ههژار علیپور:
رضا پهلوی، چهرهای که همواره از مناظره با احزاب مخالف و حتی گروههای نزدیک به خود فرار کرده، همچنان از هرگونه مواجههی بدون سانسور و مستقیم با منتقدان طفره میرود.
این مهرهی سوخته که بهعنوان یک بازیگر در پروژهی تبلیغاتی سپاه پاسداران نقشآفرینی کرده، با کمک لشکری از اکانتهای جعلی و تیمهای سایبری، سعی دارد حضور خود را در فضای رسانهای پررنگ جلوه دهد.
این پروژه، که هدف اصلیاش تطهیر چهرهی خاندان پهلوی و جا انداختن رضا پهلوی بهعنوان یک رهبر سیاسی است، مدتهاست که با شکست روبهرو شده اما همچنان با کمک برخی رسانههای فارسیزبان، به حیات مصنوعی خود ادامه میدهد.
این رسانهها، بدون هیچگونه چالش یا پرسش جدی، هر ادعای او را بیچونوچرا بازتاب میدهند و در تلاشاند تا چهرهای کاریزماتیک از او بسازند، غافل از اینکه واقعیت امر چیز دیگری است.
اما در صحنهی واقعی سیاست، رضا پهلوی نه جایگاهی در انقلاب مردم ایران دارد و نه توانایی هدایت یک جریان سیاسی را و نه حاضر است به ایران بازگردد چیزی که بارها در شوهای تلویزیونی به آن اذعان داشته است.
او نهتنها هیچ برنامه و استراتژی مشخصی ارائه نکرده، بلکه در بزنگاههای حساس تاریخی، خود به مانعی برای پیروزی جنبشهای مردمی تبدیل شده است.
اگر او در یک مصاحبهی زنده مقابل یک فعال سیاسی مستقل قرار بگیرد، فوراً دستش رو خواهد شد، چراکه فقدان دانش و مهارت سیاسی او بر کسی پوشیده نیست.
تمام آنچه که در ذهن او باقی مانده، یک واژهی کلیشهای به نام «وطن» است. اما سیاست چیزی فراتر از شعارهای پوچ و یا احساسات «ملی-میهنی» است، و وقتی این پوشش تبلیغاتی از او گرفته شود، چیزی جز یک بادکنک توخالی از او باقی نخواهد ماند.
هراس رسانههای فارسیزبان از چنین مواجههای بهوضوح نشان میدهد که آنها خود به ضعف رضا پهلوی آگاهاند. اگر او را در یک گفتوگوی رودررو با افراد مستقل و چهرههای سیاسی واقعی قرار دهند، این پروژه تبلیغاتی بهشدت آسیب خواهد دید و نقاب از چهرهی این سناریوی ساختگی خواهد افتاد.
از همین رو، این رسانهها ترجیح میدهند همچنان در فضای ایزولهی خود، یکجانبهگرایی را ادامه دهند و از هر چالشی که میتواند پرده از حقیقت بردارد، اجتناب کنند.
اما فرار از واقعیت، دوام چندانی نخواهد داشت، و در نهایت، این سناریوی شکستخورده با سقوط کامل مواجه خواهد شد.
این انقلاب، که از دل سرکوب و خفقان بیرون آمده، نهتنها علیه استبداد مذهبی جمهوری اسلامی، بلکه علیه تمام اشکال ارتجاع، دیکتاتوری و بازتولید نظامهای سرکوبگر ایستاده است.
“زن، زندگی، آزادی” نه یک شعار، بلکه یک مانیفست برای آیندهای است که در آن، هیچ ولیعهدی، هیچ رهبر خودخواندهای و هیچ نیروی سرکوبگری قادر نخواهد بود سرنوشت مردم را به گروگان بگیرد.
این جنبش، پایان توهم بازگشت به گذشته و گسست از هرگونه نظام اقتدارگرایانه است.
تاریخ نشان داده که هیچ دیکتاتوری، چه در لباس مذهب، چه با تاج سلطنت، قادر به ایستادگی در برابر ارادهی مردم نیست.
انقلاب ما، نه اصلاحپذیر است و نه به عقب باز خواهد گشت؛ همانگونه که شعار اصلی خیابان تا به امروز “ ایستادهایـم تا پـایان” و “ما همه با هم هستیـم” ادامه دارد.
این نبرد، تا آزادی کامل و سرنگونی هر نوع استبداد ادامه دارد!
ههژار علیپور
۶ اسفند ۱۴۰۳
۲۳ فوریه ۲۰۲۵