سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی، مستلزم سازماندهی طبقه کارگر تحت رهبری حزب کمونیستی میباشد!

اسماعیل ویسی-

خیزش توده ای جاری علیه جمهوری اسلامی عیلرغم سطحی از پراکندگی و عدم سازمانیافتگی مشخصا طبقه کارگر در آن، اما دور تازه ای از تلاطم بنیادی عظیم اجتماعی در حال غلیان سرنگونی طلبانه است. پیام بسیار روشن و مشخص آن ” سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران است! پایه های اساسی این رژیم هار و فوق ارتجاعی را به لرزه درآورده است. پیام عملی و ملموس آن را، سردمداران حکومت اسلامی و کل دارودسته اصطلاح طلبان و مدافعین بقاء آن نیز، گرفته اند. ملموستر از گذشته میدانند، که اکثریت مردم ایران بدون اما و اگر، خواهان سرنگون شدنشان هستند.

رژیمی که موجودیتش از ابتدا تاکنون و از این ببعد هم، وصله ناجوری بر پیکر جامعه ایران بوده و می باشد، در بن بست کامل، اقتصادی – سیاسی – اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است. این رژیم برای ادامه بقاء و حیات ارتجاعی و استثمارگرانه، بر رشد و گسترش روزافزون اخنتاق سیاسی و سرکوبگری و بر عدم برسمیت شناختن هرگونه حق و حقوق ابتدائی آحاد مردم متکی است. دستگیری و زندانی کردن فعالین کارگری، و فعالین سیاسی- اجتماعی ، دخالت در زندگی خصوصی مردم بویژه زنان و جوانان، اخراج، بیکار سازی، بسته شدن و تعدیل نیرو در مراکز اصلی صنعتی تولیدی- خدماتی، نا امنی شغلی، نبودن بیمه بیکاری و دیگر بیمه های اجتماعی و درمانی، سیر صعودی فقر و فلاکت و تعرض گسترده و افسار گسیخته به سطح زندگی و معیشت اکثریت شهروندان، رشد و گسترش پدیده های شوم کودکان کار و خیابانی، کارتون خوابی، فحشا و اعتیاد و رشد آن تا سطوح مدارس راهنمائی، پدیده نوزاد فروشی از دیگر مصائب اجتماعی در ابعد چندین میلیونی، نا امیدی جوانان از آینده خود حاصل حاکمیت سیاه ۳۹ ساله این رژیم است. چنین وضعیتی شرایط ناهنجاری به وجود آورده است. این شرایط اگر مبنای اعتراضات وسیع اجتماعی است، در عین حال موانع زیادی را هم ایجاد میکند. در چنین شرایطی اگر طبقه کارگر و رهبران و فعالین کارگری و توده ای سازمانیافته در این مبارزات و در جهت رهبری آن شرکت نکنند،تصویر روشنی از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ارائه نکنند، نگرانی از اینکه تحولات از بالا و توسط آلترناتیو بورژوایی کنترل شود، وجود دارد.

درسی که باید گرفت

در اینجا ضرورت دارد به پروسه انقلاب ۵۷ بطور اجمالی اشاره ای بکنم. انقلاب سال ۵۷ در ایران برعلیه رژیم سلطنتی پهلوی، انقلابی آزادیخواهانه وحق طلبانه بود. انقلابی برای دستیابی به آزادی، رفاه و آسایش از هر لحاظ بود. هدف اساسی توده های مردم شرکت کننده وانقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود. طبقه کارگر درانقلاب ۵۷ نقش اساسی در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. اما، معنی نکردن مفهوم سرنگونی انقلابی و عدم وجود حزب کمونیستی کارگری و سیاست روشن و مشخص کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگرو جنبشهای آزادیخواهانه و حق طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای ۵۷، معضل اساسی بود. جنبه صرفا ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی؟! حمایت دولتهای غربی به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، کاری کرد، ضد انقلاب اسلامی را بر شانه های سنت توده ایستی، و و جبهه ملی و فرهنگ ملی – مذهبی ضد غربگرائی بقدرت رسانده شود. ضد انقلاب اسلامی در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن بود.خیزش توده ای جاری نیزکه عمل و پیام روشن و قاطع آن سرنگونی بی اما و اگر جمهوری اسلامی است، لازم است از تجارب انقلاب۵۷ و صرفا ضد رژیمی گری و ضد استبدادی، تجارب و درس لازم را بگیرد و خود را به این جنبه محدود نکند. طبقه کارگر و طیف کارگرا ن رادیکال سوسیالیست و کمونیست، محافل رهبران عملی کارگری با حضورفعال خود باید افق وسیعتری بر جنبش سرنگونی ناظر کنند. همزمان در مبارزه قاطع برای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی بطور هدفمند برای مادیت بخشیدن به چشم انداز برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در واقع زندگی ای بهتر که تامین کننده توقعات انسانی زندگی انسان امروزی باشد، بکوشند. را، طرح و پیش پای نهاد!

در نتیجه، واضح است، عدم سازمانیافتگی سراسری طبقه کارگر چون ستون فقرات اعتراضات توده ای برای تحولات اجتماعی و عدم رهبری حزب سیاسی کمونیستی- اجتماعی برای هدایت این خیزش توده ای و تداوم آن، خلاء جدی خواهد بود. باید برای پر کردن این خلاء تلاش نمود.

راه چاره اساسی برای خلاص شدن از این وضعیت تحمیل شده به اکثریت توده مردم زحمتکش در جامعه ایران، سرنگونی قاطع جمهوری اسلامی تحت رهبری حزب سیاسی کمونیستی- اجتماعی است. هچنین طرد و افشای جریانات ملون قومی- مذهبی بورژوائی و آلترناتیوسازی راست و اصلاح طلبان در سراسری ایران می باشد. خلاصه کنم، حکومت اسلامی خود بخود و صرفا با اعتراضات خیابانی ذوب نخواهد شد، لازم است با سازماندهی و در همبستگی اجتماعی تحت رهبری و سیاستهای حزب کمونیستی کارگری آنرا همراه با مدافعینش توسط سیل بنیاد برکن توده های سازمانیافته هدفمند،ذوب کرد!

نکاتی در رابطه با جنبش اعتراضی جامعه کردستان

واضح است، تمامی آن مصائب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که به یمن موجودیت حکومت اسلامی به اکثریت مردم ایران تحمیل شده است. در کردستان نیز خودنمائی می کند. بر اساس همین زمینه اجتماعی و احتمال گسترش اعتراضات به شهرهای کردستان، همگام با خیزش توده ای، رژیم اسلامی در تمامی شهرهای کردستان حکومت نظامی غیر رسمی را با تنیدن نیروهای سرکوبگرش، برقرار کرد. اما به علاوه اصلاح طلبان کرد و جریانات ناسیونالیست تلاش کردند، شهرهای کردستان با اعتراض سراسری همگامی نکنند. این تلاش دست راستی را باید خنثی کرد. در این راستا بود که در شهر سنندج حرکت اعتراضی در همبستگی با خیزش سراسری دی ماه ۹۶ انجام گردید. اما این محدود به سنندج ماند. برای گسترس اعتراضات به دیگر شهرها ضرورت دارد برنامه ریزی عملی کرد.

در نتیجه وظیفه مردم وجوانان، فعالین جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب کردستان است که این کمبود را جبران کنند!پیام قاطع خیزش توده ای جاری سرنگونی بی اما و اگر رژیم اسلامی است. حکومت اسلامی هم پیام را گرفته است. لازم است از هم اکنون آگاه و هوشیار بود. برای ایجاد همبستگی اجتماعی و سازماندهی با برنامه، هدفمند تلاش نمود. ارتجاع در هر شکل و رنگی و تحت هر عنوانی را باید، افشاء و برای ایزوله کردنشان اقدام کرد و فضای آزادیخواهی جامعه را علیه آنها بسیج و گسترش داد. باید سریعا و بدون فوت وقت عمل کرد. در این راستا:

۱- در محلات خود را سازماندهی کرده وباید متشکل شد. کنترل محلات را در دست گرفت و فضای آزادیخواهی را دامن زد. و از ابراز وجود و ازهرگونه مزاحمت ارتجاع و مزدورانش، جلوگیری کرد.

۲- شبکه وسیعی از سازماندهی گروههای پیشرو آزادیخواه در سطح شهرهای کردستان، را تشکیل داده وبه تبادل اطلاعات و همفکری با همدیگر پرداخت.

۳- واحد های گارد آزادی را تشکیل داده و چون شبکه ای بهم بافته شده، عمل کرد. واحدهای گارد آزادی باید دست بکار شوند و در برابر هر گونه جریان ارتجاعی بویژه مزدوران کهنه و تازه رژیم ، واکنش نشان دهند و با آگاهگری و بسیج فضای آزادیخواهی علیه تحرکات ارتجاعی شان، محیط را بر آنها تنگ کرده و از محله و شهر طرد کنند. واحدهای گارد آزادی یعنی صف محکم و مسلح و سازمانیافته ازادیخواهان در برابر ارتجاع قومی – مذهبی وبرای ایجاد دورنمای آینده ی روشن ودردفاع از مدنیت جامعه.

۴ – در هر مرکز و رشته کارگری، در محلات و شهرها باید شوراها را ایجاد کرد و از این طریق اعمال اراده مستقیم توده کارگر و مردم را در مبارزات جاری و در فردای تحولات تضمین کرد.

در خاتمه برای تقابل جدی و اساسی با حکومت اسلامی در کردستان هم ، سازماندهی سراسری در ابعاد وسیع درجامعه کردستان را می طلبد. باید گامهای عملی را بر داشت . محافل فعالین و رهبران جنبشهای اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب در تمامی شهرهای کردستان وجود دارند. وظیفه رهبران عملی کارگری، کمونیست، و جنبشهای توده ای اجتماعی این است که برای مرتبط شدن و ایجاد شبکه سازماندهی وسیع این محافل برای مادیت بخشیدن به مفاد چه باید کردشان اقدام کنند. قبلا زمینه فعالیتهای مشترک و هماهنگ شده وجود داشته است. سالهاست در شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران و سقز بمناست برگزاری مراسم های اول ماه مه، هشت مارس، روزجهانی کودک و فستیوال های آدم برفی ها این هماهنگی ایجاد شده است. این تجارب را مبنای سازماندهی هدفمند در تقابل با ارتجاع و برای سرنگونی رژیم اسلامی قرار بدهید. این تنها راه تقابل جدی در ابعاد اجتماعی می باشد . اسماعیل ویس