اخبار کارگری
٦آذر ـ ١١ آذر ماه ١٣٩٢
نسان نودینیان
داوود رفاهی
اعتراضات
اعتصاب کارگران شرکتهای پتروشیمی بسباران و خوارزمی با خواست افزایش مزد
اتحادیه آزاد کارگران ایران: کارگران پتروشیمی خوارزمی از صبح دیروز با خواست افزایش مزد دست به اعتصاب زده اند و صبح امروز کارگران پتروشیمی بسباران نیز به این اعتصاب پیوستند.
بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، کارگران پتروشیمی خوارزمی در حالی از صبح دیروز دست به اعتصاب زده اند که مدیرعامل پتروشیمی بندر امام در روز ٢٩ مهر ماه بدنبال اعتصاب این کارگران و همچنین کارگران پتروشیمی فراورش دستور العمل افزایش ٣٢ درصدی مزد آنان را امضا کرده بود اما از آنجا که این دستور العمل تحقق پیدا نکرده است کارگران پتروشیمی خوارزمی از صبح دیروز دست به اعتصاب زدند و کارگران پتروشیمی بسباران نیز که قبلا با خواست افزایش مزد اعتصاب جداگانه ای را کرده بودند و توجه چندانی به خواست آنان برای افزایش حداقل مزد نشده بود به اعتصاب کارگران پتروشیمی خوارزمی پیوستند و از صبح امروز دست از کار کشیدند.
بنا بر اظهار کارگران پتروشیمی های خوارزمی و بسباران، آنان دیگر با افزایش ٣٢ درصدی دستمزد شان که قبلا مورد توافق مدیر عامل پتروشیمی بندر امام قرار گرفته بود موافق نیستند و خواهان افزایش چندین برابری دستمزدهایشان می باشند.
بنا بر آخرین خبرهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران، اعتصاب این دو شرکت پتروشیمی در مجتمع پتروشیمی بندر امام همچنان ادامه دارد و مسئولین پتروشیمی بندر امام تاکنون عکس العملی به آن نشان نداده اند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – ١١ آذر ماه ١٣٩٢
اعتصاب کارگران پیمانی قطار شهری اهواز
٣٠٠ نفر از کارگران قطار شهری اهواز که در بخشهای «حمل و نقل» و «حفاری تونل» از روز سه شنبه (٥ آذر) تا (٩ آذر) در اعتراض به عدم دریافت ٥ ماه حقوق خود دست از کار کشیده و خواستار دریافت حقوق معوقه خود از پیمانکار مجری احداث این پروژه (شرکت کیسون) هستند. حاشیه های اعتراض: مدیر عامل قطار شهری اهواز نیز ضمن تایید وقوع اعتراض توسط کارگران شرکت پیمانکاری کیسون، دلیل پرداخت نشدن معوقات حقوقی کارگران پیمانی را ابلاغ نشدن اعتبارات مالی پروژه قطار شهری اهواز دانست. و در حال حاضر هیچ یک از پروژههای قطار شهری در کشور تامین اعتبار نشدهاند.
تجمع کارگران «پارس قو»شهرستان ری
٩آذر: کارگران کارخانه روغن نباتی «پارس قو» در اعتراض به سیاستهایی که به تازگی از سوی مدیریت جدید این مجموعه برای محاسبه حقوق و مزایای آنها اتخاذ شده است، در محوطه کارخانه تجمع کردند. در مدت هفت ماهی که از استقرار مدیریت جدید این مجموعه تولیدی میگذرد، در نحوه محاسبه و پرداخت حقوق ماهیانه کارگران تغییراتی ایجاد شده است. کاهش ناگهانی حقوق اضافه کاری و پاداش بهرهوری، عدم بازبینی و افزایش نیافتن برخی مزایای قانونی مانند حق ناهار و ایاب و ذهاب و پرداخت مطالبات ماهیانه کارگران با ١٠ تا ١٥ روز تاخیر از تغییراتی است که با استقرار مدیریت جدید در این واحد تولیدی روی داده است. در کارخانه روغن نباتی ٣٠٠ نفر قو مشغول به کارند.
اعتصاب و تجمع اعتراضی ٨٠٠کارگر شرکت اسفالت طوس
٧آذر: ٨٠٠کارگر شرکت آسفالت طوس معدن «چادرملو» در اردکان برای واقعی شدن حق بیمه ،اجرای طرح طبقهبندی مشاغل وبازگشت بکارهمکاراخراجیشان،بعد از ظهر روز سه شنبه (٥ آذرماه) اقدام به برپایی تجمع اعتراضی کردند. شورای تامین شهرستان اردکان روز شنبه،برای بررسی مطالبات کارگران شرکت آسفالت طوس از پیمانکاران معدن سنگ آهن چادرملو،تشکیل جلسه خواهد داد. ١٤٠٠ کارگری که به واسطه استخدام در این شرکت پیمانکاری در معدن چادرملو کار میکنند منتظر نتیجه این جلسه هستند. اطلاعات بیشتر: کارگران در اعتراض به دستمزدهای ناعادلانه و همچنین اخراج یکی ازهمکارنشان بیش از یک ساعت دست از کار کشیده و تجمع کردند. پس از حضور کارفرما در جمع کارگران متحصن و طرح وعدههایی برای حل مشکلات کارگران، این اعتراض به طور موقت خاتمه یافت. و قرار شده است تا روز شنبه (٩ آذرماه) به مشکلات کارگران رسیدگی شود و همچنین بنا به خواست کارگران، اخراج دو نفر از کارگران منتفی شود. از ٢٠ سال قبل که فعالیت شرکت پیمانکاری آسفالت طوس با ٢ هزار کارگر در مجتمع صنعتی چادرملو آغاز شده است رعایت نشدن حقوق کار مورد اعتراض کارگران بوده است اما پیمانکاران توجهی به خواست کارگران نمیکردند. کارگران پیمانی معادن سنگ آهن چادرملو ٢٤ روز از ماه را به طور مداوم فعالیت میکنند.با وجود آنکه بیشتر کارگران از شهرستانها و حتی استانهای دیگر به این معدن آمدهاند، خوابگاه نامناسبی برایشان ساخته شده است. مسوول حراست فرمانداری اردکان در گفتگو با خبرگزاری رسمی دولت، درباره دلایل اعتراض کارگران گفته است: «سه نفر که در این کارخانه باعث اغتشاش و بینظمی میشدند به صورت قانونی و با توافق اداره کار اخراج شده بودند و دلیل اعتراض کارگران نیز همین بود و آنها خواستار بازگشت افراد اخراجی بودند.».
نا امنی محیط کار
اردکان: مرگ ٣کارگرومصدومیت یک کارگر
٦آذ: در ریزش معدنی در روستای ساغند از توابع بخش خرانق اردکان ٣ نفر از کارگران این مجموعه در این حادثه جان خود را از دست دادند.
مصدومیت١٦کارگر شرکت کشت و صنعت نیشکر کارون
٥آذر: یکدستگاهمینیبوسحاملکارگرانشرکتکشتوصنعتنیشکرکارونکهدرحالبازگرداندنکارگرانازمحلکاربودبایکوانتنیسانبرخوردکرد. دراینتصادفکهدرجادهدزفول– شوشترودرنزدیکیروستایˈچغاپهنˈ رخدادسرنشینانخودرومینیبوسمجروحشدند. جادهدزفول– شوشترباعرضکمازراههایسانحهخیزاستانخوزستاناست.
چهارمحال وبختیاری: شش برابر شدن مرگ ناشی از حوادث کار
مدیرکل پزشکی قانونی چهارمحال وبختیاری اعلام کرد: مرگ ناشی از حوادث کار در این استان طی هفت ماه سپری شده از سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته شش برابر شده است.در این مدت در استان ١٢ نفر به علت حوادث کار فوت شدهاند که این مرگ و میر در مدت مشابه پارسال دو نفر بوده است.درگذشتگان حوادث ناشی از کار در استان ١١ نفر مرد و یک نفر زن بودهاند.وی تعداد کل فوتیهای حوادث کار استان در سال گذشته را ٩ نفر عنوان کرد و اظهار داشت: این رقم در سال ٩٠، ١٣نفر بوده است.فوت ناشی از حوادث کار به مرگی که متعاقب صدمات و یا عوارض یک اتفاق غیرمنتظره و پیش بینی نشده در حین انجام وظیفه یا کار برای فرد پیش میآید، اطلاق میشود.مصدومان حوادث کار که امسال به پزشکی قانونی مراجعه کردند نیز ١٨٦ نفر بودهاند که این تعداد نیز نسبت به مدت مشابه سال قبل ١٤/١١ درصد افزایش داشته است.این گزارش حاکیست، از ابتدای امسال تاکنون ٢٣هزار و ٥٠٤ نفر در استان برای دریافت خدمات به پزشکی قانونی مراجعه کردند.
دستمزدهایپرداختنشده
عدم پرداخت ٣ماه حقوق و٦ماه حق بیمه کارکنان شهرداری عنبرآباد
٩آذر: فارس از عنبرآباد، نعمتالله حسینزاده شهردارعنبرآباد، پیش از ظهر امروز در جمع خبرنگاران اظهار داشت: حدود سه ماه حقوق کارمندان و شش ماه بیمه کارکنان شهرداری عنبرآباد پرداخت نشده است که جمعا حدود ٥ میلیارد ریال معوقه کارکنان این شهرداری است.
تأخیر ٣ تا ٥ ماهه در پرداخت حقوق کارگران رنگین نخ سمنان
٥آذر: تعویق سه ماه حقوق ٥٠ نفر از کارگران رسمی و تعویق ٥ ماه از حقوق ٢٥ کارگر قراردادی کارخانه رنگین نخ سمنان. تعداد کارگران این کارخانه در حال حاضر ٧٥ نفر است و این کارگران علاوه بر حقوق، سنوات، عیدی و پاداش سال گذشته (٩١) را نیز از کارفرما طلب دارند. مشکل دیگر این کارگران تعویق در پرداخت بیمه است . با وجود اینکه کارفرما از حقوق ماهیانه کارگران مبلغی را به عنوان سهم کارگر (٧ درصد) کسر کرده است اما به صورت مداوم آن را به تامین اجتماعی واریز نکرده است و کارگران را دچار مشکلات بیمهای کرده است. درهمین رابطه،١٤ کارگر این کارخانه که اخیرا امکان بازنشستگی با مشاغل سخت وزیان آور را پیدا کردهاند به دلیل فواصل بیمهای و ممانعت کارفرما در پرداخت سهم ٤ درصدی خود امکان بازنشستگی را ندارند.
كارگران
مصاحبه سایت اتحاد با جعفر عظیم زاده پیرامون تجمع کارگری سوم آذر ماه در محل وزارت کار و ضرورت سراسری شدن اعتراضات کارگری! سایت اتحاد: در پی نامه هماهنگ کنندگان طومار چهل هزار نفری کارگران به وزیر کار و عدم پاسخ عملی و مناسب وزارت کار به آن، این کارگران سوم آذر ماه جاری همراه با کارگرانی از کارخانه ها و مراکز مختلف کارگری در تهران دست به تجمع در محل وزارت کار زدند، اما در همان لحظات اول شکل گیری این تجمع پلیس امینت آنرا مورد هجوم قرار داد و در نتیجه این وضعیت، این تجمع آنچنان که می باید نتوانست شکل بگیرد اما صف اول کارگرانی که موفق به ورود به محوطه وزارت کار شده بودند توانستند با ایستادگی قاطعانه خود به تجمعشان ادامه دهند و آنرا با سخنرانی و قرائت قطعنامه پایان دهند. در این رابطه و در رابطه با شیوه برخورد دولت با اعتراضات کارگری، جعفر عظیم زاده عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران و از هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی به سایت اتحاد اظهار داشت: ما این تجمع را از حدود دو هفته پیش تدارک دیده بودیم و علیرغم محدودیتهای بسیاری که برای تجمعات کارگری، بویژه از نوعی که ما برگزار می کنیم وجود دارد کارگران شاغل و بازنشسته زیادی از کارخانه های مختلف تهران برای شرکت در آن اعلام آمادگی کرده بودند و تا ساعت ١٠ صبح بتدریج در اطراف وزارت کار جمع شده بوند اما از آنجا که نیروهای پلیس امنیت پیشاپیش و از ساعت ٨ صبح در آنجا حضور پیدا کرده بودند موفق شده بودند بسیاری از کارگران را از محل دور کنند با اینهمه چنانچه با تهاجم پلیس امنیت مواجه نمیشدیم در همان ساعت اول تجمع حدود سیصد کارگر به آن می پیوستند. چیزی که در این تجمع بیش از هر چیز دیگری به نظر من برجسته بود این بود که علیرغم حضور نسبتا چشمگیر نیروهای پلیس امنیت و ممانعت آنها از ورود صف اول کارگران به محوطه وزارت کار، آنان مصممانه به آنجا وارد شدند و محکم و استوار تجمع خود را آغاز و آنرا طبق برنامه با قرائت قطعنامه به پایان رساندند. چرا سیصد کارگر و نه بیشتر؟ ببینید همانطور که همگان میدانند بر پائی تجمعاتی از نوع تجمعی که ما برگزار میکنیم با حساسیت بالائی از سوی دولت و نیروهای امنیتی مواجه است بطوریکه ما سال گذشته به صرف اینکه درخواست مجوز برای تجمع کارگری داده بودیم به وزرات اطلاعات احضار شدیم. گذشته از این، ما برای برگزاری این نوع تجمعات در محل وزارت کار که حتی نیازی به مجوز ندارد با محدودیتهای بسیار شدیدی مواجه هستیم بطوریکه در صورت رسیدن خبر برگزاری این نوع تجمعات به گوش نیروهای امنیتی، آنان ساعاتی قبل از شروع تجمع در محل حاضر میشوند و اجازه شکل گیری به آنرا نمیدهند. به همین دلیل ما ناچاریم بصورت چشم در چشم، خبر برگزاری تجمع را به همکارانمان بدهیم و خوب خود همین، امکان هر گونه اطلاع رسانی نسبتا قابل قبولی را از ما سلب میکند. ما حتی قادر نیستیم از طریق اس ام اس اقدام به خبر رسانی کنیم چرا که میدانیم چنانچه نیروهای امنیتی خبر برگزاری تجمع را بشنوند ساعتها پیش از ما در محل حاضر میشوند و هر کسی را که در محدوده تجمع حضور پیدا کند پراکنده میکنند. ما نمونه این برخورد را بارها تجربه کرده ایم و اینبار نیز که تلاش کردیم بر خلاف دفعات قبل با جمعیت بیشتری تجمع خود را برگزار کنیم بار دیگر آنرا دیدیم. به همین دلیل و دلایل بسیار دیگری که از حوصله این گفتگو خارج است ما ناچاریم برای اینکه بتوانیم اعتراض خود را اعلام کنیم و موفق به بر پائی آن شویم بشکل محدودی اقدام به آن نمائیم. مگر شما کار غیر قانونی میکنید که مجبورید در محدوده کوچکی نسبت به تجمعی که بر پا میکنید اطلاع رسانی کنید؟ مطلقا چنین نیست، بر پائی اعتراض کارگری در محوطه وزارت کار نیازی به مجوز ندارد، وزارت کار مسئول مستقیم و بلاواسطه مسائل کارگری است و خوب کارگر اگر شکایت و اعتراض خود را به آنجا نبرد کجا ببرد. اما شرایط در ایران بگونه ای است که نیروهای امنیتی هر آن کاری را که دلشان میخواهد میکنند. روز سوم آذر که ما تجمع کردیم علیرغم اینکه نیروهای انتظامی بطور کاملا قابل توجهی در وزارت کار مستقر بودند با اینحال این نیروها در آنروز کاره ای نبودند و نیروهای پلیس امنیت اختیار آنجا را بدست گرفته بودند و هر کاری که دلشان میخواست میکردند. گفتید به تجمعاتی از نوع تجمعی که شما برگزار میکنید حساسیت بالائی وجود دارد، منظورتان چیست. آیا تفاوتی بین اعتراضی که شما میکنید با دیگر اعتراضات کارگری وجود دارد؟ بله همینطور است. ببینید وقتی کارگران مثلا کارخانه ای مانند لاستیک البرز یا صنایع فلزی اعتراض شان را به مقابل وزارت کار یا هر نهاد دیگری میکشانند اغلب، شب قبل یا صبح همانروز تصمیم میگیرند و چنین تصمیمی در زیر سقف یک کارخانه است و از طرف دیگر این اعتراضات بطور مشخصی حول مسائل کارگران در یک کارخانه صورت میگیرد. خوب در چنین اعتراضاتی از یک سو تصمیم گیری و اطلاع رسانی بسیار آسان است و از طرف دیگر از آنجا که حول مشکلاتی از قبیل عدم پرداخت دستمزد در یک کارخانه است، تحمل آن نیز برای دولت نسبتا راحت است. اما کاری که ما میکنیم دارای خصلتی فرا کارخانه ای است و این پاشنه آشیل همه چیز در ایران است. ببینید تا آنجا که به اعتراضات در یک کارخانه بر میگردد اعتراضات کارگری در ایران حتی بدرجه ای موفق تر از کشورهای اروپائی است. اما تا آنجا که به کشمکش کارگران ایران بمثابه یک طبقه اجتماعی در یک بعد سراسری بر میگردد مسئله طور دیگری است. طبقه حاکمه در ایران به خوبی میداند که ریشه تمامی بدبختی های کارگران، در یک کارخانه و یا در تصمیمات یک کارفرما نیست بلکه فقر و فلاکتی که امروز بر کارگران ایران تحمیل شده است یک مسئله ملی است و تصمیم گیری و تصمیم سازی در باره سرنوشت کارگران توسط دولتهای مختلف و از بالای سر آنان صورت میگیرد. مثلا موقتی شدن قراردادهای کارگران ناشی از تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار است یا طرح استاد شاگردی که هم اکنون در برخی استانها اجرائی شده است طرحی است که نه توسط یک کارفرما، بلکه توسط دولت طراحی و اجرائی شده است و یا مسئله استقلال تشکلهای کارگری چیزی نیست که یک کارفرما آنرا تصویب و اعمال کرده باشد و مهم تر از همه اینها، مسئله حداقل مزد کارگران چیزی است که توسط دولت از بالا اعمال میشود و همچنین است اخراج کارگران، بیمه بیکاری، بازنشستگی و دهها و صدها معضل کارگری دیگر. بنا بر این هر قدم موفقیت کارگران در ایران برای برخورداری از حقوق انسانی شان چیزی نیست که توسط کارگران یک کارخانه بدست آید. اینرا دولت و حکومت گران نیز میدانند و به همین دلیل با حساسیت بالاتری با شکل گیری حتی زمینه ای کوچک (از قبیل کاری که ما میکنیم) برای حرکت سراسری کارگران مقابله میکنند. این حساسیت را نه در برخورد به تجمعات فرا کارخانه ای، بلکه بطور عریان تری در رابطه با تشکلهای مستقل کارگری نیز میتوان مشاهده کرد چرا که وجود تشکلهای مستقل کارگری مواد لازم را برای شکل گیری اعترضات سراسری کارگران فراهم میکند. علت اصلی تمامی فشارهایی که بر کارگران شرکت واحد و هفت تپه وارد شد نیز بدلیل اقدام این کارگران برای برپائی تشکل بود. آیا در شرایط عدم وجود تشکلهای کارگری امکان بروز اعتراض سراسری کارگران وجود دارد؟ اجازه بدهید قبل از پاسخ مشخص به این سوال شما بر این نکته تاکید بگذارم که تا زمانی که در ایران حرکتهای اعتراضی سراسری کارگری کلید نخورد هیچ تغییری ملموسی در وضعیت کارگران صورت نخواهد گرفت. میدانم اینکار در شرایط عدم وجود تشکلهای مستقل کارگری یک کار هرکولی است اما واقعیت این است که شکل گیری تشکلهای مستقل کارگری، خود قبل از هر چیز تابعی از رشد و سازمانیافتگی اعتراضات محلی و سراسری کارگران است. تشکل برای من کارگر یک آرمان نیست، تشکل بخشی از زندگی و حیات کارگر است به همین دلیل با رشد و انکشاف تلاش و مبارزه کارگر برای زندگی و بقا است که مقوله تشکل وارد شرایط کار و زیست اش میشود. به نظر من مقوله تشکل کارگری و مبارزه سراسری دو پدیده کاملا گره خورده به همدیگر هستند. از اینرو با همین امکانات اندک میباید اولین گامها را به سمت سراسری شدن اعتراضات کارگری برداشت. کاری که ما حول طومار اعتراضی انجام دادیم از این جنس است. ما توهمی به کاری که کرده ایم و در صدد ادامه آن هستیم نداریم، اصلا فکر نمیکنیم صرفا با طومار یا تجمعات کوچک میتوان وضعیت طبقه کارگر در ایران را دگرگون کرد اما فکر میکنیم بدون این گامهای کوچک، گامهای بلندتر را نیز نمیتوان برداشت. در عین حال که فکر میکنیم این نوع اعترضات در سطح محدودی هم که شده اثرات خود را میگذارد. شرایط معیشتی حال حاضر کارگران و برخورد دولت با آنرا چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر من وضعیت فلاکتبار معیشتی کارگران در ایران چنان روشن و آشکار است که چندان نیازی به توضیح ندارد اینرا هم دولت میداند و هم کارگران و هم افکار عمومی. اما در این میان تا آنجا که به دولت روحانی بر میگردد هیچ تغییر رویکردی را در رفتارهای وزارت کار نسبت به مسائل حاد کارگری نمیتوان مشاهده کرد. تازه به نظر من شیوه برخورد دولت روحانی نسبت به دولت های پیشین تا آنجا که به اعتراضات و مطالبات کارگری بر میگردد بدتر و تحمیق آمیزتر نیز شده است. مثلا وزیر کار وقتی بر کرسی صدارت نشست اعلام کرد اسم کارگر را شیک سازی خواهد کرد. آیا توهین آمیز تر از این وجود دارد که کسی بیاید و در روز روشن و چشم در چشم ات، با تو مانند یک احمق رفتار کند. من نمیدانم وزیر کار شعور کارگران ایران را چه فرض کرده بود که این بحث را به میان کشید. خوب اگر ندارید به کارگر بدهید، اگر میخواهید کارگر شرایط موجود را تحمل کند، باشد ما حرفی نداریم اما بیائید در رسانه های جمعی و با دادن آزادی به کارگران برای حرف زدن، مسئله را روی میز بگذارید. به جای فرستادن پلیس امنیت در حیاط وزارت کار به سراغ کارگران بیائید در جمع کارگران و آنان را قانع کنید که نمیشود دستمزد را زیاد کرد، نمیشود اجرای طرح استاد شاگردی را متوقف کرد و… ، به نظر من حکومت گران از یک چیز بسیار غافل اند و آن این است که تحمل وضعیت موجود برای کارگران، حتی اگر از فردا ریالی قیمت کالاهای اساسی افزایش پیدا نکند ناممکن است. ببینید هر انسانی وقتی سر مسئله ای گرفتار میشود آنرا تا یک ماه، شش ماه، یکسال تحمل میکند اما اگر قرار باشد آن گرفتاری بیش از اینها تداوم پیدا کند طبیعی است که دست به کار دیگری میزند. برای ما کارگران نیز وضعیت به همین شکل است، من نداری و فلاکت را تا شش ماه، یکسال تحمل میکنم اما در صورت تداوم به جائی میرسم که دیگر سیاه و سفید را تشخیص نمیدهم و دست به هر کاری میزنم. این آن چیزی است که وزارت کار دولت روحانی متوجه آن نیست به همین دلیل فکر میکند با دستگیری چهار کارگر پلی اکریل اصفهان و یا بر هم زدن تجمع کارگری در محل وزارت کار میتواند کارگران را بر سر جایشان بنشاند.
دولت باید به خواست و مطالبات کارگران احترام بگذارد
بهنام ابراهیمزاده: کانون مدافعان حقوق کارگر – چرا همهی وعدههای دولت جدید به زحمتكشان خاک میخورد؟ سه ماه از برگزاری مراسم تحلیف رییس جمهور میگذرد، سه ماهی كه زمان انتظار رایدهندگان برای گذر از بحرانهای اقتصادی بود. اما این سه ماه برای کارگران جنبهی دیگری نیز داشت. انتظار تصحیح مصوبهی دستمزد که در آخرین ماههای عمر دولت دهم در شورای عالی كار سترون ماند و با افزایشی توهینآمیز و غیرمنصفانه مواجه شد، چندان كه این افزایش حقوق حتی نیمی از تاثیر تورم بر قدرت خرید كارگران را هم جبران نكرد. از جمله شعارهای انتخاباتی اشتغال و کاهش نرخ بیکاری و بهبود معیشت مردم بود. اما امروز وقتی به جامعه مینگریم نه فقط اشتغالی ایجاد نشده بلكه به طور مرتب از اخراج و بازداشت معترضین به شرایط غیرانسانی حاكم بر محیط كار، خبر میرسد. فساد، رانتخواری، رشوه، حیف و میل کردن اموال و سرمایههای ملی در کشور، همچنان بیداد میکند و همه چیز همان جایی قرار دارد كه پیشتر هم بوده ست. واردات و نقش پر رنگ و بیرقیب دلالی در اقتصاد و اصرار بر تجربهی شكست خورده ی نئولیبرالیسم و عمل به توصیههای ویرانگر صندوق بینالملی پول و بانك جهانی، اقتصاد جامعه را ویرانتر و سفرهی كارگران را بیرنگتر كرده است. امنیت شغلی پایدار برای ایجاد آرامش شرط لازم و ضروریست. سلاح بیکاری و گرانی، نبود امنیت شغلی، کمبود دارو و هزینههای گزاف درمان و غذا و پوشاک و مسکن، زندگی کارگران و قشر کم درآمد و حتا اقشار میانهی جامعه را نشانه گرفته و تهدید میكند. سالهاست كه آرامش از جامعه رخت بر بسته و بیثباتی اقتصادی كه مستقیما معیشت خانوادههای کارگران را متاثر كرده، بر آرامش روانی جامعه تاثیر منفی گذاشته و موجب گسیختگی در خانواده و جامعه شده است. سرکوب و فضای اختناق سالهای گذشته، فعالیت تشکلهای مستقل کارگری را كه با عناوین مختلف مثل کمیتهی پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری، کمیته هماهنگی، کانون مدافعان حقوق کارگر، سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی، سندیكای فلزکار و مکانیک، اتحادیه آزاد کارگران ایران، اتحادیه كارگران پروژهای و… شناخته میشوند، با دیوار آهنین مواجه كرده و مانع از تاثیرگذاری مطلوب این تشكلها بر فضای عمومی شده است. این سركوب هنوز به همان روال سابق ادامه دارد، هم چنان که در حال حاضر تعدادی از اعضا و فعالان کارگری این تشکلها به اتهام دفاع از حقوق کارگران و تلاش برای تشکلیابی در زندان به سر میبرند. فشار بر تشکلها و فعالان کارگری و ایجاد فضای سرکوب و اختناق و اقدامات ضدكارگری توسط دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی، تنی چند از فعالان کارگری و اعضای دیگر جنبشهای اجتماعی را مجبور به فرار از کشور کرده است. به هر روی اکنون کارگران و دیگر اقشار زحمتکش و تشکلها و انجمنهای صنفی و سازمانهای مردمی خواستار برخوردی متناسب با شان انسانی هستند. دولت یازدهم با توجه به شعارهای انتخاباتیاش باید از فضای سرکوب اختناق و بازداشت در کشور جلوگیری كرده و موانع ایجاد شده در راه تشكلیابی سازمانهای مستقل كارگری را از مسیر حقجویی كارگران بردارد. جامعه كارگری با تهدید و تحدید جدی مواجه است. رئیس جمهور و همهی آنانی كه در موضع مسوولیت، ادعاهای فراطبقاتی دارند، گوش خود را برای شنیدن برخی از نیازهای حیاتی طبقه كارگر بگشایند و بشنوند گوشهای از آنچه را كه تا كنون نشنیده گذاشتهاند: الف. بیكاری به عنوان معضلی جدی جانمان را به لب آورده و گرانی و حذف یارانهها، این فاجعه را برایمان مضاعف نموده است. ب. خصوصیسازیهای گسترده و واگذاری كارخانهها و كارگاهها و اموال و سرمایههای ملی به بخش خصوصی نه فقط منجر به ایجاد اشتغال نشده كه حداقلهای به رسمیت شناخته شده ی زندگی را نیز از زحمتكشان شاغل در این گونه واحدها سلب كرده است. توقف این روند از جدیترین خواستهای ماست. پ. تجربه را تجربه كردن خطاست. با نقلقولی از “چامسكی” اندیشمند اقتصاددان آمریكایی به چند فراز دیگر از نیازهای مبرم كارگران خواهم پرداخت: “بیایید به آن بخشهایی از اقتصاد آمریکا که در عرصه بینالمللی رقابتی هستند نگاهی بیندازیم: بخش کشاورزی را میبینید که یارانههای عظیمی از دولت دریافت میکند! شرکتهای تک را میبینید که از صدقه سر پنتاگون (دولت) رشد یافته است، و همچنین شرکتهای داروسازی را مییابید که در پناه سرمایهگذاریهای دولتی در دانشگاهها و یارانههای دولتی تقویت شدهاند. اینها بخشهایی از اقتصاد آمریکا هستند که رقابتی شده اند. و این واقعیت در مورد هر کشور دیگری که دارای بخش اقتصادی موفق و رقابتی است صدق میکند: اقتصادهای موفق آنهایی هستند که دارای بخش دولتی بزرگ بوده اند! پس این شعار که سرمایهداری (بازار آزاد) عامل رشد است فقط یک شعار برای جهان سومیهاست. ما خودمان این شعار را نپذیرفتهایم و نمیپذیریم. از همان ابتدای عصر صنعتی شدن این گونه بوده است. در تمام دنیا شما یک کشور نمیتوانید پیدا کنید که بدون دخالت وسیع دولت در آن از طریق تعرفههای حمایتی بالا یا یارانه [برای بخشهای تولیدی اش]، توسعه یافته باشد. در واقع ما همواره تلاش کرده ایم تا جهان سوم از چنین پیش نیازهای توسعه اجتناب کند! و من فکر میکنم در این مورد استثنایی وجود نداشته باشد.” ١ – آزادی تشکلهای واقعی و مستقل کارگران ٢ – حقوق برابر در مقابل كار برابر صرف نظر از تبعیضهای رایج اعم از تبعیض جنسیتی، قومی، ملی، اعتقادی و…٣ – تضمین پرداخت دستمزد متناسب با یك زندگی استاندارد در همهی بخشهای اقتصادی توسط دولت برای همه كسانی كه آمادگی فروش نیروی كار دارند و یا فاقد توانایی برای اشتغالند. ٤ – تضمین مسكن و سرپناه مناسب برای همه ی مردم توسط دولت كه – با توجه به وجود بیش از ٤٠٠ هزار واحد مسكونی خالی فقط در تهران- امری كاملا عملی و امكان پذیر در كوتاه مدت است. ٥ – در شرایط موجود کارگران به عنوان صاحبان و مالکان اصلی سازمان تامین اجتماعی از مدیریت و نظارت بر آن محرومند. ایجاد شرایط مناسب برای اعمال مدیریت نمایندگان مستقل كارگران بر اندوختههای خود به عنوان یكی از خواستهای مان باید مورد توجه واقع شود. ٦ – اما فرجام سخن: بدیهی است که اجرا یا پایبندی مقاوله نامههای بنیادین کار مصوب سازمان جهانی کار ازجمله حق آزادانه تشکلهای کارگری و سندیکایی و ایجاد اشتغال و لغو قراردادهای سفید امضا و تعیین مزد عادلانه بر اساس اصل ٤١ قانون اساسی گام بنیادی و تعیین کننده در رفع بحرانهای ساختاری است. توسعه اقتصادی و اجتماعی و دموکراتیک نباید مغایر حقوق زحمتکشان و بیمهشدگان و کارگران باشد. با محروم کردن انسانها از زندگی شایسته به توسعهی اقتصادی دست پیدا نخواهیم کرد. دولت نباید بیش از این کارگران را نا امید كند. برای رفع مشکلات و معضلات جامعهی کارگری قدمی برداشته نشده و این میتواند منجر به خشم اعتراضی کارگران شود. آبان ماه ٩٢ بهنام ابراهیم زاده- زندان اوین- بند ٣٥٠- اتاق ٣
بی خبری از وضعیت افشین ندیمی ومهرداد صبوری
٦آذر: خانواده های دو عضو بازداشتی کمیته ی هماهنگی در شهر کامیاران بعد ازگذشت ٢١ روز همچنان از وضعیت سلامت فرزندانشان که در بازداشت اداره ی اطلاعات بسر می برند ،بی خبرند …کمیته ی هماهنگی دستگیری های متعدد وبی پایه واساس فعالین کارگری وهمچنین ادامه ی بازداشت افشین ندیمی ،مهرداد صبوری ودیگر کارگران وزندانیان سیاسی توسط اداره ی اطلاعات را شدیدن محکوم کرده وخواهان پایان دادن به این دستگیری ها و برخوردهای غیرانسانی است.
احضار مجدد خالد حسینی به دادگاه
٦آذر: سید خالد حسینی فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری برای بار چهارم جهت محاکمه احضار شد .روز چهار شنبه ٦/٩/٩٢ به وکیل وی آقای حمید خلج اطلاع داده شدکه نامبرده در روز١٦/١٠/٩٢ جهت محاکمه در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج حاضر شود. خالد حسینی که روز ١٧ اسفند ٩١و در استانه روز جهانی زن توسط نیروهای اداره اطلاعات در خانه اش دستگیر شده بود ،مدت٣١ روز در ان اداره بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت و سپس با قرار وثیقه ٥٠میلیون تومانی از زندان ازاد شد همچنین طی چند ماه گذشته چندین بار احضار و مورد محاکمه قرار گرفت که در آخرین احضار در تاریخ ٢٥/٨/٩٢ بنابه شکایت اداره اطلاعات در شعبه ٥ بازپرسی به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق نوشته و مصاحبه مورد بازپرسی قرار گرفت و ضمن دفاع ازخود در این بازپرسی از حیث اتهامات تبرعه شد. نیروهای امنیتی اداره اطلاعات می خواهند ازهر طریق ممکن به فعالین کارگری فشار وارد کنند تا از فعالیتهای کارگری و دفاع از حقوق کارگران دست بردارند . کمیته هماهنگی ضمن محکوم نمودن احضارومحاکمه خالد حسینی خواهان منع تعقیب این فعال کارگری و آزادی تمامی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی می باشد.
فراخوان مشترک سندیکاهای ترانسپورت سوئد، دانمارک و نروژ: زندانیان کارگری و سیاسی در ایران را آزاد کنید این فراخوان در تاریخ ١٠ نوامبر ٢٠١٣ در کنفرانس این سندیکاها که در شهر هلسینگ اورHelsingör دانمارک برگزار شد به تصویب رسید.فراخوان! زندانیان کارگری و سیاسی در ایران را آزاد کنید.سازمان جهانی کار ILO در نشست سال ٢٠١٣، جمهوری اسلامی ایران را در ردیف سه کشوری مد نظر قرار داد که در آن ها شرایط زندگی، آزادی های فردی و فعالیت های کارگری شدیداً محدود بوده و فعالین کارگری دائماً تحت تعقیب، پیگرد قضایی، اخراج از کار و تهدید به زندان قرار دارند.
فعالین کارگری در ایران علاوه بر تهدید به اخراج, پیگردهای قضایی و زندان, در طول بازجویی ها که از سوی نهادهای امنیتی و قضایی انجام می گیرد، با تحت فشار قرار گرفته و آن ها را مجبور به استعفاء از عضویت در تشکل های مستقل و آزاد کارگری خویش می نمایند. تنها جرم این فعالین فعالیت در جهت تأسیس سندیکاهای کارگری مستقل و آزاد و در راستای بهبود وضعیت زندگی و معاش کارگران و تامین امنیت شغلی می باشد. در لیست زیر ما فقط اسامی تعدادی از فعالین سندیکایی که به خاطر فعالیت های صنفی در جهت تشکل مستقل و آزاد سندیکایی در زندان به سر می برند، را ذکر کرده ایم: رضا شهابی، مسئول مالی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه محمد جراحی، عضو هیئت مؤسس سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان تهران و حومه و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری شاهرخ زمانی، عضو هیئت مؤسس سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان تهران و حومه و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری بهنام ابراهیم زاده، از اعضاء کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری و جمعیت کودکان کار و خیابان. فرزند او اکنون دچار بیماری سرطان است و تحت شیمی درمانی قرار دارد. عبدالرضا قنبری، عضو کانون صنفی معلمان ایران. رسول بداقی، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان ایران. علی اکبر باغانی، دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران. محمود بهشتی لنگرودی، بازرس و سخنگوی کانون صنفی معلمان. فعالین کارگری و سیاسی در شرایط بسیار نگران کننده ای در زندان های ایران به سر می برند. دادستان کل جمهوری اسلامی ایران در مورد زندانیان سیاسی و کارگریِ در زندان رجائی شهر گفته است که؛ ما به تدریج از شَرّ آن ها خلاص خواهیم شد. ما امضاء کنندگان این فراخوان خواستار؛
آزادی بدون قید و شرط کلیه زندانیان کارگری و سیاسی در ایران هستیم. تشکیل و اعزام “کمیته بین المللی حقیقت یاب” به ایران جهت بررسی شرایط فعالین کارگری و سیاسی در زندان های ایران. ما خواهان پایان دادن فوری برخوردهای غیر انسانی دگر اندیشان در ایران هستیم. ما خواهان بررسی شرایط معیشتی خانواده کارگران زندانی و ارسال کمک های مالی به آن ها هستیم. ما خواهان اجرا و رعایت قوانین بین المللی و کنوانسیون های بین المللی و کشوری که طبق آن اصول آزادی های سندیکایی و سیاسی، جهت ایجاد تشکیلات آزاد و صنفی و مستقل به عنوان حقوق اولیه شهروندی به رسمیت شناخته می شود هستیم.
پروین محمدی: ابهام در تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار ، امنیت شغلی را نابود کرده است– مسکوت ماندن حق اعتصاب کارگران درقانون کار. یک فعال مستقل کارگری با اشاره به تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار، این تبصره قانونی را زمینه ساز کاهش امنیت شغلی کارگران دانست.«پروین محمدی» در این باره گفت: امنیت شغلی کارگران طی دو دهه گذشته بدلیل عدم شفافیت تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار کاهش یافته است. این تبصره قانونی که به صراحت، قرارداد موقت در کارهای مستمر را غیر قانونی اعلام نکرده، تفسیر بردار و دوپهلو است و کارفرمایان با سوء استفاده از آن، قرارداد موقت در کارهای مستمر را بسط دادهاند.در تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار که به تعریف قرارداد کار میپردازد، ذکر شده است: «در کارهایی که طبیعت آنها جنبه مستمر دارد، درصورتی که مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی می شود.»محمدی در این باره ادامه داد: کارگران پیش از تصویب قانون کار در سال ٦٩، ٣ ماه به صورت آزمایشی برای کارفرما کار میکردند و سپس استخدام رسمی میشدند و از امنیت کامل شغلی برخوردار بودند اما ذکر تاریخ در تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار آن شرایط را بر هم زد.این فعال مستقل کارگری با تاکید بر اینکه تشکلهای کارگری طبق قاعده باید حافظ امنیت شغلی کارگران باشند، افزود: فصل ٦ قانون کار، هر گونه تشکل مستقل کارگری را قیچی میکند و تشکلهای کارگری، آنگونه که در این قانون تعریف شدهاند بیش از آنکه حافظ منافع نیروی کار باشند دغدغه امنیت کارخانه، کارفرما و کشور را دارند.محمدی که خود نیز در مقطعی عضو شورای اسلامی کار کارخانه صنایع فلزی ایران بوده است، با اشاره به ماده ٢٧ قانون کار که اخراج کارگران را به اجازه شورای اسلامی کار منوط کرده است، گفت: با توجه به آنکه ماهیت شوراهای اسلامی کار به گونهای است که با سیاستهای کارفرما و وزارت کار همراه باشند، بسیاری از کارگران رسمی طی دو دهه گذشته با اجازه این نهادهای صنفی از کار اخراج شدهاند. وقتی شرایط کارگران دائمی اینگونه است، امنیت شغلی کارگران قرارداد موقت به توضیح بیشتری نیاز ندارد.وی با انتقاد از سکوت قانون کار درخصوص حق اعتصاب کارگران، تصریح کرد: حق اعتصاب کارگران حین تصویب قانون کار بدلیل شرایط خاص کشور مسکوت گذاشته شد غافل از آنکه در سالهای بعد، کارگران برای دفاع از حقوق شان به این ابزار اعتراض صنفی نیاز دارند.این فعال مستقل کارگری با اشاره به اینکه «پس از انقلاب بخشی از سرمایه داران به خارج از کشور رفته بودند» بیان کرد: مسئولیت شرایط امروز کارگران، تنها متوجه قانون کار نیست و سیستم حاکم بر اقتصاد کشور طی دو دهه گذشته به گونهای پیش رفته که به صورت مکرر به صاحبان سرمایه برای بازگشت به کشور و سرمایهگذاری امتیاز داده شده است.وی افزود: قانون کار در دفاع از حقوق نیروهای کار رسمی موفق عمل کرده است ولی قانون باید جامعیت داشته باشد و حافظ منافع همه کارگران باشد و به همین دلیل از زمان تصویب، اهمیتش را به مرور از دست داده است.این فعال مستقل کارگری در پایان اظهار داشت که «قانون کار حق مرخصی زنان، حق شیردهی، سن قانونی کار و… را به رسمیت شناخته است اما آیا این موارد جزء نقاط قوت این قانون محسوب میشوند؟ نه؛ چون با همان تبصره ٢ ماده ٧ قانون کار چنان حملهای به حقوق نیروی کار شده است که سایر مواد حمایتی این قانون کارایی شان را از دست دادهاند.»منبع:ایلنا-٥آذر
دست از زندانی كردن كارگران معترض بردارید
در شرایطی كه كارگران و زحمتكشان جهان، و به ویژه اروپا، نسبت به تحمیل ریاضت اقتصادی و سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی و شرایط سخت بیکاری و خصوصیسازی، جدیترین اعتراضات را نسبت به دولتهای خود دارند، دولت ایران با دولتهای این كشورها به توافق میرسد و به عقبنشینیهای معنادار دست میزند و همزمان، با تشدید فشار به طبقهی كارگر و اقشار محروم در داخل، برای بریدن هر صدای اعتراضی به زور متوسل میشوند و با اخراج و زندان و… میخواهند مشكلات معیشتی مردم را در زیر تنگناهای امنیتی پنهان كنند تا صدا از هیچ گرسنهای بر نیاید و هیچ كارگری بر ستمی اعتراض نكند كه بنیادش را به باد میدهد. این تدبیری ست كه دولت جدید تا كنون برای زحمتكشان اعمال كرده است. اخراجسازیها و امنیتی كردن اعتراضات كارگری راه برونرفت مدبرانهی ادعایی دولت از بحرانهای هزار توی موجود نیست. كانون مدافعان حقوق كارگر، ضمن محكوم كردن بازداشت كارگران معترض کارخانه پلی اکریل اصفهان- جواد لطفی، عباس حقیقی، کیومرث رحیمی و احمد صابری- و دیگر فعالان كارگری، فشار به كارگران را پایمال كردن ابتداییترین حقوق انسانی میداند و خواستار آزادی بیقید و شرط همه ی كارگران و فعالان كارگری زندانی از جمله رضا شهابی، بهنام ابراهیمزاده، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، افشین ندیمی، مهرداد صبوری، وفا قادری، پدرام نصرالهی و سایر زندانیان سیاسی است. كانون مدافعان حقوق كارگر، همچنین ضمن حمایت از كارگران معترض کارخانه پلی اکریل اصفهان برای خواستهای به حقشان، خواستار همبستگی طبقاتی كارگران برای رسیدن به حقوق حقهی خود میباشد. كانون مدافعان حقوق كارگر از مبارزات قهرمانانهی كارگران در همه جهان و به ویژه كارگران كشورهای اروپایی حمایت كرده و خواستار همبستگی بینالمللی برای مبارزه كارگران علیه ستم طبقاتی ست. کانون مدافعان حقوق کارگر – آذر ٩٢
گزارش
دولت بیمه ١٠٠ هزار کارگر ساختمانی را پرداخت نکرده. ٢٠٠هزار نفر دیگر در نوبت هستند
رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی همدان خواستار پرداخت بودجه ٩٠٠ میلیارد تومانی بیمه کارگران ساختمانی به سازمان تامین اجتماعی شد. دولت طبق سهمیه اعلام شده توسط خودش برای بیمه ی ١٠٠ هزار کارگر ساختمانی که در نوبت هستند باید ٩٠٠ میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی پرداخت کند که تا به امروز این مبلغ به حساب سازمان واریز نشده است. وی با اشاره به تعهد دولت در خصوص بیمه ٢٠٠ هزار کارگر ساختمانی در سال ٩٢، ادامه داد: تا پایان تیرماه سال جاری، تنها ١٠٠ هزار کارگر ساختمانی تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی قرار گرفتهاند و ١٠٠ هزار کارگر ساختمانی دیگر در نوبتاند. سهمیه ٢٠٠ هزار نفری وعده داده شده با ٢ میلیون کارگر ساختمانی در سراسر کشور که متقاضی بیمه هستند و تا کنون بیمه نشدهاند فاصله بسیار زیادی دارد و این فاصله جز با حذف سهمیه بندی و جایگزینی در آمد حاصل از صدور پروانههای ساختمانی با بودجه دولتی ممکن نیست. سازمان تامین اجتماعی پرداخت کند. از این سهمیه ٥٠ هزار نفری، تنها ١٥٠٠ سهمیه به کارگران ساختمانی همدان تعلق میگیرد در حالی که در این استان بیش از ١٥ هزار کارگر ساختمانی متقاضی بیمه هستند بنابراین آن ١٥٠٠ سهمیه در برابر این ١٥ هزار کارگر رقم قابل توجهی نیست.
مشکلات ٢هزار کارگر نی برمجتمع کشت و صنعت کارون شوشتر
٥آذر: سنگینتر شدن بدهی بیمهای مجتمع کشت و صنعت کارون شوشتر در پی تأخیر در پرداخت حق بیمه دو هزار کارگر که به کار تخصصی قطع نیشکر اختصاص دارند. پس از اعتراضات سال گذشته کارگران نیبر که دامنه آن به پایتخت نیز رسید، نمایندگان کارگران و کارفرما جلسه مشترکی با سازمان تامین اجتماعی برگزار کردند که طی این جلسه مقرر شد بابت فصول بیکاری کارگران در سنوات گذشته (بسته به سابقه کار هر کارگر) کارفرما مبلغ ٧٠ میلیارد تومان به تامین اجتماعی واریز کند و به این ترتیب در سوابق بیمهای کارگران فصلی که بخشی از سال را بیکارند، فاصلهای ایجاد نشود. پرداخت رقم ٧٠ میلیارد تومان توافقی بود که طی چندین جلسه بین مسئولان تامین اجتماعی و نمایندگان مجتمع کشت و صنعت شوشتر انجام شده بود و این شرکت نیز در جلسه مذکور برای پرداخت این مبلغ اعلام آمادگی کرده بود. در حال حاضر تامین اجتماعی از دریافت مبلغ ٧٠ میلیارد تومان خودداری میکند. در جلسه ای که به تازگی با حضور نمایندگان تامین اجتماعی، وزارت کار، کارفرما و کارگران برای بررسی پرونده بیمهای این کارگران برگزار شد ، تامین اجتماعی اعلام کرده است مبلغ محاسبات انجام شده برای پرداخت سنوات این کارگران حدود ٩٠ میلیارد تومان است و محاسبات قبلی اشتباه بوده است. قابل یادآوری است، بسیاری از این کارگران به سن بازنشستگی رسیدهاند اما به دلیل وجود فاصله در پرداخت حق بیمه فصول بیکاری، امکان بازنشسته شدن و استفاده از مزایای تامین اجتماعی را ندارند. کارگران نی بر مجتمع کشت و صنعت کارون شوشتر واقع در استان خوزستان، علاوه بر اتصال سوابق بیمهای، خواستار قرار گرفتن تحت حمایت قانون مشاغل سخت و زیانآور، اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و پرداخت منظم دستمزد و حقوق هستند.
٥ ماه حقوق طلبکاریم!
٥آذر: کارگران شهرداری هندیجان: پنج ماه است حقوق دریافت نکردهایم و این وضعیت، زندگی و دخل و خرج ما را با مشکلات عدیدهای مواجه کرده است. در این خصوص بارها به مسئولان شهرداری و شهرستانی مراجعه کردهایم اما هیچ چیزی دستمان را نگرفته است.
گزارشی تکان دهنده از کودکان کار: اینجا تهران است پایتخت ایران
زنگ تفریح که خورد، خاک بلند شد و فضا را گرفت. آنها از تپههای بلندِ خاک، سرسره ساختهاند. بچهها میخندند؛ چه خندههای بلندی. با کرمهای خاکی بازی میکنند، «هر که بیشتر بُکُشد، برنده است». دستهایشان، بوی خاک میدهد. با همین دستهای خاکی مشق مینویسند، نقاشی میکشند، ریاضیات و جغرافی میخوانند. همین دستها را بالا میبرند، اجازه میگیرند و میگویند:«نقشه ایران، شبیه گربه است.» الفبای این «مدرسه» درد است و رنج …! در جنوبیترین نقطه تهران، یک کیلومتر پس از سهراه سیمان، پشت کورههای آجرپزی، بچههایی به مدرسه میروند. در کلاسهای بیدر، بیپنجره و بیدیوار درس میخوانند. روی کاغذهای چروکیده و کثیف الفبا مینویسند و بزرگترین سوال زندگیشان این است که «ما میتوانیم درس بخوانیم؟» پشت کورههای آجرپزی در جاده خاوران- امام رضادر گوشهای پرت که گذرتان هم نمیافتد، مدرسهای هست که کلاسهایش یک کتاب بیشتر ندارد. معلم میخواند و بچهها گوش میکنند، معلم میخواند و بچهها تکرار میکنند.«همین چند جلد کتاب را هم با کلی خواهش و التماس گرفتیم.» اینجا بچهها خوب یاد گرفتهاند نداشتههایشان را با هم قسمت کنند. دختران و پسران، در کلاسهای مختلط پشت میز و صندلیهایی که هر کدام از یک گوشه شهر به عاریه گرفته شده، آمدهاند تا «بیسواد» نمانند و مثل پدرها و مادرهایشان، عمرشان در کورههای آجرپزی در خاک نشود. بچههایی که همه شبیه هماند با چشمان کشیده و بادامی، دستهایی لاغر و شکمهایی که از فرط بیغذایی به استخوانهای کمرشان چسبیده است. مدرسه ولیعصردر روستای محمودآباد در ناحیه ٣ شهرداری منطقه ٢٠، مدرسه نیست، آلونکی است و سقفی بالای سر ١١٠ دانشآموز ٥ تا ١٧ساله. در دو نوبت؛ «صبح» برای کوچکترها و «ظهر» برای بزرگترها. بچهها از چند روستا میآیند:«محمودآباد، قاسمآباد، اشرفآباد و عباسآباد.» کوچههای خاکی را طی میکنند تا ادبیات،تاریخ، علوم، جغرافی و ریاضی بخوانند.«شهناز جمشیدی»، معاون آموزشی مدرسه آنهاست و میگوید:«سعی کردیم نظام آموزشی این بچهها را طوری تعریف کنیم که مطابق با همان روال حاکم بر نظام آموزش و پرورش جاری کشور باشد و درنهایت بچهها طوری آموزش ببینند که بتوانند در امتحانات مقاطع بالاتر و مدارس شرکت کنند.» جایی که حالا مدرسه ولیعصراست و بچههای بازمانده از تحصیل را زیر یک سقف گرد هم آورده ابتدا بهعنوان یک «خانه کودک» ثبت شده بود و فعالیت میکرد. این را جمشیدی میگوید:«٧،٨ سال پیش وقتی پدران و مادران برای کار کردن داخل کورههای آجرپزی میرفتند، بچههای آنها سرگردان میشدند. بعد سولهای را برای نگهداری این بچهها آماده کردند. وقتی از آن سوله دیدن کردیم، وضع تکاندهندهای داشت. آن سوله پیش از اینکه برای نگهداری بچهها استفاده شود، جایی برای نگهداری سگها بود و زنجیرهایی که سگها را با آنها بسته بودند و حتی فضولات سگها در محوطه آن وجود داشت.» برای نجات بچهها از آن شرایط ابتدا مقدمات کار برای راهاندازی یک «خانه کودک» مهیا شد؛ خانه کودکی که بعدها به تدریج به مدرسه تبدیل شد.
به گفته جمشیدی، بچههایی که در این مدرسه درس میخوانند بچههایی آسیبدیده و اغلب آنها بازمانده از تحصیلند. آنها در خانههایی زندگی میکنند که اغلب یا بیسرپرست هستند یا پدرانشان کارگران بسیار کمدرآمدند و بچهها ناگزیرند کار کنند برای همین هم فرصت زیادی برای مشق نوشتن ندارند. یکی از آنها حسین است. یک سال پیش که پدرش مرد، نانآور خانه شد. از ٦سالگی زباله جمع میکرد و میفروخت. حالا یک نفر پیدا شده، خرج خانه آنها را میدهد تا حسین درس بخواند. درس خواندن اما در زندگی و دنیای خیلی از بچههایی که مثل «حسین»اند جایی ندارد. «درس بخوانند برای چی؟»، «اغلب پدر و مادران این بچهها بیسوادند. قبلا اصلا بچهها را به مدرسه نمیفرستادند و میگفتند باید از بچگی بروند سرکار. از وقتی اینجا باز شده و میبینند که بدون شهریه است به تدریج بچهها را مدرسه میفرستند. خانوادههای افغان، با آمدن دختران بزرگ به مدرسه مشکل دارند. اغلب دختران به کلاس پنجم که میرسند، ترک تحصیل میکنند.» اینها را طاهره خاوری، مدیر داخلی مدرسه میگوید؛ زنی جوان با همان چشمان بادامی و هماصل و نسب با بچههای مدرسه که خودش هم به سختی در ایران دیپلم گرفته است. مدرسههای ایرانی برای ثبتنام بچههای افغان شهریه میگیرند، از ١٠٠ تا ١٧٥ هزار تومان برای کسانی که کارت دارند و از ٢٥٠ تا ٣٠٠ هزارتومان برای کسانی که پاسپورت دارند. بسیاری از افغانها جدا از مشکلات مربوط به تابعیت، به همین دلیل بچههایشان را مدرسه نمیفرستند. آنطور که «خاوری» میگوید، این گروه از بچههای افغان اغلب به مدرسه ایرانیها نمیروند و حتی زمانی که برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر از نظر علمی پذیرفته میشوند با شرایط روحی بدتر برمیگردند. بچههای افغان، مدرسههای ایرانی را دوست ندارند. مدرسههایی که بچههای همسن و سالشان، آنها را با انگشت نشان میدهند و میگویند:«افغانی». به همین دلیل است که بسیاری از بچههایی که از کلاس اول تا هفتم با دستهای خاکی پشت نیمکتهای شکسته درس میخوانند، امیدی به آینده ندارند. این را معلمهایشان میگویند. یکی از آنها «معصومه حسینی» است، معلم کلاس چهارم که خودش مثل خیلی دیگر از افغانهای ساکن ایران سالها از تحصیل محروم بوده است و حالا میگوید خوب درک میکند این بچهها چه شرایطی دارند: «این بچهها خیلی ناامیدند. از آینده میترسند. این بچهها بعد از کلاس ششم و هفتم درس را رها میکنند نه برای اینکه دوست ندارند برای اینکه در مدارس ایرانی به هر دلیل چه مشکلات اقامتی و چه مسائل فرهنگی پذیرفته نمیشوند. خیلی از بچههای ما بعد از خروج از مدرسه ما و رفتن به مدرسه ایرانیها با گریه برگشتهاند. این موضوع همیشه مثل عقده و گرهی تا آخر عمر با آنها میماند. نه فقط زخمهای کاری، روح و روان بچههای مدرسه محمودآباد را نشانه رفته که نشان زخمهای ناسور بر دست و پاهایشان پیداست. معلمان و مدیران مدرسه میگویند، این بچهها در بدترین شرایط بهداشتی زندگی میکنند، هفته به هفته ممکن است حمام نروند و به همین دلیل بیماریهای پوستی بین آنها شایع است. بچهها که در کوچههای خاکی میدوند، از دستهای خشکیده و پاهای کبره بستهشان، خون بیرون میزند. آنها با دستهای زخمی روی خاکه سر میخورند، از سر و کول هم بالا میروند، میخندند؛ چه خندههای بلندی و چه زخمهایی بر دستها، پاها و بدنشان. شهنار جمشیدی، معاون آموزشی مدرسه از این زخمها و بیماریهای دیگر بچهها میگوید: «یک گروه پزشکی بچههای این مدرسه را معاینه کردند. همه را واکسن زدند. پزشکان بعد از بررسیها گفتند این بچهها به دلیل سوءتغذیه اغلب کمخونی دارند و هرچه بزرگتر میشوند کمخونی آنها شدیدتر میشود. علایم مشابه سالک هم در آنها وجود دارد. این بچهها در کورههای آجرپزی زندگی میکنند. کف اتاقهایشان را تخته انداختهاند که سرما و رطوبت کمتر اذیتشان کند اما بیشترشان زانودرد دارند.» دانشآموزان کوچک و بزرگ مدرسه افغانهای محمودآباد، نهتنها جورِ بیماری که جورِ مدرسه را هم میکشند. مدرسه آنها «بابا»ی مدرسه ندارد، تخته وایتبرد و کتابخانه ندارد، آبخوری و نمازخانه ندارد اما یک جاروی دستی دارد که بچهها به نوبت با آن مدرسه را جارو میزنند. معلمان مدرسه میگویند: «جاروبرقی نداریم، آشغالها را با دست جمع میکنیم. بچهها اعتراضی هم ندارند چون همین جا را دارند، اینجا با همین شرایط، خانه امید آنهاست. اینجا را با همه نداشتههایش دوست دارند، جای دیگری ندارند.» مدرسه محمودآباد، خیلی چیزها ندارد اما درد دارد؛ دردهایی که از لابهلای کلمههایی که با دستخطهای کودکانه بر مقوای چروکیده روزنامه دیواری مدرسه نوشته شده بیرون میپاشد و مستقیم مینشیند بر نگاه هر تازهواردی. روزنامه دیواری بچههای مدرسه محمودآباد، هیچ شباهتی به دنیای کودکان ندارد. اینجا بچهای به مدرسه نمیرود. دنیای این بچهها، دنیای کودکی نیست. حرفهای آنها، حرفهای کودکی نیست. آنها در روزنامه دیواریشان، نقاشی نمیکشند، حرفهای بامزه نمیزنند، به جای اینها از دردهایشان مینویسند، از «مهاجرت»؛ از جنگ و از بیرحمی دنیایی که آنها را به پشت کورههای آجرپزی تبعید کرده است. آنها در روزنامه دیواریشان نوشتهاند: «انسانها ممکن است به دلایل زیادی از جایی به جایی مهاجرت کنند. بعضی دلایل طبیعی است، بعضی دلایل اقتصادی است.گاهی دلایل سیاسی سبب جابهجایی جمعیت میشود. مانند اختلافات مرزی و جنگ. ما مهاجران جنگیم.» معاون اجرایی مدرسه میگوید:«به آنها گفتیم روزنامه دیواری درست کنند برای اینکه روحیه کار گروهی پیدا کنند اما میبینید که این روزنامه هم حال و هوای درونی این بچهها را خوب نشان میدهد.» مدرسه محمودآباد، میدان جنگ است. تفریح بچهها سنگپراکنی است و دعوا. خاوری، معاون اجرایی مدرسه میگوید:«بخشی از این خشونت ناشی از شرایطی است که این بچهها در آن بزرگ شدهاند. جدا از مسائل اقتصادی و اینکه این خانوادهها برای تامین ابتداییترین نیازهای زندگی در تنگنا هستند، زندگی این بچهها اصولا در خرابهها، زبالهها و وسط کورهها میگذرد. خیلی از آنها صبحها یا شبها کار میکنند، بعد درس هم میخوانند. سختیهای زندگی آنها متناسب با قدرت تحمل و سنشان نیست. تفریح ندارند. مثلا یک بار که اردو رفته بودند، اخلاقشان خیلی تغییر کرده بود. مرتب می آمدند و تشکر میکردند.» در زندگی بچههایی که با کرمهای خاکی، با سرسرههای خاکی و لاستیکهای پاره تفریح میکنند، سینما رفتن یک اتفاق است؛ خاطرهای که همه آنها دربارهاش حرف میزنند. یکی از آرزوهای این بچهها این است که یک بار دیگر سینما بروند. خاوری میگوید: «سال قبل شرایطی فراهم شد که یک بار بچهها را سینما ببریم. این سینما رفتن واقعا برای خیلی از بچهها یک «اتفاق» بود. بعد از سینما میگفتند خانم تلویزیونشون چقدر بزرگ بود.» اما دیگر هیچ وقت این امکان فراهم نشد که سینما بروند. سازمانها و نهادهای دولتی به افغانها خدماتی نمیدهند. از بهزیستی و سایر نهادهای حمایتی، اینجا خبری نیست. چند خیریه و نهاد مردمی گذرشان به اینجا افتاده و اگر چیزی هم هست، کار آنهاست. بین همه اینها اما یحیی رنجبران، شهردار ناحیه ٣منطقه ٢٠، پا به پا میآید. با چشمهای نگران به بچههای افغان نگاه میکند و شاید به آینده آنها و این صدای اوست:«ممکن است از نظر شرایط اقتصادی یا حتی ارایه خدمات شهری به این گروهها محدودیتهای قانونی وجود داشته باشد اما واقعیت این است که ما در جامعه در کنار هم زندگی میکنیم و من فکر میکنم نگاه اجتماعی صحیح این است که از نظر شرایط اجتماعی امکان رشد و ارتقا برای بچههای این مدرسه ولو اینکه ایرانی نیستند و مشکلاتی هم هست، فراهم شود. این بچهها در ایران به دنیا آمدهاند و ممکن است هیچ وقت هم از ایران نروند.» رنجبران میگوید: آنچه را در این مدرسه میگذرد او و همکارانش در شهرداری ناحیه٣ منطقه ٢٠ دنبال میکنند اما قانون دستشان را برای تجهیز این مدرسه بسته است.«اگر شورای شهر تهران در این زمینه نظر مساعد داشته باشد، تلاش میکنیم که از نظر اجتماعی این بچهها را تقویت کنیم. کمترین کار این است که برای آنها برنامههای تورگردانی بگذاریم یا اینکه بتوانیم مدرسه آنها را تجهیز کنیم. الان دستورالعمل و مصوبات لازم را نداریم.» زنگ آخر که میخورد بچهها راهی خانهها میشوند. خانه نه، آلونک نه، سقفی که بالای سر این بچههاست، سقف، سقف کورههاست؛ کورههای آجرپزی. بچههای مدرسه افغان محمودآباد، ساکنان همان حوالیاند. در کورههای آجرپزی تهران تنها آجر نمیپزند، آدمهایی هستند که در این کورهها زندگی میکنند. کبری، ٩ساله هر روز از مدرسه تا یکی از این کورهها برمیگردد؛ جایی که او با مادرش، محسن و یاسین در ٢اتاق زندگی میکنند. در هر کوره ٨ تا ١٠ خانوار ساکناند. زندگی در کورهها یعنی زندگی در چاردیواریهای بیدر. مثل کلاسهای مدرسه که بی در و پنجرهاند. اصلا در و پنجره کجای زندگی مردمانی است که پشت کوهِ نخالههای ساختمانی، زبالهها و در چشماندازی باورنکردنی از کلانشهر تهران در کورههایی که به شکل حفرههایی در دل زمین ساخته شدهاند، صبح را شب میکنند و شب را صبح. مادرِ کبری نمیداند چند سالش است. میگوید: «شاید ٢٩ سال». اما ٤٠ ساله میزند. شوهرش را ٣ سال پیش در ایران از دست داده و حالا خودش مانده با ٣ بچه قد و نیمقد. آب، گرم میکند روی بخاری نفتی تا بچهها را به سختی حمام کند. شبها کبری با مادرش در خانه پسته میشکنند؛ روزی ٣ کیلو پسته برای ماهی ٦٠ هزار تومان. باران که میبارد از سقف کورهها آب میریزد. بچهها کاسهکاسه آب میبرند بیرون. دفترچههای مشقشان خیس میشود. زمین خانه گل میشود اما باز هم دستهایشان به کار میافتد تا مشق بنویسند تا سواد داشته باشند تا شاید روزی دانشگاه بروند. پشت کورههای آجرپزی محمودآباد جایی که «کبری» و دوستانش بزرگ میشوند، زندگی مفهوم دیگری دارد.
اخبار بین المللی
اسپانیا – هزاران نفر بر علیه ریاضت کشیدست به تظاهرات زدند
به گزارش خبرگزاریها روز شنبه ٢٣ نوامبر (٢ آذر) هزاران نفر در خیابانهای مادرید بر علیه سیاستهای ریاضت کشیدولت دست به تظاهرات زدند.هزاران نفر با در دست داشتن پلاکاردهاییکه بر روی آنها نوشته شده بود “خدمات بهداشتی برای فروش نیست” به سمت میدان آفتاب حرکت کردند.تظاهرات کنندگان به خصوصی سازیها، افزایش قیمت خدمات درمانی، افزایش شهریه دانشگاهها، بیکار سازیها، معترض هستند.
افغانستان – طرح دولت برای احیای حکم سنگسار
اینخبررادیدهبانحقوقبشر(هومنرایتواچ)،دادهاست. باافشایاینخبر،اینسازمانحقوقبشری،میخواهدخطراحتمالیبرگشتحکومتبهمتدهایطالبانیراافشاکند. طرحاحیایسنگسار،جزئیازیکطرحضمنی،برایقانونجزایافغانستاناستکهیکگروهکاریوزارتعدلیۀ افغانستانرویآنکارمیکند. براساساینطرح،زنانومردانمتأهلکهدستبه“زنا” بزنند،میتوانندبهسنگساروزنانومردانمجرد،بهضرب١٠٠ضربۀشلاقمحکومشوند. هردومجازات، درحضورمردمپیشبینیشدهاست. اشرفعظیمی– یکیازمسئولینوزارتعدلیه(دادگستری) افغانستان،تأییدکردهاستکهسنگسارجزئیازاینمتناستکهآنانرویآنکارمیکنند. اوگفتهاستکه«وزارتوبعضینهادهایقضاییدیگر،براساسشرعیتوقوانیناسلامی،روییکطرحقانونکارمیکنند،برایمجازاتزنا،دزدیوشرابنوشی». برادآدامس– مسئولآسیادرسازماندیدهبانحقوقبشر،بادرخواستازحامدکرزیبرایلغواینطرحمیگویدکه«اینکهدولتافغانستانبتواند١٢سالبعدازسقوططالباندوبارهسنگساررااعادهکند،جایتأثراست». اینسازمانتأکیدمیکندکهاعدامتوسطسنگسار،مخالفنورمهایبینالمللیاستواضافهمیکندکه١٦میلیاردکمکجامعۀ جهانیکهدرتوکیوبهافغانستاناختصاصیافت،مرتبطبهپیشرفتهایاینکشوردرساحۀحقوقهمهست.
سوریه – کشته شدن بیش از ١١ هزار کودک
براساس یک گزارش تحقیقاتی تازه انتشار یافته بیش از ١١ هزار کودک سوری در جریان درگیریهای داخلی در این کشور طی حدود سه سال گذشته، جان خود را از دست دادهاند. بر اساس این گزارش که از سوی “گروه تحقیقاتی آکسفورد” که مرکز آن در لندن مستقر است انجام گرفته، موارد اعدام و شکنجه علیه کودکان حتی یک ساله نیز وجود داشته است. به گفته این گزارش بیشتر این کودکان بر اثر بمب و یا گلوله توپخانه و در محلهای که در آن زندگی میکردهاند کشته شدهاند. نویسندگان گزارش از جنگجویان در سوریه میخواهد تا جان غیر نظامیان را به خطر نیندازند. این گزارش با عنوان “آینده ربوده شده؛تلفات نادیده قربانیان کودک در سوریه” و بر اساس آمارهای موجود بین شروع درگیریها در مارس سال ٢٠١١ تا اوت سال جاری میلادی، منتشر شده است. به گفته تهیه کنندگان این گزارش از بین ١١٤٢٠ قربانی زیر ١٧ سال، ٣٨٩ نفر توسط تک تیر اندازها کشته شدهاند؛ حدود ٧٦٤ نفر اعدام و بیش از ١٠٠ نفر از جمله کودکان شکنجه شده و یا به آنها تجاوز شده است و نسبت کشتهشدگان پسر به دختر حدود ٢ به یک بوده است. همین سند میافزاید که بیشتر تعداد کودکان کشته شده مربوط به شهر حلب است؛ جایی که بر اساس این گزارش ٢٢٢٣ کودک کشته شدهاند. به گفته حنا سلما از نویسندگان این گزارش، آمار کشته شدگان کودک بدین نحو در درگیریهای سوریه، تکان دهنده است. تخمین زده میشود که تا کنون بیش از ١٠٠ هزار نفر در اثر درگیرهای سوریه کشته شدهاند. همین تخمینها حاکی است که بیش از ٢میلیون سوری که گفته میشود نیمی از آنها کودک هستند، مجبور به ترک خانه خود و فرار از کشور شدهاند.
تایلند – اشغال وزارتخانههای دارائی و خارجه توسط معترضین
دههاهزارنفرازمخالفاندولتتایلنددربانکوک،پایتختاینکشور،روزدوشنبه٢٥نوامبر( ٤آذر) دستبهتظاهراتخیابانیزدند. بهگفتهیکیازسازماندهندگانتظاهرات،هدفتظاهرکنندگانبرانگیختنکارکناندولتبهنافرمانیمدنیاستتادولتفلجوسرنگونشود. بهگفتهپلیستایلند،سازماندهندهاصلیتظاهراتنمایندهسابقاپوزیسیونتایلند،سوتپتاگسوباناست. شامگاهیکشنبهحدودصدهزارنفردرتظاهراتضددولتیشرکتداشتند. بهگزارشرسانهها،باوجودحضورنیروهایپلیسواقداماتشدیدامنیتیحدودهزارتنازتظاهرکنندگانتوانستندواردساختمانوزارتداراییتایلندشوندواتاقهایآنرااشغالکنند. بهگفتهپلیستایلند،درمجموعحدود٣٠هزارنفربهسمتوزارتخانههایمختلف،کلانتریهاوساختمانهایفرستندههایتلویزیونیدرحرکتاند. همچنینبهگزارشخبرگزاریفرانسهبهنقلازیکسخنگویوزارتامورخارجهتایلند،تظاهرکنندگانساختمانوزارتامورخارجهرانیزاشغالکردهاند. درحالحاضراوضاعتایلندناآراماست. ناآرامیهادرواکنشبهطرحبحثانگیزدولتبرایعفوعمومیآغازشد. دراینطرحپیشبینیشدهکهتمامیکسانیکهازسال٢٠٠٤درناآرامیهایسیاسیدرتایلندشرکتداشتهاندازمجازاتدرامانبمانند. مخالفاندولتپسازاطلاعازچنینطرحیهزاراننفررابرایحرکتهایاعتراضیبسیجکردند. آنانبرایننظرندکهدرطرحپیشنهادیدولتبرایعفوعمومیبخصوصعفوتاکسینشیناواترانخستوزیرسابقموردنظراست. البتهطرحپیشنهادیعفوعمومیازسویمجلسسنایتایلندپذیرفتهنشد،بااینحالاعتراضهایخیابانیهمچنانادامهدارد. پسازسرنگونیدولتتاکسینشیناواترادرسال٢٠٠٦ناآرامیهایشدیدیتایلندرافراگرفتکهدرآنهمطرفدارانوهممخالفاندولتشرکتداشتند. دربهارسال٢٠١٠نیزطرفدارانومخالفانتاکسینشیناواترابرایچندهفتهدرگیرجدالخیابانیباهمبودند. درگیریهایمیاندوطرفبهقیمتجانبیشاز٩٠نفروزخمیشدنحدود١٩٠٠نفرتمامشد.
پرتغال – هزاران معترض به سیاستهای دولت دست به تظاهرات زدند
همزمان با تصویب بودجه عمومی سال ٢٠١٤ در پارلمان پرتغال، هزاران معترض به سیاست های ریاضت اقتصادی سه شنبه ٢٦ نوامبر (٥ آذر) در خیابان های لیسبون تظاهرات کردند.بزرگترین اتحادیه کارکنان پرتغال، موسوم به «سی جی تی پی» نیز فراخوان به تظاهرات داده بود. شماری از اعضای این اتحادیه، وزارتخانه های بهداشت، اقتصاد، محیط زیست و دارایی را در لیسبون اشغال کردند. آنها خواستار گفتگو با نمایندگان مجلس در مورد بودجه سال آینده شده اند. با حدود سه میلیارد و ٩٠٠ میلیون یورو صرفه جویی در بخش های مختلف، برای سومین بار پیاپی، بودجه کشور با تکیه بر تدابیر ریاضتی تدوین شده است. یکی از معترضان می گوید: “باید نارضایتی مان را به دولت نشان دهیم. باید کاری کنیم. اگر کاری از دستمان برنمی آید، حداقل باید به خیابان بیاییم و بگوییم که دیگر کافی است.”در مقابل ساختمان پارلمان، هزاران معترض خواستار استعفای دولت شدند. همچنین برای اواسط دسامبر، یک هفته اعتصاب سراسری اعلام شده است. احتمالا بخش هایی از بودجه سال ٢٠١٤ توسط دادگاه قانون اساسی پرتغال بررسی خواهد شد. این دادگاه سال گذشته برخی از اقدامات ریاضت اقتصادی دولت را رد کرد.
آمریکا – آگهی تشکر از ادوارد اسنودن
“ادوارداسنودنمتشکریم“،اینجملهایاستکهاخیراًبررویاتوبوسیشهریدرواشنگتنظاهرشد. آگهیتشکرازآقایاسنودن،جوانیکهدرخدمتآژانسامنیتملیآمریکا،“اناسای“،بودوازبرنامهبسیاروسیعجاسوسیاینکشورازشهروندانومقاماتپردهبرداشت،ایدهبنیادغیرانتفاعی“مشارکتبرایعدالتمدنی” است. اینبنیادباکمکهایمالیکهمردممیفرستنددرصددافزودنبرتعدادآگهیهاست. کارلمِسینئو،ازاینبنیادمیگوید: “وقتآنفرارسیدهتابهتجسسودخلوتصرفدرایملیها،جیمیل،وشنودمکالماتتوسطاناسایپایاندادهشود. منهرگزچنینچیزیراامضاءنکردهام. شهروندانآمریکامخالفتجسساناسایهستند. مایلیمبهمردمیکهاینآگهیرابررویاتوبوسمیبینندبگویمبدانندکهآندقیقافکروحرفمیلیونهانفردیگرنیزهست.” کمیتهشمارهسهسازمانمللمتحدنیز،روزسهشنبه،بدوناینکهازکشورخاصینامببردبرضرورتتوقفتجسسالکترونیکیازدولتهاواشخاصتاکیدکرد. پیترویتیگ،فرستادهآلماندرسازمانمللمتحددرهمینخصوصگفت: “برایاولینبار،درچارچوبسازمانمللمتحد،اینقطعنامهصراحتااعلاممیداردکههمانحقوقیکهمردمبوقتمعمولیوعدماستفادهازاینترنتدارنددرزمانیکهآنلاینهستندنیزبایدمحافظتگردد.”
تونس – آتش زدن مقر حزب اسلامی حکم توسط معترضین
مخالفان دولتی در تونس روز چهارشنبه٢٨ نوامبر (٦ آذر)مقر حزب النهضه، حزب حاکم تونس، را درقفصه، واقع در مرکز پایتخت به آتش کشیدند. همزمان معترضان در سه منطقه این کشور در اعتراض به سیاستهای دولتی، فقر و نابرابری اجتماعی دست به اعتصاب زدند.