“آزادی مطبوعات” در دولت “اعتدال و امید”!
سیاوش دانشور
یادمان نرفته که در دوره دو خرداد بعد از تسخیر کابینه و مجلس اسلامی توسط اصلاح طلبان حکومتی و جوش و خروش اپوزیسیون پرو رژیم برای اصلاحات اسلامی و اجرای “بدون تنازل قانون اساسی”، بالاخره لایحه مطبوعات به صحن مجلس ارتجاع آمد. این لایحه قرار نبود آزادی بیان کمونیستها و بی دین ها و یا انتشار روزنامه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی را رسمیت دهد. قرار نبود کسانی که همیشه “ملحد” و “مرتد” و “منحله” و “واجب القتل” بودند و کرور کرور کشتار شدند، حال مشمول الطاف اصلاحات اسلامی شوند! خیر، مطبوعات طبقه کارگر و جنبش آزادی زن و سازمانهای اپوزیسیون همواره جزو ممنوعه ها بودند. اتفاقا خاتمی و ارکستر اصلاح طلبان دینی برسر سرکوب کمونیستها و مخالفین نظام با دیگر برادران دینی شان مطلقا اختلاف نداشتند. لایحه مطبوعات قرار بود “آزادی مطبوعات خودی ها” را رسمیت دهد. خاتمی رئیس جمهور، شیخ مهدی کروبی رئیس مجلس، دو قوه از سه قوه در اختیار اصلاح طلبان، با طیف وسیعی از کهنه قمه کش ها و آدمکش های طرفدار خمینی و تازه “دگر اندیش” و “اصلاح طلب”، از خلخالی و گیلانی و تبریزی و حجاریان و گنجی و نبوی و دیگران، ناگهان با یک فوت “آقا” جملگی دود شدند و هوا رفتند! “حضرت آقا”، جناب “رهبر” پیام داد که لایحه در مجلس طرح نشود و کروبی گماشته کهنه کار نظام گفت بله. مجلس اسلامی اصلاح طلب هم دم نزد. خاتمی “رئیس جمهور 20 میلیونی” هم همینطور! درست همینجا کمر نهضت دو خرداد شکست. بقیه داستانهای بعدی و دعواها در مجلس و رشادت های اسلامی صرفا پارازیت هائی در سیاست ایندوره محسوب میشد. آن پدیده که قرار بود “ایران را متحول کند” و امید خیلی ها شده بود شکست خورد و به همان قبرستانی برگشت که از آن درآمده بود.
در دوره احمدی نژاد کلید پروژه حذف برادران دینی و پیاده کردن شان از “کشتی نظام” به بهانه رویدادهای سال 88 زده شد. اینجا اتفاقا اصلاح طلبان حکومتی که خود “پیشکسوت” و مجری و سازمانده قمه کشی و سرکوب و بستن روزنامه ها و “منحله” اعلام کردن سازمانهای اپوزیسیون در جمهوری اسلامی بودند، قربانی بیدادگاههای فرمایشی، پرونده سازی و اعترافات زیر شکنجه، و “منحله” اعلام شدن روزنامه و احزاب شان شدند. جراحی اصلاح طلبان از بدنه نظام و توهم یکدست شدن حاکمیت، به صد پاره شدن بدنه حکومت و شرایط انفجاری داخلی و خارجی منجر شد. دوره عر و تیز احمدی نژاد با تعمیق بحران جمهوری اسلامی پایان یافت. باید ارتجاع اسلامی برای بقای خود چاره دیگری می اندیشید.
بن بست همه جانبه جمهوری اسلامی و “خطر” سقوط نظام، بار دیگر به خط رفسنجانی امکان داد تا از حاشیه به متن سیاست در جمهوری اسلامی بیاید. روحانی با مشتی ادعای پوچ و وعده توخالی زیر تابلوی “دولت اعتدال و امید” جلوی صحنه آمد. “آزادی مطبوعات” از جمله وعده های وی بود و همین یک تکه استخوان کافی بود که موجب تمجید ژورنالیست های اسلام زده و اصلاح طلب دینی طرفدار جمهوری اسلامی و سخن سرائی در باب “آغاز دوران عقلانیت و امید و اعتدال” شود. از جمله برای انتشار مجدد روزنامه های “نشاط” و “هم میهن” جار و جنجالی بپا کردند. اینبار هم با اعلام قوه قضائیه انتشار این دو روزنامه رژیمی و “خودی” قبل از انتشار متوقف شد. اظهارات شمس الواعظین در باره توقف انتشار روزنامه نشاط، خصلت نما و آئینه شخصیت یک تیپ اجتماعی بله قربان گو و تو سری خور و در عین حال دارای منفعت مادی و جنبشی است که تحت هر شرایطی از حاکمیت جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی آن دفاع میکنند. باز هم امید حضرات به یاس تبدیل شد!
دولت “اعتدال و امید” جمهوری اسلامی با رکورد زدن در خونریزی و قتل عمد دولتی آغاز کرد و برای بقا بر همین منطق سرکوبگرانه در سیاست و اقتصاد و فرهنگ متکی خواهد شد. جمهوری اسلامی حتی نمیتواند آزادی سیاسی را در درون صف قسم خورده ها و حساب پس داده های نظام اسلامی تضمین کند. مردم و مخالفین و کمونیستها که جای خود دارند. آنهائی که تلاش میکنند با عرق ریختن این تحجر اسلامی را به مردم ایران بفروشند، شرکای حاکمیت جنایت اسلامی در ایران اند. در قاموس اینها، “حق و آزادی” به هزار قید و شرط اسلامی و ناسیونالیستی و امنیتی محدود میشود. اینها در بهترین حالت آزادی را برای بورژوازی و باندهای اسلامی میخواهند و نه برای کل جامعه.
آزادی مطبوعات را تنها جنبشی میتواند تامین و تضمین کند که نفس خواست “حق آزادی بیقید و شرط بیان و عقیده” را وارد فرهنگ سیاسی جامعه ایران کرد: جنبش کمونیسم کارگری!
3 http://www.hekmatist.org/index.php دسامبر 2013