شهلا دانشفر – “بحران بیکاری جوانان” ، پاسخ چیست؟

“بحران بیکاری جوانان” ، پاسخ چیست؟
شهلا دانشفر
بیکاری یک معضل عظیم اجتماعی در ایران است. آمار دقیقی ندارد ولی صفی چندین میلیونی است. در آمار و ارقام حکومتی از دو میلیون تا ده میلیون همه رقمش را دیده ایم. البته آمار بیکاری نیز مثل هر آماری دیگری در رژیم اسلامی، بیانگر هیچ حقیقتی نیست. از جمله در این آمار ها اصلا بحثی بر سر جمعیت وسیع زنان بیکار، زنانی که در خانه کار میکنند و از هر حق و حقوقی محرومند در میان نیست. اخیرا طیب نیا وزیر اقتصاد رژیم اسلامی نیز از سونامی بیکاری و در پیش بودن بیکاری هشت و نیم میلیون نفر خبر داد و از اینکه سه و نیم میلیون فارغ اتحصیلان دانشگاه ها و جوانان وارد بازار کار میشوند و ٥ میلیون نیروی بیکار وجود دارد، سخن گفت. اکنون نیز بحث بر سر بحران بیکاری جوانان است و هشدار روحانی در این مورد را در همین هفته اخیر میشنویم. موضوع چیست؟
واقعیت اینست بیکاری یک معضل مزمن در جامعه است. اما بحران اقتصادی رژیم اسلامی، بحرانی که حکومت با آن زاده شده است، عامل اصلی ابعاد تکاندهنده آن در ایران است. از جمله اجرای طرح هایی چون اصلاح ساختار صنایع و متعاقب آن تعدیل نیروی کار در کارخانجات و بیکارسازی وسیع کارگران، تبدیل استخدامهای قراردادی به شکل رایج استخدامها و اخراج کارگران رسمی و سابقه دار از کارخانجات، به بیکاری ها ابعاد فاجعه باری داده است. در عین حال اینها همه یک جزو دائم پیاده کردن طرحهای ریاضت اقتصادی در ایران و تحمیل شرایط برده وار کار به کارگران از همان آغاز و از جمله از زمان ریاست جمهوری رفسنجانی تا همین امروز بوده است. نتیجه همه اینها نیز فلاکت بیشتر کارگران و کل جامعه در طول حاکمیت رژیم اسلامی بوده است.
در طول تمام این دوره ها رژیم اسلامی همواره بار بحرانش را بر دوش مردم انداخته است. برای خود عمر خریده است، اما بحران اقتصادی هر روز عمیق تر شده و خصوصا تحریم های اقتصادی غرب بر عمق آن شدت بیشتری داده و با به تعطیل کشیده شدن هر روز بیشتر کارخانجات، کارگران بیشتری به صف میلیونی کارگران بیکاری اضافه شده است. بطور واقعی امروز ما شاهد اقتصاد در هم ریخته این حکومت هستیم. همین الان بحث بر سر اجرای مرحله دوم “هدفمند کردن یارانه ها” از آغاز سال آتی است و با گران شدن کالاهای حامل انرژی و گرانی بیشتر کالاها تعداد بیشتری از کارخانجات به تعطیلی کشیده شده و بیکاری بیشتری را در پی خواهد داشت. هشدار اصلی رژیم اسلامی در رابطه با معضل بیکاری در جامعه در واقع از وضعیت اقتصادی ورشکسته اش بلند میشود. بویژه وقتی بحث بر سر “بحران بیکاری جوانان” است، موضوع ابعاد دیگری بخود میگرد. بطوریکه امروز بحث بر سر دو برابر بودن نرخ بیکاری جوانان نسبت به بیکاری عمومی و سه و نیم میلیون فارغ التحصیل دانشگاهها و نیروی جوانی است که وارد بازار کار میشوند و جویای کارند. رژیم اسلامی نیز با اقتصاد به گل نشسته اش در برابر این نیرو جوابی ندارد و از به میدان امدن صف میلیونی جوانان بیکاری که فارغ التحصیل شده و متوقع هستند، وحشت دارد. یک دلیل مهم اینهمه هشدار و های و جنجال حکومتیان بر سر بیکاری و سونامی بیکاری و غیره نیز همین است. خصوصا اینکه این ابعاد از بیکاری در میان جوانان تبعات اجتماعی دیگری نیز با خود همراه آورده است. در نتیجه بیکاری خانواده های بسیاری از هم می پاشند. کودکان بسیاری از تحصیل باز می مانند و بیکاری با خود مصائبی چون اعتیاد را همراه دارد. بدین ترتیب ابعاد اجتماعی بیکاری ها و بویژه بیکاری جوانان زمینه های اعتراضی گسترده ای در کل جامعه پیدا کرده است. وحشت رژیم از پدیده ای با چنین ابعاد است.
به گوشه هایی از اخبارهمین هفته در رابطه با مساله بیکاری نگاه کنید. در سایت خبری مهر مینویسد:” یکی از مهمترین مسائل و موضوعاتی که در طول حداقل یک و نیم دهه اخیر برای خانواده ها به وجود آمده، بحران بیکاری جوانان و به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی است.” سپس ادامه میدهد: “طبق آمارهای موجود در فاصله سال های ٨٤ تا ٩١ از مجموع ٦.٢ تا ٣ میلیون بیکار کشور، ٧.١ تا حدود ٢.٢ میلیون نفر در سنین ١٥ تا ٢٩ سال قرار داشته اند. به عبارت دیگر، کشور در ٨ سال گذشته در پیک تقاضای کارجویان برای کار قرار داشته و طبق گفته کارشناسان، فشار تقاضا برای ورود به بازار کار تا حداقل نیمه دهه ٩٠ نیز ادامه خواهد یافت.” همچنین علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی جمهوری اسلامی از اینکه ٤٣ درصد متقاضیان کار امروز فارغ التحصیلان دانشگاهی هستند و کشور هم اکنون با “بحران بیکاری به معنای کامل” روبروست سخن میگوید. روحانی نیز از این موضوع به عنوان یک “معضل داخلی کشور” نام می برد.
نکته قابل توجه اظهارات این جنابان در مقابل این معضل اجتماعی پرت و پلا گویی هایشان در رابطه با این موضوع است. از جمله طرح خنده دار “شیک سازی عناوین کارگری ” ا برای بالا برده “تمایل کار” در میان جوانان است. چرا که به زعم اینها اکثریت قریب به اتفاق کارجویان جوان، “شغل های با پرستیژ” و “دهان پرکن” میخواهند و از پذیرش “مشاغل ساده” یعنی به کار بردگی تن نمیدهند. در افاضات این هفته روحانی دست اندرکاران حکومتی نیز میخوانیم که ظاهرا خطاکار خود جوان جویای کار هستند که برای پوشش ضعف ها و خلاء های بازار کار جمهوری اسلامی تلاشی نمیکنند و یا مثلا برای فراگیری مهارت در کار و ربودن گوی سبقت از حریفان نمی کوشند. اینها همه کنه برنامه های “مشعشع” اقتصادی دولت روحانی و وزیر کار و کل کابینه اش در قبال بیکاری میلیونی جوانان و کل جامعه است.
پاسخ چیست
اولین پاسخ اینست که جوانان و مردم داشتن یک زندگی انسانی را حق مسلم خود بدانند. برخورداری و با خواستهای روشنی برای حق و حقوق خود به میدان بیایند.
همچنین پاسخ یک جنبش قدرتمند و سراسری علیه بیکاری است. طبعا امروز در ایران ستون و پایه اصلی جنبش علیه بیکاری جوانان هستند. بخش وسیعی از این جمعیت عظیم بیکاران، جوانان معترضی هستند که همین امروز در راس بسیاری از اعتراضات اجتماعی قرار دارند. اینها جوانانی هستند که میشود آنها را در اعتراض بر سر موضوعات مختلف اجتماعی در مدیای اجتماعی دید. وحشت از به میدان آمدن این نیرو است که رژیم اسلامی را چنین به تکاپو انداخته است.این نیرو باید سازمان یابد. این نیرو باید با خواستهای روشنی به جلو بیاید.
سازمانیابی در محلات و به راه انداختن جنبش علیه بیکاری، جلو افتادن جوانان معترض، چپ و رادیکال و فراخواندن کارگران بیکار و کل جوانانی که با معضلی بیکاری روبرویند به تجمعات اعتراضی در مقابل مجلس اسلامی و ادارات کار با شعار یا کار یا بیمه بیکاری، ایجاد کانونهایی علیه بیکاری در هر شهر و تبدیل مکانهایی چون وزارت کار و ادارات کار به محل تجمعات اعتراضی علیه بیکاری، اعتراضات گسترده و سراسری علیه بیکارسازیها و تجمع همزمان کارخانجات مختلفی که معضل بیکارسازی دارند با یکدیگر در یک شهر با خواست بازگشت به کار همه کارگران اخراجی و متوقف شدن فوری بیکارسازیها، استفاده از مدیای اجتماعی و ایجاد گروههای اعتراضی علیه بیکاری در صفحات ویژه فیس بوک و گرد آوری نیرو برای جلو بردن چنین اعتراضاتی همه و همه اشکال مختلفی از سازمانیابی مبارزات سراسری علیه بیکاری و بیکارسازیهاست. اعتراضاتی که قدرتش در ابراز وجود اجتماعی آن و جلب حمایت وسیع مردم است. اعتراضاتی که یک نقطه قوت مهمش در پیوستن خانواده ها و زنان بیکار است. خصوصا آنجا که اعتراض علیه بیکارسازیهاست، اتحاد کارگر شاغل و بیکار و مراکز بزرگی چون نفت و مجتمع های بزرگ کارگری در گسترش آن نقش کلیدی دارند.
همچنین میشود علیه بیکاری طومارهای اعتراضی جمع کرد. میشود با اعلام خواستهایی روشن و انتشارش در سطح مدیای اجتماعی نیروی وسیعی را حول آن گرد آورد و به اتکای آن به پای تجمعات و اعتراضات گسترده رفت. در این طومار ها لازمست تصویر روشنی از بیمه بیکاری و تامین کارگران و نیروی آماده بکار در جامعه داد. از جمله در این طومار ها بر خواستهایی چون حق کار برای همه و اینکه دولت موظف است برای همه کسانی که آماده به کار هستند کار مناسب تامین کند و نیز بر شرایط کسب تخصص های لازم برای اشتغال برای آنان تاکید شود. بر خواست بیمه بیکاری و مکفی بودن آن به اندازه تامین یک زندگی انسانی و اینکه همه افراد آماده بکار اعم از زن و مرد را باید در بر بگیرد، تاکید شود. بر اینکه بیمه بیکاری و میزان آن باید بالاتر از میزان تورم دولتی باشد و متناسب با افزایش قیمت دیگر کالاها در جامعه افزایش یابد، تاکید بگذارد. همچنین خواست بیمه بیکاری برای زنان خانه دار یک بند مهم آن باشد. نکته مهم اینکه یک وجه مهم خواستهای کارگران در مبارزه علیه بیکاری تاکید بر خواستهای سراسری ای چون خواست فوری افزایش دستمزدها، درمان و بهداشت رایگان برای همه و تحصیل رایگان برای همه کودکان ما در تمام سطوح آموزشی است. خواستهایی که مبنایی برای سطح و استاندارد زندگی در جامعه است. اینها همه بخشی از گفتمان ما برای سازماندادن مبارزه علیه بیکاری و گذاشتن خواستهایی روشنی در مقابل این مبارزات است.
خلاصه اینکه اکنون که معضل بیکاری و عوارض اجتماعی آن به بحث هر روزه حکومت تبدیل شده است. “بحران بیکاری جوانان” به وحشت و هراس دولت تبدیل شده است. بهترین فرصت است که قوایمان را جمع کنیم و با صفی متحد و سراسری علیه بیکاری و بیکارسازیها به میدان آییم.
آخر کلام اینکه ریشه بیکاری توحش سرمایه داری حاکم است و اقتصاد در هم ریخته رژیم اسلامی به آن ابعاد فاجعه باری داده است. راه حل ما خشکاندن کل این ریشه و نابودی رژیم اسلامی است.