سیاوش دانشور – اوضاع منطقه و تحرک ناسیونالیسم کرد

اوضاع منطقه و تحرک ناسیونالیسم کرد

سیاوش دانشور

منطقه خاورمیانه در بحران و جنگ غوطه ور است. معضلات خاورمیانه و کشورهای اسلام زده جدید نیستند. اما بدنبال خیزشهای توده ای و انقلابی، نه فقط مسائل قدیم در اشکالی جدید مجددا طرح شده اند بلکه تلاش برای تعیین تکلیف سیاسی در منطقه، منشا انواع کشمکش و تقابل دولت ها، نیروها و جنبش هائی است که هر کدام تصویر متفاوتی از تغییر دارند. در تقابلهای خاورمیانه که گوشه ای از تقابلهای جهانی را نیز منعکس میکند، دولتها و اردوی ارتجاع در منطقه از وضع موجود دفاع میکنند و تلاش دارند روند اوضاع را در چارچوب منافع ارتجاعی خود قالب بزنند. در مقابل اردوی آزادیخواهی، صف مردم محروم که برای سرنگونی حکومتهای استبدادی بمیدان آمده اند، تلاش دارند صفحه سیاسی جدیدی را در این کشورها رقم بزنند. در این کشمکش گرایش ناسیونالیسم کرد بطور بسیار مشخص و زننده ای در اردوی ارتجاع ایستاده است و آگاهانه در تقابل با آرمانها و تلاشهای مردم کارگر و زحمتکش حرکت میکند.

“کنگره ملی کرد”
آنچه اخیرا تحت نام مقدمات برای تشکیل کنگره ملی کرد شاهد بودیم، تحرک ناسیونالیسم کرد در مقیاس منطقه ای برای کسب جایگاه و موقعیتی جدید همراه با اردوی ارتجاع حاکم در تقابل با کارگران و تلاش برای امر آزادی در منطقه است. نیروهائی که در این پروژه شریک اند جریانات و احزاب بزرگ و کوچک ناسیونالیستی و فرقه های اسلامی “کرد”، دولتهائی که از این ورق بعنوان اهرم فشار در بازیهای سیاسی منطقه ای استفاده میکنند، جملگی تاریخ سیاهی در تقابل با آزادی و حقوق پایه ای مردم کرد زبان در منطقه دارند. این ضدیت ناسیونالیسم کرد در کل منطقه با تلاشهای مردم کارگر و زحمتکش و زنان و مردان برابری طلب، از موضع همراهی و “دیالوگ” با دولتهای مرتجع بحدی روشن است که دیگر حتی تلاشی برای پوشاندن آن صورت نمیگیرد.

همه میدانند و بویژه آنهائی که در منطقه دستی بر آتش دارند بهتر میدانند که تشریفات و تبلیغات و جار و جنجال توخالی برای کنگره ملی کرد مطلقا و سر سوزنی به حل مسئله کرد و رفع ستم ملی مربوط نیست. هر انسانی با عقل متوسط سیاسی میداند که دمکرات و پژاک و فرقه های قوم پرست و فاشیست و اسلامیهای القاعده ای برای حل مسئله کرد و تقابل با ستم ملی بوجود نیامدند و برای این امر تلاش نمیکنند. مبارزه قاطع و اصولی برای رفع و نفی ستم ملی را نباید نیم کلاج به جنبش ناسیونالیستی کرد پیوند داد. ناسیونالیسم کرد و احزاب آن، ستم ملی را وسیله ای کرده اند که شکاف و تقابل و نفرت ملی و قومی را نهادینه کنند. جنبش ناسیونالیسم کرد بدون آویزان شدن به یک معضل نهادینه شده و دائمی، که به مظلوم نمائی و تحرک ارتجاعی اش پوشش “مسئولانه” بدهد، نمیتواند نفس بکشد. ناسیونالیسم کرد با حل مسئله ملی مضمحل میشود. لذا میخواهد دمل چرکین ستم ملی تحمیل شده توسط دولتهای مستبد مرکزی بدرجات مختلف لاینحل بماند تا جریانات و نمایندگان سیاسی اش بتوانند با دولتهای مرتجع و آدمکش منطقه “پیام دوستی و آشتی” بدهند و با مرتجعترین نیروهای اسلامی به صرف “کرد” بودن آنها شام و نهار بخورند و سیاست و دیپلماسی کنند. باید تصریح کرد که این تلاشهای ناسیونالیسم کرد را “سازشکاری” نامیدن عمیقا اشتباه است و تصویر توهم آلودی از این جریانات ارتجاعی بدست میدهد. این بورژوازی عقب مانده کرد است که از طبقه اش سهم قدرت سیاسی و امتیازات اقتصادی اش را طلب میکند. روشهای رسیدن به این اهداف ماهیتا همان روشهائی هستند که کل ارتجاع سیاسی دوران امروز به آنها متکی اند. افقی که این کنگره دنبال میکند افق این اردوی ارتجاعی اینبار همراه با جنبش اسلامی و دولتهای منطقه است.

پیام مذاکره به جمهوری اسلامی
اوجالان که همراه با دولت ترکیه و پارتی سرنخ اوضاع را در دست دارد، به کنگره ملی کرد اکتفا نکرد و دعوت کرد که “کنگره اسلامیهای کرد” هم برگزار شود. البته هنوز ناسیونالیستهای حاضر به یراقی پیدا میشوند که هر حرکت سیاسی این اردوی ارتجاعی را توجیه میکنند. مثلا میگویند سیاست اوجالان “نشان تعقل و تفکر عمیق” و “رهبری و دخالتگری” است! عنوان میکنند که برپائی “کنگره اسلامیهای کرد” هدفش اینست که اسلامیست های القاعده ای را منزوی کند! برخلاف این حضرات، اوجالان از موضع ناسیونالیستی و منافع طبقه بورژوازی کرد در اینمورد معین خط منسجمی دارد. بالاخره باید حواسش به حکومتهای اسلامی طرف مذاکره و آشتی باشد. او اگر در ترکیه مذاکره میکند و یکجانبه اسلحه را بر زمین میگذارد، اگر در سوریه متحد بشار اسد میشود، چرا شاخه ایرانی اش به خامنه ای پیام آشتی و مذاکره ندهد؟ اخیرا ادریس بالوکَن از سران حزب صلح و دموکراسی به خبرنگاران گفت: “رهبر زندانی کردستان ترکیه عبدالله اوجالان در مورد پژاک نیز تحلیلی ارائه داده و پیشنهاد کرد که پژاک به آتش بس با جمهوری اسلامی اکتفا نکند و برای رسیدن به راهکارهای سیاسی با سران جمهوری اسلامی وارد مذاکره شود.” تا اینجا روشن است ناسیونالیستها همراه با دولتهای منطقه چه اهدافی را دنبال میکنند.

“رامبو”ی سیاست!
در این میان البته جریانی چپ و مدعی کمونیسم، کومه له به مسئولیت ابراهیم علیزاده، وجود دارد که در این تحرک جدید ناسیونالیستها و اسلامیهای “کرد” منطقه بزعامت کنگره ملی کرد با شوق و ذوق شریک است. کومه له اما توجیهات دیگری دارد و مکنونات قلبی ناسیونالیستها را میخواهد با درجه ای از ادبیات رنگ و رو رفته چپ تحویل مردم بدهد. توجیهات کومه له در همراهی و هم افقی با اهداف و سیاستهای ناسیونالیسم کرد در منطقه، که اساسا خود را به حصول توافق با دولتهای منطقه و برسمیت شناسی آنها متکی کرده است، بیشتر شبیه ایفای نقش رامبو در فیلمهای هالیوودی است. کومه له میداند که نه میتواند کسی را در این کنگره “قانع” کند که علیه منافع خود رای بدهد، نه میتواند “مانع” سیاست این طیف شود، نه میتواند چپ جامعه کردستان را در اجتماع ارتجاع منطقه نمایندگی کند. اگر “منافع چپ جامعه” در اجتماع ناسیونالیستهائی که تازه میخواهند به دولتها پیام آشتی بدهند نمایندگی میشد، چرا همین منافع چپ جامعه را نمیتوان در درون همین دولتها “نمایندگی” کرد؟ کومه له جوابی برای این سئوال دارد؟ توجیهات کومه له و خوشروئی اش در قبال جریانات ناسیونالیستی و اسلامی و ترشروئی اش در قبال منتقدین چپ و کمونیست به تنهائی موضع سیاسی و واقعی کومه له را بیان میکند. کومه له بهتر از هر کسی میداند که بویژه این کنگره و تحرک معین برسر مسئله ملی و رفع ستم ملی نیست. کومه له محاسبات اردوگاهی و دیپلماتیک و مالی خودش را دارد و نمیخواهد در “صحنه سیاست کردستان” و در میان احزاب “کردی” منزوی شود. لذا همراهی میکند و تلاش دارد این همراهی با افق و تحرک ارتجاعی ناسیونالیسم کرد را به زبان چپ توجیه کند. سیاست کومه له در قبال کنگره ملی کرد سیاستی ناسیونالیستی است. این سیاست ورژن پخته تر ناسیونالیسم چپی است که همواره در کومه له به اشکال مختلف خود را بیان کرده و چند حزب و فرقه ناسیونالیستی از خود بیرون داده است. استدلالهای کومه له “مسئول” است، کومه له “دخالتگر” است و غیره شبیه استدلالهای توده ایست ها در قبال جمهوری اسلامی و مضحکه های انتخاباتی اش است. چرا کومه له با همین عنوان و با همین توجیهات در انتخابات شورای اسلامی همراه با ادب ها و جلالی زاده ها و دیگران شرکت نکرده و یا نمیکند؟ آیا تریبونی که احزاب قومی و اسلامی طرفدار پنتاگون و دولتهای منطقه فراهم میکنند فرقی با تریبونی که جمهوری اسلامی فراهم میکند دارد؟ اگر آری چرا؟ کومه له بهتر است بجای دادن تصویر “رامبو”ی سیاست مقداری زمینی فکر کند و بجای پرخاشگری و بد دهنی سیاسی حرف بزند. این توجیهات کومه له تنها مصرف درون سازمانی و پاسخ به گله و شکایت چند فعال در این و آن شهر را دارد و فاقد هر بنیاد محکم و تئوریک و سیاسی است.

آرزوهای برباد رفته ناسیونالیسم چپ
داستان ناسیونالیسم چپ در منطقه داستان آرزوهای برباد رفته ای است که متکی به توهم و خودفریبی و عوامفریبی و انتظارات بیجا از حکومتهای استبدادی بوده است. کنگره ملی کرد و تحرک ناسیونالیسم کرد در منطقه، مستقل از اینکه سرنوشت این کنگره چه باشد و از هم اکنون معلوم است عمده این جماعت را بازی داده اند، افق و تحرکی است که ناسیونالیسم کرد را بیش از هر زمان با ارتجاع سیاسی پیوند میزند. این تحرک اخیر خصلت ضد کارگری و ضد آزادی این جنبش را عیان تر از هر زمانی نشان میدهد. ناسیونالیسم بعنوان یک گرایش اجتماعی و سیاسی در منطقه در متن تحولات جاری عنصری واپسگرا و ضد حرکت مردم منطقه و جهان علیه سرمایه داری و حکومتهای استبدادی است. ناسیونالیسم به مثابه جریان ارتجاعی امروز تنها راهی که دارد اینست که با ارتجاع زمانه خویش چفت شود، برای اهداف و منافع این ارتجاع منطقه ای و بین المللی بجنگد و روی دوش تلی از جنازه و ویرانی سهمی نیز عاید عناصر و سربازان این جنبش شود. اما آرزوهای ناسیونالیسم خلقی و کمونیسم ملی برباد رفته است و در دنیای امروز محلی از اعراب ندارد. چپی که در این زمین بازی میکند بدوا به این بسته سیاسی با تمام مخلفاتش رسمیت میدهد. غرولندهای احتمالی دوستانه در کریدورهای این کنگره نشان تمایر نیست بلکه بیشتر به گله گذاریهای درون خانوادگی شبیه است. تمایز و تحفه ای اگر هست، اینست که از سنگر ارتجاع کنگره ملی کرد به کمونیستها برای برخورد انتقادی با زبانی غیر بهداشتی مانند آقای نبوی حمله کرد و خود را هم “کمونیست” نامید! تنها “جرم” ما اینست که در آرزوها و توهمات بر باد رفته ناسیونالیسم چپ کرد شریک نیستیم و میخواهیم اهداف و سیاستهای ضد کارگری ناسیونالیسم کرد را به شکست بکشانیم.

24-10-2013