جولان نظامی سازمانهای فالانژیستی در پی چه اهدافی و خدمت به کدام منافع!؟

ناصر بابامیری
ساعت 3 نصف شب پنجشنبه 19 سپتامبر برابر با 29 شهریور 1403 تیمی از پیشمرگان سازمان زحمتکشان شاخه رضا کعبی در «پیرانه کون» منطقه مریوان با مزدوران محلی و نیروهای تا دندان مسلح در یک جنگ بشدت نابرابر ساعتها درگیر میشوند، گویا تعدادی از نیروهای مزدور رژیم را کشته و زخمی کرده اند، و متاسفانه فرمانده نظامی «ریبوار کریمیان» مشخص گشته، جانش را از دست داده، وهنوز از بقیه تیم همراش بدقیقی خبری منتشر نشده است.
همه در جریان هستیم که سالهاست رژیم ننگین ایران در تلاش بوده و هست تا از “حکومت اقلیم کردستان” و “حکومت مرکزی عراق” بعنوان ابزار فشار جهت محدود کردن کار و فعالیت سازمان و جریانات اپوزسیون ایرانی مستقر در خاک کردستان عراق استفاده کند، کمااینکه هر ساله بخشی از این پروژه توطئه گرانه رژیم علیه این جریانات خصوصا در منطقه تحت کنترل اتحادیه میهنی کردستان عراق که به یک باند بشدت فالانژیستی در دست رژیم ایران تبدیل شده و منطقه پارت دمکرات کردستان عراق در حال اجراست از تعرض نظامی و موشکباران اردوگاهها گرفته تا ترور صدها نفر در شهرهای کردستان عراق و تا جنگ روانی تحویل دادن این نیروها به رژیم ایران که آنهم نامحتمل نیست.
بلاخره بند و بستهای چندین ساله از دو سال پیش طی پیمان نامه ای امنیتی که بین رژیم ایران و حکومت مرکزی عراق و حکومت اقلیم کردستان عراق بسته شد، منجر به این گشت خلع سلاح این سازمان و نیروهای اپوزسیون ایرانی را در دستور کار گذاشتند، تا در موعد مقرر عملی گردد. اما سران سازمان و جریانات اپوزسیون کرد ایرانی، این خطر جدی علیه امنیت و جان نیروهای خود و خصوصا خانواده های پیشمرگان در اردوگاهها را طی دو سال گذشته هر بار به شیوه ای نامسئولانه و ساده لوحانه رو به افکار عمومی توجیه کردند، و دنبال چاره جویی اساسی و راه حل نبودند و در قبال جان این انسان های بیدفاع شانه بالا انداختند. تا اینکه روز پنج سپتامبر 2024 اردوگاههای «زرگویز» و دو اردوگاه دیگر این احزاب و سازمانها در منطقه سلیمانیه مورد تعرض وحشیانه نیروهای امنیتی اتحادیه میهنی قرار گرفت، و بعد از خلع سلاح، صدها نفر زن و کودک و کادر و پیشمرگ را با زور اسلحه از خانه و کاشانه شان که دهه ها بود در آن زندگی میکردند بیرون کشیدند، سوار بر ماشینهای نیروهای امنیتی کردند و آنها را به کمپ «سوورداش» و برهوتی واقع در منطقه دوکان منتقل کردند. در گرماگرم کوچاندن اجباری نیروهای اپوزسیون ایرانی به کمپ «سوورداش» ما شاهد ماجرای دردناک بهزاد خسروی کادر حزب دمکرات ایران مقیم سلیمانیه بودیم که زیر شکنجه نیروهای امنیتی آسایش آنرا کت بسته تحویل رژیم ننگین ایران دادند.
در چنین اثنایی که صدها نفر زن و بچه و کادر و پیشمرگ این حزب و سازمانها، اجباری به کمپی در برهوتی کوچانده شده اند که نه تنها فاقد حداقل استانداردهای زندگیست، بلکه امنیت جانی آنها بطور جدی در خطر است، و هر کدام از سران این حزب و سازمانها تا به این لحظه برغم نقد کمونیستها به این استراتژی سیاسی شکست خورده ناسیونالیستی، باز بر تبل سازش با حکومت اقلیم کردستان می کوبند، و انگار آب از آب تکان نخورده. و در تلاش برای حفظ همین شرایط وخامتبار و تحمیل شده به خانواده های پیشمرگان هستند. بر متن چنین شرایطی جوله تیمی از پیشمرگانی جان بر کف که این سازمان فالانژیستی، نامسئولانه آنها را به آوردگاه دشمنان تا دندان مسلح فرستاده به چه منظوری انجام گرفته و به چه هدفی خدمت می کند جز اینکه این سازمان با «شهید پروری» منفعت فرقه فالانژیستی خود را تامین کند.
کمونیستها وقتی از قهر انقلابی سخن بمیان میاآورند، به این معناست که استراتژی تسلیح شوراهای سراسری در محیط کار زیست را در افق مبارزات و رویارویی با حافظان نظم موجود نه تنها به کنار ننهاده اند، بلکه در تغییر تناسب قوای مبارزات این استراتژی را هر چه قدرتمندانه تر برای در هم کوبیدن مقاومت ماشین سرکوب دولتی به کار میگیرند. خصوصا در شرایطی که جامعه در مبارزه و رویاروی با دولت و حافظان نظم موجود بمرحله ای رسیده، که جهت تسخیر قدرت سیاسی بایستی خیز بردارد تا خلع ید کامل نهاد و ارگانهای سرکوبکر و ماشین دولتی را از طریق همین ستادهای سرخ شوراها از میان بردارد.
اتفاقا همین شوراها نا محتمل نیست در چنین اثنایی که در موقعیت تعیین تکلیف نهایی با قوای رنگاو رنگ بورژوازی هستند که حتما همه ظرفیتهای ارتجاعیش را به مصاف آورده تا بقای ننگینش را حفظ کند، با گرایش و جریانات فالانژیستی درون جامعه هم مواجه شوند که هر کدام بخواهند در پی اهداف فرقه ای و منافعشان با دار و دسته های نظامی چند صد نفری یا چند هزار نفری، گانگستربازی بخرج دهند، و موی دماغ شوراهای سراسری در محیط کار و زیست شوند و از زوایه منافع سازمانهای فالانژیستی خود، جامعه را بسمت تسویه حسابهای خونین مذهبی و ناسیونالیستی سوق دهند. مجاهدین خلق ایران و سلطنت طلبها بطور حتم بخشی از این ظرفیتهای ارتجاعی آتی هستند در ایران و سازمانهای فالانژیستی زحمتکشان تحت رهبری مهتدی و کعبی و دیگر نیروهای ملی مذهبی در کردستان نیز که در اسلحه بروی هم کشیدن و حذف فیزیکی همدیگر کارنامه چندین ساله دارند، از این دار و دسته اند. جامعه ایران و مردم کردستان فراموش نکرده اند سازمان فالانژیستی مهتدی و کعبی در اثنایی که جامعه ایران و کردستان در تب و تاب خیزش انقلابی با رژیم ننگین ایران بسر می برد در حالی که هنوز فضای کشتار و بگیر و ببند هزاران جان باخته و ده ها هزار زخمی و گروگان بر کل جامعه شدیدا سنگینی میکرد، این سازمانهای فالانژیستی با پسر عموهایشان پشت درهای بسته و دور از چشم جامعه و حتی بدون اطلاع بدنه تشکیلاتهایشان در عراق و نروژ در حال بند و بست با رژیم جلادان بودند. بند و بست با رژیمی که جدا از اینکه چندین دهه است زندگی و معیشت اکثریت جامعه را گرو گرفته همان چند هفته قبلترش بر اثر بمباران موشکی چندین باره محل استقرار نیروهای پیشمرگ حزب دمکرات کردستان، جان چند نفر از کادر و اعضایش را گرفته بود.
امثال ریبوارها در محیط کار و زندگی خود به یقین میتوانستند جزو آن تیپ جوانان رزمنده باشند که به دام این سازمان فالانژیستی و اخویهایشان نیفاتند، و به مبارزات کارگران و فرو دستان در سراسر ایران علیه وضع موجود کمک شایان توجهی کنند. نه اینکه روحیه بالای رزمندگی و از خودگذشتگی آنها را این سازمانهای فالانژیستی در اینسوی مرزها و آنسوی مرزها دستمایه مماشات و رسیدن به مقاصد سازمانی قرار داده و آنها را به کشتارگاه رژیم ننگین ایران بفرستند.
می طلبد همینجا به خانواده و بستگان ریبوار که جان عزیزش در این نبرد خونین از سوی مزدوران رژیم گرفته شده، عمیقا ابراز همدردی کرد و ضمنا تاکید نمود هر عنصر آگاهی در جامعه بایستی مبارزه و رویارویی تا به زیر کشیدن این رژیم ننگین را تنها و تنها به افق مبارزات انقلابی شهری در محیط کار و زندگی گره بزند.
20.09.2024