وآماده کننده و متمرکز کننده نیروهای پراکنده کل طبقه کارگر از زن و مرد و پیر و جوان و ماهر و غیر ماهر و شغلدار و بیکار و بویژه توده ی زنان خانواده های کارگر و زحمتکش، رهبری نشود. شما به حزبی نیازمند هستید که بدست شما و برای شما و در خدمت پیشبُرد مبارزه شما باشد و نه حزبی ساخته شده بوسیله فرزندان طبقات استثمارگر که فقط امتیازشان این است که چند تا کتاب بیشترخوانده اند و امروزه برخی شان مثلا اعلام می کنند*3 که سیاسی ترین مسئله ویکی از مربوط ترین مسائل به رژیم موجود، حجاب اجباری و اسلامی که اتفاقاٌ از سال ها قبل تا همین چند ماه پیش گوش فلک را کر کرده بودند و می خواستند بر این اساس انقلاب حتی زنانه راه اندازی نمایند، اکنون می خواهند با غیر سیاسی کردن، آن را با صطلاح حل نمایند و یا کسانی که از کلمات کلی ای مانند چپ صحبت می کنند که این قدر بی خاصیت شده اند که حتی در مجالس بورژوائی مانند همین رژیم ارتجاعی اسلامی نیز از آن صحبت می کنند ویا اینکه شما را می خواهند به دنبال سازمان های جهانی طبقه سرمایه دار و دولت های امپریالیستی بفرستند و… ، شما به چنین کانون ها، جریانات و احزاب نیازمند نیستید، بل که چنین ارگانهائی با ترویج توهمات غیر سیاسی بودن مسائلی که حقیقتاٌ سیاسی است و ترویج و تبلیغ مبارزه تدریجی و مسالمت آمیز، سکوت در رابطه با انقلاب، تبلیغ برای رشد سرمایه “ملی” استقلال اقتصادی و توسعه صنعتی و امید به سازمان های متعلق به سرمایه داران امپریالیست که تمامی آنان منتظرند تا از پشت به شما خنجر بزنند و محصول کار شما را به یغما برند. به نظر می رسد که شاقول چنین احزاب و جریانات بیشتر از اینکه با مبارزه شما زحمتکشان و مشکلات شما کارگران و خواست هایتان همتراز باشد، با دولت های امپریالیستی و سازمان های جهانی آنها تراز شده است، زیرا که اکنون که دولت های امپریالیستی و دولت جمهوری اسلامی سرمایه داری شرایط را برای بند و بست مناسب دیده اند، اینها هم سیاست شان را عوض می کنند.شما به حزب و تشکلی نیاز دارید که همه مسائل اجتماعی را سیاسی و در ارتباط تنگاتنگ واقعی با رژیم وامپریالیسم جهانی و سیاست هایش می بیند و با تکیه بر نیروی شما ونشان دادن راه مبارزه طبقاتی لحظه به لحظه و مخصوصا تعیین یک استراتژی سوسیالیستی کمونیستی، برای سرنگونی و فرو پاشی دم و دستگاه رژیم جمهوری اسلامی و یا هر دولت ممکنه آینده، شما را آگاه، بسیج و در نبردهای کوچک و بزرگ و لحظه به لحظه تا سرانجام مبارزه طبقاتی بر علیه سرمایه داران و دولت های شان، یعنی حل واقعی و بنیادی مسائل و مشکلات اجتماعی یعنی پیروزی انقلاب اجتماعی که به ناگزیر مسلحانه خواهد بود، آماده و متمرکز می کند. آری، شما به چنین حزبی نیاز فوری و اساسی دارید. به نامه های همکاران زندانی تان و مخصوصا شاهرخ زمانی و رضا شهابی توجه شما را جلب می کنم.
رفقای کارگر و زحمتکش، ما باید طوری رفتارکنیم که هیچگونه توهم و وابستگی به دستگاه دولتی و کار گزاران آن از آخوند گرفته تا بسیجی و سپاهی، نماینده مجلس، مدیر فلان مؤسسه و غیره نداشته باشیم و آنها نتوانند خود را از ما بدانند. میباید تلاش کرده تا اینان همانطور که جدا از منافع زحمتکشان روزگار می گذرانند، بدانند تا زمانی که جیره خوار این دستگاه جهنمی هستند، دشمن ما به حساب می آیند، مگر اینکه هر چه زودتر به خود آمده وبا انتقاد مشخص از خود، عملاٌ در صف زحمتکشان و توده مردم قرار گیرند. البته، این در مورد کسانی است که تا کنون دستشان به خون مردم بیگناه آلوده نگشته است اگرنه، آنها حسابشان را دادگاههای انقلابی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه است که بعدا روشن خواهد نمود.و از آن هیچگونه گریزی نخواهد بود.
این است که رفقای کارگر، زحمتکشان و جوانان متعلق به طبقه کارگر و زحمتکش، تنها راه ما برای رسیدن به حقوق واقعیمان سازماندهی و مخصوصاٌ سازماندهی سیاسی خود و پیشبُرد مبارزه طبقاتی در تمامی اشکال( اقتصادی، سیاسی و نظامی) تا پیروزی انقلاب مسلحانه کمونیستی مان و تشکیل دولت خودمان یعنی دیکتاتوری انقلابی- طبقاتی پرولتاریا در شکل شورائی ست، که البته دیکتاتوری پرولتاریا طوری سازمان می یابد، که شرایط را با لغو مالکیت خصوصی بطور کلی و بویژه بر ابزار تولید و زدودن طبقات و بنا بر این تضاد طبقاتی و مبارزه طبقاتی، و همچنین خود ما انسانها با تغییر در زندگی واقعی مان و امکان سازی برای بر آوردن نیاز های واقعی مان، در جهت تغییر خوی و خُلق طبقاتی از میراث شوم به جا مانده از قرون متمادی و نیز زدودن خرافات، جهانی نو را که در آن از هر گونه تبعیض چه اقتصادی و چه سیاسی اثری نباشد بر پا خواهیم نمود.در چنین حالتی است که دیگر به وجود هر گونه نیروی سرکوبگر نیازی نخواهد بود. این راه، شاید که تحت تبلیغات کر کنندهِ مبلغان چیره دستِ طبقه ی حاکمه که سال ها از دست رنج ما استفاده کرده و دوره دیده اند که تبلیغ کنند که ما انسانهای عادی، کارگر و زحمتکش قادر نیستیم که طبقات حاکمه را بر انداخته و سرنوشت خود را در دست گیریم، سخت و حتی غیر ممکن به نظر آید، ولی در واقع تنها راه ممکن برای رهائی مان، بدست خودمان است.
با امید اینکه در سال 2014 در این مسیر به پیشرفت های قابل توجهی، دست بیابیم. پیش بسوی سازماندهی و ضربه زدن در ابعاد متفاوت و با توجه به شرایط موجود یعنی توازُن نیروی مادی بین ما و دشمن یعنی سرمایه داران و دولت و تمامی دم و دستگاه شان.
زیر نویس ها:
*1- خبرگزار مهر- کارت هدیههای میلیاردی سازمان تامین اجتماعی به مقامات دولتی و نمایندگان/ واگذاری 138 شرکت به بابک زنجانی،البته در این گزارش تعداد نمایندگان 37 نفر اعلام شده اند که بعداٌ به تعدادشان اضافه شد.
http://www.mehrnews.com/detail/News/2188615
*2- از زبان چه گوارا، انقلابی که در آرژانتین متولد شد، در کوبا جنگ نمود و یک انقلاب را در همکاری و هم یاری با کارگران و زحمتکشان کوبا به پیروزی رساند و در جنگل های بولیوی، در حال سازمان دادن یک انقلاب مسلحانه قاره ای بوسیله مزدوران محلی و غیر محلی سازمان امنیتی آمریکا سیا تیر باران شد، نوشته شده است : « کسی که یک جنگ اجتناب پذیر را تبلیغ می کند و راه می اندازد، جنایت کار است، اما کسی که از یک جنگ اجتناب ناپذیر جلو گیری می کند، جنایت کار تر است». جنگ طبقاتی از چنین جنگ هائی است که نمی توان و به عنوان یک کمونیست نمی باید از آن جلوگیری کرد، بل که می باید خود را هر چه بیشتر برای راه اندازی و پیشبُرد آن سازمان داد و قوی کرد که اتفاقا کم هزینه شدن همیشه در آماده گی و سازمان یافتگی و هر چه بیشتر آموزش دیدن درچگونگی کاربُرد سلاح آتشین است. لنین گفته ای بدین مضمون دارد: که طبقه زیر دستی که کاربُرد درست سلاح نیاموزد، برده گی ابدی خویش را مضاء کرده است.
*3- الف- پلنوم جدید حزب کمونیست کارگری ایران و سخنرانی حمید تقوائی در آن. ب- مصاحبه آقای علیرضا ثقفی خراسانی با رادیو ندا در خارج از کشور و بیرون دادن دو سند از نشست اخیر کانون مدافعان حقوق کارگر در داخل کشور.که این ها همگی در سایت های اینترنتی این تشکلات موجود هستند.