«میخواهم زنده بمانم»
نادر بکتاش
ده اکتبر دوهزارودوازده
فکر میکنم کمتر از ده سال داشتم که این فیلم را دیدم. آن زمان ها کسی چندان توجه نمیکرد که نمیشود اجازه داد در هر سنی هر نوع فیلمی را دید. سینِما جزو معدود تفریحات بود در شهرستان ها. در جنوب شرکت نفتی همه در و همسایه خبر داشتند که روزهای آخر هفته چه فیلمی به اکران می رود، آیا معروف است یا نه، به دیدن میارزد یا نه.
این روزها که مینا احدی و بسیاری دیگر علیه اعدام فعالیتهای گسترده داشتند، اسم فیلم و حتی صحنههایی از آن به ذهنم هجوم آوردند: بعد از نیم قرن. حتی اسم سوزان هیوارد هم بلافاصله با یاد تیتر فیلم زنده شد. در توضیح مختصر آمده است که شاید زنی که اعدام شد، واقعآ قاتل بوده است. اهمیتی هم دارد؟ عدهای جمع شدند و طی مراسمی یک قتل عمد دولتی را سازماندهی کردند: به جزئیات رسیدگی کردند، جمع شدند و تماشا کردند.
درجه توحش و بی رحمی این عمل یک کودک چند ساله را هنوز بعد از نیم قرن می لرزاند.
http://balatarin.com/permlink/2012/5/11/3021448
کلینت ایستوود همین اواخر از کاندیدای جمهوریخواهان حمایت کرد و خودش را شخصآ مضحکه و در سیاست برای بسیاری بیاعتبار کرد. اما، این مانع نشد که فیلمی را که 1999 علیه اعدام درست کرد، فریاد «می خواهم زنده بمانم» را بیش از نیم قرن بعد طنین دهد.
http://en.wikipedia.org/wiki/True_Crime_1999_film
سایتهای فعال و مطلع سینمایی در ایران کم نیستند، اما من نتوانستم نوشته و توصیحی در رابطه با این فیلم پیدا کنم.
چطور میشود فیلمی علیه اعدام را در کشوری مانند جمهوری اسلامی آزاد گذاشت؟
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
اعدام، فرانسه، ایران
جمعه 28 مهر 1391 ساعت 18:27
مقالات رسیده – نادر بكتاش
22/10/2012
امروز در کانالهای تلویزیونی خبری فرانسه تمام مدت صحبت از این میکردند که شاید در این کشور مراکزی برای مصرف قانونی موادمخدر ایجاد شود. در این اماکن هم ملزومات عملی سالم برای مصرف مواد مخدر از قبیل سرنگ بهداشتی و غیره وجود خواهد داشت، و هم کارشناسانی در حیطه تربیت و آموزش برای مراقبت پزشکی و کمک فکری و روانی برای ترک اعتیاد.
همین امروز صبح در جمهوری اسلامی سیزده نفر را اعدام کردند که طبق ادعای مطروحه توسط مقامات دولتی، بخش عمده آنها متعلق به باندهای سازمان یافته واردات مواد مخدر و توزیع آن در کشور بوده اند. به غیر از این عده، که صحت خبرش به هیچ وجه قابل اعتماد نیست، نظام اسلامی ایران مرتب در حال اعدام «معتادین» است. طبعأ موقعیت واقعی و جنحه ـ جزایی این دو کاتگوری کاملأ متفاوت است، مصرف مواد مخدر که باید نوعی بیماری و بلیه اجتماعی به حساب بیاید و جامعه روی آن خم شود چیزی است، و سازمان دهی خرید و فروش و توزیع آن چیز دیگری. اما در هر دو صورت دولت مرتکب قتل عمد، سازمان یافته و فکرشده می شود.
فرانسه به هیچ وجه اولین کشور برای انتخاب این راه حل نیست، در ده کشور دیگر اروپا مدت هاست که این انتخاب عملی می شود. طبق آمار ارائه شده، این نوع اقدامها باعث شده که تعداد قربانیان مصرف بالا overdose ، جوانانی که تازه وسوسه میشوند و میخواهند صرفأ «امتحان» کنند، مبتلایان به بیماری ایدز ناشی از استفاده از سرنگ های مصرف شده و نتیجتأ غیر بهداشتی شده، و حتی نفس اعتیاد کاهش یابد. در برخی محلات که تعداد معتادین زیاد است، چنین اقدامی باعث جمع کردن آنها از ملاء عام و گردآوردن شان در یک مکان قانونی میشود و در نتیجه ساکنین محله و کودکان احساس امنیت پیدا میکنند و پلیس کنترل بیشتری بر بازار مخدرات پیدا می کند.
دولت ها و مسئولین کشورها سعی میکنند نقش خودشان را بازی کنند، اینها زلزله میآید خبرش را هم سعی میکنند لاپوشانی کنند، اتوبوسی با چند ده دختر جوان به دره مرگ سقوط میکند کسی مسئولیتی به عهده نمی گیرد، فقط سرگرم الُدرم بُلدرم کردن علیه تمام دنیا هستند.
آیا جمهوری اسلامی میداند که رسمأ و در انظار مردم ایران و جهان، به هر حال روی کاغذ هم که شده، مسئول یک کشور بزرگ با هفتاد و اندی میلیون ساکن است؟
آیا میداند که حداقل همان دویست نفری را که در مقابل بیت رهبری و زندان تجمع کردند، تبدیل به دشمن خونی خودش کرده است؟ خودش حساب کند که چند نفر را کشته و بدبخت کرده و چند نفر دشمن برای خودش تراشیده؟ البته، اگر احتیاجی باشد، خودشان بهتر از همه میدانند که در وسط چه اقیانوسی از نفرت مردم تنها مانده اند.
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
مینا احدی، اعدام ها، انسان ها
نادر بکتاش
نوزده اکتبر دوهزارودوازده
ویدئو سخنرانی 14 اکتبر مینا احدی در یوتبوری سوئد را امروز در کنار فعالیتهای دیگر او و بسیاری دیگر برای لغو اعدام دیدم.
https://www.box.com/shared/s6r9kjsn31xtcinwa601
درواقع مینا با حرف هایش، با حرکاتش و با صداقت و صمیمیتی که ازش می بارد، اعدام و مرگ را هم تبدیل به اعدام ها ، و هم تبدیل به تقدیس انسانها و زندگی ها می کند. «لغو مجازات اعدام» را از قالب فرمول و جمله و انتزاع بیرون میآورد و همانطور که خودش میگوید چهره ای انسانی، چهرههای انسانها را به آن می دهد. کسی این انسان ها، زندگی های آنان، و مرگ شان را فراموش نمی کند. کسی جملههایی را که به او گفتهاند فراموش نمی کند. کسی خانوادههای آنان را که مینا قلب و زبان شان میشود فراموش نمی کند.
در تماسی تلفنی به او گفتم که هیچ کار هنری در رابطه با اعدام این چنین تأثیری روی فکر و احساسم نگذاشته بود. این نه تقلیل ارزش این جنبش واقعی جهانی علیه اعدام با یکی از حساس ترین و مؤثرترین پرچم داران آن مینا احدی و آدمهایی که زنده ماندند، که بالا بردن ارج و مقام هنر است. کافی نیست که شعار علیه اعدام داده شود و باندرول نوشته شود، باید و لازم است که این نگاه جزيی بین و این قدرت و حساسیت انسانی برای ضبط صداها و حرفها و تصاویر را داشت تا مینا احدی شد. باید با محکوم به اعدام و نزدیکانش یکی شد تا عمیقأ به نفرت از آن و چنین پشتکار و پیگیری ای برای مبارزه دهها ساله علیه اعدام رسید.
مینا از اعدام ها و انسانهایی که رفتند حرف میزند تا آنهایی را که نجات یافتند و ماندند، تا زندگی و زندگی ها را، تقدیس کند. مدعیان دفاع ازحقوق بشر باید فروتن شوند و بسیاری از او بیاموزند.
انسانی، تکان دهنده، فراموش نشدنی و مشوق ادامه مبارزه علیه اعدام است وقتی که روایت میکند که یک زن جوان آمریکایی با تبار آفریقایی که برادرش اعدام شده است، او را به خواهری انتخاب میکند و آن را با لیوانی شراب جشن میگیرد تا قدردانی خود را از مبارزه او برای لغو اعدام و همبستگی برای ادامه را نشان دهد. وقتی میگوید که در آخرین تماس تلفنی آن زن جوانی که دارند چوبه دار را برایش آماده میکنند کسی که دلداری میدهد و دعوت به شجاعت می کند آن زن جوان است.
تلفنی که ازدستش میافتد و سری که بر یخچال تکیه داده میشود زیرا چیز دیگری برای جلوگیری از بردن آدمی دیگر به طرف چوبه دار نمانده است. و باز در انتهای حرف هایش، این اوست که حاضرین در نشست را آرام می کند: دعوت به مبارزه.