سیاوش دانشور
جنگ با حکومت اسلامی حق مردم است!
همراه با اعدامهای جمهوری اسلامی مباحث مهمی در حاشیه “اعتراض به اعدام” طرح میشوند که باید از یک موضع آزادیخواهانه پاسخ بگیرند. تا به مبارزه با اعدام مربوط میشود، بحث اینست که جمهوری اسلامی و هر دولتی حق اعدام هیچ احدی را به هیچ بهانه ای ندارد. بحث اینست که اعدام قتل عمد توسط یک دولت و یا نهاد فائقه است که هدفش از اعدام نه “اجرای عدالت” که ارعاب جامعه است. بحث اینست که اعدام توسط حکومتها نه برسر “مصون کردن جامعه” از وقوع مجدد جرم بلکه تکرار جنایت سازمانیافته با نقشه قبلی است. بحث اینست که اعدام اساسا ابزاری برای سربزیر نگهداشتن مخالفین سیاسی و نفی حیات انسانهاست. بحث اینست که اعدام توسط حکومتها، خشونت را در مغز استخوان مناسبات اجتماعی نهادینه میکند.
اعدام شیرکو معارفی پور دریچه ای شد تا بار دیگر موضع ارتجاعی و مخالفت نیم بند عده ای در باره مسئله اعدام آشکارتر شود. جمهوری اسلامی یا طرفدارانش عکسی از شیرکو با اسلحه منتشر کردند و در این میان در مورد اعدام شیرکو زبان عده ای بند آمد. یک بخش فعالین جریانات ملی اسلامی و طرفدار رژیم هستند که مانند جمهوری اسلامی زندانیان را به “امنیتی” و “غیر امنیتی” دسته بندی میکنند. این طیف به جمهوری اسلامی حق میدهد که مخالف سیاسی اش را اعدام کند و یا دستکم بخشی از اعدامها را “دفاع مشروع” حکومت از موجودیت خویش میداند. اینها کسانی هستند که دوره ای خود در مقام دفاع از جمهوری اسلامی اسلحه بدوش گرفتند و در خیابانها و کارخانجات و دانشگاهها مشغول شکار کمونیستها و مخالفین سیاسی بودند و امروز در موقعیت اپوزیسیون طرفدار رژیم بجای اعتراض به خشونت سازمانیافته دولتی علیه “خشونت مردم” روضه میخوانند. این جماعت در دفاع از جمهوری اسلامی بحدی وقیح هستند که میگویند روحانی و دولتش از اعدامها ناراحت هستند! بر این جماعت حرجی نیست، اینها سرنوشت سیاسی شان را به سرنوشت جمهوری اسلامی گره زده اند.
اما عده دیگری هستند که حساب شان از اپوزیسیون طرفدار حکومت جداست. این دومیها عموما انسانهای شریفی هستند. سابقه انقلابیگری دارند و چه بسا هنوز خود را انقلابی و چپ و مبارز میدانند. اما در فضای مسمومی که رسانه ها و ارکستر پرو اسلامی “خشونت نکنید” ایجاد کرده اند، به موضع دفاعی افتاده اند و بخشا چهارچوبهای فکری و سیاسی طیف اول را راجع به مسئله اعدام قبول کرده اند. مهمترین اعتراض این طیف این بود که عکس منتشر شده شیرکو جعلی و فتوشاپی است. من با افشای جعل کاملا موافقم. اما با فرض مستتر در این افشاگری کاملا مخالفم. این دوستان توجیهات مزورانه جمهوری اسلامی برای اجرای حکم اعدام مبنی بر اینکه فلان زندانی در جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی شرکت داشته را قبول کردند. از نظر اینان لابد فعالیت مسلحانه مجوز اعدام را به حکومت میدهد، لذا با افشای جعل صرف میگویند که خیر شیرکو در فعالیت مسلحانه شرکت نداشته است! در این طیف دوم گروهها و محافل دیگری هستند که از سر مخالفت با یک گروه قوم پرست و یا سکت سیاسی مذهبی که نان و اسلحه اش را دولتهای مشابه جمهوری اسلامی تامین میکند، تلاش میکنند هر دو سو را از موضع “ضد خشونت” محکوم کنند تا لکه ای به دامن شان ننشیند! به اطلاعیه های مربوط به حمله به پاسگاه سراوان و اعدام دستجمعی زندانیان سیاسی در زاهدان نگاه کنید.
“مبارزه مسالمت آمیز و نفی خشونت”
منشا بحث زندانی “امنیتی” و “غیر امنیتی” همان خط مشی سیاسی “مبارزه مسالمت آمیز” و مخالفت با نفس سرنگونی طلبی است. کسانی که خواهان اجرای “بی کم و کاست” قانون اساسی جمهوری اسلامی اند، درست مانند حکومتیها هر حرکتی علیه نظام را “امنیتی” تلقی میکنند و بقول خاتمی به “زبان امنیتی” به آن پاسخ میدهند. لذا با زبان و توجیهات جمهوری اسلامی و سازمان امنیت آن در مورد مسائل حرف میزنند. اینها سر و ته یک کرباسند.
کمی اینطرف تر آقای رضا پهلوی و مشروطه خواهان و ناسیونالیسم پرو غرب ایرانی را داریم که ژست “مبارزه مسالمت آمیز” و “نافرمانی مدنی” میگیرند و در موارد زیادی متحد سیاسی اصلاح طلبان حکومتی اند. ایشان برای سر کار آمدن راسا برنامه ای ندارد و بدون حمله نظامی ناتو به ایران و یا طرق کودتائی دستش به قدرت بند نمیشود. معلوم نیست در این میان کپی برداری از اسلامیون برای “نه به خشونت” و تجویز “نافرمانی مدنی” در رابطه با اعدام برسر چیست؟ رضا پهلوی در اعتراض به اعدام به مردم تجویز میکند که “عزای ملی” بگیرند. “عزای ملی” استنتاج عملی نسخه “نافرمانی مدنی” در اعتراض به اعدام است که هم به حکومت اعدام میگوید “ما اهل خشونت نیستیم” و هم مردم را به آرامش علیه حکومت اعدام دعوت میکند! دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟
جنگ با رژیم اسلامی حق مردم است!
این بحثها بویژه برای کسانی که آگاهانه و بدون قید و شرط علیه اعدام مبارزه میکنند بسیار مهم اند. برای کسانی که میخواهند ماشین جنایت و اعدام را متوقف و درهم بکوبند، اولین سوال اینست که این امر چگونه ممکن است؟ بعبارت دیگر سئوال اینست برای نفی بنیادی خشونت سازمانیافته دولتی، کدام افق و سیاست ضروری و مبرم است؟
این روشن است که مردم در ایران فی الحال درگیر یک جنگ با جمهوری اسلامی اند. جنگ میان مردم و حکومت اسلامی تمام نشده است. طبقه کارگر در جنگی بیوقفه با حکومت اسلامی قرار دارد. زنان روزمره با حکومت و قوانین اش در جنگ اند. نسل جدید هر گوشه زندگی اش در جنگ و گریز با جنایتکاران اسلامی میگذرد. نخواستن رژیم اسلامی پتانسیلی وسیع است که به طرق مختلف و در اشکال متفاوت هر روز خود را نشان میدهد. کسی که حق جنگیدن مردم با حکومت و قوه قهریه اش را محکوم میکند و یا برعلیه آنست، موضع و سیاستی رژیمی دارد و آگاهانه و یا ناآگاهانه در زمین و قانون جمهوری اسلامی بازی میکند. اما برای کسی که این سلطه منحوس اسلامی را برسمیت نمیشناسد و برای سرنگونی کلیت این نظام تلاش میکند، مسئله تماما متفاوت است.
مسئله بسادگی اینست که بخشهای مختلف در جامعه، با نقطه عزیمت های مختلف، با اهداف سیاسی و اجتماعی متخاصم، با جمهوری اسلامی درگیر جنگ اند. کسی و جریانی نمیتواند راسا در موضع جنگ با جمهوری اسلامی باشد و علیه جنگ کسی و جریان دیگری علیه همین حکومت باشد. مثلا شما بعنوان انقلابی و کمونیست میتوانید علیه اهداف و سیاستهای ارتجاعی فلان سازمان اسلامی یا ناسیونالیستی حرف بزنید و مبارزه سیاسی کنید، اما نمیتوانید علیه جنگ و اقدام معین همین گروه علیه حکومت اسلامی اطلاعیه محکومیت بدهید! شما میتوانید ماهیت ضد اجتماعی فلان گروه اسلامی یا قومی را قاطعانه افشا کنید اما نمیتوانید بدلیل مخالفت تان با گروه مربوطه موضعی پرو رژیمی بگیرید و یا برای رعایت پروتکل هر دو سو را به یکسان محکوم کنید! تردیدی نیست که هر جریان و جنبش سیاسی معین سیاستها و روشها و تاکتیک های خود را در مبارزه با جمهوری اسلامی دنبال میکند. تردیدی نیست که روشها و سیاستهای هر نیروی سیاسی ریشه دار در اقتصاد سیاسی یک جامعه سرمایه داری اساسا تابعی از مبارزه سیاسی و اجتماعی طبقه ای است که به آن تعلق دارد. تردیدی نیست بین این جریانات تمایزات اجتماعی و طبقاتی و اختلافات سیاسی و برنامه ای جدی وجود دارد. تردیدی نیست بخشی از فرقه ها و جریانات در اپوزیسیون، دست ساز هستند و اصولا اطلاق “جریان سیاسی” به آنها با هیچ معیاری درست نیست. با اینحال و با فرض این بدیهیات، تقابل با مثلا حمله فلان جریان به مقر سپاه پاسداران و یا محکومیت آن، نمیتواند بیانگر این تمایزات باشد. چنین موضعی اگر بیانگر قورت دادن حب “خشونت نکنید” نباشد، یک سیاست ارتجاعی و پرو رژیمی است.
اگر فردی در جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی دستگیر شد چی؟ پاسخ ما جامع و همه جانبه است. اعدام به هر دلیلی و به هر بهانه ای ممنوع است. چرا باید حق جنگیدن را برای دولت برسمیت شناخت و مشمول جرمی نباشد اما برای مخالف سیاسی و اپوزیسیون نه؟ این استاندارد دوگانه از کجا آمده است؟ چه کسی میگوید دولت فی النفسه حق دارد و مردم ندارند؟ آیا این قبول و تکرار همان دیدگاه طبقه حاکمه نیست که دولت را “نماینده مشروع و منتخب مردم” می شناساند؟ آیا دولت در دنیای واقعی چیزی بیشتر از پلیس و دادگاهها و زندانها و قوانین طبقه حاکمه برای حراست از منافع و امتیازات سیاسی و اقتصادی بورژوازی است؟ وانگهی بورژوازی مدتهاست قبول کرده است که اعدام اسیر جنگی ممنوع است. شیرکو معارفی پور با فرض قبول شرکت در فعالیت مسلحانه یک اسیر جنگی بود. چرا دوستانی که خود را چپ هم معرفی میکنند نمیتوانند مانند بورژواها و دمکراتهای جهان امروز بگویند که حتی اگر فردی در یک جنگ مسلحانه دستگیر شده است، یک اسیر است. اعدام اسیر جنگی ممنوع است و باید مطابق قوانین اسرای جنگی با وی برخورد شود؟
ما بعنوان کمونیست کارگری، جنگ و دست بردن به اسلحه در مقابل حکومتی که هر روز آدم میکشد را حق مسلم مردم مخالف این اوضاع میدانیم. نه فقط این، بلکه هر زمان که این نیاز ضروری شده باشد، راسا و در مقیاس وسیع جامعه را برای دفاع از خود مسلح میکنیم. ما جریانی نیستیم که به آه و ناله های دمکراتیک و سیاستهای خودشیرینی برای حکومت اسلامی وقعی بگذاریم. در دنیای واقعی تنها نیروی انقلابی ای میتواند پاسخ عملی و اجتماعی به امر سرنگونی جمهوری اسلامی بدهد که قادر باشد با قدرت ماشین سرکوب حکومت را زمینگیر کند و درهم بکوبد. در دنیای واقعی تنها یک نیروی انقلابی مسلح میتواند دست نیروهای باند سیاهی اعم از اسلامی و قومی را از زندگی مردم کوتاه کند. آنهائی که حق جنگ مردم علیه حکومت را صریحا یا تلویحا نفی میکنند، و یا تسلیم “خشونت نکنید” و نخود سیاه “نافرمانی مدنی” شده اند، آگاهانه و ناآگاهانه به جمهوری اسلامی و ماشین اعدامش سرویس میدهند. آنهائی که بدرست نگران میداندار شدن نیروهای باند سیاهی و دست ساز در سیاست ایران هستند و از تکرار سناریوی عراق و افغانستان و سوریه وحشت دارند، راهش این نیست که به “شر کمتر” جمهوری اسلامی رضایت دهند بلکه باید به ملزومات پیروزی بر جمهوری اسلامی پاسخ دهند. جنگ، جنگ است و قانون خودش را دارد. آزادی در هیچ جامعه ای بدون جنگ برای آزادی محقق نشده است. پا پس کشیدن از این جدال از موضع صلح طلبی و دفاع از وضع موجود و تکرار آیه شریفه “خشونت نکنید”، تنها به بقای خشونت سازمانیافته حکومتی نیرو میدهد. *
13 نوامبر 2013