http://www.kanoonm.com/1017#more-1017
گفت و گو در خوابگاه
یاور
کانون مدافعان حقوق کارگر – پس از شام، زماني كه همه كارگران محل غذاخوري را ترك كردهاند، من نوشتافزارهايم را روي ميز ميريزم و كتابم را باز میكنم، دنياي مطالب تاريخي، اقتصادي يا رمان مرا با خود به سرزمينهايي میبرد با رنگ و بوي ارزشهاي انساني، يادگيري، آموزش و بررسي فرآيندها، همراه با آرامش است، آرامشي كه روئيدن يك گل زيبا بر سطح يك باتلاق را تداعي میكند.
پشت ديوار ِرو به رويم، آن سو، دنياي ديگري در جريان است. دنياي GEM و “فارسي وان” با سريالهاي تركي-غربي، با مضموني كوچه– بازاري و مبتذل. لوليدن دوربين فيلمبرداري در ميان مبلمانهاي آخرين مدل، ماشينهاي لوكس و خانههايي كاخ گونه، زندگيهايي با رفاه و خدمتكاران متعدد. ولنگاريهاي بي حد و مرز مردان و زناني كه چون مرغ و خروس هر دم در زير و روي يك آشنا يا بيگانه خوابيدهاند. از يكي بچه دارند ولي عاشق كسي ديگرند و …
برخی دانشآموختگان دانشگاههاي کشور با ولع وصفناپذيري اين هرزگيهاي برنامهريزي شده را دنبال میكنند گويي سالها بمباران تبليغاتي كه سلام و صلوات و ذكر و دعایی که از دبستان و دبيرستان تا دانشگاه و تازگيها هم كه در پروژهها چند لحظه اوقات فراغت را اين گونه پر میكنند، نتوانسته اين جماعت را از ديدن آزمندانهی اين هرزگيها باز دارد، حتي در پروژههايي با چنين مديريتهاي خاص نيز نتوانستهاند ذهن اين جوانان را به سوي ايدئولوژي مطلقگراي محبوب خود سوق دهند. همه غرق در درونمايهی قصههايي شدهاند كه سياستهاي مصرف و اخلاق سرمايهداري جهاني دنيا را به سوي آن سوق میدهد. با هدف تحريك غرايض محض (سكس، خشونت و ولنگاري). تنها مورد استثنايي که این توافق همگانی را برهم میزند، گاهگاهي بر سر ديدن بازي فوتبال آن هم براي يك بازي حساس، چند لحظهاي تشنج ايجاد میشود. ولي به هر حال هر دو طرف مشتري اين سريالها هستند و عاقبت به توافق میرسند. [به علت ويژگي كار پروژه (ماهي 6-7 روز مرخصي براي ديدن خانواده) 80 درصد جوانان شاغل در پروژه با وجود داشتن فرزند، متاركه كرده اند.]
ديروز يك مهندس جوان به گروه كار ما پيوست. در اين شرايط بحراني با بيكاري گسترده، شركتهاي دلالي نيروي كار، نهايت بهره را به دست میآورند. دانشآموختهگان نخبهی دانشگاه صنعتي شريف يا دانشگاه نفت را با حقوق حداقلي استخدام میكنند، به گونهاي كه حقوق يك نورچشمي كمسواد بيش از چهار برابر حقوق آنهاست. ولي خود شركت منپاوري از كارفرما مبلغي بيش از ده ميليون تومان بابت همين مهندس دريافت میكند. (در پالايشگاه اراك 2 سال قبل به يك مهندس جوان 600 هزار تومان پرداخت میشد در پارس جنوبي امروز با مزايا يك ميليون و دويست هزار تومان) وضع مهندسان معمولي يا غير نخبه فلاكتبار است.( همین امروز 3/7/92 يك مهندس جوان الكترونيك و يك مهندس جوان مديريت صنعتي از ايلام آمده بودند و پيمانكار دست چهارم عايق كار، آنها را به عنوان كارگر ساده با حداقل حقوق، به صورت روز مزدي و بدون قرار داد، بدون اميد به كاري براي فردا، با يك وعده غذا، استخدام نمود.) اين هم از مزاياي قوانين كور بازار (عرضه و تقاضا) است. مردهريگ سیاست های دولتي سی سال گذشته براي مهندسان جوان، براي تكنسينها، كارگران و همهی مردم ايران. بگذريم و مسائل سياسي را به كناري بگذاريم و مانند هنرمندان ِ”غير جانبدار و مستقل” آن را “پليد و چركين”! تصور كنيم و دو دستي تقديم سرمايهداري جهاني كنيم. باز هم به حاشيه افتادم پوزش میخواهم.
مهندس جوان، عرب و خوزستاني است، مودب و با سواد است. از مسائل اجتماعي بيش از ديگران خبر دارد و میفهمد. ولي مجذوب اشكال رنگارنگ سرمايهداري جهاني است كه به وسيله ماهوارهها و رسانههاي ديگر تبليغ میشود. بدون خبر از آن سوي چهرهی اين عجوزهی خون آشام. چشمي به زيباييها و رفاه و آزادي در غرب دارد و چشم ديگر ديدي انتقادي. او هم علاقه اي به اين سريالهاي عثماني– آتاتوركي ندارد. زماني كه مرا در حال مطالعه، تنها در آشپزخانه ديد، آمد و كنارم نشست. بدون مقدمه ارتباط را برقرار كرد:
مهندس جوان: در مورد تحولات جديد نظرت چيه؟
– كدام تحولات؟
مهندس جوان: ريس جمهور جديد و تغييرات در سياستها و روي كردي آشتيجويانه را میگويم؟
– خُب تو هم مثل من در اين جامعهی همه مسلمان و همه شيعه زندگي میكني …
مهندس جوان: نه ، نه ، درست نيست. همه شيعه، درست نيست. ما در بلوچستان، سواحل خليج پارس، شمال شرق ايران و غرب كشور كلي سني مذهب داريم.
– ببين منظور من شهروندان درجه اول يا به قولي خوديهاست، و الا سني داريم و اقليتهاي ديگري مانند ارامنه، آشوري، دراويش، اهل حق، دگر انديشان و… كه همهی اين اقليتها جزو شهروندان درجه دو با حقوق اجتماعي- مدني محدود و برخي مانند دگرانديشان بدون حقوق شهروندي و مدني هستند. ما در حقيقت جزو نَجسها هستيم.
مهندس جوان: موافق نيستم با شروع گفتگو اختلاف نظرها شروع شد. شما توجه نكرديد ما در قانون اساسي…
– همين جا كمي درنگ كن. ما بايد از مقولهاي گفتگو كنيم كه اصول و قواعد آن ضامن اجرايي داشته باشند. نه قوانين و اصولي كه تنها روي كاغذ وجود دارند و همان جا هم به خواب ابدي رفتهاند . چند تا از اين اصول به خواب رفته را میخواهي برايت بشمارم؟
مهندس جوان: خيلي خُب، بيا موضوع را با يك چرخش آرام كنيم.
– بفرما.
مهندس جوان: فكر نمیكني به سوي حل مسائل میرويم. مسائلي مانند انرژي اتمي و مساله فلسطين و اسرائيل و …
– نه فكر نمیكنم.
مهندس جوان: چرا؟
– چون آقايان تصور میكنند تسلط بر انرژي اتمي تسلط بر يك انرژي مدرن و ارزان است كه اين تصور با واقعيت فاصله دارد. سالهاست كه دارندگان اين انرژي پي برده اند، اين انرژي هم پر هزينه است و هم، عوارض آن از فوايد آن بيشتر است؛ ولي ما چون هميشه آخر قافلهی دانش بشري هستيم و يك پايمان در گذشته باقي مانده است، تصور میكنيم كشف بزرگي كردهايم و … از سوي ديگر مسالهاي كه براي دولتمردان ما حياتي است و همه سرمايههاي مادي و غير مادي را براي آن هزينه كرده و میكنند و مردم خودمان را فراموش كرده و به آنها پشت نموده اند، مسالهی فلسطين و اسرائيل است.
– بايد مهندس جوان: اين طور باشد. چرا بايد مشتي صهيونيست مردم عرب فلسطين را از سرزمينهايشان بيرون كنند و …
– من حرفم تمام نشده، میشود كمي با حوصله گفتگو كنيم؟
مهندس جوان: باشه
– صهيونيسم هم مانند فاشيسم و نازيسم و القاعده و همهی نگرشهايي كه تنها خود را انسان برتر، يا بندهی برتر خدا میدانند و براي غير خود، هيچ حقي قائل نيستند. مطرود است و دور انداختني.
مهندس جوان: ولي حتي در قرآن هم پذيرفته شده كه فلسطين سرزمين قوم اسرائيل است. چرا ما فكر میكنيم بايد اين مردمان را به دريا ريخت؟
گفتم مساله صهيونيسم كه خرافهپرستان فاشيست ضد مذاهب و اقوام ديگرند مساله اي جدا گانه است. فلسطين سرزمين مشترك اعراب مسلمان و اقوام يهود است. زماني كه ما به اين شناخت برسيم و نخواهيم، ملتی را نابود كنيم كه دقيقاً به دست پدران ما با همان ديدگاه صهيونيستي آواره شدهاند، در آن صورت و تنها در آن صورت ديگر نمیتوانند حكومتي به نام صهيونيسم در سرزمين مشترك اعراب و اسرائيل را دوام و قوام بخشند . اين ما هستيم كه با نگاهي يك سويه و تعصبآميز چنين نگرشي را زنده نگه داشتهايم. بدين جهت تا اين دو مساله به صورت بنيادي براي خودمان حل نشود شاهد فراز و نشيبهاي غيرعادي در مناسبات جهاني خواهيم بود كه عوارض آن دامان مناسبات اقتصادي علمي ما را میگيرد .
مهندس جوان: من در حال حاضر آمادگي پاسخ گويي به اين بخش از گفتگو را كه ظاهري منطقي دارد، ندارم. ولي در مورد اين مساله كه اعلام شده كه: “ما به وضع- معيشت و بيكاري جوانان، گراني و ركورد میپردازيم” چه تصور میكنيد؟
– اين بديهي است كه هر دولتي وظيفه دارد به اين مسائل بپردازد. كارش همين است . تنها در غير اين صورت، بايد پرسيد چرا به كارش عمل نمیكند. ولي چگونگي اين پرداختن، جاي سئوال دارد.
مهندس جوان: شفافتر بيان كنيد.
– اعلام شده با همان مدل و شيوه گذشته، كه ما را به روز سياه امروز نشانده مناسبات اقتصادي را ادامه خواهند داد ولي با روشي اعتدالي.
مهندس جوان: يعني چه مدل و شيوهاي؟
– تعديل ساختاري و خصوصيسازي يا همان برنامه و مناسبات تحميلي سرمايه داري جهاني.
مهندس جوان: چه اشكالي داره ؟ همهی دنيا اين راه را میروند.
– بدين صورت كه شما گفتيد نيست. اين مناسباتي است كه قدرتهاي اقتصادي جهاني براي منافع خود با ابزار تحريم اقتصادي و قدرت نظامي ناتو به جهان، تحميل كردهاند. در حقيقت كاناليزه كردن اقتصاد كشورهاي عقبرانده شده به سوي سرمايهداري جهاني است. اين حكومتهاي واپس مانده در جهانبينيهاي فئوداليستي و سر درگم در شبه دانشهاي قرون وسطايي، به نام سنت نمیتوانند دركي از راه ديگري داشته باشند و اگر هم به اين شناخت برسند، توانايي درك دوران گذار را ندارند و از سوي ديگر شمشير آختهی ناتو هر آن بر گردن آن ملت فرود میآيد.
مهندس جوان: فكر نمیكني خيلي نااميدي؟
– شايد، شايد هم نه. چون معيارهاي من بررسي عمل كردهاست نه ادعاها.
مهندس جوان: با خنده، آخه هنوز اين دولت كارش رو شروع نكرده!
– ولي اعلام نموده با همان مناسبات نئوليبراليستي میخواهد …
مهندس جوان: اينها را يك بار گفتي تكرار نكن. يك استدلال جديد مطرح كن.
– اگر اجازه بدهي میخواهم روند اين مناسبات را تا به امروز، به صورت چكيده بيان كنم . اصول بنيادي اين مناسبات بيتوجهي به قاعده جامعه، به زندگي زحمتكشان كشور و قانونزدايي به نفع سرمايهداري مالي است و تا به امروز به اين صورت آن را عملي نمودند. اولين دولت بعد از جنگ با تعديل ساختاري استخدام رسمي را حذف نمود و استخدامها را به صورت قراردادهاي كوتاه مدت به نفع واسطهها و دلالها اجرايي نمود. بدون توجه به حقوق زحمتكشان. دولت بعدي اصلاحطلب بود كه آن هم اين روند ضدمردمي را كامل كرد. با حذف كارگاههاي زير ده نفر از شمول قانون كار بزرگترين بخش كارگري ايران را از خدمات درماني، بازنشستگي و تامين اجتماعي محروم نمود و ميليونها خانوار كارگري را به زير حداقلهاي زندگي كشاند. بدون هيچ آيندهاي براي كودكان كه ناچار به جاي درس، كار كنند. دولت بعدي اصولگرا شد كه كار را با سرعت بسيار شديدتر (شوك درماني اجتماعي) با كارمزد منعطف و اعلام مناطق بزرگ كارگري تحت عنوان منطقه آزاد تجاري دهها هزار كارگر و مهندس را از شمول قانون كار خارج كردند. دولت فعلي هم نه با پرخاش و خشم، بلكه با لبخند و ديپلماسي، همان راه را میخواهند برود. اين كجايش جايي براي اميد میگذارد؟
مهندس جوان: ولي من در وجودم اميد میجوشد.
– تو حق داري، جواني و آينده را پيش رو داري. اگر اميدوار نباشي، میشوي مانند اين جماعت آن سوي ديوار آشپزخانه، مجذوب توهمات هنرپيشگاني كه براي سياستهاي مصرف امپرياليستي رمانهاي اين چنيني مینويسند و بازی میکنند. اميدوارم اميد تو به ياس تبديل نگردد.
يك باره هوار بلند چند نفر با هم اوج گرفت : گُل ، گُل آبيته، آبيته و از شادي به رقص در آمدند .
مهندس جوان: من فكر میكنم استدلال تو يك جايي لنگ میزند
– به چه دليل؟
مهندس جوان: چرا اين نوع مناسبات در كره جنوبي در چين و … پاسخ داده؟
– درست میگويي؟ ولي كارايي اين مناسبات و تاثيرات اجتماعي آن، بستگي به عوامل متعددي دارد. ابتدا بايد ديد چه كساني با چه هدفهايي میخواهند چنين برنامه اقتصادي را كاربردي كنند. كساني بدون توجه به نظرات مردم و با بياطلاعي از چند و چون ساختارهاي اقتصادي كه دنبالهرو آن شدهاند، آن هم در حالي كه چشمشان را به دهان عدهاي مشاور و دكتراي اقتصاد دوختهاند كه آموزش ديدهی اقتصاد نئوليبراليستي هستند و چيزي فراتر از آموختههايشان را درك نمیكنند؟ يا گروهي كه منتخب واقعي مردمند و خود را موظف به پاسخ گويي به مردم میدانند و هدفهاي آنها بهبود و رفاه زندگي فعلي مردم و برنامهريزي براي اشتغال نسل آينده است و مردم را تنها، چند واسطه و دلال و بازاري سنتي نمیدانند. اين گروه میدانند كه براي تداوم يك اقتصاد پويا در جهان، مبادلههاي اقتصادي يك ضرورت غيرقابل اجتناب است، بدين جهت با توجه به درجه و مرتبهی رشد صنايع و تكنولوژي در كشور، آن نوع از روابط اقتصادي با جهان را مورد توجه قرار میدهند كه بتواند حداكثر منافع ملت را تامين كند و حداقل صدمات اقتصادي را به جامعه وارد كند . شاید اين نوع نگاه در افريقاي جنوبي، برزيل، چين، ويتنام كاربردي شده است، شاید هم نه و دلایل دیگری وجود دارد که باید آن را دقیق بررسی کرد. ولي برآيند مشاوران اقتصادي دولتهای ما، پس از24 سال تجربهی خصوصيسازي گسترده، ورشكستگي صنايع و افت توليد، تعطيلي كارخانهها و پروژههاي بزرگي نفتي – پتروشيمي، بيكاري گسترده، فقر و تورم و ركورد اقتصادي، كودكان كار، فحشاي زير 20 سال و … است.
مهندس جوان: اين مسائل كه گفتي اگرچه درست است، ولي يك نوع كليگويي است میتوني كمي در مورد كره جنوبي و رشد فوق العاده آن بگويي؟
-كشوري مانند كره جنوبي به دليل وجود ديكتاتوري طولاني و فقر، يك نيروي كار بسيار ارزان دارد. آن هم كارگراني كه با حقوق مدني، اجتماعي و اقتصادي خود آشنا نيستند. سرمايهداري نئوليبراليستي چون تنها هدفش سود است تكنولوژي و كارخانهاش را به چنين سرزميني میبرد، مشروط بر اين كه عضو تجارت جهاني باشد و ملزم به رعايت قوانين يك طرفهی آن باشند ، كه به نفع سرمايهگذار است. سرمايه دار از منابع ارزان آن ديار به شدت بهره برداري میكند و با تكنولوژي مدرن خود به توليد انبوه و بسيار ارزان میرسد و تنها با پرداخت يك حداقل ناچيز بنام كارمزد و بدون تامين اجتماعي …
مهندس جوان: صبر كن، صبر كن . پس دولتهاي ما نیز كه به شدت به دنبال قانون زدايي هستند و قانون كار را به صورتهاي مختلف بياثر كردهاند براي جلب سرمايهگذاري خارجي است؟
– كاملاً درست مطلب را گرفتي
مهندس جوان: يعني دولتها براي جلب سرمايه گذاري خارجي حقوق ملت را پايمال میكنند؟
– درسته، براي يك نئوليبرال، ارزش مردم در حد يك ابزار كار براي توليد است. ارزشهاي انساني – اخلاقي در اين ساختار جايگاهي ندارند و بيشتر يك شوخي تلقي میشوند. اين كشورها در شكل، به سرعت صنعتي شدهاند ولي با درونمايهاي ضدانساني و حتي كارخانههاي ايجاد شده هم براي آينده آن مردم جايي از اميد ندارد. چون سرمايهدار طبق قوانين تجارت آزاد اختيار تام و مطلق دارد كه هر گاه اراده كند سود و سرمايه و تكنولوژياش را با خود ببرد، هيچ نيرويي قادر به جلوگيري از او نيست. لذا آنچه به جا میماند، بيچيزي و فقر سياه است.
ولي در كشورهايي مانند برزيل، چين و افريقاي جنوبي، وضع متفاوت است. در آن جا (به خصوص در چين) آزادسازي اقتصادي كاربردي شده يعني دولت با حفظ مالكيت صنايع بزرگ، سرمايهگذاري خارجي را تشويق كرده بيايد و كارخانه توليد كالايي بوجود آورد. رقابت اقتصادي بين بخش دولتي كه ديگر دولت از آن حمايت اقتصادي نمیكند و بخش خصوصي، چين را به اين رشد اقتصادي رسانده و توانسته براي جمعيت ميلياردي خود اشتغال ايجاد كند و… البته این به معنای آن نیست که بگوییم این دولتها منافع واقعی کارگران و زحمتکشان کشورشان را مد نظر دارند و به اصطلاح مردمی اند و… ، آنها نیز دولتهای سرمایهداریاند که سود برایشان از همه چیز مهمتر است، اما اين واقعيتهاي آن كشورها است و نسخهاي براي اقتصاد ما نيست.
در كشور ما منابع ملي كه به همهی مردم تعلق دارد و صنايع بزرگ توليدي را به خوديها واگذار كردند. به افرادي كه از صنعت چيزي نمیدانند. آنها هم زمين كارخانهها را تقسيم كرده و آمادهی فروش نمودهاند. تنها با رانت دلارهاي نفتي ِشركتهاي مالي جهاني، رشد كردهاند و با واردات بي رويه، صنايع اين مملكت را از هستي ساقط كرده و كشاورزي را نابود نمودهاند. كشاورز ايراني چشم اميدش به مبلغ يارانههاست و مصرف كنندهی سير و پياز چيني شده است.
مهندس جوان: خيلي نااميد كننده است.
– واقعيت اين است كه اگر بخواهند همين مناسبات اقتصادي را ادامه دهند، حتي اگر مساله انرژي هسته اي را حل كنند ، كشور به سرعت به سوي يك انفجار كور میرود.
5 / 7 / 1392