یاشار سهندی
نهایت بهره کشی در پوشش تعامل با دنیا
این روزها اگر عناوین “خبرهای اقتصادی” رسانه های حکومتی را دنبال کرده باشید فکر میکنید عنقریب است که ایران از این رو به آن رو شود و از یک اقتصاد ورشکسته به یک اقتصاد شکوفا تبدیل شود. خبر میدهند شل و توتال ( دو کمپانی بزرگ نفتی) آماده حضور در ایران هستند فقط اگر تحریمها نباشد! تیتر میزنند که ایران حتی میتواند علیه اتحادیه اروپا شکایت کند که چرا مثلا کشتیرانی ایران تحریم شده پس باید خسارت بدهید و یا خودروسازانی مانند رنو فرانسه منتظرند که تحریمها برداشته شود که بیشتر در ایران سرمایه گذاری کنند. عسگر اولادی که قبلا خبر قحطی را داده بود، وعده داده که تا دو ماه دیگر تحریمها برچیده میشود و فلان “چهره برجسته اقتصادی” مدعی شده هنوز یکماه بیشتر از دولت روحانی نگذشته وضع اقتصادی رو به بهبود گذاشته پس کلاه تان را از سر بردارید! خلاصه فقط مانده شعار مرگ بر امریکا که باید یک کاریش کرد که شنیده شده قرار است در نماز جمعه از این به بعد به جای مرگ بر امریکا شعار داده شود :” حسن و حسین برادرند- هر دو مطیع رهبرند!”
اما ظاهرا همه چیز همچین روبراه هم نیست چرا که یک “استراتژیست اقتصاد ایران” میگوید اقتصاد ایران به معما تبدیل شده است! مسعود نیلی مشاور ارشد اقتصادی حسن روحانی که لقب استراتژیست اقتصاد ایران را، روزنامه حکومتی اعتماد به او داده میگوید: ” باتوجه به اینکه دولت تازه ای بر سر کار آمده و قصد اصلاحات اقتصادی دارد و هر تصمیم برای اصلاح در اقتصاد کلان به کند شدن اقتصادی منجر خواهد شد، و تهدید بزرگ کشور به معما تبدیل شده است” روزنامه اعتماد تاکید میکند مسعود نیلی با اشاره به اینکه «مسیر اصلاحات اقتصادی در سالهای اخیر ناهموار شده و مجموعه بزرگی از اقدامهای اصلاحی در حوزههای ارزی، تجاری، سیاستگذاری، پولی و مالی ضرورت دارد»، گفته است: «هرکدام از اصلاحات یاد شده با نوعی کند شدن فعالیتها ممکن است همراه باشد و اقتصاد را دچار افت میکند، و معمای شغل و اصلاحات پیچیدهتر میشود.»” مسعود نیلی در جمع اعضای هیات نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع و معادن تهران ضمن اینکه هشدار میدهد: ” نرخ بیکاری بالا و دشواریهای تامین سرمایه لازم برای ایجاد فرصتهای جدید شغلی بزرگترین تهدید کشور در سالهای ١٣٩٢ تا ١٣٩٦ است” میگوید: “تنها دو راه حل برای حل معما وجود دارد راهحل اول و عینیتر، تصحیح روشهای تعامل با دنیاست تا بتوان از این راه منابع مالی مورد نیاز برای ایجاد شغل فراهم کرد» و راه دیگر نیز «افزایش بهرهوری از سرمایههای موجود است.» و روزنامه شرق راه حل دوم را برجسته میکند و از قول نیلی آورده است: ” نقش بهرهوری است که به گفته وی در ارتقای اوضاع اقتصادی ایران میتوان از این ابزار نهایت بهره را برد.”
اقتصاد در هم شکسته جمهوری اسلامی ثمره تلاش سی و چند سال این حکومت است. بخصوص هشت سال اخیر که غارت وسیعی در تمام سطوح سازمان داده شده است. باندهای حاکم تحت حمایت احمدی نژاد تا جا داشته ثروت جامعه را غارت کردند. آخرین خبر این است که خودروسازان (ایران خودرو و سایپا) ١٤٠ هزار میلیارد ریال پول کم آوردند. البته رسانه های حکومتی میگویند بخاطر سوء مدیریت وزیر وقت بوده که گویا میشده با دلار ١٢٢٥ تومان، پول شرکتهای مانند رنو فرانسه را داد اما دستور وزیر این بوده که دست نگه دارید و حالا باید با دلار ٣٢٠٠ تومانی پرداخت شود. این اما تمام حقیقت نیست. همگان خبر دارند که فردی به نام پوستین دوز ١٢ هزار میلیارد تومان از سایپا اختلاس کرده ( هنوز اما خبرهای بسیاری دیگر در سایپا باید باشد که صدایش در نمی آید) و خبری که شایعه آن منتشر شده اما هنوز رسما اعلام نشده این است که آقا زاده مدیر عامل سابق ایران خودرو ( نجم الدین) به همراه قائم مقام ایران خودرو ( فردی به نام سلیمانی دلارهای ایران خودرو را بالا کشیدند- گویا در بازار فروختند) اینها و بسیاری از نمونه های دیگر نتیجه کارکرد یک باند حکومت در طی هشت سال بوده است و از سوی دیگر تحریمها مثلا هوشمند شیرازه اقتصاد ایران را از هم پاشانده و بقول نیلی هر تصمیم برای اصلاح در اقتصاد کلان به کند شدن اقتصادی منجر خواهد شد. این حکومت مانند همه حکومتهای دیگر سرمایه داری تنها یک راه را میشناسد که اتفاقا نهایت بهره را آن میبرند و آن بهره کشی است یا آنجور که این آقایان مایل هستند بیان کنند “بهره وری” است.
تمام صدماتی که این حکومت به زندگی مردم زده است کم بوده، که قرار است از جیب خالی خود مردم هزینه شود تا جبران شود، البته اگر جبران گردد. میخواهند اقتصاد پوسیده این حکومت سرتا پا فاسد را به هزینه مردم از حالت کما در بیاورند و این تنها راه حل ممکن و همیشگی سرمایه نه در ایران که در کل جهان بوده است. شاهد هستیم همه کسانی که در “تاراج ملی” دست داشتند، جای دوری نرفتند فقط ریاست جایی را فعلا برعهده ندارند اما هیچکس به سراغ آنها نمی رود که برعکس یکی از برادران جنایتکار لاریجانی که رییس قوه قضاییه این حکومت است تهدید میکند که با هر گونه اعتراضی که بوی فتنه ٨٨ را بدهد به شدت مقابله خواهد شد و ایشان تاکید میکند از این بابت هیچ چیز عوض نشده است و این شیوه همیشگی “تمشیت امور” توسط “تصمیم سازان” جمهوری اسلامی بوده است. تهدید مستقیم به زندان و اعدام و قتل در خیابان از یک سو و از سوی دیگر با انتشار خبرهای منتاقض میخواهند توده مردم را گیح و بلا تکلیف بسازند. در هفته گذشته وزیر نفت گفت بنزین گران خواهد شد، وزیر اقتصاد میگوید نه این چنین نیست. تمام استراتژیست ها اقتصادی جمهوری اسلامی در هر جا که حرف زدند از شکست و به صرفه نبودن ( منظور همان مبلغ ناچیز یارانه نقدی است) طرح هدفمند کردن یارانه ها میگویند. بیان میکنند باید مرحله دوم این طرح اجرا نشود و از سوی دیگر وزیر اقتصاد یکروز میگوید اجرا میشود بعد میگوید فعلا اجرا نمیشود فردایش میگویند یارانه نقدی به صورت کالایی خواهد شد. سر مردم منت میگذارند که برای تهیه پول یارانه نقدی از بودجه های عمرانی زده میشود. میگویند صد روزه مشکلات را حل میکنند بعد میگویند صد روزه میخواهیم بگویم رکورد تورمی داریم و در کنار اینها به شدت مجددا بر تبلیغات شان افزودند که ثابت کنند که گویا ما مردم ایران که از قضا خیلی هم کهن هم هستیم(!) مشکل داریم چون بلد نیستیم که برق و آب و گاز را چه جوری مصرف کنیم پس تاوانش را باید بدهیم. و یا دوباره خبر آوردند که قاچاق مواد سوختی مانند بنزین در مرزها زیاد شده است. اینها روشهای امتحان شده این حکومت است. میخواهند یک حالت گیجی و پریشانی را القا کنند و در اوج این حرکات شاهد بودیم که یک شبه محمود احمدی نژاد بر پرده تلویزیون ظاهر شد و گفت از امشب طرح بیچاره کردن مردم اجرا میشود.
این اقدامات کاملا هدفمند است. یک شرایط روانی ایجاد میکنند که جامعه بلاتکلیف و مردم را به استیصال بکشانند که هر کاری میخواهند صورت بگیرد، زودتر انجام شود. جمهوری اسلامی در این ترفندها بسیار استاد است. از بازی با کلماتش تا مانورهای ناجا ( این روزها دوباره نیروهای این حکومت با حرکات نمایشی شکستن سنگ با سر قصد ارعاب دارند!) تا اعدام در سطح وسیع همه و همه شیوه های روتین این حکومت برای حکمرانی بوده است. اما یک مسئله که همیشه این حکومت از آن واهمه داشته “تبعات اجتماعی و اقتصادی” تصمیمات اش است. برای فرار از این مسئله همیشه به هیاهو و جنجال پناه میبرند. هیاهوی تازه ایشان سعی در رابطه برقرار کردن با امریکا است. میخواهند به یک حالت انتظار دامن بزنند و در پناه آن کار خودشان را به پیش ببرند. همین روزها در پناه این جنجال آفرینی شان قیمت برخی از اقلام خوراکی مانند مرغ و تخم مرغ و نان گرانتر شده است و قیمت شیر خام را آزاد اعلام کردند. این اخبار را ناچار روزنامه رسمی حکومت اعلام میکنند و گله میکنند که تیم اقتصادی دولت معلوم نیست چکار میکند. این رسانه ها که بال دیگر حکومت برای سرکوب هستند اگر این اینگونه انتقاد میکنند برای این است که اعتراض وسیعی در عمق جامعه جریان دارد که آنها اسمش را تبعات اجتماعی میگذارند. بهرحال رژیم در تدارک یورش وسیع تر و همه جانبه تری به سطح معیشت و منزلت توده مردم است و این را میخواهد در پوشش “تعامل با دنیا” به پیش ببرد تا شاید اقتصاد ورشکسته رژیم را نجات دهد. اقتصادی که منشا ورشکستگی اش از رژیمی است که اساس اش بر بحران آفرینی است تا امروزش را به فردا برساند.
اگر امروز جمهوری اسلامی وادار شده است با دنیا تعامل کند نه از سر خیرخواهی و بهبود زندگی مردم بلکه از سر ناگزیری است که یک پای مهم هویت ایدئولوژیک خود را زیر سوال برده است. و بار دیگر همه نوکران بورژوازی بسیج شده اند تا این حکومت را از این مخمصه نجات دهند. از بی بی سی و صدای امریکا تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی یک وظیفه مقدس را پیش گرفتند تا مانع سقوط این حکومت ضد انسانی شوند. بخصوص شخصیتها و رسانه های خارج از حکومت اما به شدت حامی این حکومت این روزها در تلاشند تا همه هوش و حواس توده مردم را به “تعامل حسن و حسین” پرت کنند. اما واکنش خودبخودی مردم را در مقابل این تلاشها میتوان در اس ام اس های طنزی مشاهده کرد که در سطح وسیعی میان شان رد و بدل میشود که نمونه های آخرش در مورد شعار مرگ بر امریکا یادآور شدیم. این تقابلی است که در تمام این سی و چند و سال تداوم داشته و زمانی هم مانند سال ٧٨ و ٨٨ به رودرویی مستقیم حکومت و مردم منجر شده است که حکومت را تا لبه پرتگاه کشانده است. حکومت و حواریون بیرون از حکومت سعی دارند تعامل با غرب را پیروزی عقلانیت نشان بدهند نه عقب نشینی از سر ناچاری حکومت در مقابل فشار توده مردم. و باید به توده مردم قدرت خودشان را نشان داد تا باور کنند که خورشید شان کجاست.