وریشه‌ مرادی، نماد زنی از جامعه‌ی آزاد، چکامه‌ سرای رهایی از اسارت

وریشه مرادی (جوانا سنه)  زاده‌ی۱۳۶۴ فعال سیاسی، ‌مدافع زیست و بوم، حقوق انسان و رهایی زنان،  ژنولوژیست، در  ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، با خشونت و خون و زخم بسیار در هجوم پاسداران حکومت اسلامی ایران، در کردستان، در حال سفر، ربوده شد. او سرانجام پس از ماه‌ها شکنجه‌‌های تا پای مرگ، سربلند و با شکوه، سرفراز آمد. حکومت، به ناچار زنده ‌بودنش را در زندان اوین پذیرفت. «قاضی» صلواتی، یکی از دهها سرجلادان مرگ حکومت اسلامی ایران، وریشه را بنا به حکم بازجویان، به «بغی» محکوم کرد.

 پیش از این اتهام به ‌وریشه‌ مرادی، حکم مرگ پخشان عزیزی نیز به عنوان همراه و هم‌سفرش، با امضا قاضی مرگ دیگری به نام  ایمان افشاری در دوم مرداد ۱۴۰۳ صادر شده بود. پخشان عزیزی  نیز در نامه‌ای  زیر عنوان: «کتمان حقیقت و آلترناتیو آن» در روز ۳۱ تیر۱۴۰۳، دو روز پیش از انتشار اعلام خبر صدور حکم قتل حکومتی، بخشی از روایت خود را از  چگونگی بازداشت و شکنجه‌ توسط نهادهای امنیتی بازگو کرده بود.

پخشان،‌ از جمله نوشته بود: بارها در بازجویی به دار کشیده ‌شده، ۱۰ متر به قعر زمین فرو می‌بردندش و باز بیرون می‌آوردند و سرخورده و شکست‌خورده‌ اجتماعی قلمدادش می‌کردند.»

این بار در مورد وریشه نیز، بی‌آنکه  مجال دفاع و حضور در بیداگاه داشته باشد، حکم «بغی»‌ را به او ابلاغ کردند. «بغی» و «باغی» در قاموس شرع، یعنی اقدام مسلحانه علیه حکومت اسلامی، که می‌تواند با سزای قتل‌ حکومتی (اعدام) روبرو ‌‌شود. جرم وریشه مرادی، بنا به دانشنامه‌اش از دانشگاه، فعالیت و مددکاری اجتماعی است. او، به همین وظیفه در ایران و در روژآوا که به یاری‌‌اش نیاز بود، ‌شتافته بود. وریشه، در سال ۲۰۱۴ هنگام  هجوم مرگبار داعش و کشتار و گروگان گیری هزاران کودک- دختران و زنان ایزدی در شنگال و کوبانی به آن دیار شتافته بود تا به آوارگان  تجاوز و اشغال،  بن‌دستان و کودکان و زنان زیر تیغ داعش و حکومت ترکیه، یاری ‌رسان باشد.

 وریشه همانند صدها زن آزاده‌ی جهان‌سرا، از سراسرجهان، وظیفه‌ی خود می‌دانست که به یاری آوارگان نسل کشی‌های داعش بشتابد. این پاسخگویی به وظیفه‌ی انسانی و مددکاری اما، در برابر داعش از نظر قاضی‌‌های مرگ در ایران، یک جرم و«بغی» شمرده می‌شود. پیشتازی و پشتیبانی از ستمدیدگان مناسابت ارتجاعی، سرمایه‌داری و فاشیسم، اقدام علیه حکومتها و دولت‌های اسلامی داعش و ایران و ترکیه با ماهیت یکسان‌ آنها، جرم و «بغی» شمرده می‌شود. از سالها به آن اتهام، وریشه و پخشان، در اسارت حکوت اسلامی ایران، به همان جرم و اتهام «بغی» محکوم می‌شوند. و به این‌گونه حکومت اسلامی ایران به نیابت از دولت اسلامی عراق و شام (داعش) ترکیه انتقامجویی می‌کند. با چنین احکامی، به راستی که قاضیان و امیران داعش چه در ایران و چه در شنگال و سوریه همخوانی خویش را به‌نمایش می‌گذارند.

وریشه ‌در در چکامه‌ای از دخمه‌های اوین، در دفاعیه‌ی خویش، روی به مردم نوشت:‌

«سرهای بُریده‌ی زنان و کودکان» و هلهله‌ی ما تداعی‌گر «ژن، ژیان، ئازادی» بود.

ما در واقع با سربازان خدایان روی زمین مبارزه می‌کردیم که نام‌شان این بار شده بود داعش!»

 و ریشه نوشت افزود:

«داعش سر می‌بُرد،‌ جمهوری اسلامی نیز سر به دار می‌کِشد.»

وریشه در آن چکامه‌ی زندان، روی به جامه‌ی انسانی چنین نوشت:

«احکام ناعادلانه‌ی اعدام فعالین زن (شریفه‌ محمدی و پخشان عزیزی) در فاصله‌ی کمتر از یک ماه،‌ اقرار جمهوری اسلامی به ناکارآمدی و درماندگیِ سیاسی‌اش است.

تظاهر به قدرت‌مند بودن دولت جدید،‌ ایجاد رعب و وحشت و گسترش سرکوب در آستانه‌ی انقلاب ژن، ژیان، آزادی، خیالی باطل بیش نیست.

 در همین راستا من به جرم زن بودن،‌ کورد بودن و جست‌جوی حیات آزاد، به «بغی» متهم شده‌ام. ..به نشانه‌ی اعتراض به صدور حکم اعدام برای رفقایم شریفه محمدی و پخشان عزیزی،‌ به دادگاه نخواهم رفت و چنین دادگاهی را که حکم عادلانه‌ای در آن صادر نمی‌گردد، به رسمیت نمی‌شناسم.

بارها در شرایط دشوار بازجویی‌ها و بازپرسی‌ها‌ دفاعیاتم را ارائه داده‌ام، اما این بار این نامه‌ی دفاعیه‌‌ی من است که خطاب به مردم و جامعه‌ی همیشه هشیار و آگاه و آزادیخواه به نگارش درمی‌آورم. از آنان می‌خواهم مرا و فعالیت‌هایم را مطابق عدالت اجتماعی قضاوت کنند.

زیستن در قرن بیست‌ویکم در خاورمیانه‌ای که نیروهای هژمونیک جهانی و دولت‌-ملت‌های دیکتاتور منطقه سعی در غصب ارزش‌ها و فرهنگ‌ها داشته و خواهان بازسازی هژمونی خویش بر آن هستند، به معنای زیستن در جغرافیایی است که به خاک و خون کشیده شده و شاهد هرروزه‌ی نسل‌کشی، همگون‌سازی و ادغام و الحاق اجباری است.

زیستن در کوردستان نیز یعنی حیاتی فاقد ضمانت قانونی، اقتصادی، سیاسی، ‌آموزشی و …، و به عبارتی یعنی بی‌کاری، فقر، تبعیض، بازداشت، شکنجه، اعدام و کشته‌ شدن کولبرها (شهدای نان)!

  زمانی که مردم در مرز ترکیه و سوریه، سپر انسانی درست کرده بودند، یکی از هزاران انسانی بودم که «فرزند خاورمیانه بودن» ما را به آنجا کشانده بود. پس از زخمی شدن، دیگر امکان و توان حضور در فضای مبارزاتی آنجا را نداشتم،‌ از همین رو باردیگر به شرق کوردستان و کژار بازگشتم تا به فعالیت‌های آموزشی، تحقیقاتی و اجتماعی ادامه دهم….مبارزه با داعش منجر به قرار گرفتن نامم در لیست ترور نیروهای استخباراتی ترکیه (MIT) شده بود،‌ از همین رو حضورم در روژاوا یا اقلیم کوردستان مساوی بود با تهدید به ترور شدن توسط دولت ترکیه.»

به دنبال رد پای جامعه‌ی مادر محور

وریشه می‌‌افزاید: «در طول سال‌های اخیر در کژار، با فعالیت در زمینه‌ی جامعه‌شناسی زنان و مطالعه در باب تاریخ نانوشته‌ی زنان در جغرافیای سیاسی ایران، به دنبال ردپای جامعه‌ی مادرمحور و یافتن پاسخی برای این معضل بودم که چرا آمار خودکشی و قتل زنان در مکانی که زمانی جایگاه الهه‌گان بوده، این‌گونه به اوج رسیده است؟

در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ در پلیس راه سنندج- کامیاران توسط نیروهای وزارت اطلاعات دستگیر شدم، تیراندازی، شکستن شیشه‌‌های ماشین، شکنجه و تعرض فیزیکی در لحظه‌ی دستگیری، جنگ روانی، بازجویی در سلول انفرادی به منظور عدم ثبت برخوردها و تعرض غیراخلاقی‌شان، مواخذه در برابر دوربین برای تحقیر اراده و فشارهایی که در طول ۱۳ روز حضور در اطلاعات سنندج متحمل شدم،‌ بخشی از فشارهای تحمیل شده بر من است. آنان وحشی‌ام خواندند و گفتند زنانگی‌ات را از دست داده‌ای! چرا گریه نمی‌کنی؟ آخرین بار که گریستی ‌چه زمانی بود؟ آخرین بار کِی گُلی را بوییده‌ای؟

سپس مرا به بند ۲۰۹ بازداشتگاه اوین منتقل کردند، در آنجا به مدت چهار ماه و نیم در بازجویی‌ها، تحت فشارهای بسیار، از جمله شکنجه‌های سفید، سناریوسازی‌های متناقض و فریبنده و تهدید به ترور شخصیت، گرفتن اعتراف اجباری و … نگه داشته شدم. سردردهای شدید و خون‌ریزی‌های مداوم (از ناحیه‌ی بینی)، ‌شدیدتر شدن دردهای گردن و کمر،‌ ارمغان روزهای حضورم در سلول انفرادی بود.

به عبارتی، همان بلایی را که احتمال داشت نیروهای استخباراتی ترکیه بر سرم بیاورند،‌ وزرات اطلاعات ایران به انجام رسانید...

من زنی کورد و ساکن خاورمیانه هستم که تنها برای خود نزیسته‌ام، برای آزادی اجتماعی ساکنین منطقه، هر آن‌چه در توان داشته‌ام را انجام داده‌ام و انجام نیز خواهم داد، زیرا حیات آزاد و ارزش‌مند، شایسته‌ی جان بخشیدن است. حیات را یا باید والا و معنامند زیست و به آزادی آراست، و یا هرگز نباید زیست.»

وریشه مرادی، زندان اوین- بند زنان، مرداد ۱۴۰۳

 چکامه‌ای با فلسفه‌ی زن، زندگی، آزادی!

  وریشه مرادی، اینک از ۱۹ مهر ۱۴۰۳ با اعتصاب غذا از ۹ اکتبر و نیز با دومین چکامه‌ای دیگر، ناقوسی از تپه‌های اوین بر فراز دولت‌شهرها در محکومیت خاموشی و برای بیدار باش، پژواک می‌‌‌گستراند!

فریاد اعتراض، فریاد مقاومت، ‌فریاد مسئولیت شناسی برای انسانیت و تاریخ و زندگی آزاد. زندان‌ها در جمهوری اسلامی با سه‌شنبه‌های اعتصاب به ۲۲ زندان گسترش یافته است. وریشه از همین روی، محکوم به  «بغی» شده، و نه برای خویشتن، بلکه برای زندگی شایسته‌ی انسان، از روز ۱۹ مهر دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است. او در آستانه‌ی «روز جهانی نه به اعدام!» با اعتصاب غذای خود خطاب به:

«جامعه ی آزاد و نهادهای بین المللی»:

«آتش جنگ سراسر خاورمیانه را فرا گرفته است،

 آتشی که دهه‌هاست در بخش‌های مختلف این سرزمین کهن به قصد طرح نظمی به‌اصطلاح نوین نفس جامعه را بریده ،

و هر بار بخشی از این حیات زیبای انسانی را می‌سوزاند.

سیاست‌های نئولیبرالیستی نظام سرمایه‌داری جهانی برای تحکیم حاکمیتش در خاورمیانه و در کنار آن قدرت‌طلبی مواضع قدرت‌های سنتی منطقه موجب شده که این جنگ عریان‌تر از همیشه رخ بر جهان بنمایاند.

… غرب به‌دنبال تغییر چهره‌ی خاورمیانه است و برای این تغییر چهره نه از در صلح، که از راه جنگ آمده…

 سیاست‌هایش با هدف یکدست‌سازی و همگون کردن خاورمیانه و بر مبنای نابودی تاریخ و فرهنگ جامعه شکست خورده….

دیگر دول محافظه‌کار منطقه با تشدید ملی‌گرایی و دین‌گرایی آتش این جنگ را شعله‌ور می‌نمایند.

این جنگ‌ها بازتاب‌های مختلفی داشته و شدت تهاجمات و حملات خطر تشدید فاشیسم در منطقه را با خود به همراه آورده است.

…چالش‌ها و درگیری‌ها، جمهوری اسلامی که تا سال‌ها قبل در پی ایجاد هلال شیعی بود، اکنون از ناتوی عربی و اتحاد امت سخن به میان می‌آورد.

 ترافیک دیپلماتیک اخیر به کشورهای عربی نشان‌دهنده‌ی این طرح است. در حالی‌که این تضادها، چالش‌ها و رقابت‌ها تنها و تنها پرده‌ای دیگر از ویرانی خاورمیانه را رقم خواهد زد.

خلق‌ها و زنان که بیشترین آسیب را از حاکمیت‌های تمامیت‌خواه منطقه دیده‌اند، اکنون با خطر آسیب‌های ناشی از این جنگ نیز روبه‌رو می‌باشند.

در یک کلام:

 اگرچه نظام سرمایه‌داری درصدد به کنترل درآوردن دولت-ملت‌های منطقه است، اما این به‌معنای حمایت از خلق‌ها و به‌ویژه زنان نیست. در جنگ قدرت‌های رقیب در منطقه، جامعه و به‌ویژه زنان و کودکان قربانی‌اند. یا به حریم آن‌ها تجاوز می‌شود، یا مجبور می‌شوند زادگاهشان را ترک کرده و یا آنان نیز به خدمت اربابان این جنگ درآورده می‌شوند….

 افزایش مسائل و مشکلات داخلی و در عین حال سرکوب آزادی‌خواهان در جامعه هم‌راستا و به‌موازات جنگ‌های فرامرزی صورت می‌گیرد…. هر دو مسئله در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند.

این یک معادله‌ی شوم در منطقه بوده و حاکمیت ایران نیز … همان راه دهه‌ی شصت هجری را می‌رود که همزمان با جنگ در خارج از مرزها، کشتارهایی را در زندان‌ها و در میان آزادی‌خواهان شاهد بودیم.

مهم این است که هم‌اکنون که این دوران، تداعی‌گر همان دوره‌ی دهه‌ی شصت است، باید اجازه ندهیم تاریخ تکرار شود...

 از ابتدای سال جاری میلادی تاکنون آمار اعدام‌ها به ۵۳۱ تن رسیده است. در سال گذشته نیز ۸۱۱ تن اعدام شده‌اند و آمار اعدام‌ها حاکی از آن است که اعدام زنان نسبت به سال گذشته ۳۵ درصد افزایش یافته است…

 با اجرای سیاست‌های انکارگرا و حذف «دیگران»ی که خود ساخته است، جامعه را به سوی نابودی سوق می‌دهد. … لازم است این واقعیت تلخ مدام به گوش جهانیان رسانده شود.»

«وظیفه‌ی مقابله و مخالف با حاکمت  جبار» و زنان زندانی سیاسی

 وریشه  همانند نماد آگاه زن انقلابی شورانگیز خطابیه خود را پایان می‌بخشد:

«بخشی از تلاش علیه این وضعیت و در مقابله و مخالفت با حاکمیت جبار نیز همانند همگان بر عهده‌ی ما زندانیان نیز می‌باشد.

به‌عنوان کسی که برای تغییر وضعیت جامعه و معنادار کردن حیات گام در این راه نهاده

و خود را همدرد و هم‌صدا با زنان و همه‌ی آحاد درد کشیده می‌داند،

تصمیم‌هایی که اتخاذ می‌کنم و اقداماتی که انجام می‌دهم برای مطرح کردن وضعیت موجود و در عین حال،

 اعلام موضع در برابر ستم‌های تحمیل‌شده به آزادی‌خواهان می‌باشند و نه رسیدن به مطالبات فردی.

 شروع اعتصاب غذای نامحدودم نیز در روز جهانی مبارزه با اعدام با همین هدف است.

اگر کشتارهای ناشی از جنگ را می‌بینید و برای مخالفت با آن فریاد «نه به جنگ» سر می‌دهید، کشتارهای داخلی و اعدام‌هایی که روزانه تحت لوای اسلام سیاسی صورت می‌گیرند را نیز باید ببینید.

اجازه ندهید جنگ‌های فرامرزی بر موضوع سرکوب‌های داخلی جامعه سایه بیفکند.

 تلاش من برای اعتصاب غذا در این راستاست.

ما به هر قیمتی که شده اجازه نخواهیم داد صدای مبارزان داخلی که شجاعانه ایستاده‌اند، در هیاهوی جنگ‌ها و ماجراجویی‌های بی‌فرجام گم شود.

با این هدف اعلام می‌دارم که جهت به بار نشستن اعتراض و موضع‌گیری صریح و شفاف کمپین‌های نه به اعدام در سراسر جهان که گروه‌ها، نهادها و سازمان‌های بین‌المللی با هدف متوقف کردن اعدام به راه انداخته‌اند، اعتصاب غذای نامحدود خود را ادامه خواهم داد.»

وریشه مرادی، بند زنان اوین، مهر ۱۴۰۳

پرداخت هزینه با جان، برای رهایی فرودستان، اسیران جامعه‌ی طبقاتی، ‌مقاومت،‌ چاوشگری برای زندگی شایسته‌ی انسان، امید و شکوه بخشیدن، و همچنان پیشتاز،‌ برای تغییر رادیکال، برای معنا بخشیدن به مفهم زندگی  بایسته‌ و شایسته‌ی‌ انسان ‌آزاد، پرسش‌های تاریخی  و سترگی هستند در عین حال  دربرابر حاکمیت،‌ خطاب به مدعیان بی‌عمل، جامعه،‌ نیروهای سیاسی مردمی، و  تاریخ. نیزهستند.

اگر پژواک صدای وریشه‌ها و پخشان‌‌ها و تمامی زنان سیاسی اسیر در زندان‌ها و زندان بزرگ ایران و به سهم خود در خاورمیانه نباشیم، در برابر تاریخ شرمسار خواهیم بود.

وریشه‌ها و پخشان‌ها نماد زن،‌ زندگی، آزادی هستند، ‌فریادشان را به اقدام مستقیم و عمل، برای رهایی پژواک دهیم.

 عباس منصوران /۱۳ اکتبر ۲۰۲۴