اتحادیه صنعتگر سنندج؛ سازماندهی کارگری و شورا

برای اول ماه مه روز جهانی کارگران

فرهاد نسترن نژاد
۳۰ فروردین ۱۴۰۴

در  آستانه اول ماه می روز جهانی کارگر و به یاد تجارب مهم اتحادیه صنعتگر در سنندج و نقش آن در تدارک و برگزاری مراسم های اول ماه مه در این شهر  و در جنبش کارگری نگاهی گذرا به این تجربه برای طبقه کارگر با اهمیت است.

دهه‌ی شصت شمسی در ایران، دهه‌ی سیاه سرکوب و سکوت اجباری بود؛ دهه‌ای که در آن جمهوری اسلامی وحشیانه و خونین  بر جنبش‌های کارگری، چپ، و آزادی‌خواهاهی تاخت و هزاران مبارز و فعال را دستگیر، شکنجه و اعدام کرد. اما در دل همین تاریکی، در سنندج، جنبش کارگری سرسختانه در برابر این تعرض مقاومت کرد و ایستاد. و این را کارگران کمونیست  که اساسا در تشکیلات کومه له در شهر سنندج متشکل بودند ممکن کردند. این فعالیت ها از جمله در اتکا به اتحادیه صنعتگر در ابعاد اجتماعی و توده ای شعله ور شد و حلقه مهمی در جنبش کارگری و سازماندهی شورایی در تاریخ مبارزات کارگری شد.
در سال ۱۳۶۴، زمانی‌که نهادهای سرکوبگر تمام اشکال تشکل‌یابی را دشمن می‌دانستند، گروهی از کارگران آگاه، مارکسیست‌ـ‌لنینیست‌ها و فعالان صنفی از کارگاه‌ها و کارخانه‌های مختلف سنندج ــ جوشکاران، ریخته‌گران، نجاران، کفاشان، نانوایان، خیاطان و نمایندگان کارخانه‌ی ریسندگی شاهو ــ به ابتکار عمل دست زدند. آنان با تکیه بر سنت‌ شوراهای کارگریِ پس از انقلاب ۵۷، اقدام به ایجاد اتحادیه‌ای مستقل، طبقاتی و دموکراتیک کردند. مکانی ابتدایی در خیابان سیروس پایگاه اولیه‌ی آنان بود؛ اما هدف والاتر، بنای نهادهایی پایدار بر پایه‌ی مجامع عمومی و شوراهای کارگری بود.

تشکل‌یابی در اتحادیه نه بر مبنای اجازه‌گرفتن از دولت، بلکه بر پایه‌ی اراده‌ی آزاد کارگران صورت می‌گرفت. اصل بنیادین آن، دموکراسی مستقیم و تصمیم‌گیری از پایین توسط مجامع عمومی بود. نمایندگان، منتخب مجامع، پاسخگو و در هر لحظه قابل عزل بودند. در جلسات باز و جمعی، هر صدا شنیده می‌شد و هر تصمیم با مشارکت و آگاهی جمعی گرفته می‌شد.

با افزایش تعداد اعضا و ضرورت داشتن فضای بزرگ‌تر، اتحادیه درخواست انتقال به مکان مناسب‌تری را به اداره‌ی کار ارائه کرد. اما پاسخ رژیم چیزی جز تهدید، احضار و هشدار نسبت به دستگیری نبود. علیرغم این فشارها، اعضای اتحادیه دفتری را در پاساژ عزتی در خیابان فرح (نام کنونی خیابان شهدا) اجاره کردند. این دفتر، چیزی فراتر از یک مکان فیزیکی بود؛ سنگر مقاومت طبقاتی، پایگاه آموزش، و فضایی برای برگزاری مجامع عمومی و هماهنگی شوراهای کارگری بود.

در دل همین ساختار شورایی، اتحادیه اقدام به تشکیل صندوق مالی مستقل و جمعی کرد. این صندوق، نه به سبک خیریه‌های وابسته، بلکه به‌عنوان ابزار واقعی همبستگی طبقاتی توسط کارگران تأسیس شد. هدفش، حمایت مادی از خانواده‌های کارگران زندانی، و نیز پشتیبانی از خانواده‌های کارگری‌ای بود که در شرایط اقتصادی دشوار قرار داشتند. کارگران با مشارکت داوطلبانه در این صندوق، پیوندی زنده بین مجامع عمومی و نیازهای مادی طبقه‌ی خود ایجاد کردند؛ پیوندی که روح همیاری کمونیستی را در عمل جاری ساخت.

در چنین فضایی، مراسم‌های اول ماه مه در سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ با شکوه تمام برگزار شد؛ در شرایطی که در سراسر ایران اختناق و ارعاب حاکم بود. این مراسم‌ها نه تنها گرامیداشت روز جهانی کارگر، بلکه بیانیه‌ی زنده‌ای علیه سرکوب، تبعیض، و نظام سرمایه‌داری-مذهبی جمهوری اسلامی بود.

جمال چراغ‌ویسی، یکی از  فعالین برجسته‌ی اتحادیه، با صدایی رسا و فکری آگاه، نه صرفاً سخنران مراسم، بلکه تجسم عینی رهبر شورایی بود. جمال در دل مجامع عمومی رشد کرد، سازماندهی کرد و با قدرت شورایی سخن گفت. دستگیری، شکنجه و اعدام او توسط رژیم، چهره‌ی واقعی دشمن طبقه‌ی کارگر را عیان ساخت. اما نام او، در کنار کمونارهای پاریس و بلشویک‌های انقلاب اکتبر، در حافظه‌ی تاریخی طبقه‌ی کارگر حک شد.

اتحادیه صنعتگر سنندج یک افق سیاسی-طبقاتی پایدار بود؛ طرحی برای جامعه‌ای متکی بر شوراهای کارگری، بدون دولت‌های سرمایه‌دار، و برپایه‌ی دموکراسی واقعی کارگران. تجربه‌ی کارگران سنندج در اتحادیه صنعتگر بعد ها در مبارزات کارگران نیشکر هفت‌تپه، فولاد اهواز، پروژه‌ای‌های نفت، و بسیاری دیگر  ادامه یافت. تجربه‌ای که بار دیگر نشان داد: نیروی تغییر در مجامع عمومی و شوراهاست، نه در کریدورهای قدرت رسمی.

زنان کارگر، خانه‌دار، و بی‌مزد، با حضور پررنگ خود در این مبارزه، ستون مستحکمی  بودند. آنان در برابر ارتجاع زن‌ستیز جمهوری اسلامی ایستادند و نشان دادند که شوراهای کارگری بدون حضور زنان بشدت نابرابر و ، ناقص‌اند.

اتحادیه صنعتگر سنندج نه خاطره‌ای دور، که نقشه‌ای زنده برای آینده است. ما به راهی می‌اندیشیم که از مجامع عمومی می‌گذرد، با شوراهای کارگری قدرت می‌گیرد، و به سوی جامعه ای   بی‌استثمار، و انسانی‌تر حرکت می‌کند.
این صدا خاموش نشده است و در لحظات جنبش کارگری جاری است.

همان افق. همان مجامع عمومی. همان طبقه.

از دل کارخانه، صدای شورا هنوز می‌آید.