رفیق ایرج فرزاد در نقد مصاحبه من با برنامه تصویری دیدار مطلبی بنام “ارزیابی پیام اوجلان از کدام خاستگاه؟” نوشته است. این مطلب را در سایت شخصی او خواندم، قصد جواب در فضای سیاسی موجود علیه ناسیونالیسم، برای جلوگیری از بهم خوردن این روال را نداشتم. شب گذشته متوجه شدم نوشته را در فیس بوک منتشر کرده و عدهای بدور آن نوشته حلقه زده و براش کف میزنند. به همین خاطر یادآوری نکات کوتاهی در این رابطه را ضروری دانستم.
۱ـ طبق عادت مصاحبههایم را گوش نمیکنم و با پخش نوشته ایرج این یکی را با دقت گوش دادم. متوجه شدم در مواردی شکل بیان خوب و رسا نیست. این اشکالی است که ممکن است در هر مصاحبهای از طرف هرکسی پیش آید و حتی در موارد زیادی مصاحبه کننده نمیتواند به درستی و روشنی موضع خود را بیان کند و شنونده چیزی دستگیرش نمیشود. در یک مورد از کلمه حق برای مساله ملی و رفع ستم ملی استفاده کردهام و میپذیرم بکار بردن کلمه حق درست نیست. اما اگر کلمه حق یا جملهای که کلمه حق در آن آمده را حذف کنیم محتوا و ساختار مصاحبه لطمهای نمی بیند و هیچ ایرادی به جهت و خط سیاسی آن وارد نیست. اینجا همراه این نوشته لینک مصاحبه را برای اطلاع و قضاوت علاقمندان خواهم آورد.
چهار چوب و ستون اصلی مصاحبه بر توضیح علل این رویداد و بن بست ناسیونالیسم کُرد قرار گرفته است. علت پیام اوجلان را مقطعی از این بن بست میدانم و نه شروع آن. در توضیح این بن بست به، در بورس نبودن ناسیونالیسم کُرد نزد قدرتهای بزرگ دنیا و تصمیم آنها برای پایان دادن به سه مساله در خاورمیانه اشاره کردهام. یکی مساله فلسطین دوم اسلام سیاسی و سوم مساله کرد. در مساله کرد به بن بست ناسیونالیسم کرد که پیام اوجلان تنها گوشه ای از آن است، با تاکید ویژه بر تغییر و تحولاتی در جامعه انگشت گذاشتم که به ضرر جنبش ناسیونالیستی کُرد عمل میکند. از آن جمله از رشد مطالبات کارگری و دمکراتیک رادیکال چون برابری زن و مرد، جدائی مذهب از دولت، آزادی پوشش و آزادی تشکل و غیره صحبت کردهام. در نتیجه گیری گفتهام احزاب سنتی با این خواستها بیگانهاند، جامعه جلو آمده و مساله ملی چون گذشته پر رنگ نیست و حاشیهای شده است.
اگر کسی کاری به جهت عمومی صحبتها در آن مصاحبه و چهارچوب اصلی آن نداشته باشد دنبال کلمات و جملاتی بگردد که دقیق بیان نشدهاند، برای نقد از این مصاحبه و هر نوشته و مصاحبه دیگری کم نمیآورد. متاسفانه ایرج نه تنها این روش را بکار برده و موارد نا گفته و اما ساخته ذهن خودش را به مصاحبه سنجاق زده تا تصویر دلبخواه را از من را بسازد و به “نقد” ش بپردازد و به آن میرسم.
۲ـ تا آنجائیکه به مساله ملی و ستم ملی بر میگردد در چند جا گفتهام حل این دو مساله خواست مردم کُرد زبان در کشورهای منطقه است و باید حل شود و احزاب ناسیونالیست تاریخا نشان دادهاند قادر به حل آن نیستند. ایراد اصلی ایرج حول این موضع شکل گرفته و نوشته: “میگوید (یعنی من گفتهام) حتی احزاب حاکم در “اقلیم کردستان عراق” نیز از حل مساله کرد عاجز ماندند.””. با خواندن این جمله و توضیحات نامربوط آن این سوال بوجود می آید آیا او به وجود مساله کُرد در کشورهای منطقه اعتقاد دارند یا اینکه این معضل را در ذهن خود و نه در جامعه، حل و فصل کرده و کمونیست ها را بخاطر پیگیری سیاست خود در قبال آن سرزنش میکند؟ آیا این مسئله به کمونیستها مربوط نیست و ما بی وظیفهایم؟ آیا اینگونه مسائل خاص اوجلان و طالبانی و بارزانی و علیزاده و حزب دمکرات است و مجازیم میدان را برای آنها خالی کنیم تا هم چنان مردم را به سیاهی لشکر خود تبدیل کنند؟ ایرج نقد مورد نظرش را مینویسد، اما جوابی به چگونگی رفع ستم ملی و حل مساله کُرد نمیدهد. مگر در کردستان عراق آنهم تحت حاکمیت احزاب ناسیونالیست از سیاست استقلال دفاع نکرده و بازهم نمی کنیم؟ آیا رفیق ایرج هنوز به این سیاست اعتقاد دارند؟ اینها حاکم کردستان عراقٰاند و مساله کرد، نه ستم ملی، در آنجا کماکان لاینحل باقی مانده است و مورد استفاده دولت ایران و عراق و احزاب پارتی و اتحادیه میهنی علیه مردم بکار برده میشود. اگر در کردستان عراق ستم ملی نیست در جایی مثل آذربایجان اشکالی از ستم ملی هست و اما مسالهای بنام مساله ترک نداريم. برنامه یک دنیای بهتر در دو تیتر جداگانه از ستم ملی و مساله کرد و راه حل ما در کشورهای منطقه صحبت کرده و بنظر میرسد ایرج متوجه تفاوت میان این دو نیست؟ متوجه نیست که حل مساله کرد همراه خود ستم ملی را پایان میدهد و اما رفع ستم ملی می تواند اینطور باشد یا نباشد. رفیق ایرج در جریان اعلام رفراندوم توسط بارزانی، بدرست از برگزاری رفراندوم بر سر استقلال کردستان حمایت کرد. آیا رفراندوم برای استقلال کردستان پاسخی به مساله کرد و پایان دادن به آویزان بودن کردستان عراق در هوا نیست؟ آیا ایرج در آنجا بدنبال هویت کردی بود؟ آیا ایرج از خواستگاه ناسیونالیستی به سراغ رفراندوم رفت؟ حالا تا من گفتم مسئله زبان در ترکیه مسئله است، هویت و خاستگاه کردی به من چسبانده میشود.
۳ـ محور دیگر نقد ایرج با این جمله شروع میشود. “دومین نکته که به نظرم باز هم به سنگینی “حق ملی” بر ذهنیت مجید دلالت دارد، مقایسه کردن “مساله کُرد” با “مساله فلسطین” است. این مقایسه چند ایراد اساسی دارد.”
این اظهار نظر و توضیحات نوشتهاش در این رابطه تماما غیر واقعی و نامربوط است. خواننده را به شنیدین مصاحبه دعوت می کنم تا متوجه حقیقت شود. در این مصاحبه و در نزدیک به ده مصاحبه قبلی بعد از حمله به غزه با تفصیل گفتهام غرب میخواهد سه مساله را در خاورمیانه پایان دهد. یکی مساله فلسطین دومین اسلام سیاسی و سومی مساله کُرد است. شکی نیست ایرج اینها را شنیده و میداند موضع من چیست. انتظار امانت داری توقع زیادی نیست.
در مورد زبان، من از آزادی زبان در کردستان ترکیه صحبت کردهام و رفیق ایرج ایراد گرفته و نوشته”… چرا مردم کردستان ترکیه “زبان مادری” را از فاکتورهای اصلی هویت خود و مطالبات خود بدانند؟” نمیدانم چرا بحث هویت به را به آزادی زبان چون خواست دمکراتیک چسبانده است. حق مردم کردستان برای آموزش زبان مادری یک مطالبه است، ناسیونالیسم زبان و فرهنگ و شکل و قیافه آدمها را به هویت تبدیل میکند. اما من که دارم از یک مطالبه حرف میزنم با صد من سریش هم به هویت چسبانده نمیشود. موضع هویت و تحصیل در دانشگاه و بحث اینکه مردم کردستان ترکیه “… یک زبان بین المللی بیاموزند …” از کجا آمد؟ گرفتن این پز “مدرن” جواب به مشکل سیاسی و اجتماعی آن جامعه نیست. مگر شما نمی دانید مردم در آن کشور زبان مادریشان ممنوع است و بخاطر کردی صحبت کردن نماینده پارلمانی را اخراج و سالها زندانی می کنند؟ اگر خود را راضی کنیم و در ذهنها اینها را قلم بگیریم خوشمان بیاید یا نه در عالم واقع وجود دارند.
۴ـ کلمات و جملات خودساخته نظیر همین مسئله زبان و تعمیم بی ربط و حاشیهپردازی در نوشته ایرج بسیار زیاد است. اینها برای برانگخیتن کسانی که سالهاست به خاطر سازش با احزاب ناسیونالیستی در برهههای مختلف و از جمله آخرین مورد آن، موضعشان در مقابل فراخوان اعتصاب عمومی کذایی احزاب ناسیونالیست و کردی کردن مسئله اعدام بوده کافی است. کسانی که در مقاطع تعرض ناسیونالیستها به کمونیسم، در زمان تقابل های شدید میان کمونیسم و ناسیونالیست در دل تحولات کردستان سکوت اختیار کردهاند، سالهای سال در وصف کانتونها در سوریه سرو دست شکستند و از همه جلو زدند حالا فرصت گیر آوردهاند به من تعرض کنند و با لایکهای خود نوشته ایرج را پربارتر کنند. این عزیزان بدور سفره ایرج جمع اند و بقول معروف “تغاری بشکند و ماستی بریزد.” ایرج این فرصت را برای اینها فراهم آورده است.
۵ـ در صف آرائی موجود میان کمونیستها و ناسیونالیستها حول این مسئله آیا بهتر نبود ایرج به جای شلیک به صف خودی و ایجاد سردرگمی در این طرف، روی حمله خود را به طرف دیگر برمیگرداند؟ این طریق وارد شدن به این موضوع روش غیر سیاسی و اجتماعی است و کمک کننده نیست. آیا اطلاعیه های کومهله علیزاده و گروه صلاح مازوجی ماتریال خوب و دست اولی نبود که اذهان را روشن کند. به جای آن رفیق ایرج در من گرایش ناسیونالیستی کشف کرده است. تاریخ مبارزه من با ناسیونالسیم کرد گواهی میدهد که من میتوانم اشتباه کنم و جایی در یک گفتگو و نوشته لنگ بزنم، اما تا “خواستگاه ناسیونالیسم” فاصله زمین تا آسمانم بافی بماند. این را حزب دموکرات و شاخههای مختلف کومهله و دیگر ناسیونالیستهای کرد، بیش از همه اذعان دارند.
نکته آخر: ایرج عزیز نه تو و نه من و نه هیچ فرد دیگری نباید این را فرض بگیرد که بهتر از بقیه منصور حکمت را فهمیده است. اگر یک نفر از ما، حتی یک نفر یا یک حزب بود که متد و روش و مشی منصورحکمت را بکار میبرد حال و وضع ما اینطور نبود.
مجید حسینی
۷ مارس ۲۰۲۵
کینک مصاحبه مجید حسینی با دیدار
https://youtu.be/1Y0GeqxJui8