توافق یا عدم توافق، راه‌حل چیست؟

مذاکره طبق منافع نظام جهانی سرمایه‌داری-امپریالیستی به رهبری دولت فاشیست ترامپ/ماگا یا انقلاب ستم‌کشان؟!

توانمندسازی نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی یا ساقط کردن دستگاه دولتی‌اش در یک انقلاب واقعی توسط فرودستان؟!

 

مذاکره بین دولت فاشیست ترامپ/ماگا و دولت جمهوری اسلامی روز شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ در عمان قرار به‌پیش برود.
در مورد این مذاکرات به خاطر اخبار متناقض که تاکنون از سوی رسانه‌های موازی به قدرت‌های بزرگ جهان داده‌شده گمانه‌زنی‌های مختلفی وجود دارد. این رسانه‌ها طبق منافع استراتژیک حاکمان دولت‌های خویش که مرتبط با منافع نظام سرمایه‌داری امپریالیسم ملی‌شان هست اخبار را گزارش می‌دهند و به خلق افکار عمومی دست میزنند. از همین رو تشخیص سره از ناسره با اتکا به چنان رویکرد جانبگرانه امپریالیستی و مرتجعانه کمی پیچیده و مشکل است به‌ویژه که کلیه آن‌ها می‌خواهند حقیقت را از ستم‌کشان و استثمارشوندگان سراسر جهان و همچنین توده‌های تحت ستم و استثمار ایران پنهان کنند! از سوی دیگر همه این جانبگریهای رسانه‌های خارجی و داخلی(ایران) و دادن اخبار ناصحیح به خاطر این است که امپریالیست‌های اتحادیه اروپا و رسانه‌هایش از این مذاکرات از طرف دولت ترامپ/ماگا با رویکرد ناسیونالیسم عظمتطلبانه سفید سالاری تحت عنوان اینکه ” منافع آمریکا اول‌ازهمه و باید آن را دوباره باعظمت کنیم” و همچنین به خاطر  آنکه  معتقد است دولت‌های اتحادیه اروپا در تعامل با دولت لیبرال بایدن نتوانستند از پیشرفت پروژه هسته‌ای جمهوری اسلامی جلوگیری کنند و آن را توانمند ساختند، از این مذاکرات کنار گذاشته‌شده‌اند.

بسیاری از رسانه در مورد اینکه آیا این مذاکرات غیرمستقیم یا مستقیم است گمانه‌زنی‌های می‌کنند که به بازتولید توهماتی مشخصی در میان توده‌های مردم دامن میزند. ولی همه آن‌ها یک نکته مهم را از قلم می‌اندازند و آن این است که علیرغم اینکه تا دو ماه پیش حتی خامنه‌ای به‌طور صریح اعلام کرد که « مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست”، به‌اجبار از موضع خود عقب‌نشینی تحقیرآمیز کند و به گفت‌وگو(مذاکره!) بر سر برنامه هسته‌ای نظامش با آمریکا ( شیطان بزرگ!) تن داده است. تحمیل ضرورت و اجبار به جمهوری اسلامی پس از اعمال فشار حداکثری آمریکا برای قطع کامل صادرات نفت ایران، به‌ویژه هشدارها به شرکای تجاری جمهوری اسلامی مبنی بر توقف مبادلات اقتصادی، ورود دومین ناو هواپیمابر آمریکا «یواس‌اس کارل وینسون» در کنار ناو «یواس‌اس هری اس. ترومن» به منطقه که هر دو در حال انجام مأموریت‌های نظامی و هوایی هستند، و انتقال شش بمب‌افکن‌های B-2  ارتش ضد بشری آمریکا به پایگاه دیه‌گو گارسیا در اقیانوس هند(این بمب‌افکن‌ها توانایی حمل سنگین‌ترین سلاح‌های متعارف و هسته‌ای را دارند، ازجمله بمب ۳۰هزار پوندیGBU-57)؛ و استقرار B52 در منطقه، تعیین ضرب‌الاجلی دوماهه برای دستیابی به یک توافق جدید هسته‌ای با جمهوری اسلامی توسط ترامپ و  پیام او که « ایران نمی‌تواند سلاح هسته‌ای داشته باشد. همین و بس.»، همه این‌ها در کنار هشدار پیت هگست، وزیر دفاع ایالات‌متحده که در صورت تهدید از سوی ایران یا نیروهای نیابتی آن، و اخطار وزیر امور خارجه آمریکا بر بازگشت کارزار فشار حداکثری علیه ایران ، همه و همه سیاستی‌هایی است که در صورت عدم توافق هسته‌ای، گزینه‌ حمله نظامی و جنگ به‌عنوان ادامه سیاست و آخرین انتخاب موجود برای حل نهایی اختلافات مشخص اقتصادی، سیاسی و منافع استراتژیکی-ژئوپلتیکی فعال خواهد شد.

 

ازجمله رسانه‌هایی که تلاش می‌کند بر مبنای منافع دولت فاشیست ترامپ/ماگا افکار عمومی را منحرف نماید و تلاش روزمره‌ای برای به قدرت رساندن یک طبقه نوکیسه ارتجاعی می‌کند رسانه “ایران‌اینترنشنال”هست. این رسانه از قول یکی از تحلیلگرانش نوشته است «رئیس‌جمهور آمریکا می‌داند شروطش پذیرفتنی نیست، اما هدفش آماده‌سازی افکار عمومی برای توجیه حمله است. در چنین شرایطی، خامنه‌ای نیز در صدد است تا مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را به گردن دولت میانه‌رو پزشکیان و چهره‌هایی چون محمدجواد ظریف بیندازد و بار دیگر این گزاره را تقویت کند که مذاکره با آمریکا بی‌حاصل، غیرشرافتمندانه و ننگ‌آور است.»… و ادامه داده و می‌نویسد: « اکنون رهبر جمهوری اسلامی با انتخابی تعیین‌کننده مواجه است؛ مدلی چون قذافی، با پایان‌دادن صلح‌آمیز به برنامه هسته‌ای، یا مسیری مانند اسد، با پافشاری بر حفظ ساختار و پذیرش هزینه‌های سنگین آن.»(۱)

 

باوجوداینکه تحلیلگر “ایران‌اینترنشنال” برخی از حقایق را که بر همه روشن است گفته است اما درزمینهٔ که «خامنه‌ای نیز درصدد است تا مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را به گردن دولت میانه‌رو پزشکیان و چهره‌هایی چون محمدجواد ظریف بیندازد و بار دیگر این گزاره را تقویت کند که مذاکره با آمریکا بی‌حاصل، غیرشرافتمندانه و ننگ‌آور است.» به خطای این‌همانی گرویی دچار شده و تأکیدش بر آن اصلاً علمی و صحیح نیست، قرار هم نیست که باشد؛ تحلیلگر “ایران‌اینترنشنال” در محدوده افکار بورژوازی و اخباری که جسته‌وگریخته در مورد مذاکرات بین جمهوری اسلامی و دولت ترامپ داده‌شده غرق‌شده است، در سطح تضادهای لایه اولیه(سطحی) دینامیک و کارکردهای سوخت‌وساز نظام سرمایه‌داری جهانی مرتبط با نیروی محرکه آنارشی و رقابت خونین بین امپریالیست‌ها به‌عنوان شکل اصلی تظاهر  تضاد اساسی آن( تضاد بین مالکیت خصوصی سرمایه‌داری و کار اشتراکی طبقه کارگر جهانی در یک زنجیره تولید جهانی به این همان‌گویی و تکرار مکررات غیرعلمی دست‌زده است…   این تصمیم به مذاکره هیچ ارتباطی با دولت پزشکیان و ظریف ندارد( این همان‌گویی!) زیرا درنهایت این خامنه‌ای بود که با پس‌گردنی ترامپ (تهدید به حمله نظامی) مجبور شد بقول خودِ خامنه‌ای بی‌شرف شود و مذاکره را برای وقت‌کشی بپذیرد.

 

یک‌چیز روشن است که برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی به همین صورت که هست و تاکنون به‌پیش رفته است نمی‌تواند باشد و به‌پیش برود و جمهوری اسلامی و خامنه‌ای به‌اجبار باید طبق منافع استراتژیک و نظم نوینی که پدرخوانده قلدر جهان امپریالیستی( که گفته است ساختن بمب اتم توسط ج.ا. خط قرمزش هست) که می‌خواهد در خاورمیانه به وجود بیاورد برنامه هسته‌اش را تغییر و تقلیل دهد… جمهوری اسلامی دیگر امکان وقت‌کشی ندارد و تنها ۲ ماه فرصت دارد که یا به یک توافق برسد و به خواری تسلیم بشود و یا به حمله نظامی و زمین‌گیر شدن(افلیج!) و نابودی برنامه هسته‌ای‌اش تن دردهد. در هر دو صورت این‌یک باخت برای نظام جمهوری اسلامی و خامنه‌ای هست.

 

گفته شد که این تصمیم به مذاکره با دولت فاشیست ترامپ هیچ ارتباطی با تصمیم دولت پزشکیان و ظریف ندارد (این همان‌گویی!) زیرا درنهایت این خامنه‌ای بود که به اجبار ترامپ (حمله نظامی) مجبور شد بقول خودِ خامنه‌ای بی‌شرف شود و مذاکره ننگ‌آور را بپذیرد.

 

 

خامنه‌ای مظهر اخلاقیات نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی است! او تعیین‌کننده شرافت جمهوری اسلامی است. از زمان دولت رفسنجانی برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی با تائید خامنه‌ای کلید خورد و گام‌به‌گام برای بقای عمر نظامی که داعیه قدرت نظامی برتر در خاورمیانه را در سر می‌پروراند، به‌طور پنهان و تحت عنوان بازسازی زیرساخت‌های اقتصادی بعد از پایان جنگ ایران و عراق به‌پیش رفت؛ وجوه هنگفتی از وام‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول به‌علاوه سرمایه تولیدشده توسط فروش نفت و گاز، منابع زیرزمینی معادن ایران از طرف جمهوری اسلامی، برای بازسازی پروژه‌های عمرانی مانند نفت و گاز، آب، آموزش‌وپرورش، بندرگاه‌ها، سامانه‌های بزرگراهی و نیروگاه‌ها برق و سدسازی که اساساً توسط نیروی کار طبقه کارگر تولید می‌شد نه برای رفاه مردم ایران بلکه اساساً برای پیشبرد برنامه هسته‌ای‌اش تخصیص یافت. به‌این‌ترتیب از دید امپریالیسم جهانی برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی به‌عنوان یک چرخ‌دنده از ماشین نظام سرمایه‌داری غرب تحمیل یک اخلال و تضاد بر نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیستی بود! در نظام سرمایه‌داری جهانی شرف به‌عنوان یک اصل اخلاق بورژوازی که یک فرد، گروه و حتی دولت را به رفتارهایی می‌کشاند که جایگاهش با هنجارهای جامعه جهانی نظام سرمایه‌داری امپریالیستی همخوانی داشته باشد باید توأم باشد و گویا قرار است برای پیشبرد طرح‌هایی که به‌اصطلاح مغایر با قوانین حکم بر بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول نباشد، مبرا باشد! اما آنچه جمهوری اسلامی انجام داد، نه‌تنها نقض آن نظم و قوانین نبود، بلکه بازتولید همان منطق قدرت و سلطه در شکل یک حاکمیت دینی-پدرسالار و سرکوبگر بود؛ نظمی که هم‌چنان نیروی کار، زنان، اقلیت‌ها ملی، مذهبی و جنسیتی و جوانان را به بند می‌کشد تا بقای یک طبقه حاکم مذهبی و بورژوازی نظامی تأمین گردد.

 

فراتر از آن، از دید توده‌های مردم ستم‌کش ایران و به‌ویژه منافع اساسی پرولتاریای ایران به‌عنوان بخشی از نیروی کار جهانی که در نظام سرمایه داری-امپریالیستی و مدیران داخلی‌اش سرنوشت آنان را با سرکوب خونین و ستمگری و استثمار فزاینده برای بازتولید سرمایه مالی به ازای فقر طبقه کارگر مزدی جهانی و ازجمله طبقه کارگر ایران تحمیل و تعیین می‌کند، تخصیص کلیه منابع مالی به پروژه هسته‌ای جمهوری اسلامی به مدت بیش از چهار دهه به ازای فقر، مسکنت، بیکاری، بیخانمانی و تعویق پرداخت دست مزد‌ تحمیلی آن‌چنان تضاد خصمانه‌ای است که در تقابل با منافع اساسی‌ طبقه کارگر هست. بی‌شرفی نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی و خامنه‌ای به‌عنوان فرمانده قوا به یک معنی واقعی زیر پا گذاشتن منافع اساسی توده‌های رنجبر کار مزدی-به عنوان اساسی‌ترین نیروی تولید ثروت جامعه(۲)- و آگاهانه در تضاد خصمانه قرار داشتن با کلیه توده‌های تحت ستم و به‌ویژه طبقه کارگر است. این نظام، با توجیه امنیت ملی و حفظ «استقلال»، شکاف‌های طبقاتی، سلطه مردسالار و تضادهای حاد اجتماعی را هرچه عمیق‌تر کرده درعین‌حال که بخش‌هایی از طبقه مرفه متوسط شهری که از انقلاب واقعی به خاطر حفظ منافع خرد و پستشان وحشت دارند را به ابزار توجیه سرکوب و انقیاد بدل ساخته است. بنابراین ادامه حیات نظام استبدادی و ضد مردمی سرمایه‌داری جمهوری اسلامی کوچک‌ترین منفعتی برای طبقه کارگر ایران، زنان، اقلیت‌های ملی، مذهبی و جنسیتی، روشنفکران و جوانان بیکاری که آینده‌ای که درخور یک زندگی شرافتمندانه انسانی باشد برای خود تحت این نظام برای خود متصور نیستند، ندارد. این تضاد خصمانه تحت این نظام ضد بشری که اساس شرفش را بر اساس ادامه عمر ننگین و حفظ وضعیت کنونی است، قابل‌حل شدن نیست؛ و تا زمانی که کلیت دستگاه دولتی (مجریه، مقننه و قضائیه) این نظام در یک انقلاب اجتماعی واقعی توسط میلیون‌ها نفر از ستم‌کشان ایران تحت رهبری یک حزب پیشاهنگ پرولتری که به یک استراتژی علم انقلاب مسلح باشد سرنگون و تارومار نشود، و یک نظم نوین جمهوری سوسیالیستی را بر خرابه‌های این نظام بنا نکند، هیچ مذاکره‌ای در چارچوب نظم جهان سرمایه‌داری نمی‌تواند منافع اساسی پرولتاریا و دیگر ستم‌کشان ایران را تأمین کند و هرگونه دل بستن به فرجام چنان مذاکراتی یک سراب متوهمانه بیش نیست! چنین انقلابی، اگر بخواهد واقعاً رهایی‌بخش باشد، باید از همان آغاز با هرگونه بازتولید روابط سلطه‌گرانه، ازجمله پدرسالاری، ناسیونالیسم کور، اقتدارگرایی و قداست قدرت گسست کند. تنها در دل یک انقلاب واقعی و آگاهانه، که حامل نقد پیگیر و نقادانه حتی از خود و تجربه‌های گذشته (جوامع سوسیالیستی ایجادشده در قرن بیستم در دو جامعه شوروی سوسیالیستی به رهبری لنین و جامعه سوسیالیستی در چین تحت رهبری مائو تسه دون) باشد، می‌توان آینده‌ای نو و یک نظم نوین ساخت؛ آینده‌ای که در آن انسان نه ابزار تولید، نه برده دولت، نه مالک و نه مطیع، بلکه انسان‌ها آگاه، آزاد و برابر باشد.

 

 

 

 

چه باید کرد؟!

چیزی وحشتناک یا چیزی به‌مراتب بهتر؟!

 

ما کمونیست‌های معتقد به سنتز نوین کمونیسم  نیاز داریم‌ که از وضعیت حاد پیش رو‌ تحلیل علمی بکنیم، خیلی‌ها از “تحلیل کمونیستی” یا “تحلیل پرولتاری” از اوضاع مشخص صحبت می‌کنند، اما اگر چنان‌ تحلیلی با شیوه ماتریالیسم دیالکتیک‌ علم‌ کمونیسم همراه‌ نباشد ره به بیراه‌ و‌ کج‌روی می‌رود و راهکار ناصحیح ارائه می‌دهد!

در چنین وضعیت پیش رو کمونیست‌های انقلابی از همین امروز باید شرایط وخیم را دریابند و در این فرایند دهشت‌بار و حاد شرایط به وجود آمدن وضعیت انقلابی و شانس کسب قدرت سیاسی را به چنگ گیرند. منافع امپریالیست‌ها  و مرتجعین داخلی با منافع توده‌های تحت ستم مردم ایران و به‌ویژه با منافع اساسی طبقه پرولتاریا در قعر جامعه ایران منافات دارد و یکی نیست. نیاز است از درودن تضادهای حاد اجتماعی وضعیت عینی موجود در جامعه شرایط آزادی و رهایی را مهیا نمود و چشم به کسب قدرت سیاسی دوخت.

تنها راهکار و استراتژی کمونیستی انقلابی تسریع شرایط به وجود آوردن وضعیت انقلابی درعین‌حال که انتظار می‌کشیم اما انتظار کشیدن به معنی دست روی دست گذاشتن و کارآگاهانه نکردن نیست، برعکس باید کارآگاهانه کمونیستی را در میان توده‌های مردم مخالف جمهوری اسلامی به‌پیش برد( درعین‌حال که با ایده‌های ناصحیح مردم مبارزه اصولی و دلسوزانه می‌کنیم) و شرایط به وجود آوردن هسته‌های سرخ کمونیستی برای تارومار کردن و سرنگونی جمهوری اسلامی، و به وجود آوردن یک نظم و جامعه نوین سوسیالیستی در ایران مهیا کرد.

 

مردم ایران و‌ به‌ویژه کمونیست‌های انقلابی (‌‌نه مدعیان کمونیست) اگر در این وضعیت مداخله آگاهانه و تعیین‌کننده ننمایند فاشیست‌ها تعیین می‌کنند که بر سر مردم ستم‌کش ایران چه‌ها باید اعمال شود.

در مقابل ما دو انتخاب قرار دارد: یا انقلاب و رهایی واقعی و یا ادامه رنج استثمار به‌مراتب بدتر توسط ارتجاع و فاشیسم!

یا انقلاب از جنگ‌ و رنج کشنده مردم‌ ستم‌کش ایران جلوگیری می‌کند، یا جنگ‌ می‌تواند به انقلاب واقعی تحت رهبری کمونیستی با استراتژی کمونیسمی منجر شود!

تنها با سرنگونی سرمایه‌داری جمهوری اسلامی می‌توان به ستم و استثمار کارگران ایران، ستم بر زنان، نسل‌کشی اقلیت‌های ملی، نادیده انگاشتنِ حق تعیین سرنوشت آن‌ها از سوی ستمگران، به سرکوب اقلیت‌های مذهبی و جنسیتی، به سرکوب و تحقیر مهاجرین زحمتکش افغانی، خاتمه داد و چوبه دار معترضین، زنجیر زندانیان سیاسی و حجاب این نهاد ستم، اسارت و بندگی زنان را در یک انقلاب واقعی برای رهایی همه بشریت تحت ستم و استثمار، بر اساس منافع کوتاه‌مدت ولی مهم‌تر منافع اساسی درازمدت طبقه تحتانی جامعه(پرولتاریا) برچید.

 

سرنگونی انقلابی نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران و تارومار کردن ماشین دولتی جمهوری اسلامی هم مطلوب، هم ضروری و هم ممکن است!

 

انقلاب و نه چیزی کمتر!

پیش به‌سوی ایجاد هسته‌های سرخ کمونیستی!

پیش به‌سوی ایجاد جامعه نوین جمهوری سوسیالیستی!

۲۲ فروردین ۱۴۰۴

گروه کمونیست‌های انقلابی سنتز نوین کمونیسم در ایران

 

پانویس‌ها:

۱- برای خواندن تحلیل روزنامه‌نگار “ایران‌اینترنشنال” به لینک زیر مراجعه شود:

https://www.iranintl.com/202504114570?source=share-telegram

 

۲- برای درک عمیقتر این نکته به “یادداشتهایی بر برنامه حزب کارگران آلمان” در نقد برنامه گوتا نوشته انگلس به صفحات ۸ تا ۲۰ در وبسایت رفقای زحمتکش افق روشن مراجعه شود:

http://www.ofros.com/maghale/marx-nbg.pdf