زنان کارتن خواب تهران جوان شده اند!!
شهلا دانشفر
رضا جهانگیری فرد معاون خدمات اجتماعی سازمان “رفاه و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران” در گفتگویی با رسانه های دولتی، از پایین آمدن سن زنان کارتن خواب و رسیدن آن به سنین ١٧ و ١٨ سال سخن میگوید. او با اشاره به اینکه قبلا آمار زنان بی خانمان و کارتن خوابها به زنان سالمند تعلق داشت و این روز ها شاهد حضور زنان جوان در میان آن ها هستیم، از اینکه حتی در موارد سن این دختران پایین تر از ١٥ سال است حرف میزند. او در سخنانش حتی به ابعاد فاجعه بار تری از این بی خانمانی اشاره کرده و از این سخن میگوید که امروزه خانواده هایی هستند که به همراه فرزندان خود بی خانمان هستند و با طرح این سئوال که آیا میتوان استنباط کرد که سن بی خانمانی به کودکان رسیده است، ریشه جوان شدن زنان کارتن خواب در تهران را به مساله اعتیاد و رشد این معضل اجتماعی در میان آنان مربوط میکند. او از اینکه زنان زودتر از مردان در برابر اعتیاد ضربه میخورند و از خانواده طرد میشوند و از این رو در هر سن و سالی به بی خانمانی کشیده میشوند سخن میگوید.
نفس این خبر، اوج توحش سرمایه داری حاکم و محرومیت در جامعه را در مقابل ما میگذارد. خصوصا در جامعه ای که فقر و گرانی بیداد میکند، دستمزدها چندین بار زیر خط فقر و حتی به گفته خود حاکمان زیر خط بقاست، در جامعه ای که صحبت از سونامی بیکاری و جمعیت چندین میلیون بیکاران است و در آن نپرداختن دستمزدها به یک پدیده عادی و رایج در جامعه تبدیل شده است، و بالاخره اینکه در جامعه ای که اقتصاد به گل نشسته جمهوری اسلامی هر روز بر میزان بیکاری و مصائب مردم بیشتر دامن میزند، بیخانمانی و کارتن خوابی به خانواده ها و فرزندانشان و به دختران جوان حتی زیر ١٥ سال کشیده شده است. این داستان زندگی مردم تحت سی و چند سال حاکمیت رژیم اسلامی است و در آن مردم هر روز فقیر تر و مستمند تر میشوند.
در چنین جهنمی است که مردم از هیچگونه تامین اجتماعی ای از جمله بیمه بیکاری مکفی، تسهیلات لازم برای داشتن مسکن، خدمات درمانی رایگان، تحصیل رایگان برای فرزندانشان و بسیاری از این دست حقوق پایه ای اجتماعی محرومند و یکی از تبعات همه این محرومیت گسترش بی خانمانی و افزوده شدن به تعداد کارتن خوابهاست. طبعا در این میان وضعیت دختران و زنان تحت حاکمیت رژیم آپارتاید اسلامی، ابعاد فاجعه بار تری بخود میگیرد. از جمله زنان بسیاری هستند که تنها نان آور خانه هستند و برای اشتغال به کار نیز با هزار مشکل و حتی تعرض جنسی و غیره روبرو میشوند و عاقبت بخشی از همین زنان ناگزیر به تن فروشی و به اعتیاد کشیده میشوند و سر از کارتن خوابی در می آورند.
بخش دیگری از این دختران کارتن خواب که مورد اشاره رضا جهانگیری است، دختران معترضی هستند که تن به سنن و عقب ماندگی های اجتماعی نداده اند، و تحت فشار تحقیر دائمی و خشونت های خانوادگی و حمایت رژیم اسلامی از این عقب ماندگی ها، در سنین کم حتی سنین کمتر از ١٥ سال ناگزیر به فرار از خانه شده اند. بعد هم درصد بالایی از همین دختران در همان اولین روزهای فرارشان از خانه، بخاطر نداشتن سرپناهی مورد تعرض جنسی قرار گرفته و عاقبت نیز به تن فروشی روی آور شده اند. در همین مسیراست که این دختران به کام باندهای قاچاق مواد مخدر کشیده شده و ماوا و مسکنشان نیز میشود خیابان. حتی آنجایی هم که این دختران ناگزیر به این میرسند که باید به خانه باز گردند، باز زیر فشار سنن عقب مانده اجتماعی و تحت عنوان “آبرو داری” حتی از سوی خانواده ها طرد شده و بدین ترتیب زندگی و جوانی شان به تباهی کامل کشیده شده است.
اینها همه گوشه هایی از مصائیبی است که دامنگیر زندگی زنان تحت حاکمیت رژیم اسلامی است. به عبارت روشنتر زنان و دختران جوانی که امروز بنا بر آمار رژیم اسلامی به اعتیاد و کارتن خوابی کشیده شده و آمارشان نیز رو به فزونی است، قربانیان این محرومیت ها هستند. در عین حال، اینها همه حقایقی است که هیچگاه مورد اشاره آمارگران و کارشناسان رژِیم قرار نمیگیرند، چون اساس و پایه قوانین ارتجاعی اسلامی شان بر همین تبیض و ستم سیستماتیک و هر روزه بر زن گذاشته شده است. به زغم حاکمان اسلامی، زن کالای جنسی و عامل فساد در جامعه است و تنها یک وظیفه در برابرش قرار دارد آنهم جلب رضایت همسر و فرزند داری.
اما واقعیت مهم دیگر اینست که زنان و مردان ایران این توحش و عقب ماندگی را نپذیرفته اند. از جمله ما شاهد رشد هر روزه جنبش اعتراضی علیه تبعیض علیه زن و حجاب به عنوان یک رکن پایه ای آپارتاید جنسی در ایران هستیم. این جنبشی است که رژیم اسلامی از ابعاد گسترده و رشد بالنده اش بیم دارد و زیر فشار همین جنبش است که وضعیت زنان نیز جایی در آمارها و اظهارات مقامات حکومتی پیدا میکند.
خلاصه کلام اینکه ریشه کارتن خوابی و خصوصا تا آنجا که به مساله جوان شدن دختران کارتن خواب برمیگردد، وجود توحش سرمایه داری حاکم و این رژیم آپارتاید اسلامی است. ریشه آن، همین جهنمی است که حکومت اسلامی برای مردم و خصوصا برای زنان در این جامعه بوجود آورده است. مبارزه علیه این بیحقوقی، خصوصا مبارزه علیه بیحقوقی کارتن خوابان، این بخش بسیار محروم جامعه، یک عرصه مهم مبارزه ما مردم است. خوشبختانه دفاع از حقوق کارتن خوابان نیز امروز در ایران خود به یک جنبش اعتراضی مهم تبدیل شده است. یک نمونه جالب آن را در سنندج شاهد بودیم. در آنجا مظفر صالح نیا عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران به جرم دفاع از یک کارتن خواب که در سرمای زمستان در کنار خیابان خوابیده بود و نیز حمایت مردم از اعتراضش، دو سال قبل دستگیر و زندانی شد و بعد از اینکه زیر فشار اعتراضات مردم از زندان آزاد شد، بخاطر همین مبارزاتش بارها زیر فشار و بازجویی قرار گرفت.
واقعیت اینست که هر سال در سرمای زمستان خبر ها حکایت از جانباختن بی خانمانان و کارتن خوابان در اثر برودت هوا هستیم. در عین حال ما بارها از سوی دانشجویان و نیروهای معترض جوان به وضعیت کارتن خوابان، شاهد اعتراض و مبارزه بوده ایم. این مبارزات را باید گسترده تر کرد.
وجود پدیده ای چون کارتن خوابی و گسترش ابعاد اجتماعی اش نشانگر اینست که باید با خواستهای روشنتری جلو آمد و در برابر ابعاد فقر و فلاکتی که رژیم اسلامی بر زندگی و معیشت کل جامعه حاکم کرده است، قد علم کرد. مسکن حق همه مردم است و مردمی که مسکنی برای زندگی ندارند باید زیر پوشش تامین اجتماعی قرار گیرند و به آنها هزینه مسکن کافی پرداخت شود. باید میزان دستمزد کارگران و مستمری حقوق بگیران چندین بار بالاتر از سطح کنونی باشد تا کارگر، معلم، پرستار، بازنشسته و بخش های مختلف مردم از عهده تامین مسکن مناسب برای خود برآیند. باید کارگران بیکار و جوانان آماده بکار و زنانی که کار خانه داری را دارند و از هر حق و حقوقی محرومند از بیمه بیکاری مکفی برخوردار باشند. و باید دستمزدها هر ماه و منظم پرداخت شود و نپرداختن بموقع آن جرم محسوب گردد. اینها همه از جمله خواستهای فوری ایست که همین امروز مردم ایران، کارگران، جوانان، زنان و دختران و بخش های مختلف باید دور آن گرد آیند و شکل دادن به اعتراض حول آنها را به گفتمان و مبارزه خود تبدیل کنند.
خلاصه اینکه دولت در قبال زندگی و معیشت مردم مسئول است و پدیده ای همچون کارتون خوابی باید یک موضوع اعتراض اجتماعی ما مردم باشد. در میان این بخش از محرومان جامعه وضعیت دختران جوانی که به این بلای اجتماعی و بی خانمانی مبتلا میشوند، باید بویژه مورد توجه نهاد ها و تشکلهایی قرار گیرند که امر خود را مبارزه برای رهایی زن و مبارزه علیه آپارتاید جنسی رژیم اسلامی قرار داده اند. سرمای زمستان نزدیک است از هم اکنون باید در اعتراض به این بیحقوقی و به این فاجعه، صف اعتراضمان را سازمان دهیم.