“نرمش قهرمانانه”
قسمت سوم
دوسه هفته ازاو خبر کس نداشت
نه بر منبرونه درصبح وچا شت
ایامی که تحریم ها کرد اثر
بمیدان تد بیر شدش بی ثمر
همی تابخود آمد برلب پرتگاه
بدستش یکی داد نامه ای ازسپاه
ندانست که آنرا چه خواند وچیست
بدین سان نشاید دراین ملک زیست
به چاره سری شد درالتهاب
نباید زند خشت خام را برآب
مزاجش بسی تند وبرآشفته بود
به هردرکه زد دربرش بسته بود
شبان تیره اش تیره تر می نمود
چنین شامی تیره سحراش نبود
کنون سید علی خسته خراب وپریش
زند چنگ خشم برسروروی خویش
فتاده پریشان ومانده به پستی چو خس
پرا کنده تد بیرش چون بادی درعبث
زهرسو به گوش میرسد این پیام
که گویی فراهم شده شکست نظام
ازاینرو خواهد که قهرمانی کند
فریبش به آیه بپیچدوآسمانی کند
همان جام زهری که نوشید امام
هم اوسرکشد جرعه جرعه تمام
او دراین روزروشن کلک میزند
این زهرخوری نامش قهرمانی نهد
کزاوپای جنگ آوری نیست بکار
که ضعف سپاه وبسیج هزاردر هزار
به هر قیمتی صلح خواه است وبس
به جان دارد ش دوست همچون نفس
از آن دم که تحریم فزونی گرفت
گرانی در ایران عمومی گرفت
شهرهم بخود چهره دیگر گرفت
توربه دریای فقر ضعفا گرفت
چنان چهره کودکان تکیده زفقر
توگویی که طوفا ن قحطی وزیده بشهر
کارگاه ها شدند زهر سوخراب
درآن دخمه فقرکارگران درعذاب
هرآنکس ز مکنت اندازه بود
دراین فقرسرابدرجان سالم برد
نه داروی درد ماند در دواخانه ها
نه بیماری شفا یافت وشد با بقا
کارخانه هاهم شدند نیمه درروزکار
زکاربسیاری از کارگران شدندبرکنار
اجاق کارگر ماند سرد تهی ودمق
ازتن کودکان لیک نماند ه رمق
بضاعت نماند در خانه ها
دراین فقر سرای محنت فزا
برای ولی فقیه تحریمها نعمت است
سهامش زهرتاجری لیک افزونتراست
عجب نیست که برنیاشفت آسیدعلی
زکردارغرب نگفت ناسزا مُنجلی
که فرمان غرب هم رعایت کردبجا
و آغوش گشوداو برای حجم تحریمها
ز بلوا وشورید ن مردم بینوا
بدل داده ترسی چوگم کرده راه
جلوس کردبه حسینیه اندرمیان
که تصمیم را نهد باسران درمیان
برسرا ن سپاه وبسیج وگردن کشان
زتحریمهای جدید داد بسیار بیمشان
“کنون غرب زهرسوهجوم آور است
زداد وستد در جهان رهبر است
ظفرمند نخواهیم شد مابر غربیان
چوفیل وملخ بمیدان جنگ اندر میان
گرزتحریمشان گشته ایم بی مجال
نداریم اما باغرب ما هیچ جدال
با آنها باید که سیاست کنیم
براشان سرکیسه راشل کنیم
غرب و نظام نیازمند یکد یگراند
ازاین خوان یغماهردوباهم خورند
غرب دارد سردر حساب وکتاب
زدانش براست و به بینش مجاب
نظام ما هم زاسلام شیعه گرفته قوام
که تا ذولفقار است پایه اش مستدام
چنین گفت رهبر به سران سپاه وقوا
نباید کس آگاه شود ازاین گفته ها
تقیه واجب است ومهم در دین مبین
برای مصلحت نظام باید تقیه راکرد یقین
تقیه در اسلام ندارد حد و حدود
مردمتقی میبرداز آن فراوان سود
چوبینید که مردم دست ما خوانده اند
سخنهای مارا زگوش برون رانده اند
اسیران بند را به میدان بر
بگیرید اعدام ها را زسر
از این کار مردم به کنجی خزند
از آن پس نخواهند بفکربلوا شوند
www.dugoole.blogspot.se