در حاشیه اخبار کارگری
پیامدهای بحران بیکاری جوانان
جوانان بیکار به مساله مهم و گریزناپذیر دولت روحانی تبدیل شده است. بیلان سنی جوانان بیکار ١٥ تا ٢٩ سال است. وزیر اقتصاد دولت روحانی اعلام کرده است به زودی بازارکار با بحران هشت و نیم میلیون کارجو مواجه خواهد شد. روحانی مسئله مهم بیکاری جوانان را به عنوان یک معضل داخلی کشور دانسته و گفته است؛ «تا زمانی که مشکل بیکاری در کشور حل و فصل نشود، هیچ یک از تصمیمات فرهنگی امکان تحقق نخواهد داشت» و این سخنان روحانی در حالی است که پدیده بیکاری جوانان تحصیلکرده بحران در اقتصاد و سازمان اجتماعی در ایران را حادتر از گذشته کرده است. دولت روحانی با سونامی بیکاری وارد عمیقترین بحران شده است. سونامی بحران بیکاری میلیونی ادامه شرایط اقتصادی و بیکارسازی های وسیعی است که در بیش از یک دهه گذشته در سطح سراسری ادامه داشته است. با حاد شدن بحران اقتصاد جهانی(بحران بانکی والستریت) و اضافه شدن نرخ بیکاری میلیونی در اکثر کشورهای جهان و خیل میلیونی بی سرپناه ها، در ایران در فاصله سالهای ١٣٨٤ و ١٣٩١ ، نرخ بیکاری جوانان از ٢٠درصد و یا بعبارت ارقام بیشتر از ٢میلیون تا سال ١٣٩١ به ٢٤درصد به نسبت جمعیت بیکار (نرخبیکاریعمومی بیش از ١٢درصد) در نوسان بوده و به این اعتبار بحران مالی و بن بست بازار اقتصاد جهانی در بازار کاریابی در ایران بازتاب میلیونی داشته است. و همزمان با این شرایط جهانی بازار کار، محاصره اقتصادی و کمبود نقدینگی و بالا رفتن نرخ تورم و تعطیلی روزانه مراکز کار و کارخانه ها، و وجود بیکارسازی های میلیونی، ابعاد بیکاری را به عمق جامعه برده و پیامدهای بیشماری را بدنبال داشته است.
تامین زندگی و ادامه حیات(!) بیش از سه میلیون بیکار و بیش از پنچ میلیون متقاضی کار بر دوش شهروندان جامعه سنگینی میکند. آوار خرابی و مصائب این وضعیت در شکل گسترش اعتیاد (بیش از٢میلیون نفر از جمعیت ٧٥میلیونی در ایران معتاد هستند که بالاترین آمار در سطح جهان است)، تن فروشی، کار کودکان و کارتن خوابی و موج فرار از ایران، بر سر جامعه خراب شده است. در چند ماه گذشته موج کسانیکه به کشورهای ترکیه و یونان و دیگر کشورها پناه برده اند از مرز ده ها هزار عبور کرده است. در شش ماه گذشته نزدیک به هفت هزار نفر در استرالیا بعنوان پناهنده رفته اند. بیش از هزار نفر از این پناهنده ها در اقیانوس و آب های نزدیک به ایتالیا و استرالیا جان خود را از دست داده اند. بررسی جامعه شناسی و پیامدهایی که پدیده میلیونی بیکاری بر زندگی میگذارد، اهمیت یک مبارزه همه جانبه در سطح سراسری با حمایت گسترده مردم را مشخض و ضرورت اعتراضات را صد پندان برجسته میکند. تعدادی از نمونه های تپیک پیامدهای بیکاری اینها هستند؛ «شیما مهندس شیمی است. او قبلا در یك شركت داروسازی كار میكرده اما به گفته خودش شرایط اقتصادی شركت، هیات مدیره را مجبور كرد تا تصمیم به تعدیل نیرو بگیرند و شیما هم یكی از نیروهای تعدیل شده است. او اكنون با كمك مالی پدرش به كلاس زبان انگلیسی میرود تا شاید بتواند در یكی از دانشگاههای خارج از كشور پذیرش بگیرد. شیما به تهران امروز میگوید: «سه سال تمام كنج خانه نشسته بودم. نه حوصله رفتن به مهمانیهای فامیلی را داشتم و نه حتی جواب تلفنهای دوستانم را میدادم. این اواخر از اینكه جلوی آینه بایستم و خودم را نگاه كنم هم بدم میآمد. من شاگرد اول دانشگاه بودم. اما مدام به این موضوع فكر میكنم كه همه تلاشهایم بیهوده بوده است.» فاطمه ٣١ ساله است و كارشناس پرستاری. او هم چهار سال است كه فارغالتحصیل شده اما هنوز بیكار است. همین كه از او درباره تلاشش برای استخدام میپرسم از روزی میگوید كه برای استخدام به یكی از بیمارستانهای خصوصی رفته بود. بین حرفهایش یكدفعه اشكش سرازیر میشود: «در روزنامه آگهی كرده بودند. سر ساعت مقرر رفتم كه فرم درخواست استخدام پر كنم. اما نگهبانان مانع شدند. با هزار التماس خودم را به كارگزینی رساندم. یك صف طولانی از پرستاران بیكار را دیدم كه ٢ دور در راهرو پیچیده بود. گویا ١٠٠ فرم استخدام در نظر گرفته بودند كه به هیچیك از آنهایی كه توی صف ایستاده بودند نرسیده بود»! «بیكاری در افزایش آمار طلاق نقشی موثر دارد: «…زوجهای جوانی بودهاند كه وقتی عقد كردهاند پسر در حال تحصیل بوده و قول داده است پس از پایان تحصیل كار پیدا كند و آنها ازدواج كنند و بروند سر زندگی خودشان. اما پسر بعد از فارغالتحصیلی نتوانسته كار پیدا كند و این زمان طولانی شده و كار آنها به جدایی كشیده است. گذشته از آن زن و شوهرهایی هم هستند كه زندگی خود را آغاز كردهاند اما بیكار میشوند و دیگر از پس هزینههای زندگی برنمی آیند. همین امر سبب بروز اختلافات دیگری شده و سرانجام جدا شدهاند». بیکاری به سلامتی و کارآمدی فردی ضربه میزند. در جوامعی که استانداردهای حق شهروندی و مطالبات رفاهی و ایمنی و خلاقیت و کاردانی فرد برسمیت شناخته شده و در قوانین مختلف از جمله در قانون کار، قانون حقوق افراد بیکار با تامین های اجتماعی و حق مسکن و دارو و پزشک و تامین حداقل معیشت با مبنا قرار دادن نرخ تورم و قدرت خرید، تعریف شده، سرپرستی و نظارت بر سلامتی و تندرستی افراد بیکار با حساسیت، انجام میشود. سلامت روان یكی از آیتمهایی است كه در شاخص سلامت در كشورهای توسعهیافته مدنظر قرار میگیرد. از این رو تمهیدات دولتی برای جلوگیری از به خطرافتادن سلامت روان در جامعه مورد انتظار است. به همین دلیل هر اندازه کم توجهی و یا زدن و کم کردن این امکانات در کشورهای اروپایی تبدیل به اعتراضات توده ای با حمایت های وسیع و فعال شهروندان جامعه خواهد شد. در چند سال گذشته تظاهراتهای وسیع در پاریس، مادرید، لندن، رم، آتن، برلن، واشنگتن و نیویورک و چندین کشور دیگر تحت نام “تخریب دستاوردهای اجتماعی” توسط دولت ها موقوف، برگزار و خشم و عصبانیت توده ای مردم را برانگیخته است. در نظام تحت حاکمیت رژیم جنایتکار اسلامی از استاندارد شدن سلامت روحی و روانی و سلامتی و رفاه خبری نیست. در دوره احمدی نژاد این فاشیست اسلامی برای حل بیکاری به جوانان گفت«چند راس گوسفند تهیه کنند و خود را مشغول کنند»! اینها نمونه های کوچک از پیامدهای مخرب و ویرانگر سونامی بیکاری هستند. جمهوری اسلامی ناتوان از حل بحران بیکاری است. اشتغال و کار با اقتصاد ویران و بویژه در نظام تحت حاکمیت دزدها عملی نیست. دولت روحانی هم وعده رفاه و کار و اشتغال را نداده است. آن اندازه وعده هایی توخالی هم که داده بود، اکنون با تعیین زمان که مثلا تا سه ماه دیگر وقت میخواهد، بجایی نخواهد رسید. سونامی بیکاری یکی از عمیقترین بحرانهای نظام جمهوری اسلامی و دولت روحانی است. جمهوری اسلامی توان و قدرت حل این بحران را ندارد. راه و سرنوشت مردم در گرو اعتراضات وسیع و سراسری است. راه چاره در دست گرفتن پرچم بیمه بیکاری مکفی است.
٢١ اکتبر ٢٠١٣
٢٩مهرماه ١٣٩٢