تشكيل سنديكاهاي مستقل نيروي كار (كارگران صنعتي ، تكنسين ها و مهندسان) يك ضرورت روز
ياور
روند مناسبات تعديل ساختاري و خصوصيسازي، هر روز ما را بيشتر در باتلاق بيكاري، گراني و تورم فرو مي برد. در حالي كه صنعت در حال نابودي است، سرمايههاي مالي و دلالهاي بينالمللي و واسطهها اقتصاد كشور را به دست گرفتهاند و با مقرراتزدايي تدريجي از قانون كار حقوق كارگران و نيروي كار فني را حذف مينمايند كه سرمايههاي ملي كشورند. اين عملكردها بر خلاف قانون كار، قانون اساسي و مقاولهنامههايي است كه بيشتر دولتها از جمله دولت ايران در سازمان ملل امضا كرده و متعهد به رعايت آن شدهاند. از اين رو ياس و نااميدي از عملكرد دولت ها همراه با سوالات زيادي ذهن كارگران را به چالش گرفته است. آيا بورژوازي مالي، دلالها و واسطهها اكثريت قاطع جامعه را تشكيل ميدهند كه خواستِ آنها تبديل به اصول قانون اساسي شده و بدون تصويب در مجلس اجرا ميشود؟ يا اين گروه اقليت ناچيزي از واسطهها و تكنوكراتهاي رانتخوارند كه بايد جلوي يكهتازيشان گرفته شود؟ چگونه مسوولان اقتصادي دولت اين حق را به خود دادهاند تا مناسبات اقتصادي كشور را به يك دنبالهرو حقير صندوق بينالمللي پول تبديل نمايند؟ يادمان باشد كه صندوق بينالمللي پول نهادي امپرياليستي است كه قوانين تحميلياش تنها در جهت حفظ سلطهي سرمايهداري جهاني و با هدف نابودي صنايع ملي براي برقراري و تداوم بازار براي كالاهاي كشورهاي امپرياليستي ميباشد. از سوي ديگر سير تاريخ تحولات سرمايهداري جهاني تبيينكنندهی اين واقعيت است كه اين ساختار بيمار براي حل بحرانهاي دورهاي و غير قابل اجتنابش تنها يك راه ميشناسد و آن جنگ است.
آري جنگ كه همواره براي مردم جهان فاجعه بار بوده است. جنگ هاي جهاني اول و دوم در تداوم همان سياست كه استعمار و استعمار نو براي پيشبرد اهداف جنايتكارانه امپرياليستي بود و به حل بحرانهاي سلطه گرانه ي خود پرداختهاند. آيا به همين دليل نيست كه اتحاديهی ناتو را منحل نكرده و منحل نميكنند؟ آن هم در حالي كه همهي كشورهاي سرمايهداري، داراي ارتشهايي تا دندان مسلح و مجهز به مدرنترين سلاحهاي اتمي وغير اتمي هستند. در اين ميان برخي ايدئولوگ هاي اين مناسبات قناس و بيمار (مكتب اتريشي هايك) با تغيير نام سرمايهدار به كارآفرين، عوام فريبانه ميكوشند با تغيير واژه، يك فراموشي تاريخي ايجاد كنند. تا همهي ستم طبقاتي و نسلكشيهاي سرمايهداري جهاني به خاطر تقسيم بازار، كشتار چند صد هزار نفر شهروند معمولي با بمب اتمي (هيروشيما) ، بمباران شيميايي جنگل ها و مزارع برنجكاري در ويتنام و كشتار كودكان و مادران در جنوب عراق با گلولههاي غني شده از اورانيوم را به سايه فراموشي بكشانند . همان گونه كه كشتار ميليوني در اندونزي و شيلي و پيش از آن ها، كودتاي 28 مرداد در ايران را به فراموشي سپردند.
در اين شرايط، اتحاد و تقسيم كار سرمايهداري جهاني براي غارت زحمتكشان براي حذف كليه حقوق كارگران، آنان را به چنان جسارتي رسانده كه ماه ها حقوق كارگران توسط بخش خصوصي پرداخت نميشود و آب از آب تكان نميخورد. از اين رو براي كارگران نيز در دفاع از حقوق نيروي كار تنها يك راه باقي مانده و آن، تكيه كارگران به نيروي اتحاد خود و سمتگيري به سوي ايجاد سنديكاهاي سراسري است تا توان مقابله با ماشين قدرت و افشاي ايدئولوژي و جهانبيني سرمايهداري جهاني را بيابند.
پس پيش به سوي تشكيل سنديكاهاي مستقل كارگري براي دفاع در مقابل يورش سرمايه داري به حقوق مسلممان.
16/8/92