کانون سوسیالیست های کارگری-بحران سیاسی سوریه ازاعتراضات توده ای تا رقابت های امپریالیستی

 

 

بحران سیاسی سوریه
ازاعتراضات توده ای تا رقابت های امپریالیستی

با تهدید نظامی دولت امریکاعلیه رژیم اسد، بحران سیاسی سوریه رسما به میدان رقابت های امپریالیستی تبدیل شده است. اعتراضات توده ای قادر نشد رژیم اسد را سرنگون کند و در سوریه کماکان درگیری های نظامی انواع جریانات ارتجاعی تحت حمایت دولت های منطقه ادامه دارد. بی شک تنها راه حلی که بتواند از جنگ و کشتار در سوریه جلوگیری کند و منافع اکثریت مردم زحمتکش را تامین کند راه حل سوسیالیست کارگری است که شکل گیری آن تابع شرایط خاصی است . تامین چنین شرایطی در اوضاع سیاسی سوریه برای طبقه کارگر ایران نیز امری حیاتی و دارای نکات آموزنده ای است .
بحران سوریه

بیش ازدو سال ونیم از بحران سیاسی درسوریه می گذرد، بحرانی که به جنگ و درگیری انواع و اقسام گروههای ارتجاعی مسلح گره خورده است. طی این مدت دهها هزار نفر کشته و زخمی و میلیونها نفر آواره شده اند. گزارش رسمی سازمان ملل مورخ 11 اکتبر2013حاکی از آنست که از جمعیت23 میلیونی مردم سوریه بیش از6 میلیون نفرمحل زندگی خود را ترک کرده اند، 2 میلیون نفر به کشورهای همسایه پناه برده اند، 2 میلیون نفر از محصلین بناچار مدارس را ترک کرده اند، هزاران کودک بخاطرسوء تغذیه وعدم دسترسی به دارو جانشان را از دست داده اندویک پنجم جمعیت سوریه دسترسی به غذای مورد نیاز ندارند. بحران سیاسی سوریه همانند دیگر کشورهای عربی و شمال افریقا همچون تونس، مصر و لیبی، بر بستر شرایط عینی ناشی ازعملکرد سیاست های اقتصادی سرمایه داری بوقوع پیوست، بحرانی که در سراسر جهان با افزایش بیکاری و فقر همراه بوده است و درکشورهای منطقه خاورمیانه و نزدیک زندگی اکثریت مردم را به ورطه فلاکت و نابودی کشانیده است. مردم در کشورهای عربی علیه حکومت های دیکتاتوری که مجری سیاست های نئولیبرالی بودندبه اعتراض برخواستند. بر خلاف تونس و مصر که با دخالت اتحادیه های کارگری و مردم زحمتکش از طریق اعتصابات توانستندرژیمهای مبارک و بن علی را ساقط کنند، در لیبی و سوریه اعتراضات مردم قبل ازتبدیل شدن به جنبشی توده ای دستخوش دخالتگری مستقیم و غیر مستقیم انواع نیروهای ارتجاعی امپریالیستی و منطقه واقع شد.با سرکوب اعتراضات توسط ارتش قذافی و ایجاد شرایط جنگی در لیبی، سیل بازگشت کارگران مهاجردر صنعت نفت و عدم انسجام دراعتراضات توده ای، خلاءناشی از بحران سیاسی با دخالتگری ناتو از طریق بمباران و کشتن قذافی، به جایگزینی شورای انتفالی آلترناتیو امپریالیستی انجامید. درسوریه شرایطی مشابه با لیبی بوقوع پیوست با این تفاوت که پشت رژیم سوریه، حزب حاکم ( بعث) وبشار اسد، دولت روسیه وایران قرار دارد. با سرکوب اعتراضات توده ای توسط رژیم سوریه وحمایت حزب الله لبنان، رژیم ایران و روسیه ازاسد، شرایط برای دخالتگری انواع نیروهای ارتجاعی دیگرفراهم شد. دولت های منطقه منجمله ترکیه، عربستان، بحرین، قطرو اسرائیل هر یک با انگیزه های مختلف به سازماندهی دسته های مسلح وتقویت آن در سوریه پرداختند. درکنار نیروهای ائتلافی بنام ارتش رهایی بخش سوریه که از حمایت نیروهای امپریالیستی امریکا واروپا برخوردار است ومرکزسازماندهی نظامی آنها در اردن واقع است، انواع شاخه های مذهبی و قومی( سلفیست ها ، القاعده ، اخوان المسلمین و غیره ) به مقابله با نیروی نظامی رژیم سوریه مشغولند. مردم سوریه در طی دو سال گذشته آشکارا قربانی توازن قوا و رقابت های ارتجاعی و امپریالیستی دربُعدی جهانی شدند و اکنون این رقابت ها و خروج از بحران سوریه، با تهدید حمله نظامی امریکا و در نهایت به سازمان ملل و شورای امنیت آن واگذار گردید. قبلا اشاره شد که ریشه بحران سیاسی درسوریه بر بسترشرایط عینی ناشی ازسیاست های معاصراقتصاد سرمایه داری یعنی نئولیبرالیسم بوقوع پیوست که توسط دولت بشار اسد اجرا شد، بحران سیاسی در سوریه ناتوان ازراه حل انقلابی به مرکزثقل رقابت های امپریالیستی و درگیری های نظامی طولانی مدت تبدیل شد ودر آن انواع و اقسام تسلیحات و منجمله سلاحهای هسته ای کشتار جمعی بکارگرفته شد. آنچه در هفته های اخیر تا حد تهدید نظامی سوریه توسط دولت های امپریالیستی امریکا و اروپا وبا اسم رمز” استفاده ازسلاح های شیمیایی در سوریه” صورت گرفت، سوءاستفاده ازاحساسات انسانی انظار جهانی ومقبول ساختن دخالتگری در سوریه با هدف هژمونی سیاسی در خاورمیانه، به عقب راندن روسیه و سایر رقبااست وربطی به کشتارجمعی ندارد. سرمایه داری و تمامی دولت هایش تاریخا نشان داده اند که برای دفاع از منافع ملی و جهانی ازتولیدوبکارگیری انواع تجهیزات نظامی ومنجمله سلاحهای کشتارجمعی ابایی ندارند.

سلاح های کشتارجمعی

سرمایه داری محصول انقلاب صنعتی، مالکیت مقدس خصوصی را با ابزارهای جنگی پاسداری کرده است و باعبورازمرزهای جغرافیایی روش های جنگ های کلاسیک را که ادامه سیاست بوده اند با ابزارهای روزمجهزکرده است. جنگ اول و دوم جهانی وصدها جنگ منطقه ای درطی شصت سال گذشته سیر تکاملی ابزار آلات وتجهیزات جنگی ومیزان تولید آن رادرمقایسه با نیازهای ضروری بشری منجمله خدمات بهداشتی، درمانی ،آموزشی و رفاهی بسیار بالاتر برده است. امروزه دیگر با تحولات الکترونیک و بیوشیمی درعلوم، دولت های سرمایه داری بیشترین کارشناسان و پرحجم ترین هزینه ها را از درآمد نا خالص ملی، که حاصل استثمار نیروی کاراست، به ارگانهای نظامی اختصاص داده اند. تولیدمحصولات نظامی سال به سال و ساعت به ساعت اضافه می شود و در بحران سرمایه داری که مشخصه بارز آن اضافه تولید است، تولیدات نظامی برخلاف تولیدات مواد امرارمعاش، نه تنها ارزش مصرفی شان حفاظت شده است بازارفروش و سود آوری اشان چندین برابر افزایش پیدا کرده است. در لحظات پایانی جنگ جهانی امپریالیستی در سال 1945دولت امریکا با ریختن بمب های اتمی برسر مردم ژاپن هژمونی سیاسی اش را بر سرمایه داری جهانی اعمال کرد. بازار جنگ سرد با افزایش رقابت در تولیدات نظامی ازسوی بلوک های غرب و شرق داغ شد. دولت امریکا سیاستش را با بکارگیری سلاح های مرگبارپیشرفته در نوع خود علیه مردم در جنگ ویتنام عملی کرد. در منطقه نفت خیزخاورمیانه که حضور دولت اسرائیل خود یک پای اصلی نظامیگری بوده است، تمامی دولت ها بیشترین هزینه را به نیروی نظامی اختصاص داده اند در حالی که فقر و فلاکت درآن جوامع نهادینه شده است. دولت اسرائیل در منطقه فسفرسفید راعلیه مردم فلسطین در غزه بکار برد وخود دارای تاسیسات اتمی و تعداد نامشخص موشک های با کلاهک اتمی است. رژیم بعث و صدام حسین با گازهای سمی خریداری شده ازامریکا ، فرانسه و آلمان هزاران نفررا درشهر حلبچه عراق از بین برد وعارضه فاجعه بارآن هنوز درافزایش کودکان ناقص الخلقه وسرطانی بچشم می خورد. استفاده از مواد شیمیایی و کشتارصدها نفردر سوریه در ماه اوت امسال نیز همان روندی است که دولت های سرمایه داری پر قدرت تر در اقتصاد جهانی پایه گذاری کردند. کلید اعمال هژمونی و سرکرده گی سرمایه قدرت نظامی است، جنگ ستاره گان ریگان و دفاع موشکی جرج دبلیو بوش چنین خاصیتی برای دولت امریکا دارد. امریکا بیشترین بودجه را به تولیدات نظامی اختصاص داده و دردو دهه گذشته نشان داده است که اقتصادش را با تکیه به آن نگه داشته است وقبل از روسیه و آلمان در ردیف اول جهان ایستاده است. زرادخانه کشورهای نامبرده تعطیلی ندارند وبطور شبانه روزی به تولید مشغول هستند. درطی دو سه سال گذشته کشورهای عربی و خاورمیانه همچون مصر، تونس، لیبی، بحرین، قطر، یمن، عربستان و نیز سوریه محل ترخیص مهمات و تجهیزات پیشرفته ای بوده است که از امریکا ، آلمان، روسیه وفرانسه خریداری شده است. اکنون در به همان پاشنه می چرخد، اولتیماتوم اوبامای “دموکرات منش” واولاند “سوسیالیست نما”در فراخوان جنگی دیگر بجزاستفاده از بحران سوریه بنفع سرمایه های خودی وکنار زدن رقیب روسی نیست و داعیه کشتارجمعی مردم سوریه توسط سلاح شمیایی برای آنها اشک تمساحی بیش نیست. دولت های امپریالیستی که در تولید بسیار انبوه سلاح های هسته ای و پیشرفته ( اکنون ازتولید واستفاده ازهواپیماهای بدون سرنشین ودرجنگ نیز به خود می بالند ) ودرفروش آن مسابقه گذاشته اند، ظاهرا زیر پیمان منع استفاده ازسلاح های کشتار جمعی را امضاء کرده اند تا از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل برای زدن رقبا در آن استفاده کنند. دستگاه مخوف نظامی ـ امنیتی با اختصاص دادن بالاترین هزینه و بکار بردن بیشترین نیروی انسانی و استفاده ازجدیدترین تکنولوژی و دستاوردهای فنی مخلوق نیروی کار، یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای حفظ نظام مالکیت خصوصی توسط دولت های سرمایه داری است.
رقابت های امپریالیستی

بحران سیاسی در سوریه نه به بحرانی انقلابی که محرکه آن تنها حضوراجتماعی طبقه کارگر بعنوان جنبشی سیاسی خواهد بود، دستخوش دخالتگری ارتجاعی ترین نیروهای منطقه قرار گرفت و توسط سرمایه داری جهانی تقویت شد. مهمترین مشخصه پیچیده گی بحران سوریه رقابت بین دولت های منطقه و نیزرقابت نیروهای امپریالیستی در سطح جهانی است وبه محل اختلافات و کشمکش ها ، تهدیدها و سازشها ، رقابت ها و تقسیمات امپریالیستی درجغرافیای سیاسی منطقه گره خورده است. سوریه دارای موقعیت سوق الجیشی است، در بین سه قاره قرار دارد، دارای کانال های دریایی تجاری است، در منطقه نفت خیز و پر نفوس خاورمیانه قرار گرفته است ودر همسایه گی با اسرائیل است. مجموعه این عوامل نه فقط برای دولت های منطقه بلکه در سطح جهانی برای دولت های سرمایه داری بطور کلی حائز اهمیت است. بحران سوریه برای دولت امریکا اما دارای اهمیت ویژه تری است.در برون رفت ازبحران اقتصادی دهه هفتاد سرمایه داری که به هژمونی مدل بازار آزاد در مقابل مدل دولتی انجامید، هژمونی سیاسی و ابتکار عمل را دولت امریکا در دست داشت با این فرض که براحتی می تواند میدان دار نظم جدید جهانی باشد. اما جوهرامضای پروستریکا وگلاسنوست گورباچف خشک نشده ، مدل بازار آزاد با خود محیط رقابت ها را هم داغ ترکرد ودو قطب سابق به چندین قطب ریز و درشت مبدل شدند. وحتی کشورهای مختلف در حال توسعه سرمایه داری هر یک برتری موقعیت خود را در نزدیکی با یکی ازبلوک بندی های جهانی جستجو کرد. دولت امریکا که هژمونی سیاسی اش در سرمایه جهانی با وال استریت رقم می خورد ودلارهایش را با همان اعتبار به چاپ می رساند، به جایی رسید که برای حفظ آن با اختصاص بیشترین بودجه به امور تسلیحاتی به تشدید نظامیگری بپردازد. یازده سپتامبر دوهزار و یک و عملیات انفجاربزرگترین برجهای تجاری درنیویورک بهترین شرایط برای استفاده از عملیات نظامی دولت امریکا بود.درپی شکل دادن به نظم جدید جهانی دولت امریکا به عراق و افغانستان لشکرکشی کرد اما برعکس پیشرفت های نظامی اولیه از لحاظ سیاسی موقعیت شکننده ای برای دولت امریکا را بدنبال داشت. کشورهای اتحادیه اروپا با دولت و پول واحد و گسترش دایره نفوذ شان به خود انسجام بخشیدند و چین باانباشت بازارجهان از طریق صادرات کالاهای ارزان به نیروئی پرقدرت در رقابت ها تبدیل شد. دولت روسیه بسرعت توانست خود را با شرایط جدید جهانی پایان جنگ سردمنطبق کند وقدرت خود را در رقابت های جدید جهانی سرمایه داری بمعرض نمایش بگذارد. شرایط جدید جهانی و رقابت های امپریالیستی با افول موقعیت سیاسی و اقتصادی امریکا همراه بوده است وهژمونی اش در سرمایه داری جهانی را با تکیه به دو ابزارقوی نگه داشته است، برخورداری از رای صاحب نفوذ درارگانهای جهانی سرمایه امثال تجارت جهانی ، صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و برخورداری ازبرتری درتکنولوژی و قدرت نظامی.اکنون طولانی شدن بحران سیاسی در سوریه بهترین موقعیتی است که برای سرمایه داری جهانی و بخصوص دولت امریکا فراهم شده است. امریکا با لشکرکشی های نظامی به عراق و افغانستان درطرح پر سر و صدای خاورمیانه بزرگ شکست خورد وبه اهدافش که تقویت هژمونی در سرکرده گی سرمایه داری و اعمال حاکمیت در خاورمیانه و آسیای میانه بود نرسید. وضعیت سیاسی امریکا در منطقه حتی چنان شده است که دیگرکشورهای متحدش در منطقه از قبیل عربستان و ترکیه و حتی اسرائیل روی سیاست های امریکا مثل سابق حسابی باز نمی کنند. آنچه امروز در عراق وافغانستان بر جای ماند ه است انفجارات روزانه، ایجادفضای رعب و وحشت و عدم امنیت اجتماعی وکشتار مردم و نیزرشد جریانات ارتجاعی قومی و مذهبی بوده است. اکنون سوریه فرصت مناسبی برای تلاش دوباره امریکا درکوبیدن میخ سیاست هایش در منطقه است که با حمله به عراق و افغانستان کارگرنشد .
بحران سیاسی در کشورهای عربی که در پی اعتراضات توده ای به بحران حکومتی و سقوط دیکتاتورهایی انجامید دولت های سرمایه داری را به انواع سیاست های پیشگیرانه به عکس العمل واداشت. در عین حال برسر هژمونی این سیاست ها رقابت های امپریالیستی با دیگرآشکاراخود رانشان داده است.

بحران سوریه ومسئله ایران

رابطه رسمی ایران با امریکا بعد از سقوط شاه و اشغال سفارت امریکا در تهران قطع شد و جنگ ایران و عراق که با زور آزمایی دو جریان اسلامی و ناسیونالیست عربی وگرم کردن آتش آن توسط دولت های امریکا و اروپا در منطقه هدایت می شد بعد از هشت سال با برجاگذاشتن میلیونها آواره و کشته و مجروح خاتمه یافت . رژیم اسلامی به پذیرش قطعنامه پایان جنگ تن داد وبه سیاست توسعه سیاسی و ادغام درروابط بین المللی چراغ سبز نشان داد وملاقات نماینده امریکا ( مک فارلین) و سران رژیم را در پی داشت . رژیم صدام حسین در عراق مشمول قطعنامه تنبیهی شورای امنیت سازمان ملل در تولید سلاح های شیمیایی و استفاده ازآن شد و مورد تحریمهای شدید امریکا واقع شد . لشکرکشی امریکا به عراق وافغانستان و برداشتن صدام حسین و طالبانها فرصتی برای رژیم ایران درگسترش موقعیت منطقه ای اش فراهم کرد واز طریق همکاری وبده بستان سیاسی وارد مذاکرات با امریکا شد. با شکست سیاسی دولت امریکا وجرج دبیلیو بوش بعد از اشغال نظامی در منطقه موقعیت منطقه ای ایران بهتر شد، غیر ازنزدیکی قبلی با حزب الله لبنان و دولت سوریه روابط نزدیکی نیز با دولت مالکی در عراق ایجاد کرد. امریکا علی رغم فشار سیاسی و ادعای استفاده از گزینه های نظامی علیه رژیم ایران، بدلائل مختلف قادر به چنین حرکتی نبوده است. حتی متحد منطقه ای امریکا یعنی دولت اسرائیل به این امر واقف بوده واظهارات اخیر نتانیاهود در اجلاس اخیرسازمان ملل آن را تائید کرد.اکنون با وجود دولت دموکراتها در امریکا و دولت روحانی در ایران شرایطی برای ایجاد روابط رسمی مجدد فراهم شده است. رابطه دوباره امریکا و ایران در واقع گشایشی برای تسهیل روند انباشت سرمایه در ایران است، هم امریکا از ایجاد این رابطه به استراتژی اش در خاورمیانه می خواهد قوام بخشد و هم سرمایه داری ایران می خواهداز خلاء رکوداقتصادی خارج شود. بحران سیاسی سوریه موقعیتی در عین حال برای تقویت و اعمال هژمونی دولت سرمایه داری امریکا در منطقه وفرصتی است تا ا زاین طریق متحد نزدیک سوریه یعنی ایران را به قبول آن درچهارچوب استراتژی مذکوروادارد. انباشت سرمایه در ایران با فشار تحریمهای امریکا و اروپا فلج شده است، اوضاع سیاسی در سوریه ومنطقه قطعا بر این روند تاثیرخواهد بخشد . تلاش های روحانی ، چانه زنی های ظریف با امریکا واظهارات رفسنجانی مشخصا دررابطه با سوریه قراراست راه نجاتی برای رژیم اسلامی گرفتار آمده در بحران سیاسی باشد. اینکه تجدید نظررژیم اسلامی در رابطه با امریکا می تواند راه حل بحران برای سرمایه داری در ایران باشد بستگی به فاکتورهای متعددی دارد ولی قطعا برداشتن موانع انباشت سرمایه در ایران در صورت رابطه رسمی دولت های امریکا و ایران، به معنای استثمار و بی حقوقی بیشتراکثریت جامعه وقبل از همه کارگران خواهد بود.
نتیجه

بحران سیاسی در سوریه و سایر کشورهای عربی نتیجه شرایطی عینی ناشی از عملکرد سیاست های اقتصادی سرمایه داری جهانی است. سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی که قرار بود راه برون رفت سرمایه داری از بحران دهه هفتاد باشد نه تنها قادر به رفع آن نشد بلکه به تشدید بحران سرمایه داری تا حد بی سابقه ای افزود. تهاجم افسار گسیخته به سطح معیشت حقوق شهروندی در اروپاو قبل از همه به کارگران و مزدبگیران وتشدید فقر و فلاکت در سایر کشورهای جهان با هدف شتاب بخشیدن به روند انباشت سرمایه نمونه ای ازعملکرد سیاست های سرمایه داری معاصر است. درمنطقه خاورمیانه و کشورهای عربی با وجود برخورداری ازامکانات طبیعی و منجمله منابع نفتی مردم از ابتدایی ترین امکانات زندگی برخوردار نیستند. حاکمیت های دیکتاتوری آشکار و نظامی وانواع گروههای قومی و مذهبی عرصه را بر زندگی مردم تنگ کرده اند. در حالی که اکثریت جامعه با در آمدی کمتر ازیک دلار در روزبسر می برند و فاقد حداقل خدمات رفاهی و آموزش ودرمان و بهداشت هستند بیشترین هزینه جامعه به واردات اسلحه ومهمات و یا دستگاه حاکم اختصاص داده شده است ووجود اسرائیل که از بیشترین تجهیزات نظامی برخوردار است برنظامیگری درمنطقه شدت بخشیده است. اجرای سیاست های ریاضتی برای حفظ سود آوری سرمایه داران وفقر وفلاکت اجتماعی درچند سال گذشته کشورهای عربی را با انفجارات عظیم توده ای روبرو کرد. اعتراضات توده ای با سرکوب نظامی دولت های دیکتاتوری عرب، با تحمیل باصطلاح انتخابات و شکل گیری آلترناتیوهای امپریالیستی مواجه شد. در مصر وتونس اگرچه با دخالتگری سازمانهای کارگری اعتراضات توده ای به سقوط دیکتاتوری ها انجامید اما درتامین حداقل وضعیت معیشتی مردم بهبودی حاصل نشد. در سوریه بحران سیاسی ناتوان از سقوط رژیم اسد به کشاکش های سیاسی نیروهای امپریالیستی تبدیل شد و فضایی از دخالت گری انواع و اقسام نیروهای ارتجاعی منطقه در پوشش قومی و مذهبی براه افتاد .
اعتراضات توده ای برای نان و آزادی، بدلیل عدم سازماندهی بدیل ضد سرمایه داری و تشکل های کارگری در فضایی از نظامیگری دستجات ارتجاعی ارتش سوریه ، حزب الله وسپاه پاسداران ایران، القاعده و سلفیست ها، اخوان المسلمین ودولت های بحرین، قطر،عربستان و ترکیه، سرکوب شد و فضا برای دخالت های امپریالیستی فراهم شده است . تضادهای عینی در سوریه وکشورهای عربی کماکان پابرجاست و دولت ها و نهادهای سرمایه داری باانواع دخالتهای سیاسی و نظامی در تلاش برای منحرف کردن جهت اعتراضات مردم در چهارچوب قوانین جاری نظام سرمایه داری هستند. هدف این است که با پوشانیدن تضادهای طبقاتی در جامعه، رفع مشکلات اجتماعی نزد مردم همچنان در چهارچوب نظام سیاسی کنونی مقبول افتد .

بی شک تجارب کشورهای عربی برای کارگران ایران حاوی نکات بسیاری است : تضادهای عینی درجامعه که به اشکال مختلف اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی خود را نشان داده است تنها زمانی به نفع اکثریت جامعه تغییر می کند که اعتراضات توده ای توانسته باشد با دخالت جنبش آگاه کارگران یعنی جنبشی سوسیالیستی سازماندهی وهدایت شده باشد. آنگاه که کارگران توانسته باشند هر چه بیشتر صفوف طبقاتی خود را فشرده ترکرده و با اتکاء به آن به نیرویی سیاسی اجتماعی در جامعه تبدیل شده باشند. بی شک این کار با فعالیت مستمر کارگران سوسیالیست و نیزفعالیت دربرآمدهای اعتراضی توده ای به منظور متشکل کردن هر چه بیشترآنان حول نیازهای اساسی جامعه صورت می گیرد. جنبش نان و آزادی جنبشی است آگاه و طبقاتی که با توجه به شرایط عینی و تضادهای اجتماعی می بایست سازمان یابد واین سازماندهی در گرو تنها آلترناتیو اقتصادی نظام سرمایه داری یعنی طبقه کارگر خواهد بود. طبقه کارگر با متشکل شدن و بیان خواست های اجتماعی می بایست چنان نیرویی را در جامعه سازمان دهد که قادر باشد مانع فضای جنگ ودرگیری و انفجارات و نظامیگری در خاورمیانه باشد ونیروهای ارتجاعی مذهبی وقومی از هر رقم را زمین گیر کند . سرمایه داری برای پیشبرد منافعش در منطقه انواع نیروها و گرایشات ارتجاعی خصوصا ارتجاع اسلامی را در مقابل مبارزه طبقاتی کارگران وعروج گرایش سیاسی آنان یعنی گرایش سوسیالیستی بخدمت می گیرد تا جامعه را از دست زدن به اعتراضات ضد سرمایه داری باز دارد. طبقه کارگرایران بعد از شکست در انقلاب پنجاه و هفت این را بخوبی تجربه کردو سنگینی چنین نیروی ارتجاعی یعنی رژیم جهموری اسلامی را بیش از سه دهه است که بر شانه های خود احساس کرده است.

اکتبر 2013
کانون سوسیالیست های کارگری
http://www.socialist-workers.org
kargar.socilaist@gmail.com
Facebook: Kanone Socialisthaye Kargari