تورنمنت نفس گیر فرصت طلبی در حاشیه افزایش خطر جنگ

سمیرا دولت شاهی

با افزایش خطر بروز برخورد نظامی میان دولتهای اسرائیل و ایران و گرایش هر دو رژیم به تشدید درگیری‌ها پس از ترور حسن نصرالله، رویدادهایی به شکل دومینووار و پیاپی رخ داد که مواضع بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی را دگرگون ساخت. با افزایش خطر بروز جنگ برخی به سوی مواضع محورمقاومتی و هم نوایی با جمهوری اسلامی غش کردند و بخش زیادی نیز همزمان به سمت جنگ طلبی و استقبال از ارتش اسرائیل!

نوعی مسابقه دوی استقامت و تورنمنت نفس‌گیر برای بردن جایزه فرصت‌طلب‌ترین و اپورتونیست‌ترین جریان و فعال سیاسی در داخل و خارج ایران برقرار شده است. جمعیت اپورتونیست‌ها آنقدری هست که در برابر نیروی چپ اجتماعی مستقل از قدرت‌های بورژوایی که هم مقابل جنگ نعره می‌کشد و هم بدون ترس در مقابل نظم موجود رژیم جمهوری اسلامی هرگز سکوت نکرده، عددی حساب شود؛ در نتیجه وجود این جمعیت فرصت طلب که اپورتونیسم بسیاری از آن‌ها باتوجه به خط سیاسی و رویکرد طبقاتی‌شان قابل پیش‌بینی بود، باید بدون تعارف در برابر هردو بال پروغرب و محور مقاومتی بورژوازی محکم ایستاد.

ما در شرایطی قرار داریم که هم حمید تقوایی دیگر بدون هیچ ترس و واهمه‌ای از خلاء قدرت سخن می‌گوید و هم رضا پهلوی! یکی می‌گوید بیشتر انقلابات در دوران‌های جنگ و نابسامانی جنگی به پیروزی رسیده و دیگری مدعی است که می‌تواند خلاء قدرت را پس از جنگ پر کند. هردوی این افراد البته اگر تا یکسال پیش درباره جنگ و دخالت نظامی خارجی برای تغییر حکومت مصاحبه می‌دادند، هر جنگی را محکوم و این مسیر را بدترین انتخاب برای تغییر سیستم معرفی می‌کردند، اما در شرایط فعلی که بوی کباب به مشام آنان رسیده است، آنچه در ناخودآگاه سیاسی و طبقاتی‌شان وجود داشته را بیرون می‌ریزند.

این فقط مجاهدین خلق نیست که طبق معمول با حداکثر فرصت‌طلبی سمت اسرائیل می‌ایستد، بلکه مجاهدینِ آتئیستی حمید تقوایی نیز بدون توجه به تمایزات شرایط پیروزی در وضعیت جنگی در قرن بیستم، مقایسه‌ای مضحک می‌کند. او و امثال او بدون توجه به این موضوع که لنین، مائو و هوشی مین و تیتو در شرایط بسیار متفاوت سازماندهی، آرایش کاملاً متفاوت ژئوپولیتیک، پشتیبانی‌های انترناسیونالیستی و بین المللی مختلف و فضای ذهنی و توان کاملا متمایز از شرایط کنونی در خلاء قدرت ناشی از جنگ قدرت گرفتند، نسخه عملی در شرایط جنگی را می‌پیچند.

این درحالی است که در صورت وقوع جنگ و اشغال ایران توسط متحدین اسرائیل و خود این رژیم، اول خود آن‌ها خلاء قدرت را پر کرده و با انهدام وسیع بخش زیادی از میراث اقتصادی، نظامی، زیرساختی و توان تسلیحاتی و فنی هردو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، یک زمین سوخته را تحویل نیروی بعدی می‌دهند. البته در مورد خاص ایران به منظور رفع تهدید اصلا بعید نیست که این تحویل نه به یک نیرو، بلکه به «نیروها»یی داده شود تا تمرکز قدرتی دوباره در این منطقه صورت نگیرد و این منطقه در درگیری‌های قومی، مذهبی و زبانی دوباره سال‌ها بسوزد.

این فقط نیروهای پروغرب نیستند که طبق معمول به دلیل فقدان افق مبارزه اجتماعی روزمره، به ارتش‌های خارجی دخیل بستند و باوجود اینکه بارها مایوس شدند، دوباره در اوهام احساس بوی کبابی که در واقع خرِ داغ شده است، به سر می‌برند؛ بلکه در کنار آنان، نیروهای موسوم به «محورمقاومتی» نیز به اسم مخالفت با جنگ و زیر پرچم و پوشش امپریالیسم ستیزی، از نظم موجود دفاع و نسخه ایستادگی در کنار نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی را بدون هیچ لکنت زبانی می‌پیچند.

شاخص‌های سنجش مقاومتی‌ها و «محورمقاومتی مخفی‌ها» این روزها به خوبی بیان می‌شوند. مواردی مثل «دفاع از عملیات هفتم اکتبر حماس» آن هم در سالگرد آن رویداد، «دفاع دوباره برای شرکت در انتخابات»، «دفاع از حملات موشکی جمهوری اسلامی و افزایش سطح تنش» و «بزرگنمایی قدرت تسلیحاتی و فنی بخش نظامی حکومت مستقر»، بخشی از پروژه‌ای است که نیروهای ‌آشکار محور مقاومتی و حتی نیروهای دارای تعارف و پنهان آنان در روزهای اخیر بیان می‌کنند.

در این میان خط محورمقاومتی انبوهی از سفسطه‌ها و مغالطه‌ها را برای پیشبرد گفتارهای سیاسی خود درباره حوادث بعد از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ را ردیف می‌کند. ادعاهایی مثل «حمایت جریان جبهه خلق و سایر جریانات چپ فلسطینی و عربی از عملیات هفتم اکتبر و حملات جمهوری اسلامی» و «فقدان نیروی جایگزین به جای نیروهای اسلامی فعال در منطقه» بخشی از این شبه استدلال‌هاست. این درحالی است که همه می‌دانند خود همین تحلیل‌های غلط و مواضع تسلیم طلبانه چپ کشورهای عربی است که باعث عروج جریاناتی مثل حماس و اخوان و… در غرب خاورمیانه شده است. در واقع مغالطه ارجاع به چیزی که خود نه تنها نیروی معتبری نیست، بلکه حتی نیروی «متهم» است، از جمله مغالطاتی است که صورت می‌گیرد. اتفاقا همین نیروها باید آلترناتیوسازی می‌کردند که جریاناتی در خارج فلسطین و کشورهای عربی نگویند «بجز نیروهای مقاومت مذهبی و طایفه‌ای آلترناتیوی نداریم!». با مغلطه فقدان نیروی آلترناتیو پیشرو شاید روزی تصمیم بگیرند که پشت نیروهایی بسیار ارتجاعی‌تر هم بروند. لذا این منطق نیز بیش از آنکه حاکی از فقدان آلترناتیو باشد، ناشی از فقدان اتکا به طبقه زحمتکش در درون خاک خودی دارد.

نیرویی که از ترس جنگ طلبی و اسرائیل دوستی امثال مهتدی و رجوی و پهلوی به جمهوری اسلامی پناه می‌برد، برنامه‌ای برای اتکا به طبقه‌ای دیگر و مبارزه طبقاتی ندارد و از اول هم هیچ ربط سیاسی و اجتماعی به آن طبقه نداشته است. در اینجاست که بیش از هرچیزی باید بر موضوع صف مستقل طبقاتی تاکید کرد.

مسئله این است که تریبون را از اپوزیسیون پروغرب و نیروهای شبه روشنفکر محور مقاومتی بگیریم و مقابل دهان جامعه بگیریم! طبقه کارگر و مردم ایران خود توی دهن این خیال بافان خواهند زد. ما نیز به عنوان حزب کمونیست کارگری-حکمتیست، اجازه نمی‌دهیم این جریانات با رانت رسانه‌ای که دارند، مواضع جامعه و طبقه کارگر را واژگونه نمایش دهند و خاک در چشم مردم بپاشند!

١٨ مهر ١٤٠٣