شرکت کومه له در کنگره ملی کرد با استناد به منصور حکمت توجیه نمیشود
رحمان حسین زاده
نقدهای مطرح شده به شرکت کومه له در کنگره ملی کرد، رهبری کومه له را واداشته فعالانه و با ابداعات مختلف حضور خود را در کنگره 39 جریان ناسیونالیست و اسلامی چهار بخش کردستان توجیه کند. یکی از این ابداعات جدید پناه بردن به پیامی از منصور حکمت به عنوان اتوریته مارکسیستی و کمونیستی شناخته شده معاصر است. در این رابطه یک ماه قبل ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له در مصاحبه ای با نشریه کردی زبان “ئاوینه” (آیینه) در مقابل نقدهای ما و به عنوان پشتوانه حضورشان در “کمیته تدارک کنگره ملی کرد” به پیامی از منصور حکمت در 22 سال قبل اشاره کرده که میخواسته تا “برنامه خودمختاری مشترک” به حزب دمکرات کردستان ایران پیشنهاد کنیم”. درتکمیل این ادعای دبیر اول کومه له، در نشریه مرکزی این جریان (جهان امروز) به قلم محمد نبوی عضو دیگر کمیته مرکزیشان با صراحت بیشتر ظاهرا سنگ تمام گذاشته وبا انتشار بخشی از پیام منصور حکمت در سال 1991میخواهد با استناد به آن پیام، سیاست راست روانه حضور در کنگره ملی کرد را توجیه کند.به این ترتیب در یک اقدام بسیار سطحی و نامربوط میخواهند به ما به عنوان فعالین حکمتیست و به کمونیستها و چپهابگویند که چرا سیاست راست آنها را نقد میکنیم، مگر نمی بینید، منصور حکمت به مثابه اتوریته شما حکمتیستها و کمونیستها و مارکسیستها خواهان برنامه خودمختاری مشترک با حزب دمکرات بوده است.!؟ عجب استدلال قانع کننده ای!؟
قصد من در این مطلب تکرار همه نقدهایی نیست که به سیاست ناسیونالیستی و راست کومه له در قبال کنگره ملی کرد طرح کرده ام، چنانکه صفحات این شماره نشریه اجازه دهد در پی این مطلب، متن مصاحبه قبلی ام را در نقد کومه له دوباره منتشر میکنم. در اینجا هدفم رد کردن همین تردستی وارونه و نشان دادن این واقعیت است که استناد آنها به پیام منصور حکمت در رابطه با چارچوب تنظیم مناسبات کومه له با حزب دمکرات کردستان ایران آنهم در 22 سال قبل و در شرایط سیاسی کاملا متفاوت توجیه گر حضور کومه له در کنگره ملی کرد نیست و این استناد وارونه و این ترفند ناسالم را از دست آنها باید گرفت.
پیام منصور حکمت و چارچوب آن
بعد از یک دوره چند ساله جنگ و حالت جنگی و سپس آتش بس، در تابستان 1370 – (1991 میلادی) مسئله عادی کردن رابطه بین حزب دمکرات کردستان ایران و کومه له و تنظیم مناسبات جدید فیمابین موضوعیت پیدا کرد. در این رابطه چارچوب سیاست ما تدوین شد و مشخصا ابراهیم علیزاده و من به عنوان اعضای کمیته رهبری وقت کومه له مستقر در کردستان عراق گفتگو و دیدارهایی را با رهبری حزب دمکرات کردستان ایران برگزار کردیم. پیام منصور حکمت در ظرفیت دبیر کمیته مرکزی وقت حزب کمونیست ایران در حمایت از این اقدام ما و در تدقیق چارچوب سیاستی بود که در آن دوره اتخاذ کرده بودیم. بر خلاف روایت امروزی رهبری کومه له پیام منصور حکمت نه سندی در توجیه ادغام و هضم شدن در جنبش ملی و یا بعدها تبدیل شدن به یکی از سازماندهندگان “کنگره ملی” و یا آن طور که سابقا مطرح بود، ایجاد “جبهه کردستانی” نبود. کلیت سیاست آن دوره ما و پیام منصور حکمت بر دو فاکتور مکمل هم متکی بود که چکیده آن در بندهای 2 و 3 پیام منصور حکمت بیان شده که در پایین میاید.مصلحت امروز رهبری کومه له ایجاب میکند که نصف این کلیت و یکی از این فاکتورها و بندهای پیام را یادآوری کند و از اشاره به نصف دیگر و به بند 3 پیام حکمت خودداری کند. برای اطلاع کامل خوانندگان، کلیت پیام آموزنده منصور حکمت را در اینجا دوباره نقل میکنم و قضاوت را به خوانندگان منصف واگذار میکنم.
پيام از دفتر سياسى حکا به ابراهيم عليزاده و رحمان حسين زاده
در مورد برخورد به دو حزب دمکرات
0
پيام شماره ٥
1
از: دفتر سياسى
به: ابراهيم عليزاده و رحمان حسين زاده
در مورد: برخورد به دو حزب دمکرات
4
١- اقدامات اخير شما در رابطه با حزب دمکرات را گامى جدى به پيش ميدانيم و جهتگيرىها و اولويتهاى شما در اين مورد را تائيد ميکنيم.
5
٢- صرفنظر از اقدامات عملى براى عادىسازى روابط، بنظر ما توجه و ابتکار عمل ما بايد به تهيه و به امضاء رساندن متن بيانيهاى در مورد خودمختارى کردستان، که مضمون اصلى آن را مطالبات عمومى از دولت مرکزى در قبال مساله ملى تشکيل ميدهد، معطوف شود. ما انتشار يک سند پايهاى تحت عنوان بيانيه خودمختارى يا چيزى شبيه آن توسط نيروهاى دخيل در جنبش ملى را ضرورى و عملى ميدانيم و فکر ميکنيم تنها با وجود چنين سندى پايهاى خواهد بود که اولا جنبش براى رفع ستم ملى در کردستان قالب اصولى بخود ميگيرد و ثانيا مناسبات نيروهاى درگير در اين جنبش، که در عرصههاى ديگر مبارزه اجتماعى در برابر يکديگر قرار ميگيرند، بر مبنائى اصولى و سياسى استوار خواهد شد. مضمون چنين بيانيهاى ميتواند نکات زير باشد:
الف- دادن يک تعبير عامه فهم و قابل قبول از مقوله خودمختارى، بعنوان نيروئى که خواهان جدائى و استقلال کردستان نيست و اهداف طبقاتى خود را هم نميخواهد از مجراى خواست خودمختارى و راديکاليزه کردن صورى اين مطالبه مطرح کند، امضاء کردن چنين سندى براى ما مقدور است.
ب- اعلام شرايطى که تحت آن نيروهاى کرد حاضرند به وضعيت جنگى با دولت مرکزى خاتمه دهند.
ج- خواست رفراندوم بر سر خودمختارى و اعلام شرايط آن.
9
ساير مسائل مورد بحث، مانند نظر آنها و ما در مورد دموکراسى در ايران، محتواى عملى رژيم خودمختار، مناسبات شورائى، آزادى عمل احزاب در کردستان، رفع اختلافات مشخص، اتحاد عملهاى اطلاعاتى و نظامى و غيره به اين سند عمومى و پايهاى در مورد خودمختارى مربوط نيست. اينها ميتواند موضوع اسناد مشترک و يا جداگانه بعدى باشد که در روند فعاليت احزاب مختلف در کردستان تنظيم خواهند شد. ما بايد اهميت سند خودمختارى براى آينده کردستان ايران را براى حزب دموکرات توضيح بدهيم و انرژىمان را در مناسبات متقابل روى جلب آنها به اين ايده بگذاريم. دفتر سياسى در تبادل نظر با همه رفقاى صاحب نظر ميتواند پيش نويس اين سند را تهيه کند. حتى بسيار مفيد است اگر ارگان مرکزى حزب مقالاتى در مورد ضرورت و مقدور بودن اين کار چاپ کند. در عين حال بايد تلاش کنيم که خود حزب دموکرات از ابتدا در تهيه و تنظيم اين سند شريک شود و به موضع امضاء سند پيشنهادى کومهله سوق داده نشود.
10
٣- در غياب اين سند بنيادى و در شرايط حاضر با سياستهاى جارى احزاب بورژوائى در ايران در قبال مسائل اجتماعى و اوضاع سياسى کشور، امضاء اسناد مشترک، طرح مساله اتحاد عملها، دادن اين تلقى که حزب دموکرات ممکن است با مطالبات کارگرى و دموکراتيک ما بدرجهاى نزديک شود و غيره نه فقط مفيد نيست بلکه اغتشاش و توهم ايجاد ميکند. اگر فشارى براى امضاء اينگونه اسناد از طرف ميانجيگران روى ما هست بايد با تاکيد بر تمايل ما به امضاء يک سند تاريخى و پايهاى در مورد خودمختارى جواب بگيرد و با توضيح اين واقعيت که در غير اينصورت هر گونه توافق عملى و عرصهاى به سادگى ميتواند تحت تاثير رويدادهاى کوچک نقص و بى اعتبار شود.
11
٤- ما با برخورد از نظر محتوائى نزديک تر شما به جريان رهبرى انقلابى موافق نيستيم. ما طرفدار برخورد مشابه به هر دو جريان هستيم. گرمى و سردى روابط روزمره ميان ما با اين دو جريان نبايد جايگاه متفاوت آنها را نزد ما معنى بدهد.
12
٥- از نظر ما، با توجه به اساسنامه داخلى و روند انشعاب در حزب دموکرات و سنتهاى مشابه کار تشکيلاتى و حزبى در دنيا، جريان سعيد بدل در استفاده از نام حزب دموکرات مشروعيت دارد. اعلام مخالفت با زورگوئى حزب دموکرات به جريانات ديگر کاملا ضرورى است. اما ذکر فشار آنها به رهبرى انقلابى بر سر تغيير نام بعنوان نمونه روش غير دموکراتيک آنها نه براى ما موضوعيت دارد و نه در باره خصلت غير دموکراتيک اين حزب آموزش و اطلاعى به کسى ميدهد. خواست ما اينست که کومهله کلا وارد دعواى اينها بر سر اسم نشود و هر سازمانى را با اسمى که خود روى خود گذاشته مورد اشاره قرار بدهد.
***
امیدوارم خوانندگان این مطلب با دقت مفاد پیام را در بالا مطالعه کرده باشند. اولین نکته اینست باوجود شرایط سیاسی و مقطع زمانی کاملا متفاوت انتشار این پیام با دوره فعلی، هر فعال سیاسی منصف متوجه میشود، در این پیام فراخوانی به ایجاد نهاد و سازمان و جبهه مشترک حتی با یک حزب ناسیونالیست و آنهم حزب دمکرات کردستان ایران (چه برسد به ایجاد چنین نهادی با حضور 39 جریان ناسیونالیست و اسلامی معلوم الحال) ارائه نشده است. و در بند 3 حتی هشدار میدهد که نباید اتحاد عمل ها و تداعی شدنهای توهم برانگیز با احزاب ناسیونالیست و حزب دمکرات به وجود بیاید. کاری که در دو دهه گذشته و بعد از جدایی منصور حکمت و کمونیسم کارگری به کار روتین کومه له تبدیل شده است.
در چارچوب این مبحث یک جنبه مهم شرایط سیاسی متفاوتی است که 22 سال قبل در موضوع تنظیم مناسبات با حزب دمکرات کردستان ایران مطرح بود و امروز رهبری کومه له آن را نادیده میگیرد. به اختصار به این شرایط متفاوت اشاره میکنم. بیست و دوسال قبل آنزمان که عادی کردن رابطه با حزب دمکرات کردستان مطرح بود، دنیا هنوز ابعاد جنایات حاصل از ملی گرایی و قومی گری سناریو سیاهی در بالکان و یوگوسلاوی و شوروی تجزیه شده، افغانستان و عراق و بعضی کشورهای آفریقایی تحت نام حق تعیین سرنوشت و فدرالیسم را تجربه نکرده بود.پدیده سرهم بندی کردن سریع جریانات قومی و ملی تحت پرچم ناتو و غرب و قدرتهای جهانی را ندیده بود. مجهز شدن سریع آنها به اسلحه و تجهیزات و افتادنشان به جان جامعه برای گرفتن حق ملی راندیده بود. همه این وقایع باعث شد کمونیسم کارگری و منصور حکمت نقد مارکسیستی را به کل پدیده ناسیونالیسم و ملی گرایی را تیز و شفافتر از همیشه بیان کنیم. از جمله به روشنی اعلام کنیم فدرالیسم و خودمختاری نه تنها طرحهایی در راستای رفع ستم ملی نیستند، بلکه نسخه های نهادینه کردن تبعیض بر اساس هویت ملی و قومی هستند و کشمکش ملی را بازتولید و گسترش میدهند. نسخه های جنگ و خون ریزی و پاشیدن خودن به هر حرکت آزادیخواهانه مردم هستند و ابعاد فاجعه بار این وقایع را روزانه و در همان خاورمیانه و عراق و منطقه فعالیت ما و کومه له می بینیم. به همین دلیل ما انتقادی و علنی و روشن طرح فدرالیسم و خودمختاری را از چارچوب سیاسی خود کنار گذاشتیم و در مقابل بر راه حل اصولی و سیاسی کارساز برای رفع ستم ملی در کردستان پافشاری کردیم. در این میان کومه له در چارچوب داده های فکری سیاسی گذشته در برخورد به ناسیونالیسم و مسئله ملی باقی ماند.اما در سطح تاکتیکی و ظاهرا در سطح پلاتفرم، آنها هم طرحهای فدرالی و خودمختاری را در کنگره ها و اسنادشان کنار گذاشتند. این یک تفاوت سیاسی با 22 سال قبل است. در نتیجه امروز نمیتوان از ارائه پلاتفرم مشترک با حزب دمکرات کردستان ایران فدرالیست و کلیه جریانات ناسیونال فدرالیست بر اساس فدرالیسم و خودمختاری بحث کرد. و از جمله یک بخش از نقد ما به حضور کومه له در همین کنگره ملی این مسئله است، که با جریانات فدرالیست و قومی و جدیدا اسلامی میخواهند راه حل برای مسئله کرد ارائه کنند؟! راه حلی که کوچکترین ربطی به حل مسئله کرد ندارد. واقعیت اینست رهبری کومه له خود به خوبی میداند، پروژه کنگره ملی کرد که در جریان تدارک آن هستند سرسوزنی به رفع ستم ملی و حل مسئله کرد مربوط نیست. تجمع این 39 جریان ملی و اسلامی که کومه له هم قاطی آنها شده است، اجتماع احزاب و جریانات بورژوا اسلامی کردستان در راستای سهم خواهی بورژوازی کرد در منطقه است. این بار “کنگره ملی کرد” اساسا پروژه ای است که حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی در هماهنگی کامل با دولت ترکیه برای تحکیم قدرت سیاسی حزبی و طبقاتی خود در منطقه کردستان تصمیم به برگزاری آن دارد. بقیه جریانات شرکت کننده، منهای پ.ک.ک که بنا به موقعیتش با حزب دمکرات بارزانی رقابت دارد، بقیه جریانات نقشی جز مهره های شطرنجی را ندارند که بازیگر آن حزب دمکرات کردستان عراق و دولت ترکیه و تا حدودی پ.ک.ک است. در این میان کومه له حاشیه ای ترین نقش را در این مجموعه به عهده گرفته است.
اعلام این حقایق از جانب ما و بعضی جریانات چپ با برافروختگی و کم ظرفیتی سیاسی رهبری کومه له و مشخصا با ادبیات سبک نشریه جهان امروز و نویسنده اش محمد نبوی در برخورد به ما و حزب کمونیست کارگری در کردستان و عراق روبرو شده است. این لحن و ادبیات و فرهنگ سیاسی در برخورد به کمونیستها و خصومتی که در دو دهه گذشته با کمونیسم کارگری در کردستان و عراق داشته اند، بخشی از پدیده فاصله گرفتن عمیقی است که با کمونیسم و چپ در منطقه پیدا کرده و در خدمت قبول افتادن بیشتر در اجتماع جریانات ناسیونالیست و از جمله “کنگره ملی کرد” است.
در خاتمه یادآوری میکنم، رهبری کومه له بنا به مصلحت روز و به زعم خود برای ساکت کردن فعالین حکمتیست و کمونیستهای کارگری در قبال حضورشان در کنگره ملی کرد به منصور حکمت استناد کرده است. این روش بیهوده و به جایی نمیرسد. همانطور که در این مطلب توضیح دادم، سیاست کمونیستی منصور حکمت نه تنها مجوزی برای هضم شدن یک جریان چپ و سوسیالیستی در کنگره ملی کرد نیست، بلکه درست نقطه مقابل آن است و در این رابطه لازم میدانم به یک فاکت تاریخی اشاره کنم. درست بیاد دارم در کنگره ششم کومه له در سال 1367 و در جریان مبحث جمع بندی از تاریخچه کومه له و نهایتا تصویب سند استراتژی سوسیالیستی این جریان در جنبش سیاسی کردستان، دبیر اول کومه له، ابراهیم علیزاده در سخنرانی خود تاکید کرد که “اگر کومه له به سیاست مارکسیستی و مارکسیسم انقلابی متکی نمیشد تا صف متمایز خود را حفظ کند، موقعیتی مشابه کومه له ره نجده ران در چارچوب جبهه ای همانند اتحادیه میهنی کردستان را پیدا میکرد”.
امروز متاسفانه می بینیم با دوری کردن هر چه بیشتر کومه له از سیاست مارکسیستی و کمونیستی میرود به جریانی ادغام شده در میان جبهه وسیع 39 جریان ناسیونالیست و اسلامی مرتجع تحت نام “کنگره ملی کرد” تبدیل شود. آیا اندک امکانی باقی مانده است، کومه له این مسیر را تا انتها طی نکند؟ واضح است همین الان هم انصراف کومه له از حضور در کنگره ملی کرد، به نفع جبهه کارگر و چپ و آزادیخواهی در جامعه کردستان است.
***