جنگ دستورالعمل قدرتمداران بینالمللی
شباهنگ راد
بنا به ادله بسیار روشن، رونوشت جنگهای امپریالیستی اخیر در منطقهٔ خاورمیانه را میشود در حد مجادله ناتمام قدرتهای بینالمللی [بر سر تسلط بیشازپیش ثروتهای طبیعی و برتریطلبی به همراه حامیان ریزودرشتشان] مورد بازبینی قرارداد. اگرچه باد زدن به آتش جنگ به بهانههای جورواجور در منطقه خاورمیانه موضوع تازه نیست و دهههاست خون و باروت در فضا و بر شانهٔ مردمان آن سنگینی میکند و افسوس چشماندازی از قطع آنها نیست. با این شرح درونمایه لغات همچون آرامش و آسایشِ ابتدائی برای میلیونها انسان رنجدیده بیگانه و در مقابل نقشهٔ تخریب و خانهخرابیِ خانه و کاشانه توسط جانیان حاکم، عادی شده است. بهانه یکی پس از دیگری در دستور کار قرار میگیرد تا سیاستِ جنگیِ مدنظر خود را پی گیرند. آنچه از جهات متفاوت مشهود است، این است که پیدایی و نیز فزونی جنگهای امپریالیستی در منطقه ربطی به منافع میلیونها انسان رنجدیده ندارد.
بعلاوه ورود به قسمتهای متفاوت نشانگر این موضوع هست که قدرتمداران بزرگ جهان را غرق در تعرض به زندگانی مردم و جنگهای دلبخواه کردهاند و رمق و فضای آرامی برای آنان نگذاشتهاند. بهعبارتدیگر جهانِ پشتیبانِ محرومان به مقیاسِ غیرقابلتوصیف، گرفتار دژ خویی و سبعیت جنگطلبان و زورگویان شده است و بهتبع آن سازمان دهندگان و بازیگران منطقهای [در چهارچوب سیاستهای امپریالیستی] هزاران انسان را از دُور زندگی خارج کردهاند و سقف را بر سر باقیماندگان خراب میکنند تا ریشهٔ “ظلم و ستم” را بسوزانند.
گویی قرار بر این نیست تنگدستی، آوارگی و جنگهای تحمیلی و سازمان دادهشده پایان یابد؛ گویی قرار بر این نیست تودههای ستمدیدۀ فلسطین از اشغال و از تعرض ددمنشانه ارگانهای سرکوبِ دولت اسرائیل خلاص شوند. جانیان و سرکوبگران بهفرمان نتانیاهو و با حمایت بیقیدوشرط و بیانتها دولتهای امپریالیستی [بهویژه دولت امریکا] آنچنان جنایاتی در حق محرومان غزه مرتکب شدهاند و به مدت 1 سال جان بیش از 50 هزار تن را گرفتند و بیش از نیمی از ساکنان آن را آواره کردهاند که به تصویر کشاندن ابعاد و توضیح همهجانبه آن غیرممکن هست. دریغا جنگهای ارتجاعی را نهبخشی، بلکه به همهٔ زندگی مردم منطقه تبدیل کردهاند و دارند دامنه آن را گسترش میدهند و جان بیشتری میگیرند. بهطورقطع حمله به لبنان هم در تداوم سیاستهای جنگی امپریالیستها و در تبانی و در توافق با بازیگران اصلی آن، یعنی دولتهای منطقه همچون دولت ایران و اسرائیل شدت گرفته و برخلاف پارهای نظرات، علتِ تنش و جنگ در منطقه، [تماماً] حاصل خصومت دیرینۀ ایران و اسرائیل بر سر هژمونی، یا “مبارزۀ” مدافع مظلومان با “ظالمان” و اشغالگران نیست؛ زیرا نگاه سطحی به رویدادهای منطقه، حکایت از حقیقتی دیگر دارد مبنی بر اینکه هیچیک از دولتهای منطقه بدون حمایت سیاسی و تسلیحاتی مخرب و مدرن، نیز بدون اجازه صحنهگردانان اصلی قادر به گسترش و فتنهانگیزی بیشازپیش در منطقه نیستند. حمله اسرائیل به غزه و همچنین موشکپرانی دو بار دولت ایران [آنهم بااطلاع قدرتمداران بزرگ] به خاک اسرائیل، جز این نیست که هدف انحراف افکار عمومی از اصل قضیه و دشمنتراشی طبقاتی کاذب به خاطر گرم نگهداشتن جنگهای دلبخواه بزرگان سرمایه هست؛ جز این نیست که منظور جلوگیری از اعتراضات رادیکال پیرامون درخواستهای بنیادی میلیونها انسان دردمند از حاکمان منطقه ازجمله دولت ایران و اسرائیل است.
درهرصورت، شاهد تلاش بسیار زیادِ رسانههای وابسته به امپریالیستها و همچنین راستهای غیردولتی [بمانند سلطنتطلبها] هستیم متکی به اینکه جنگِ فعلی، جنگِ حقیقیِ [طبقاتی] دو دولت منطقه [دولت موردحمله واقعشده (اسرائیل) و نیز دولت متعرض (ایران)] و دیگر دستههای مسلح و ارتجاعی وابسته بدانها هست؛ امّا منفصل از ارزیابیهای سیاسی این یا آن، آنچه از اسناد و موضعگیریها پیداست، آن است که حمله سازمانیافته دولت اسرائیل به غزه، لبنان و ایران و کشتن «اسماعیل هنیه» و »حسن نصرالله» و متقابلاً موشکپرانی رژیم جمهوری اسلامی به خاک اسرائیل، بدون معامله و توافق صحنهگردانان اصلی آن، یعنی بدون آگاهی و حمایت سیاسی و بخصوص بدون جانبداری عملی [به طرفهای درگیر] از طرف قدرتمداران بینالمللی محال بوده و هست. کوتاه اینکه دولتهای ایران و اسرائیل و دستههای متصل بدانها، بنا به ده ها دلیل ازجمله پادوهای برنامهٔ جنگی بزرگان جهان هستند و وظیفهشان، پیجویی سیاستهای دیکته شدهٔ جناحهای رقیب امپریالیستی در منطقه است. نهتنها در منطقه خاورمیانه بسا که دهههاست دیگر مناطق جهان با اینگونه رودررویی و بهقصد “برقراری نظم نوین جهانی” و “خاورمیانه بزرگ” رودررو بوده و هست. بدین ترتیب جنگ خاورمیانه در این راستا و در چهارچوب تجدید آرایش سیاسی جهانِ بعد از فروپاشی کامل اتحاد جماهیر شوروی قابل توضیح و مازاد بر این، تکلیفِ حاکمیت بیرقیب خود به دیگر قدرتمداران بینالمللی هست. جنگهای منطقه با چنین منظور شعلهور و وسیعتر، و با چنین منظور است که دارد جان میلیونها انسان بیدفاع را میگیرد و آواره میکند.
بر این اساس نمیشود ازدیاد تنش و جنگهای ارتجاعی منطقه را، در نسخهٔ تمایل یا تماماً بهپای اختلافات سیاسی دیرینۀ دو دولت ایران و اسرائیل پیچید. همانگونه آمده است، بیخ و بُن این جنگها به قدرتمداران بینالمللی مربوط هست و کاملاً آشکارشده است که بدون پشتوانه و اطلاعات رسانی دولتهای امپریالیستی به سوهای متفاوت درگیر همچون ایران، اسرائیل و دیگر دستههای مسلح و ارتجاعی وابسته بدانها، آغاز و ادامهٔ آن محال بود و هست. نمونهها در این متن بسیار زیاد است. از جنگ اوکراین با روسیه که زلنسکی دلقک، پیدرپی خواهان ارسال ادوات نظامی از سوی دولتهای امپریالیستی بهویژه دولت امریکا برای ادامه جنگِ خانهخراب بهمنظور “پیروزی” هست، تا دولت اسرائیل که راغب بیشازپیش تسلیحات و موشکهای دریافتی از امریکا، بهمنظور ادامه جنگ و “ضربه نهایی” به دولتهای رقیب و دستههای وابسته بدانها است. متأسفانه دهههاست فضای ناگواری در منطقه خاورمیانه حاکم شده است و روزبهروز به ناامنیهای آن اضافه میشود؛ وضعیتی که پشت سر آن سرمایهداران بینالمللی و کمپانیهای تسلیحاتی هستند و درنتیجه، دولتها و دستههای متفاوت ارتجاعی منطقه، بهدرستی و بهخوبی میدانند که نقششان اجرای سیاستهای نوشتهشدهٔ جنگی دولتهای امپریالیستی هست.
در پایان آنچه از گستره این جنگها قابل توضیح هست، آن است که در پشت پرده رویدادهای کنونی مجادلۀ دیرینه و جنگ بالاییها نهفته است و ربطی به مجادله و جنگ پائینیها ندارد. زیرا که شاخصهها و ترکیبات جنگهای انقلابیِ سازمان دادهشده از سوی نمایندگان سیاسی طبقه کارگر و دیگر اقشار ستمدیده متفاوت با آنها هست؛ به دلیل آنکه جهت و سمتوسو جنگهای انقلابی، برگردانی سیستم ظالمانه حاکم در جامعه با تمامی نهادها و دستههای مسلح و ارتجاعی وابسته به طبقه سرمایهداری است. بنابراین دود جنگهای بالاآمده در منطقه خاورمیانه به هر بهانه و عنوانی، به چشم سازندگان اصلی جامعه خواهد رفت و بایسته است تا به شیوههای گوناگون، ماهیت آنها را افشا کرد و از عواقب آنها گفت و نوشت.
5 آگوست 2024
14 مهر 1403