مصاحبه -حزب سازمانده و حزب رهبر: مصاحبه شهلا دانشفر با حمید تقوایی

حزب سازمانده و حزب رهبر: مصاحبه شهلا دانشفر با حمید تقوایی

حزب سازمانده و حزب رهبر
مصاحبه شهلا دانشفر در برنامه سازمانده تلویزیون کانال جدید با حمید تقوایی دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران
شهلا دانشفر: ٣٠ نوامبر ، یعنی ٩ آذر، سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران است! اولا این روز را به شما و به همه دوستداران حزب تبریک میگویم، ثانیا سالگرد حزب فرصتی هست که در برنامه سازمانده، بحثی بر سر خود حزب داشته باشیم. اولین سوالم اینست که ما همیشه از حزب به عنوان یک مولفه مهم در سیر تحولات سیاسی صحبت کرده ایم. دوست دارم توضیحات شما را در این مورد بشنوم .
حمید تقوائی: همانطور که اشاره کردید یک نکته مهم اینستکه ما وقتی از حزب و اهمیت حزبیت صحبت میکنیم، به حزب، به نفس خود حزب و وجود حزب، به عنوان یک پدیده سیاسی و موثر و دخیل در تحولات سیاسی توجه داریم. این یکی از مولفه های اصلی برخورد ما و ارزیابی ما از نقش و جایگاه حزب در جامعه است. منظور من اینست که حزب بعنوان یک تشکیلاتی که میتواند کارگران، مردم معترض و کلا فعالین عرصه های مختلف مبارزه علیه وضع موجود را رهبری کند، سازمان بدهد و زیر یک پرچم واحد و سیاست واحد به پیش ببرد، این جنبه ای از نقش حزب است که یک رکن کار ما است. ولی حزب فقط این نیست. اگر به این محدود بمانیم، به نظر من جایگاه و اهمیت اجتماعی حزب، بخصوص در شرایط سیاسی امروز دنیا را نادیده گرفته ایم. حزب علاوه بر تمام اینها، علاوه بر اینکه یک ظرف و تشکل و ابزار سازماندهی و پیشبرد و رهبری مبارزات هست، علاوه بر این خودش یک فاکتور، یک عامل سیاسی مهمی در شرایط هر جامعه ای هست! اگر این را نبینیم، آنوقت در انقلابات و تحولات اجتماعی، نقش نمایندگی کردن مردم و بخصوص ایجاد آلترناتیوی برای مردم و کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه و شریف و عدالت طلب، مردمی که میخواهند واقعا سرمایه داری را جارو کنند و بجایش یک نظام انسانی را بگذارند، را ایفا نکرده ایم. حزب، نه تنها ابزار سازماندهی و رهبری هست، بلکه حزب یک پدیده سیاسی است که امید و آینده را نمایندگی میکند و در چشم انداز مردم قرار میدهد. حزب، در برابر کارگران و مردم زحمتکشی که هیچ منفعتی در نظام سرمایه داری ندارند، در برابر ٩٩% جامعه، یک آلترناتیو و یک آینده روشنی را قرار میدهد که بدون حزب امکان پذیر نیست. این واقعیت را امروز بخصوص در تجربه انقلابات منطقه میبینیم! انقلاباتی که مردم نهایت فداکاریها را کردند و در مبارزات شان پیشرفتهای زیادی هم داشتند، اما هنوز نتوانسته اند به آلترناتیو، به دولت و نظام مطلوب خودشان برسند! نمونه تجربه مصر و تجربه انقلابات دیگر منطقه نشاندهنده این واقعیت است. تجربه این انقلابات تاکید میکند بر اهمیت نفس وجود حزب به عنوان یک پدیده سیاسی در تحولات اجتماعی، به عنوان آلترناتیو و راه آینده، به عنوان نقطه اتکا و امید مردم انقلابی، نیروئی که توده کارگر، توده مردم، بتوانند به آن اعتماد و اتکا کنند و در چهره آن حزب ببینند که میتواند انقلاب را به پیروزی برساند. به این معنی نقش حزب، حیاتی است و کاملا تعیین کننده است. ما از این نقطه نظر هم، علاوه بر جنبه های دیگری که اشاره کردم، همیشه بر اهمیت و ضرورت حزب تاکید کرده ایم و مردم را به سیاستهای حزب و پیوستن به حزب فرا خوانده ایم .
شهلا دانشفر: شما به انقلابات منطقه اشاره کردید، ما شاهد این بودیم که انقلاباتی شکل گرفت ، در قدم اول موفق بود و دیکتاتور ها را سرنگون کرد ، ولی بعد از آن میبینید که به نوعی این مبارزات ادامه دارد و مردم هنوز برای اهدافی که در پیش داشتند، دارند مبارزه میکنند، مثل مصر، تونس و غیره. یک سوال اینست در ادامه بحثی که داشتیم اگر حزبی مثل حزب کمونیست کارگری ایران آنجا بود چه تاثیری بر اوضاع میگذاشت و یا مشخص تر بپرسم اگرشما مشخصا در آن شرایط قرار داشتید، چه میکردید؟
حمید تقوائی : بله در این انقلابها مردم منتهای فداکاریها را میکنند و در قدم اول هم موفق بودند. تا آنجا که به سرنگونی دیکتاتوری های چند ده ساله مربوط میشود این انقلابها کار غول اسائی انجام دادند! امری که به نظر همه غیرممکن میامد! در عرض چند هفته در تونس، در مصر، دیکتاتوری ها را سرنگون کردند. در لیبی هم همینطور، بالاخره مردم از شر قذافی راحت شدند. به این معنی می بینید انقلاب خیلی قدرتمند بود و مردم توانستند، بخصوص با توجه به تکنولوژی امروز و امکانات امروز، خودسازماندهی کنند و شیوه های موثری بکار ببرند. مثل مسئله اشغال میدان التحریر در انقلاب مصر که اگر یک حزب کمونیست کارگری هم بود، در این سطح، کاری فراتر از این نمیتوانست بکند. مبارزه و روندی که به سرنگونی مبارک انجامید، کاملا موفق بود. در انقلاب مصر و یا تونس اگر حزبی هم بود تفاوت تعیین کننده ای در این روند داده نمیشد. ولی در شرایط بعد از سقوط دیکتاتوریها انقلاب با آزمون و خطا به پیش میرود. در تجربه مصر این را میبینید! در تجربه لیبی میبینید، در تجربه تونس میبینید! میبینید که مردم با وجود همه آن فداکاریها، آن رادیکالیسم مردم، و آن مبارزه ای که کردند، در عرصه سیاست نمایندگی نشدند. امری که تنها میتوانست بوسیله یک حزب و یا نیروی متشکل رادیکالی صورت بگیرد که به خواستها و مبارزات مردم یک چهره سیاسی بدهد، یک پلاتفرم سیاسی، یک برنامه مشخص و خواستهای مشخص، یک کیفرخواست مشخص علیه کل نظام موجود را مطرح و اعلام کند و به این معنی تبدیل بشود به یک نقطه اتکا و اعتماد توده های کارگر و توده های مردمی که درگیر مبارزه برای بزیر کشیدن دیکتاتورها بودند. انقلاب میشود گفت که بصورت اجتماعی و بسیار گسترده و رادیکال پیش رفت، ولی در سطح سیاست، آنجائی که مسئله قدرت سیاسی مطرح است، آنجائی که لازمست مردم نماینده خودشان را انتخاب کنند و معرفی کنند، آنجا دیگر انقلاب کاملا ضعف داشت و این مستقیما مربوط میشود به عدم وجود یک حزب انقلابی. همانطور که گفتید، عدم وجود حزبی مثل حزب کمونیست کارگری ایران در آن کشورها، به نظر من مساله ای کاملا تعیین کننده بود. اگر حزبی مثل حزب کمونیست کارگری در مصر بود، طبعا بعد از مبارک نوبت به مورسی و طنطاوی نمیرسید! در این صورت در همان انتخابات و یا رفراندوم، مردم میتوانستند به آن حزب رای بدهند! در هر شکلی از تعیین دولت، رفراندوم میگذاشتند، میخواستند ائتلاف کنند و یا هر اتفاقی بعد از سرنگونی مبارک میافتاد، آن حزب یک بازیگر اصلی و نیروی تعیین کننده در صحنه میبود و میتوانست اکثریت عظیم مردم مصر را که میخواستند از شر کل رژیم مبارک راحت بشوند، نمایندگی کند. خواست و قصد مردم تنها سرنگونی مبارک نبود ، بلکه رسیدن به جامعه ای مرفه ، آزاد، برابر و انسانی بود و این در سیاست نمایندگی نمیشد. طبعا نه نیروهای اسلامی و شبه اسلامی و نه بازماندگان حکومت قبلی، اینها هیچکدام، این پرچم را بلند نکردند. این پرچم تنها میتوانست بوسیله حزبی مثل حزب کمونیست کارگری ایران بلند بشود و چون این حزب نیست، چون این حزب غایب است، میبینیم که حکومتهائی که بعد از این دیکتاتورها آمدند، یا بقایای رژیم گذشته و سران ارتش اند، و یا نیروهای ارتجاعی اسلامی و ناسیونالیستی و قومی و غیره. در هر حال مردم، خواست مردم، مبارزه مردم، در عرصه قدرت سیاسی نمایندگی نشده است. در این کشورها مبارزه بر سر قدرت هنوز ادامه دارد و من امیدوارم که در این روند و در این پروسه، چنین حزبی سر بلند کند و بتواند این خلاء مهم را پر کند .
شهلا دانشفر: شما به نکات بسیار درستی اشاره کردید، اما سوال من اینست که نتیجه مشخص نکاتی که به آن اشاره کردید، برای ایران چه میتواند باشد؟
حمید تقوائی: برای ایران، به نظر من اولین نکته این هست که مکانیسم و دینامیسم انقلابات امروز را بشناسیم و در شرایط ایران بکار بگیریم. خوشبختانه در ایران حزبی مثل حزب ما وجود دارد که در تمام زیر و بم های مبارزات جنبش کارگری، مبارزات هر روزه کارگران برای افزایش دستمزدها، برای جلوگیری از فقر و فلاکت وبیکاری و برای متشکل شدن کارگران، در مبارزات و جنبش مردم در سطوح مختلف و برای مطالبات انسانی، مثل جنبش علیه اعدام، دفاع از حقوق کودک و غیره، در تمام این دقائق حضور داشته است، و برنامه و سیاستهای عملی روشن و مشخص دارد! ولی چیزی که باید در نظر گرفت – خصوصا این جا خطاب من به فعالین و دست اندر کاران جنبش کارگری و جنبشهای اعتراضی دیگر هست- اینست که برای پیشروی و پیروزی مبارزاتمان وجود حزب و نماینگی شدن حزب در این مبارزات، مطلقا حیاتی هست. در فعالیتهایمان، در مبارزاتمان، در عین اینکه ما در عرصه های مختلف متشکل میشویم ، دائما به جلو میائیم و نیرو بسیج میکنیم ، همواره اینرا باید مد نظر داشته باشیم که باید این نیروها زیر پرچم سیاستها، اهداف و برنامه حزب حرکت کنند و گرنه ممکن است حد اکثر شرایطی مثل انقلاب مصر، و یا مثل لیبی، و یا حتی شرایط بدتری پیش بیاید. اگر این حزبیت، از همین امروز بر هر قدم فعالیت و مبارزه مان ناظر نباشد و اهمیتش دیده نشود، به نظر من این خلاء پر نمیشود!
از طرف دیگر واقعیتی که تجربه انقلابات نشان میدهد، اینست که سرنگون کردن دیکتاتورها، کاملا ممکن است. جامعه، مردم و مبارزات مردم آن قدرت را دارد که دیکتاتورهائی نظیر مبارک و قذافی که به نظر میامد حالا حالاها سر کار خواهند بود را در مدت کوتاهی سرنگون کند. این امروز ممکن هست، که جامعه با استفاده از ابزارهای تکنیکی امروز مثل مدیای اجتماعی و غیره، برای ارتباط گیری و برای سازماندهی بلند بشود، به خودش شکل بدهد و متشکل بشود و جمهوری اسلامی را سرنگون کند! اما برای پیشروی و پیروزی انقلاب باید از همین امروز در این روند و در هر قدم حزب و حزبیت را مد نظر داشته باشیم و پرچم افق و برنامه ای که حزب در برابر جامعه میگذارد را همه جا در فعالیتهای روزانه دخیل کنیم. بخصوص نهادها و اکتیویست ها و سازماندهندگان و پیشروان مبارز در جنبش کارگری، در جنبش علیه اعدام که امروز وسعت گرفته، در مبارزه علیه مذهب و برای جدائی مذهب از دولت، در مبارزه برای آزادی زن و برابری و رفع تبعیض فاحشی که علیه زنان روا میشود، در تمامی این عرصه ها نقش حزب و حزبیت، برنامه ها و سیاستهای حزب، مطلقا تعیین کننده است. همه فعالین و حزبی باید این را مد نظر داشته باشند و در این جهت حرکت کنند .
شهلا دانشفر: با توجه به صحبت هائی که داشتید، سوال بعدی من این است که نقش حزب، کادرها، اعضا و دوستداران حزب، به عنوان موجودیت حزب در داخل ایران، در این اوضاع مشخص پر جنب و جوش سیاسی چه میتواند باشد؟ شما به جنبه هایی اشاره کردید، اما بطور مشخص چه تاکیداتی دارید؟
حمید تقوائی: سیاست ما دراین دوره اعلام شده و فکر کنم شما در برنامه سازمانده از جوانب مختلف توضیح داده اید. من اینجا فرصت را مغتنم میشمرم و بر دو نکته تاکید میکنم. نکته اول اینست که جامعه ایران در حال جنب و جوش وسیعی است و رژیم در یکی از ضعیف ترین موقعیتهایش بسر میبرد و این فضائی را ایجاد کرده که در سطح وسیعی مردم میتوانند تعرض کنند، میتوانند مطالبات و خواستهای رادیکالشان را مطرح کنند و حکومت را از هر طرف تحت فشار قرار بدهند. جنبش کارگری یکی از پر جنب و جوش ترین و یکی از فعالترین دوره های خودش را میگذراند و بخصوص بعد از روی کار آمدن روحانی، شرایطی ایجاد شده که این جنبش بتواند تعرض و سیعتری بکند. از طرف دیگر مسائلی مانند مسئله بیکاری، مسئله گرانی، فقر و و فلاکت توده ها در ایران بیداد میکند. جنبش کارگری پرچم مبارزه مردم، پرچم اعتراض ٩٩% مردم علیه یک اقلیت ناچیز و مفت خوری که مثل انگل و زالو به جان مردم افتاده اند و این وضعیت فلاکت بار را بر جامعه تحمیل کرده اند، بدست گرفته است. در سطح دیگر، مبارزه علیه اعدام دارد به پیش میرود و وسعت گرفته و در سطوح مختلفی فعال شده است، حتی خانواده های اعدامیان و افراد زیر اعدام از زندانها، اکتیویست ها و فعالین این عرصه هستند و جلو آمده اند. از طرف دیگر جنبش رهائی زن است که هیچوقت از پا ننشسته، هیچوقت حاشیه ای نشده و همیشه در محور مسائل جامعه بوده و امروز هم هست و این فضا به جنبش برای آزادی زن هم امکان تعرض جدیدی میدهد! همچنین فضای اعتراضات در دانشگاه ها شکل گرفته و جوانان و دانشجویان فعال شده اند! به عرصه های دیگر هم میشوداشاره کرد که اینجا فرصت طرحش نیست. بحث ما، رهنمود ما، خطاب به فعالین، به دوستداران حزب، به کادرهای حزب اینست که باید به یک پراتیک اجتماعی وسیعی در همه این عرصه ها دامن زد؛ از طرق مختلف، از جمله بکارگیری امکانات مدیای اجتماعی، با مرتبط کردن شبکه ای از فعالین، که میتواند در ایران سراسری باشد و غیره. اکتیویست ها و تشکلها و نهادها در عرصه های مختلف، بخصوص در جنبش کارگری، باید با خواستها و مطالبات تعرضی مشخصی قد راست کنند و به یک نبرد، یک کارزار و کمپین مبارزاتی اجتماعی – عملی وسیعی در همه عرصه ها شکل بدهند. این یک نکته مورد تاکید ما است.
نکته دوم اما برمیگردد به همان بحث حزبیتی که قبلا اشاره کردم. حزب از پراتیک جدا نیست و در دل این پراتیک، در دل این مبارزات اجتماعی هست که حزب میتواند جلو بیاید. سخن من با اعضا و کادرها و فعالین حزبی اینست که حضور حزب را در دل این مبارزات تامین کنند. منظورم این نیست که لزوما همه جا باید اعلام کرد بیائید به حزب بپیوندید و یا عضو حزب بشوید! عضوگیری یک نتیجه فعالیتها است. بحث من اینست که باید سیاستهای حزب، رهنمود های حزب، گفتمان حزب و نقد حزب به مسائل مختلف بر کار فعالین حزبی ناظر باشد و به این معنی حضور حزب را تامین کنند. یعنی در هر محله ای، در هر کارخانه ای، در هر دانشگاهی، در هر محل اجتماع عمومی معلوم باشد که فعالین حزب حضور دارند، تراکت و اعلامیه پخش میکنند، دیوار نویسی میکنند و غیره. و باین ترتیب مردم ببینند که حزب در محله شان، در کارخانه شان، در دانشگاهشان، در محل تجمعشان حضور دارد. این میتواند از طریق مدیای اجتماعی، از طریق فیس بوک ها و سایتها و اس ام اس و غیره هم عملی بشود و به پیش برود. من دیگر وارد نکات مشخص تری نمیشوم. فکر میکنم شما به عنوان کمیته سازمانده و در این برنامه هائی که دارید، در مورد این جنبه ها مفصلا صحبت میکنید. تنها این دو مولفه ای که اشاره کردم را دوباره خلاصه و تاکید میکنم:
اول سازماندهی و فعال شدن در جهت شکل دادن و پیشبرد یک پراتیک اجتماعی، پراتیک اعتراضی – مبارزاتی در عرصه هائی مختلف، حول خواستهای مشخص مردم برای ارتقا زندگی شان، علیه فقر و بیکاری و گرانی، بخصوص خواستهای جنبش کارگری در این زمینه، و همینطور فعالیت در عرصه علیه اعدام، برای حقوق زن، خواسته های جوانان و غیره.
مولفه دیگر، تامین حضور حزب، چه از طریق ناظر کردن سیاستها، شعارها و خواست های حزبی بر این مبارزه، و چه از طریق اعلام حضور حزب به طرق مختلف در محلات زندگی و مبارزه و تجمع مردم. این دو مولفه به نظر من در این شرایط خیلی تعیین کننده است و باید هر فعال حزبی، هر کادر حزبی، هر دو جنبه را در مبارزه و فعالیتهایش در نظر داشته باشد و به آن عمل کند.
شهلا دانشفر: اما به عنوان آخرین سوال، هر ساله دوستانی در ایران به مناسبت سالگرد حزب، در جمع های خودشان برنامه هائی دارند، چشن میگیرند و پیامهایشان را برای ما میفرستند. نظراتشان را برای ما میفرستند، از خاطراتشان در رابطه با چگونگی آشنایی با این حزب و فعالیت هایی که داشته اند برای ما میگویند، صحبت شما و پیام شما به این دوستان چه هست؟
حمید تقوائی: اولا بنوبه خودم سالگرد تشکیل حزب را به این دوستان تبریک میگویم! و همچنین به آنها خسته نباشید میگویم و آنها را فرامیخوانم که هر چه فعالتر در مراسم های سالگرد حزب دخیل بشوند، دور هم جمع بشوند، جشن بگیرند و بخصوص تماس بگیرند با تلویزیون، با حزب، با آدرسها و سایتهای مختلف حزبی و نظراتشان را بگویند، گزارش فعالیتها را بدهند! سالگرد حزب میتواند فرصتی باشد، یک ظرف و محملی باشد برای فعالیت ویژه در معرفی بیشتر حزب و جذب نیرو به حزب! فراخوان دادن به پیوستن به حزب! گرچه منظور از فراخوان فقط عضوگیری نیست، منظور اینست که میشود حول شعارها، سیاستها و کمپینهائی که حزب در دستور میگذارد، نیرو جمع کرد. یک فعالیت این رفقا و دوستان میتواند این باشد که به مناسبت سالگرد حزب، همین سیاستها را بیشتر معرفی کنند، توضیح بدهند، اقناع کنند و فعالین و افراد را در بخشهای مختلف و در سطوح مختلف مبارزاتی، به حزب و سیاستهای حزبی جذب کنند. در هر حال یکبار دیگر من دست همه رفقا و فعالین را بگرمی میفشارم و سالگرد حزب را تبریک میگویم و امیدوارم در پیشبرد فعالیتها و مبارزاتشان بیش از پیش موفق باشند .
شهلا دانشفر: حمید تقوائی، متشکرم که در این برنامه شرکت کردید.
حمید تقوائی: منهم متشکرم.