امر رهایی زنان در گرو رهایی جامعه است.
به مناسب 25 نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان!
پروین کابلی
هر روزه میلیونها زن در سراسر جهان به لیست قربانیان خشونت افزوده میشوند. هر لحظه زنی در گوشه ای از این دنیا قربانی خشونت میشود و در خون خود میغلتد. قربانیان خشونت از همه نوع و هر سن و نژادی هستند. خشونت علیه زنان مرزی نمی شناسد. قربانیان میتوانند از دختران کم سن و سال تا زنان مسن باشند. میتواند دختری باشد، میتواند همسر و مادری باشد. جنایت علیه زنان و کشتار آنها به یک پدیده واحدی در سراسر جهان تبدیل شده است.
قاتلین در بسیاری موارد کسانی جز پدران، برادران و همسران نیستند. کسانی هستند که با عشق و رنج و تهیدستی دختران و همسران خود همراه بوده اند. چگونه است که قاتلین از عزیزان و نزدیکان زنان هستند؟ چه فاکتوری باعث بوجود آمدن چنین موجی از جنایات و قصاوت است؟ آیا این ضاربین و مجرمین به جنون دچار میشوند که این چنین میتوانند عزیزان خود را مورد حمله قرار دهند؟ منصور حکمت میگوید
“جنايت از سر “جنون”، هميشه ممکن است وجود داشته باشد. اما آن نوع جنونى که قربانيانش، از خيابان و خانه تا مدرسه و کارخانه، عمدتا زنان هستند، ديگر جنون نيست، بلکه بيان جنون آميز گوشه اى از عقل حاکم بر جامعه است” منصور حکمت مقاله ی زن، در زندگى و مرگ ، از فردریک وست تا آنتونی کندی.
خشونت علیه زنان را باید در موقعیت دنیای کنونی جستجو کرد. موقعیت زنان را باید در رابطه با وضعیت اقتصادی جامعه و رویارویی نیروی های اجتماعی مورد بررسی قرار داد. علیرغم همه ی دستاوردهای بشری، زنان و کودکان در موقعیت نابرابری قرار دارند. صاحبان سرمایه و قدرت هر روزه تهاجم جدیدی را به سطح معیشت مردم سازمان میدهند و نتیجه این سیاست ها را باید در خانه و روابط اجتماعی و شخصی انسان ها دید.
تهاجم به سطح معیشت مردم تحمیل نابرابری بیشتر به زنانی است که هم اکنون جزو قربانیان سرمایه هستند
در کنار این واقعیت تلخ باید اشاعه جهالت و خرافات ، مذهب و رشد مرد سالاری را بعنوان دیگر عوامل جدی در گسترش خشونت علیه زنان به حساب آورد. استمرار و فرو دستی زنان با استفاده از خشن ترین ابزار، تحمیل فحشا از سرگرسنگی، دستمزدهای پائین، نا امنی شغلی، تجاوز های گروهی و فردی چه روزمره ویا در جنگها، گسترش بازار فروش سکس که بوسیله کمپانی های بزرگ سازمان داده میشوند، قدرتهای سیاسی مختلف و سیاستمداران به نام حفاظت از قانون به ادامه نظم موجود به کمک همه ی دستگاههای پلیسی و سیاسی شان به فرو دستی زنان رسمیت می بخشند و با رواج از خودبیگانگی در مناسبات انسان، جامعه انسانی را به منجلابی از توحش هر چه بیشتری نزدیک می کنند.
زنان در طول تاریخ از نابرابری در خانواده و جامعه ، از دستمزدهای نابرابر رنج برده اند و به قدمت همین تاریخ مبارزه برای تغییر این اوضاع هم وجود داشته است. مبارزات زنان در کشورهای مختلف بویژه در قرن نوزدهم و بیستم میلادی بدون شک در بسیاری از جهات توانسته موقعیت اجتماعی زنان را صدها قدم به جلو ببرد و انقلاب اکتبر پرچم آزادی و برابری را به عنوان یک خواست مدرن و انسانی برای همیشه وارد تاریخ بشری نمود. تصویب حقوق شهروندی برابر یکی از خواستهایی بود که مبارزات آزادیخواهانه در بسیاری از کشورها موفق به کسب آن شد.
اما این دستاوردها علیرغم پیشرویشان در دو دهه اخیر یکی بعد از دیگری با بحرانهای پی در پی سرمایه دار و حمله به سطح معیشت مردم بسیاری یا از بین رفتند و یا بطور واقعی معنا و محتوای واقعی خود را از دست دادند.
اما این همه ی داستان نیست. بی حقوقی زنان و خشونت علیه آنها یک فاکتور جدی زندگی امروز جامعه بشری است.
با نگاهی گذار متوجه میشویم که تلاش برای بهبود موقعیت زنان ظاهرا در بسیاری از کشورها در سر لوحه کار دولت ها قرار دارد. طرح ها و اقدامات گوناگون برای مقابله با خشونت و تبعیض علیه زنان در دستور قرار دارد. این اقدامات چه از طریق تصویب قوانین در پارلمانها و چه پروژه های مختلف به عنوان راه چاره در مقابل جامعه گذاشته میشود. سازمان های حقوق زنان و فعالین زن و گروه های فمنیست را هم باید به این خیل مدعیان حقوق زنان اضافه نمود . اما چرا این تلاشها هنوز نتوانسته است جوابی به بهبود موقعیت فرودست زنان باشد؟ چرا هنوز جامعه بشری از سنت های مرد سالار و عقب ماندگی و دخالت مذهب در زندگی شخصی و اجتماعی رنج می برد؟
چرا قاتلین زنان انسانهای معمولی جامعه هستند که هرگز جرمی را مرتکب نشده اند؟
برای جواب همه ی این سوالها بقول منصور حکمت باید به بازبینی “عقل حاکم بر جامعه” نگریست و اجازه نداد که بیش از این سرمایه قربانیان خود را از میان بی حقوق ترین انسانها انتخاب کند. باید این بساط را بهم ریخت و جامعه را از نو بر مبنای انسان و انسانیت اش سازمان داد. باید جامعه ای را سازمان داد که انسان نه بخاطر جنسیتش ، نه رنگ پوستش ، و نه بعنوان یک وسیله تولید، بلکه به خاطر انسان بودنش و استعدادهایش مورد احترام قرار بگیرد. جامعه ای که شرایط را برای رشد و بلوغ آنسانها آماده میکند و رفاه و آسایش را به یکسان تقسیم میکند. ممنوعیت تبعیض بر اساس جنسیت باید یکی از شاخصه های مهمی در چنین جامعه ای باشد. برای تصویب چنین امری برابری زن و مرد در همه ی شئون اجتماعی و سیاسی و مدنی یک اصل مهم است.
مبارزه هدفمند با مرد سالاری سیستماتیک در سطح جامعه و مقابله با اشاعه خرافات و زن ستیزی، کوتاه کردن دست معامله گرانی که زندگی زنان را به تباهی میکشند یکی از راههای جلوگیری از گسترش خشونت علیه زنان است. اما همه ی این اقدامات بدون دخالت بنیادی در تغییر سیستم سیاسی امکانپذیر نیست. دستاوردهای مبارزاتی زنان در دهه های گذشته در بسیاری از کشورها با بحران های اقتصادی سرمایه هر روزه مورد حملات بیشتری قرار میگیرد و قدم به قدم جامعه بشری را به عقب نشینی وادار نموده است. بحران هایی که اولین قربانیان خود را از میان زنان و طبقات محروم و تنگدست انتخاب میکند و با بسیج لشکری از آکاد میسین ها و تبلیغات و سازمان دادن جامعه به عنوان نرم به مردم تحمیل میکند.
سیستم سرمایه داری بدون شک بزرگترین مانع پیشروی در تحقق امر برابری زنان میباشد. تا زمانیکه سرمایه بعنوان یک سیستم تبعیض آمیز به حیات خود ادامه دهد، استثمار انسانها و جدایی ها بر اساس جنسیت نیز ریشه کن نخواهد شد. اقدامات برای خشونت علیه زنان اگر چه لازم و امری ضروری است اما نمیتواند به مناسبت نابرابری که ناشی از خود این سیستم است پایان دهد.
برای پایان دادن به تبعیض علیه زنان و خشونت بر علیه آنها باید کل سیستم سرمایه داری را هدف قرار داد. باید برای پایان دادن به موقعیت فرودست زنان مبارزه برای برپایی جامعه ای سوسیالیستی را سازمان داد و ریشه نابرابری و تبعیض را برای همیشه خشکاند. تبعیض جنسی که سرمایه داری برای سود آوری بیشتر به آن نیاز دارد، فقط با یک نظام سوسیالیستی که بر اساس برابری انسان ها و شکوفایی خلاقیت ها سازمان داده شده باشد، امکانپذیر است.
***