نگاهی دوباره به طرح ارتجاعی “هدفمند کردن یارانه ها”
علی جوادی
مقدمه
بار دیگر طرح “هدفمند کردن یارانه ها” در صدر اخبار رژیم قرار گرفته است. اما این بار در شرایط متفاوتی. در دور اول عوامفریبانه تلاش میکردند که این طرح تماما ارتجاعی حذف سوبسیدها و تعرض به معیشت و زندگی مردم را تحت عنوان “هدفمند کردن یارانه ها” به جامعه حقنه کنند. میکوشیدند به مردم بقبولانند که این زهر درمان دردهای اقتصادی شان است. این پرده ها اکنون به کناری رفته است. از این رو دارند تلاش میکنند زیر کل این بساط بزنند. دلایل شان متنوع است. تحت فشار تحریمهای اقتصادی قرار دارند. دولت کسری بودجه دارد. قیمتها مواد سوختی بعلت افزایش قیمت دلار در سطح قیمتهای بازارهای بین المللی نیست. و … اما مستقل از تمام این مسائل یک واقعیت روشن بود. هدف از طرح ارتجاعی “هدفمند کردن یارانه ها” یک تعرض طبقه حاکمه سرمایه دار به توده های کارگر و زحمتکش در جامعه بود. از اینکه ناچار شدند طی دوره ای بخشی از این تعرض را تحت عنوان “یارانه ها” به جامعه برگردانند٬ تنها ناشی از هراسشان از اعتراض و “شورش” گرسنگان در جامعه بود. از همان ابتدا روشن بود که پرداخت “یارانه ها” موقتی و کوتاه مدت خواهد بود٬ هدفش خاموش کردن اعتراضات احتمالی در جامعه است. بی دلیل نبود که در همان دوران گشت محلات را سازمان میدادند و نیروی نظامیشان را به رخ مردم خشمگین میکشیدند. در ادامه همین مانورها است که اکنون اعلام کرده اند٬ باید کل “یارانه ها” را حذف کنند. باید سه دهک بالای گیرندگان “یارانه ها” را از لیست خارج کنند. این اقدامات گوشه ای از نقشه عمل کلی طراحان این طرح است. ناشی از شرایط موجود نیست. گوشه ای از مراحل متعدد این تعرض عظیم اجتماعی به جامعه است. در این یادداشت باردیگر نگاهی به زمینه ها و اهداف این طرح اقتصادی می پردازیم. ما گفتیم:
۱-“هدفمند کردن یارانه ها” نامی بی مثما برای طرح ارتجاعی تعرض اقتصادی به معیشت و سفره خالی کارگران و توده های مردم کارکن در جامعه است. آنچه در این طرح “هدفمند” است تعرض همه جانبه اقتصادی و تشدید فقر و فلاکت و گرسنگی است. این طرحی برای تشدید ریاضت اقتصادی است. اوباش اسلامی حاکم بر جامعه وقیحانه میگویند قصدشان “هدفمند” کردن یارانه ها است. گویا دست تمام مبلغین عوامفریب نظام سرمایه داری جهانی را از پشت بسته اند. میگویند قیمت این اقلام در سطح جهانی چند برابر قیمت این اقلام در ایران است. حقیقتی را میگویند. اما آنچه را نمیگویند این است که دستمزد کارگر و زحمتکش در آن جامعه یک دهم دستمزد کارگر در جوامع سرمایه داری در اروپا و آمریکای شمالی است. نمیگویند که قدرت خرید کارگر و توده مردم زحمتکش در این جامعه یک دهم کارگر در جوامع اروپایی و آمریکایی نیست. ضرب المثلی معروف میگوید “اینها اول میکشند بعدا محاکمه میکنند.” گویای حال و عملکرد این آدمکشان حرفه ای است. اما آنچه وعده شان را میدهند در صد ناچیزی از مبالغ هنگفتی است که دارند از جیب مردم میدزدند. قرار است در مرحله اول این طرح مبلغی معادل ۲۰ هزار میلیارد تومان از سوبسیدها را حذف کنند. در مرحله دوم این مبلغ به دو برابر افزایش خواهد یافت. از همان ابتدا قیمت اکثر کالاهای مورد نیاز مردم به شدت افزایش یافته است. “هدفمند کردن یارانه ها” به لحاظ اقتصادی یک دزدی آشکار است.
۲-اهداف این طرح هم اقتصادی و هم سیاسی است. ندیدن جنبه سیاسی این طرح به معنای ندیدن بزرگترین واقعیت سیاسی جامعه ایران است. به معنای ندیدن تلاش مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی و دست و پا زدن رژیم برای بقاء است. رژیم اسلامی از پیشبرد این طرح اهداف کاملا روشن سیاسی ای را دنبال میکند. تشدید فقر و فلاکت٬ تلاش برای بزانو در آوردن جامعه٬ یک هدف سیاسی در مقابله با توده های مردم سرنگونی طلب در جامعه است. این اوباش اسلامی میخواهند به مردم گرسنگی دهند تا توان مبارزاتی شان را تحلیل ببرند. میخواهند با سلاح اقتصادی مردم را به خانه نشینی محکوم کنند. بر این تصورند که مردم گرسنه و درگیر معضل بقاء توان و نیرویی برای پایان دادن و پرداختن به مساله بقای رژیم منحوس اسلامی ندارند. طرح حذف سوبسیدها علاوه بر مبالغ هنگفتی که به جیب اوباش حاکم بر جامعه می ریزد در عین حال عملکردی همانند هر نوع ابزار سرکوب و ارعاب در مواجهه با توده های مردم دارد. بی دلیل نیست که به موازات پیشبرد این طرح نیروی نظامی و سرکوبگر خود را نیز روانه محلات بمنظور مرعوب کردن جامعه کردند.
۳-آنچه طرح “هدفمند کردن یارانه ها” را از طرحهای سیاست ریاضت کشی اقتصادی کلاسیک سرمایه داری متمایز میکند دقیقا جنبه سیاسی و اهداف سیاسی آن است. اگر یک راه حل همیشگی دولتهای سرمایه داری در مواجهه با بحران های اقتصادی ادواری سرمایه٬ حذف سوبسیدها٬ حذف خدمات اجتماعی و افزایش سن بازنشستگی و تشدید استثمار و بیکاری و کم کردن حقوق و مزایای کارگران در جامعه است و این دولتها با اتخاذ این راه حل ها بعضا میتوانند بحران سرمایه را تخفیف دهند و دور دیگری از انباشت سرمایه را آغاز کنند. اما طرح “هدفمند کردن یارانه ها” چنین چشم اندازی را پیش رو ندارد و خودشان هم چنین توهمی ندارند. میدانند که با پیشبرد این طرح نمیتوانند مرحمی بر بن بست اقتصادی رژیم اسلامی در ایران اسلامزده قرار دهند. واقعیت این است که ریشه های بحران اقتصادی رژیم اسلامی کاملا سیاسی است. نه تشدید استثمار و نه کم کردن هزینه سرمایه در جامعه میتواند زمینه های خروج رژیم اسلامی از بحران را تامین کند. آنچه بن بست اقتصادی رژیم اسلامی سرمایه در ایران را از بحرانهای ادواری و دوره ای هر نظام سرمایه داری دیگری متفاوت میکند٬ موقعیت سیاسی و اقتصادی رژیم اسلامی در عرصه جهانی است. رژیم اسلامی بنا به موقعیت سیاسی و ایدئولوژیک خود یک رژیم سیاسی خارج از حوزه عمومی صدور تکنولوژی و دانش فنی و تولید و توزیع و انباشت سرمایه جهانی است. به اصلی ترین بازارهای جهانی دسترسی ندارد. در سطح جهانی درگیر یک تقابل و جدال جهانی با قطبهای اصلی جهان کنونی است. حتی اگر رژیم اسلامی سطح دستمزدها را به صفر تنزل دهد٬ تمامی سوبسیدهای دولتی را حذف کند٬ باز هم جایی در سوخت و ساز اقتصادی و سیاسی مراکز اصلی سرمایه داری جهان کنونی پیدا نخواهد کرد. یکی بودن سیاست حذف سوبسیدها و خدمات اجتماعی در ایران و در جهان سرمایه داری به معنای اهداف یکسان و یا چشم انداز مشابه در سطح این جوامع نیست. بی دلیل نیست که در عین تعرض به جامعه ناچارند این تعرض را در زرورق “هدفمند کردن یارانه ها” بپوشانند. چرا نگران تعرض مردم خشمگین اند.
۴-رژیم اسلامی درگیر مبارزه ای همه جانبه برای بقاء است. با مردمی مواجه است که حکم به سرنگونی اش داده اند. اعتراضات توده های مردم در سالهای گذشته تنها گوشه ای از پتانسیل عظیم انفجاری موجود در جامعه است که در کمین رژیم اسلامی نشسته است. از این رو تاکتیکهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی رژیم اسلامی را تماما باید در این چهارچوب مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. معضل رژیم اسلامی معضل بقاء است. بن بست اقتصادی اش نیز ناشی از موقعیت سیاسی اش در جهان سرمایه داری حاضر است. رژیم اسلامی یک پروژه اقتصادی ورشکسته است. هیچ طرح ریاضت کشی اقتصادی قادر به حل و این بحران و موقعیت بن بست رژیم اسلامی نیست. ندیدن این واقعیت مانند ندیدن فیل در اتاق است.
۵-یک هدف رژیم از پیشبرد این طرح ایجاد تقابل کنترل شده و “هدفمند” با مردم سرنگونی طلب در جامعه است. رژیم اسلامی با جامعه ای مواجه است که در حالت پیشا انفجاری بسر میبرد. سیاست رژیم در مقابله با این واقعیت٬ ایجاد درگیری های کنترل شده و محدود بمنظور به شکست کشاندن و تخلیه توان مبارزاتی جامعه است. به اعتبار دیگر این طرحی “تحریک کننده” و یک اقدام سیاسی آگاهانه به منظور مقابله با است. به لحاظ سیاسی از جنس طرحهایی است که رژیم در سطح منطقه در دوران احمدی نژاد پیش برده است. همانگونه که جنگ حزب الله و اسرائیل را در اساس شکل داد. همانگونه که ایجاد و گسترش کانونهای بحرانی در منطقه را کاملا به نفع خود میداند. در آن دوران بر این باور کودنانه بودند که میتوانند مردم را به یک رو در رویی کنترل شده بکشانند وشکستشان دهند. از این رو حتی از پیش از اجرای این طرح یورش خود را به محلات سازمان دادند. در دو هزار محله تهران مانور نظامی اجرا کردند. معتقد بودند که اگر کنترل شده به ضرب شتم مردم بپردازند. میتوانند از هم اکنون به استقبال شورشهایی بروند که بعدها میتواند شکل بگیرد و یا سازمان دهی شود. تلاش میکنند خود “پیشگیرانه” و “هدفمند” و در کشمکشهای محدود به در گیری هایی شکل دهند و مردم را در این نبردها شکست دهند. این بخشی از سیاستشان در دوران احمدی نژاد بود. در واقع٬ بر خلاف جناح اصلاح طلب حکومتی٬ هدفشان نه عقب نشینی و اجتناب از درگیری های سیاسی بلکه دقیقا ایجاد درگیری اما در شرایط و در زمان مورد انتخاب رژیم است.
۶-هر دو جناح رژیم اسلامی در پیشبرد طرح اقتصادی حذف سوبسیدها سهیم بودند. هیچ جناحی از رژیم اختلاف پایه ای و اساسی با اجرای این طرح نداشتند و ندارد. آنچه مورد اختلاف است نه مضمون و یا ضرورت پیشبرد این طرح ارتجاعی بلکه چگونگی پیشبرد و سرعت اجرای آن بود. اختلافشان تاکتیکی است. اصلاح طلبان حکومتی و سران جنبش ارتجاعی سبز نگران پی آمدهای اجتماعی ناشی از اجرای این طرح خانمانسوز بودند. غرولندهایشان اساسا معطوف به موقعیت انفجاریی است که اجرای این طرح میتوانست در جامعه ایجاد کند. معضلی با پیشبرد جوانب اقتصادی این طرح ندارشتند. اما اتخاذ این طرح را در شرایط آن زمان جامعه برای بقاء و تداوم موجودیت رژیم اسلامی مخاطره آمیز ارزیابی میکردند. انتقادشان به “ناتوانایی اقتصادی” جناح حاکم و نه نفس اجرای این طرح ارتجاعی بود. بی دلیل نبود که کل جنبش ملی – اسلامی در این زمینه خفقان گرفت. رژیم اسلامی در صد این بود که با تحمیل گرسنگی و فقر و محرومیت بیشتر٬ در کنار شلیک و بستن شمشیر خونین اسلام٬ مردم را به زانو در آورند.
۷-موضع جنبش ناسیونالیسم محافظه کار پرو غرب نیز تفاوت چندانی با موضع جناحهای رژیم اسلامی نداشت. هم نوع هایشان در غرب نیز مشغول اجرای همین طرح بودند و هستند٬ اما با اهداف متفاوت. در یونان٬ در فرانسه٬ در پرتقال٬ در اسپانیا٬ در انگلستان و در بسیاری دیگر از کشورهای سرمایه داری بحران زده چنین طرحهایی را در دستور قرار داده اند. بعلاوه تئوریسین ها و متفکرین این جنبش بارها اعلام کرده اند که راه نجاتشان برای حل معضلات اقتصادی جامعه ایران٬ اعمال سیاست ریاضت کشی اقتصادی است. داریوش همایون در این زمینه گفته است: “کارگران باید بیشتر کار کنند و کمتر طلب کنند.” در دل خوشحالند که رژیم اسلامی این “میوه تلخ” را چیده است و آنها را از “شر” سوبسیدها خلاص خواهد کرد. اشتراک مواضع پایه ای کلیه نیروهای اپوزیسیون بورژوایی٬ اعم از جریانات مرتجع ملی – اسلامی و یا جریانات ناسیونالیسم پرو غربی با این تعرض اقتصادی رژیم اسلامی نشان یک اشتراک منافع یکسان طبقاتی٬ علیرغم اختلافات سیاسی و جنبشی شان است. نشان این است که وضع اقتصادی مردم در حکومت مورد نظر این جریانات کماکان بر همین پاشنه می چرخد و خواهد چرخید.
۸-طرح “هدفمند کردن یارانه ها” به یک عرصه مهم نبرد طبقاتی در جامعه است. در این جبهه ما کارگران و کمونیستها و توده مردم زحمتکش در مقابل تمام نیروهای رنگارنگ طبقه حاکمه و بورژوایی جامعه٬ اعم از جناحهای متفاوت حاکمیت و یا در صفوف اپوزیسیون بورژوایی قرار داریم. بخشهای مختلف بورژوازی ایران در جامعه در سایه این طرح به سودهای هنگفتی دست یافته اند. بالا رفتن قیمتها و سودهای سرسام آور ناشی از آن یک عرصه سودآوری برای بخشهای مختلف سرمایه در جامعه است.
۹-برای درهم شکستن این طرح ارتجاعی باید دست به یک مقابله توده ای و اجتماعی زد. سیاست عدم پرداخت قبض های آب و برق و گاز موثرترین حلقه ای است که میتوان در تقابل با این طرح ارتجاعی در پیش گرفت. رژیم در مقابله با مردمی که متحدانه و سازمانیافته از پرداخت قبض های آب و برق و گاز خودداری کنند٬ کار چندانی نمیتواند بکند. بعلاوه کارگران این صنایع میتوانند نقش کلیدی در به شکست کشاندن این سیاست رژیم اتخاذ کنند. همانگونه که کارگران نفت شیر نفت را بر روی ماشین نظامی رژیم بستند. این کارگران هم میتوانند مانع آن شوند که رژیم اسلامی مردم را از این نیازهای سوختی شان بخاطر نپرداختن قبوضشان محروم کند. این مبارزه در کنار مبارزه عمومی برای افزایش دستمزد و پرداخت بیمه مکفی به تمام افراد آماده بکار یک عرصه جدی در نبرد طبقاتی در جامعه است.
١۰-هیچ مبارزه ای بدون سازماندهی و تشکل و وجود رهبران عملی به پیروزی نرسیده و نخواهد رسید. هر گونه پیشروی در این مبارزه منوط به پیشقدم شدن رهبران عملی کارگری و توده ای در مبارزه ای سازمان یافته در این راستا است. باید کارگران و مردم معترض را به سیاست نپرداختن قبض های آب و برق و گاز و اعتراض فعال در قبال این طرح فراخواند. باید در دل این مبارزه تشکلات شورایی کارگری را در محلات و در محیط کار شکل داد. کارگران رادیکال و سوسیالیست باید پرچمدار پیشبرد این سیاست در جامعه شوند. در هم شکستن طرح تعرض اقتصادی رژیم مجرایی برای خیزش توده ای مردم در سرنگونی رژیم اسلامی است. این این بار طبقه کارگر و کمونیسم کارگری میتوانند٬ می بایست پیشاپیش این مبارزه قرار بگیرند و بار قرار گرفتن در راس اعتراضات سرنگونی طلبانه تلاش کارسازی را برای استقرار جامعه ای آزاد٬ برابر٬ مرفه٬ یک جامعه آزاد سوسیالستی را سازمان دهند.