مصاحبه تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده -بدون ماندلا، آفریقای جنوبی به خونریزی و جنگ نژادی در میغلتید

بدون ماندلا، آفریقای جنوبی به خونریزی و جنگ نژادی در میغلتید
(مصاحبه تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده )
تلویزیون پرتو: نلسون ماندلا رهبر مبارزه بر علیه آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی در گذشت و به دنبال آن واکنش های وسیعی در سطح جهان نسبت به مرگ او صورت گرفت. نظر شما در این رابطه چیست؟
رحمان حسین زاده: به نظر من نلسون ماندلا، انسان تاثیر گذار بزرگی بود. به همین دلیل مرگ او در میان طیف های گوناگون مردم، نیروهای راست و چپ در سطح جهان و در خود آفریقای جنوبی، بازتاب وسیعی داشته است. واقعیت اینست که نلسون ماندلا یک جنبش حق طلبانه بر علیه نژاد پرستی و برای پایان دادن به تبعیض نژادی را رهبری کرد و آن را به پیروزی رساند، به علاوه به دنبال آزادی از زندان نقش مهمی در پروسه مذاکره و توافق کنگره ملی آفریقا و دولت نژاد پرست مرکزی داشت و از درغلطیدن کشور آفریقای جنوبی به دام خونریزی و جنگ نژادی جلوگیری کرد. ماندلا در مبارزه اش برای پایان دادن به نژاد پرستی ثابت قدم و سالهای طولانی در زندان بسربود. به همین دلیل مرگ وی این سطح از واکنش و عکس العمل را به دنبال داشته است.
تلویزیون پرتو: همانطور که خود شما نیز اشاره کردید، مرگ نلسون ماندلا واکنش های وسیعی راچه در میان رهبران کشور های امپریالیستی و چه در میان مردم جهان و کشور آفریقای جنوبی موجب شده است. به نظر شما این نوعی تناقض را نشان میدهد. آیا شما تناقضی می بینید و آن را چگونه توضیح میدهید؟
رحمان حسین زاده: این واقعیت متناقض را باید در دو سطح دید. یکی کاراکتر جنبش ضد نژاد پرستی است که نلسون ماندلا نماینده و رهبر آن بود. جنبش ضد نژاد پرستی که کنگره ملی آفریقا در راس آن بود و نلسون ماندلا یکی از چهره های شاخص آن به حساب می آمد، یک جنبش همگانی و یک جنبش عمومی بود. چه در ابتدا و چه در اوخر آن، طبقات و قشرها و طیف های مختلف از مردم آفریقای جنوبی به طور وسیع در آن شرکت داشتند. این جنبش در سطح قاره آفریقا و در سطح جهان هم حامیان بین المللی گسترده و متنوع وسیعی داشت.
در عین حال جنبش ضد نژاد پرستی سال به سال، دهه به دهه چه در سطح کشور آفریقای جنوبی و چه در سطح جهان قدرتمند تر گردید. به آن معنا تناسب قوا را به نفع خودش تغییر داد. در مبارزه سیاسی زمانی که تناسب قواتغییر می کند، حامیان بیشتری را برای جریان پیروزبه دنبال خواهد آورد و به همین دلیل و به دلیل قدرتمند تر شدن آن جنبش، حتی بعضی دولتهای مرتجع و بعضی از قدرت های امپریالیستی که اوائل در کنار دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی قرار داشتند، عقب نشینی کردند واز حمایت دولت آپارتاید آفریقای جنوبی دست کشیدند. دولتهایی مثل آمریکا، بخشی از دولتهای اروپایی و در این اواخر دولت انگلستان که تاریخا حامی پرو پا قرص دولت نژادپرست آفریقای جنوبی بود از حمایت آن دولت دست کشیدند. میخواهم بگویم تغییر در تناسب قوا کمک کرد که جنبش بر ضد نژاد پرستی حامیان بیشتری را بدست آورد.
یک جنبه دیگر کاراکتر خود نلسون ماندلا است. نلسون ماندلا با دوره های مختلف مبارزاتیش چه قبل از زندان، چه در دوره زندان و چه در دوره ای که از زندان بیرون آمد، نقش ویژه ای در به پیروزی رساندن جنبش ضد نژاد پرستی و پروژه مذاکره و توافق و به قدرت رساندن کنگره ملی آفریقا داشته است. طیف های مختلف اجتماعی، از مردم حق طلب تا سیاستمداران راست و چپ تا هنرمندان و شاعران و نویسندگان و ورزشکاران سمپاتی وسیع به شخص او داشتند، مجموعه اینها دست به دست هم داده تا این طیف متنوع و متناقض، امروز در صدد احترام برای ماندلا باشند .
تلویزیون پرتو: نلسون ماندلا دهها سال از زندگی اش را وقف مبارزه برای رفع تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی کرد. بخصوص نزدیک به سه دهه را در زندان های مخوف دولت آپارتاید آفریقای جنوبی گذراند. زندگی و فعالیت های او را چگونه ارزیابی می کنید ؟
رحمان حسین زاده: به نظر من ماندلا را می توان در سه دوره متفاوت و اما در هم تنیده با هم دید. یکی دوره جوانی و آغاز مبارزات او است که با کنگره ملی آفریقا شروع می شود. دوره میلیتانسی بیشتر آن جریان و خود ماندلا و دست بردن به اسلحه در برابر سرکوب خشن و غیر قابل تحمل دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی، که ماندلا نقش ویژه ای در رهبری “لیگ جوانان” کنگره ملی آفریقای جنوبی داشت و سپس ابتکار سازماندهی شاخه نظامی کنگره ملی را به عهده گرفت.
سپس دوره ای که او را به زندان می اندازند، همان اهداف و افق و تصویر سیاسی را در زندان هم نمایندگی کرد و 27 سال از زندگی اش را در زندان سپری می کند. شاید خیلی ها بیشترین احترامشان به ماندلا به خاطر دوره طولانی زندانی اش می باشد.
دوره سوم که آن هم بسیار مهم است، دوره ای است که از اواخر دوره زندانش شروع می شود. در این دوره به هر حال تاکتیک توافق یا به اصطلاح سازش و مذاکره با دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی را بر میگزیند.او بعد که از زندان بیرون می آید، این تلاش را ادامه میدهد. من میخواهم این را بگویم بویژه این دوره سوم زندگی ماندلا که که بعضی از چپ ها آن را دوره “سازشکاری و حتی خیانت” او میدانند، نقش منحصر به فرد خود نلسون ماندلا در این که با دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی به توافق برسند و جامعه آفریقای جنوبی به خون کشیده نشود، نقشی تعیین کننده و مهم بوده است. مجموعه این دوره ها را در مبارزات ثابت قدمانه ماندلا برای پایان دادن به نژاد پرستی می شود دید.
تلویزیون پرتو : بخشی از ارزیابی در مورد نلسون ماندلا این است که شما هم اشاره ای کردید که جنبش بر علیه نژاد پرستی آفریقای جنوبی را به سازش کشانده و اینکه به آن “خیانت” کرده و از اهداف آن کوتاه آمده است. گویا اگر این کار را ماندلا انجام نمی داد، ممکن بود حزب کمونیست آفریقای جنوبی، جنبش ضد نژاد پرستی را به سمت دیگری هدایت کند. نظر شما در این ارتباط چیست ؟
رحمان حسین زاده: طبیعی است که تبیین های مختلفی در این ارتباط وجود دارد. از روز اول هم که پروسه مذاکره و توافق با دولت نژاد پرست درجریان بود، تبیین های مختلف وجود داشت و سیاست و تبیین ما کمونیستهای کارگری و حزب کمونیست کارگری وقت در همان دهه نود که این پروسه در جریان بود با بخش مهمی از چپ رادیکال غیر اجتماعی که همچون امروز آن را پروسه “سازش و خیانت” میدانستند، متفاوت بود. ما نه تنها با آن پروسه مذاکره و توافقات مخالفتی نداشتیم، بلکه آن را در جهت پایان دادن رسمی و عملی به پدیده ننگین و ضد انسانی آپارتاید نژادی مهم میدانستیم و مهمتر نقش ماندلا در این پروسه “سازش و مذاکره” که تلاش داشت جامعه آفریقا به دام انتقامجویی نژادی نیفتد و آن جامعه به خونریزی و جنگ نژادی در نغلطتد، بسیار مهم میدانستیم. در ادامه همین جهت سیاسی روشن بود، که منصور حکمت انتخابات پارلمانی حاصل این سازش و توافقات را در سال 1994 میلادی “پايان رسمى آپارتايد و راسيسم قانونى در آفريقاى جنوبى يک نقطه روشن در دنياى واپسگراى امروز است ” نامید.
بگذارید توضیحات بیشتری بدهم. اولا: درست است که نلسون ماندلا راه توافق و سازش با دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی را طی کرد. اما به نظر من ماندلا از اهداف کنگره ملی آفریقا برای پایان دادن به نژاد پرستی در آن جامعه کوتاه نیامد وبه منشور آزادی کنگره ملی آفریقا پایبند ماند و رسما و قانونا به تبعیض نژادی پایان داده شد. عملا به عمر دولت نژاد پرست خاتمه داده شد و این دستاورهای مهمی بود. در قدم بعدی یک مسئله مهم این خطر وجود داشت که در آفریقای جنوبی که چند دهه حاکمیت نژاد پرستانه و راسیستی وجود داشت، بر اساس آن جنگ و کشمکش خونین وجود داشت، نفرت نژادی و دسته بندی بر اساس رنگ پوست و غیره نهادینه و در اوج بود، بعد از پایان کار دولت نژاد پرست، خطر اینکه کشور آفریقای جنوبی در ادامه به دام جنگ و خونریزی نژادی و من تاکید میکنم به دام یک سناریوی سیاه بیفتد، زیاد بود. جلو چنین سناریویی گرفته شد و اینجا نقش منحصر بفرد ماندلا تعیین کننده بود. به نظرم در آغاز دهه نود این کاملا قابل مشاهده بود، که جنبش ضد نژاد پرستی و کنگره ملی آفریقا حتی بدون ماندلا هم پیروز میشود، اما بعد از پیروزیشان من فکر میکنم بدون ماندلا آفریقای جنوبی به جنگ و خونریزی کشیده میشد. سازشهای ماندلا و “بخشش” او را در جواب به این نیاز سیاسی و نه با اخلاقیات و منش لیبرالی او باید توضیح داد. این جنبه ایست چپ غیر اجتماعی به آن توجه نمیکند.
دوما: حزب کمونیست آفریقای جنوبی که از آن نام بردید جزو کنگره ملی آفریقا و جناح چپ آن بود.احتمالا تاکتیک های رایکالتری داشت. اما دارای همان افق، همان تصویر بود. به همین دلیل در چارچوب کنگره ملی آفریقا، ماندلا را به عنوان رهبر خود برمیگزیدند و به نظرم کار خاص تری نمیکردند و نکردند. سوما مایی که به عنوان کمونیست به مبارزه ضد نژاد پرستی سمپاتی داشتیم، همیشه گفتیم که پایان نژاد پرستی پایان فقر نیست. پایان بیکاری نیست. پایان حتی فساد در آن جامعه نیست. پایان ستم طبقاتی نیست. پایان شکاف طبقاتی نیست. اتفاقا همیشه تاکید کردیم، یک طبقه سرمایه دار سیاه و سفید و رنگین پوست در کنار هم و متحد در مقابلشان یک طبقه کارگر سیاه و سفید و رنگین پوست قرار میگیرد. این واقعیت را باید دید. کسانی که فکر می کنند کنگره ملی آفریقا و ماندلا می بایست بیشتر از این کارهایی میکرد و از جمله به نظرشان فقر را تمام میکرد، بیکاری را تمام میکرد، استثمار انسان به دست انسان را پایان می بخشید، به نظر من اگر به عنوان چپ و کمونیست این نظر را دارند، نه تنها نقد و نظرشان کمونیستی نیست، بلکه یک پوپولیست تمام عیار هستند که فکر می کنند وظیفه یک حزب کمونیستی کارگری را که متاسفانه در کل مبارزات داغ سیاسی آفریقای جنوبی حضورش غائب بود، می بایست یک جریان بورژوایی مثل کنگره ملی آفریقا پر کند. در بررسی کل این پدیده نقد کمونیستی را باید آنجا گذاشت که در آن مبارزه طی آن دوره 50 الی 60 ساله حزب کمونیستی کارگری که در عین حال مبارزه علیه نژاد پرستی را به مبارزه برای سرنگونی کامل نظام سرمایه داری گره بزند، برای پایان دادن به سیادت بورژوازی تلاش کند، پایان دادن به نژاد پرستی را با انقلاب کارگری یکی کند، جایش خالی بود. این یک مسئله دیگر و یک حزب کمونیستی کارگری را می خواست که این افق و سیاست را داشته باشد، متاسفانه وجود نداشت و به همین دلیل حاکمیت طبقه سرمایه دار سر جای خودش باقی ماند. با وجود ماندلا و بدون وجود ماندلا حاکمیت طبقه سرمایه دار در آنجا ادامه دارد و استثمار طبقه کارگر کماکان انجام می شود.
تلویزیون پرتو: ما شاهد آن بودیم که بعد از آزاد شدن ماندلا و بعد از به قدرت رسیدن کنگره ملی آفریقا کماکان کارگر استثمار میشود و کارگران معترض معادن ماریکانا سال گذشته به رگبار بسته شدند و تعداد زیادی از کارگران در خون غلطیدند. این واقعیت را چگونه میتوان بیان کرد ؟ چه درسی میتوان از آن گرفت.
رحمان حسین زاده: اولین درس بزرگ که دوباره تاکید شد اینست، علیرغم اینکه جنبش بر علیه نژاد پرستی، اهمیت جدی داشت و به نظر من یک تحول سیاسی بزرگ بود و یک لکه ننگین را از پیشانی جهان معاصر زدود. یک مانع بزرگ احیای حرمت و کرامت انسانیت را در آن جامعه از میان برداشت. با وجود اهمیت همه اینها، اما به قدرت رسیدن این جنبش و کنگره ملی آفریقا و ماندلا، به پایان دادن استثمار انسان به دست انسان،به پایان استثمار طبقه کارگر، به پایان فقر و بیکاری و فساد و تبعیض و نابرابری که در آن جامعه وجود دارد، منجر نشد. اما مسئله اینست با پایان تبعیض نژادی و در شرایط مساعد تر، در فضای مساعدتر که جامعه جلوتر آمده است و نژاد پرستی را پایان داده دست، رهبران کارگری، پیشروان کارگری، فعالین کمونیست، برای سازماندهی جنبش قدرتمند تر طبقاتی علیه کل نظام سرمایه داری، علیه همه مصائب آن، علیه همه مشقات آن، علیه همه نوع تبعیض آماده تر است. واقعیت تلخی که وجود دارد این است که الان در آفریقای جنوبی طبقه سرمایه داری متشکل از سیاه پوست و سفید پوست و رنگین پوست وجود دارد و قدرت حاکمیت را در دست دارد. استثمار شدید طبقه کارگر کماکان وجود دارد . فقر و بیکاری وجود دارد. فساد وجود دارد. تعرض به طبقه کارگر و معیشت و مطالبات آن وجود دارد. اقدام جنایتکارانه کشتار کارگران ماریکانا اتفاق می افتد. این پدیده های زشت زاده سرمایه داری حاکم در آفریقای جنوبی، طبیعی است چه امروز و چه در زمان اتفاقش مورد نفرت و اعتراض هر کارگر آگاه و هر انسان حق طلب و ما بوده است. در نتیجه طبقه کارگر و انسان آزادیخواه رهاشده از قید و بند تبعیض نژادی باید جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه خودش را سازمان بدهد و کل قدرت سیاسی سرمایه داری را بزیر بکشد و انقلاب کارگری را به سرانجام برساند. این حزب کمونیستی انقلابی را میطلبد و این راهی است که الان پیش روی هر فعال کمونیست، هر انسان سوسیالیست در آن جامعه است. به نظر من تحولات سیاسی مهم گذشته در آفریقای جنوبی راه را برای پیشبرد این مبارزه باز کرده است. این را باید تکرار کنم که ماندلا یک امری داشت، یک وظیفه ای داشت و آن به سرانجام رساندن مبارزه ضد نژاد پرستی بود و انصافا در چهار چوب این مبارزه با پرنسیب عمل کرد و در چهار چوب آن مبارزه ثابت قدم ماند و قهرمان جنبش خودش بود. قهرمان جنبش کارگری وکمونیستی نبود او قهرمان جنبش ضد نژاد پرستی آفریقای جنوبی بود و پیروزی این جنبش واضح است به نفع کل شهر وندان جامعه و طبقه کارگر و مردم آزادیخواه هم بود و به همین دلیل احترام وسیعی را در جهان معاصر برای خودش بدست آورد.

Home Page


این مصاحبه در روز دهم دسامبر 2013 پخش شده است. متن کتبی کنونی مقداری تکمیل شده است.